سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مستند "آن سوی بزرگراه" ، ناهید رضایی
به بهانهی مستند "آن سوی بزرگراه" ، ناهید رضایی، 1386، 51 دقیقه.
خلاصه: مستندی دربارهی چند و چون طرح شدن و نیز اجرای مراحل اولیهی پروژهی بهسازی محلهی هفت چنار – بریانک در تهران که به شکل تطبیقی و البته عبرت آموز با طرح نوسازی محلهی "سن بلز" در پاریس مقایسه شده است.
طرح مسئله
مسئلهی من در این متن، مسئلهی مالکیت است و به شکل دقیقتر، مالکیت یک شهر. مدام از خودم سئوال میکنم که چطور میشود یک شهر به این بزرگی مال من باشد. چطور میشود که تهران با این مساحت، تراکم و جمعیتاش، تهران با شهرداریهای منطقه به منطقهاش، تهران که حتی یک وجب آن مال من نیست و در شناسنامهام به آن منتسب نشدهام، شهر من باشد یا شهر ما حتی.
گویا به کار بردن ترکیب "شهر من/ما" در ادبیات روزمره دارد قابلیت معنایی مستقیم خودش را از دست میدهد و به کنایهای دور تبدیل میشود. کنایهای که خودش را به عرصهی شعر، رمان، هنر و در کل، تخیل منتسب میکند و معنی نزدیک آن هرچه باشد "تمام" شهر نیست. در حداکثریترین حالت یک خیابان شلوغ یا خلوت است با کمترین انسجام در کنشهای متقابل انسانیاش. یک گوشهی دنج در یک کافه یا قهوهخانه است که از پس به پایان رسیدن وقت میز به خداحافظی با دوست میانجامد.
شهر ما، شهر آنها
همان طور در قسمت خلاصهی فیلم هم نوشته ام، مستند " آنسوی بزرگراه" در جریان طرح و اجرای پرورش ایدهی بهسازی محله ی بریانک- هفت چنار تهران ساخته شده است. پروژهای که به بیان خود یک تجربهی پاریسی از طرحی مشابه در فرانسه را به شکل انتقادی الگوی کار خود قرار داده است.
"در سال 1384، از طرف مشاور منطقهی 10 شهرداری تهران، پیشنهاد انجام یک پروژهی پژوهشی و اجرایی، برای بهسازی محلهی بریانک-هفت چنار به شهرداری ارائه شد. مهندسین مشاور طرح و معماری با همکاری مرکز ایرانشناسی فرانسه در ایران گروهی از مسئولان نوسازی در شهرداری منطقهی 20 پاریس را به ایران دعوت کردند. آنها که تجربهی نوسازی محلهی مشابهی را در پاریس را داشتند گفتگوهایی با مشاوران ایرانی انجام دادند. به اعتقاد آنها تصمیمهای افراطی هنگام تخریب محلهها در دوران گذشتهی پاریس، دلیل بسیاری از آسیبهای اجتماعی امروز این شهر است و به همین خاطر، نمیخواستند تجربهی پاریس در تهران هم تکرار شود."(دقیقهی 3 و 54 ثانیه تا 4 و 34 ثانیه)
پروژهی بهسازی منطقهی 10 تهران، که از بین دو الگوی نوسازی/بهسازی از بالا و نیز نوسازی/بهسازی از پایین، نوع دوم را انتخاب کرده است و قصد دارد که برخلاف انجام طرحهایی همچون طرح نواب که به شکلی ناگهانی و نیز انبوه به ساخت یک بزرگراه و تعداد زیادی مجتمع مسکونی اقدام کرده بود؛ مجریان اصلی اجرای خودش را مردم و شهروندانی تعریف کند که به محله و شهر خود تعلق خاطر زیادی دارند. بنابراین اجرای تدریجی و گام به گام این طرح توسط مردم خود محله زیر نظر مشاوران و متخصصان رشتههای مختلف و نیز با کمکهای مالی دولتی چشمانداز اجرایی دقیقی است که این پروژه از خود ارائه کرده است.
پرسش اساسی این طرح با این توضیح اجرایی، در مرحلهی اول پرسش از چیستی مناسبترین نوع دخالت و مدیریت (دخالت/ مدیریت از بالا یا دخالت از پایین) در انجام این پروژه است که در کنه پاسخ خود یعنی انتخاب نوع مدیریت و دخالت از پایین توسط مردم، به مسئلهی مالکیت حقیقی و حقوقی مردم نسبت به شهرشان اشاره میکند. مالکیتی که فارغ از مناطق مسکونی خصوصی خود را بیش از هرجایی در فضاهای عمومی محله منعکس کرده است.
در واقع مردم محلهی بریانک- هفت چنار با تعلق خاطری که به محل زندگیشان دارند و نیز با فعالیتهای جمعی معناداری که در فضاهای عمومی حداقلی آن (یک پارک و حسینیه) انجام می دهند، به نوعی محله را در معنای به مالکیت درآوردن آن، تسخیر کردهاند و خوشبختانه مجریان این طرح نیز این مسئله را به خوبی متوجه شدهاند. در تأیید این گفته می توان به تصاویر مربوط به ورزش زنان در پارک محله اشاره کرد که در کنار آن انجمنهای خیریهی خودجوشی نیز شده است.
"ما حدود الان، پنج ساله، شش ساله تو پارک هفت چنار و پارک نور و اینا این مسائل اجتماعی را انجام میدیم." (دقیقهی 7 و 34 ثانیه)
در توضیح اهمیت وجود این بافت جمعیتی فعال و دارای انسجام که نسبت به شهر یا حداقل محلهی خودشان احساس تعلق میکنند، و نیز اهمیت حفظ آن باید به نظریات منفیگرایانهی برخی از متفکران عرصهی شهرسازی و نیز علوم اجتماعی (انسانشناسی شهری، جامعه شناس شهری، برنامهریزی و رفاه اجتماعی) اشاره کرد. افرادی همچون فردیناند تونیس که از تقابلهای "گمن شافت" و "گزل شافت"، تبدیل شدن اجتماعات کوچک به جوامع شهری بزرگ با ویژگیهایی همچون شکنندگی، آسیب پذیری، حضور حس تصنع در آن در مقابل پیوندهای عمیق و معنادار و اهداف مشترکی که دراجتماعات کوچک یا روستاها وجود دارد حرف میزنند.(شارع پور:1387، 114 -111) همچنین آرای جرج زیمل در رابطه با به وجود آمدن یک نوع خویشتن داری اجتماعی، بی تفاوتی و دلزدگی عقلانی در شهر که به نفع کنار آمدن با محرکهای بیشمار زندگی شهری در روابط مردم دیده میشود که گاهی ممکن است علاوه بر رشد فردیت و تنهایی به خصومت نیز منجر شود.(همان، 124)
هرچند پذیرش کامل نظریات تونیس یا زیمل به شکل تام، درست نیست و بعدها آثار متفکرانی چون وایت و گانس به وجود روابط اجتماعی بسیار قوی در معنایی که تونیس آنها را تنها در اجتماعهای کوچک ممکن میدانست در شهرهای بزرگ پی بردهاند(همان،193) اما به هرحال چیزی که از این نظریات گوناگون استنباط میشود؛ بروز آنومیهای متعددی است که یک جامعهی روستایی در تبدیل شدن فرمایشی با سرعت و شدت زیاد به یک محیط شهری تجربه خواهد کرد و نیز مشکلاتی که تغییرات سریع و فشردهی تبدیل شدن یک بافت شهری به بافتی دیگر با خود به همراه دارد.
در واقع، باید گفت آنچه که در تولید اجتماعات دارای انسجام و کنشهای متقابل انسانی بسیار مهم است، خود شهر یا روستا نیست بلکه امکانات و تسهیلاتی است که هریک از این محیطها میتوانند به کنشگران ساکن در خود ارائه کنند و یا به عکس، آنها را از این افراد دریغ کرده باشند. به عبارت دیگر، مناسبات خودجوش و انسانی زنان محلهی بریانک- هفت چنار که در مستند ناهید رضایی، با دقت تمام به تصویر درآمده است خودشان را در درجهی اول در پارک محله (در یک مکان) نشان دادهاند و همین طور، جابهجایی شدید جمعیتی پس از اجرای طرح نواب که در این مستند گزارش شد، بر اثر دریغ کردن تسهیلاتی از همین نوع رخ داده است. به همین دلیل محافظت از وجود یک بافت جمعیتی دارای احساس تعلق به شهر و محله در بریانک- هفت چنار و جلوگیری از جا به جایی و پراکندگی جمعیت نامبرده مهمترین هدفی است که از گفتگوها و عملکرد برنامهریزان و مشاوران اجرایی پروژه ی بهسازی بافت فرسودهی منطقهی 10 تهران استنباط میشود.
کنشگرانی که مهمترین اجزای هویتی شهرها و محلهها محسوب میشوند و برای داشتن یک زندگی کم آسیبتر نیازمند فضایی انسانیاند که نسبت به آن احساس تعلق کنند. شهری که اگر قرار است در آن بافتی به علت فرسوده بودن تخریب یا بازسازی شود موجودیتشان در آن لحاظ شده و در تصمیمگیریهای این فرآیند دخالت داده شوند.
آنسوی بزرگراه
آن سوی بزرگراه، روایت باز پس گرفتن مالکیت محلهای است که ساکنانش در اجرای طرح نواب، بخشی از آن را از دست داده اند؛ ماجرای تثبیت شهر من/ شهر ما به خوبی در این مستند منعکس شده است زیرا این فیلم، جریان زیست یک محلهی قدیمی را که علاوه بر کالبدی مصنوع، متشکل از کنشگرانی زنده است به دقت به تصویر کشیده است. مستندی که کار خود را از ارائه کردن یک گزارش طولانی پژوهشی خسته کننده به خوبی فراتر برده است و مخاطب را در روزمرهی پر جنب و جوش ساکنان منطقهی 10 تهران شریک کرده است. علاوه بر این، استفاده از تصاویر مقایسهای پاریس در کنار تهران به خوبی خاصیت تطبیقی بودن یک مستند پژوهشی را در خود منعکس کرده است.
منابع:
مستند "آن سوی بزرگراه" ، ناهید رضایی، 1386، 51 دقیقه.
شارعپور، محمود، جامعه شناسی شهری، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)، مرکز تحقیق و توسعهی علوم انسانی،1387.
زهرا ملوکی
Zahra.molooki@gmail.com
«ویژه نامه ی «فرهنگ و مستند»
http://www.anthropology.ir/node/19850
ویژهنامهی «هشتمین سالگرد انسانشناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
ویژهنامهی نوروز 1393
http://www.anthropology.ir/node/22280
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست