سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اقتصاد صدقه ای راه حل مشکلات اقتصاد جهان نیست


اقتصاد صدقه ای راه حل مشکلات اقتصاد جهان نیست

صدقه و امور خیریه به تنهایی قادر به حل مشکلات جهان نیست و سرمایه داری هم می تواند همزمان به بازگشت مردم به کار و تلاش یاری رساند

صدقه و امور خیریه به‌تنهایی قادر به حل مشکلات جهان نیست و سرمایه‌داری هم می‌تواند همزمان به بازگشت مردم به کار و تلاش یاری رساند.

همواره میان آنچه دولت می‌تواند فراهم سازد و آنچه بخش خصوصی تولید نماید شکافی وجود داشته است و امور خیریه و نیکوکاری مدت‌ها به پر کردن این‌جای خالی کمک کرده است، اما چنانچه جهان ما و اقتصاد کشور‌ها به سوی توسعه هر چه بیشتر حرکت نمایند ما فرصت و مسوولیت برای پر کردن این خلأ به‌منظور بازاندیشی رابطه میان اقتصاد و چالش‌های اجتماعی به طوری که منافع و موقعیت‌ها را در دسترس اکثر مردم قرار دهد، داریم.

اول: این باز اندیشی از آنرو حائز اهمیت و ضرورت است که مردم خواهان آن هستند. از زاکوتی پارک نیویورک تا میدان التحریر قاهره مردم به پا خاسته‌اند تا بگویند که برای بسیاری از آنها سیستم‌های فعلی دیگر کارآیی ندارند.

دوم: بحران مالی کنونی ثابت کرده است که راهی که در آن قرار داشته‌ایم بی‌ثبات و دیگر غیر‌قابل تحمل است. درست در زمانی که سیستم اقتصاد جهانی برای عده‌ای منافع بی‌شمار به‌همراه داشته نابرابری‌ها را نیز چه در داخل و چه در خارج تشدید کرده است. نابرابری فزاینده نه تنها مایه فقر است و رویاهای طبقه متوسط را بر باد می‌دهد، بلکه مانع رشد و سازندگی و قدرت تولید نیز هست.

و سرانجام اینکه وابستگی شدید ما به یکدیگر ارتباط میان پیشرفت و ترقی در داخل و خارج را بیشتر می‌کند. فروش کالاهایی که مردم دیگرتوان خرید آن را ندارند بسیار دشوار و به همین سبب نیاز اقتصادی باعث بروز خشم سیاسی با تمام عواقب پر هزینه‌اش می‌شود. ما در سرنوشت دیگران سهم عمده‌ای داریم – سهمی که فرا‌تر از دلسوزی برای ثبات سیاسی و امنیت اقتصادی است.

چگونه روند کنونی را برای ظهور پیشرفت اقتصادی و اجتماعی تغییر دهیم؟

کشور هائیتی درس‌های زیادی به ما آموخته است. وقتی در اوایل این ماه سفری به‌منظور شرکت در مراسم دومین سالگرد زلزله ویرانگر به این کشور داشتم تغییرات ملموسی را حس نمودم که بسیاری از آنها مربوط به تمرکز و تلاش دولت جدید است، اما بسیاری از این تغییرات بیشتر از آنکه مربوط به تحمیل راه حل‌ها از خارج باشد مربوط به رویکردهای دوستان هائیتیایی و همکاران آنها در دادن اختیار امور به دست مردم و انجمن‌ها بود. دوست خوب من دنیس ابرایان و گروه دی. جی. نه تنها ۷۰ هزار هائیتیایی را به خدمت گرفته‌اند بلکه همچنین بازار آهن معروف قرن نوزدهمی را که یکی از مراکز عمده پایتخت این کشور برای ایجاد شغل و تامین نیروی کار آموزش دیده و واجد شرایط بوده است، بازسازی نموده‌اند. مثال دیگر از هائیتی صندوق اعتباری نوآورانه‌ای است که از سوی بنیاد کارلوس اسلیم و فرانک گویسترا برای سرمایه‌گذاری در کارهای پیمانکاری تاسیس شده است، شیوه‌ای که دست افراد را برای بلند شدن و روی پای خود ایستادن می‌گیرد نه آنکه به آنها کمک‌های خیریه بدهد. ما شاهد توفیق این راهبرد جدید در دیگر کشور‌ها و بخش‌ها نیز بوده‌ایم که از آن جمله نگرش و رویکرد بنیاد بیل و ملیندا گیتس در شرکت‌هایی نظیر «والمارت» و «گوگل» که فرهنگ مشترکشان از ارتقای مسوولیت اجتماعی به توسعه ارزش‌های مشترک تغییر جهت داده است را می‌توان نام برد. این درسی است که ما همچنین هنگام اقدام در جهت حل بحران بیماری ایدز وزمانی که شرکت‌های داروسازی از تجارت‌هایی به شکل فروش کمتر و سود بیشتر به سمت فروش بیشتر و با حجم بالا و با تخفیف‌های ویژه و سود کمتر که حتی پرداخت‌ها را نیز تضمین می‌نمود تغییر رویه دادند، آموختیم. این سیستم اکنون در جهان برای میلیون‌ها نفر معالجات کم هزینه و شفا بخش برای درمان ایدز را به ارمغان آورده و همزمان متضمن سود بیشتر برای شرکت‌ها نیز بوده است. درس‌های مشابهی نیز از کار مشترکمان با کشاورزان آفریقا از طریق کمک به دستیابی آنها به کودهای شیمیایی، بذر و بازارهایی که نیاز داشتند فرا گرفتیم و توانستیم شیوه‌ای به مراتب بنیادی‌تر و قابل دوام‌تر از آنچه صدقه دادن سنتی می‌توانست آرزوی رسیدن به آن را داشته باشد برای رهایی خانواده‌هایشان از فقر فراهم نماییم.

آموزه‌های این روش و مزایای افزایش تولید کاملا آشکار است. وجه مشترک تمام تجربه‌های فوق این است که سرمایه خصوصی زمانی می‌تواند باعث خیر عمومی شود که دولت‌ها، شرکت‌ها و سازمان‌های غیر‌دولتی نظرات کار‌شناسی را به اشتراک گذاشته و برای تحقق راه حل‌های پایدار با هم کارکنند. زمانی که مساله اصلی تثبیت و تقویت آینده باشد نه حفظ وضعیت حال و هنگامی که منافع مالی همسو با منافع اجتماعی شوند، ما به جهانی که می‌خواهیم کودکانمان در آن زندگی کنند نزدیک‌تر می‌شویم.

یکی از روش‌هایی که من همواره سعی در انجام آن برای حمایت از اقدامات رهبران جهان به‌منظور بازاندیشی به رویکرد‌هایمان برای حل مشکلات جهان داشته‌ام این بوده که توجه آنها را به بحث‌های جدی و اقدامات متنوعی جلب کنم. ما متجاوز از ۲۱۰۰ طرح که زندگی نزدیک به ۴۰۰ میلیون نفر در ۱۸۰ کشور را بهبود بخشیده یا هم اکنون در حال کمک به اصلاح آن است را به انجام رسانده‌ایم. بسیاری از این اقدامات بازتاب شیوه نگرش جدید ما برای حل مشکلات از طریق همسویی هرچه بیشتر و بهتر منافع و اهداف شرکت‌های خصوصی، دولت‌ها و سازمان‌های غیر‌دولتی بوده است. هدف از این طرح‌ها ایجاد کار برای بیکاران و عدم‌وابستگی به کمک‌های دائمی است. از این تلاش‌ها شرکت‌ها، مردم و نیکوکاران و خیرین از طریق تنوع بخشی به کسب و کار و تجارتشان، توسعه بازار‌هایشان وآموزش کارگران بهره می‌برند و نیز کمک به توسعه فرهنگ رفاه و خوشبختی و سعادت همگانی نیز می‌باشد.

تمام این اقدامات باعث افزایش سود، گسترش شمول فعالیت‌های اقتصادی و سهیم کردن تعداد بیشتری از مردم در آینده‌ای مشترک است و به دلیل همین پیشرفت‌ها است که من به آینده امیدوارم. مشکلاتی که ما با آنها مواجه هستیم قابل حل است، زیرا ما امکانات لازم را در اختیار داریم. آنچه ما به آن نیازمندیم نوآوری، تعهد و پندار درست است. کارآمد‌ترین شهروندان جهان آنهایی خواهند بود که در تلفیق کسب و کار و تعهدات خیرخواهانه‌شان برای بنای آینده‌ای سعادتمند همراه با مسوولیت مشترک موفق شوند.

نوشته: بیل کلینتون

ترجمه: ایرج جودت

منبع: فاینشنال تایمز