چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

پول و پول تو جیبی


پول و پول تو جیبی

در زندگی هرکودک,زمانی فرا می رسد که حس پیش بینی روز مبادا,و خالی بودن جیب,او را متوجّه عواقب بی پولی و پس انداز می کند,و در این جاست که نیاز به داشتن مسئولیت مالی برای کودک احساس می شود

در زندگی هرکودک،زمانی فرا می رسد که حس پیش بینی روز مبادا،و خالی بودن جیب،او را متوجّه عواقب بی پولی و پس انداز می کند،و در این جاست که نیاز به داشتن مسئولیت مالی برای کودک احساس می شود.ما این نیاز را پول توجیبی می نامیم.این مقوله معمولاً از سن پنج یا شش سالگی آغاز می شود.

ما به کودکان پول توجیبی می دهیم،چون با این کار،مدیریت پولی را به آنها آموزش می دهیم.کودکانی که مجبور به مبارزه و تلاش بر سر مسائل پولی و مالی می شوند،نه تنها مسئولیت مالی بیشتری پیدا می کنند،بلکه در تمامی زمینه های زندگی نیز مسئول تر بار می آیند.درحقیقت،این مقوله بدان معناست که کودکان با مهارت های درست و به جای مدیریت مالی، برای مدیریت و پیشبرد وظایف شان،درمدرسه نیز بهتر عمل می کنند.

قوانین سودمند و مفیدی در زمینه ی پول توجیبی وجود دارد که می تواند کمک حال فرزندان ما،در کسب تجارب آموزشی مهمّی دراین زمینه باشد.

● قانون یکم:

کودکان پول توجیبی خود را به دست نمی آورند.این عبارت به این معناست که این پول درآمد آنها نمی باشد،یعنی ما به آنها در ازای انجام وظایف و مسئولیت های شان ،تنها باعث از بین رفتن ارزش و شأن انجام وظایف،و عدم همکاری و شراکت دوستانه ی آنها در امور و مسائل خانوادگی می شود.ما تنها زمانی به خاطر انجام وظایف به آنها پولی پرداخت می کنیم،که وظایف و کارهای ما را انجام دهند،به این معنی که ما خود نخواهیم و یا نتوانیم،کارها و وظایف خود را انجام دهیم،و آنها به جای ما آن وظیفه و کار را تقبّل کنند.

● قانون دوم:

هر هفته و درزمانی معین پول توجیبی را برای شان فراهم کنید.این کار می تواند،با ارائه ی پاکت های پرداختی صورت گیرد.پول نقد مورد نیاز کودک به علاوه ی صورت حسابی کوچک که شامل تفکیک هزینه ها می باشد،در پاکتی که روی آن نام کودک نوشته شده است،می گذاریم.به عنوان مثال برای بچّه ی کلاس اوّلی:«یک دلار پول توجیبی،و شش دلار پول نهار».صورت حساب را امضاء کنید و این جمله را در پایین آن بنویسید:«ما تو را دوست داریم،این پول را تا آخرش خرج کن،امّا درست و عاقلانه.»درنتیجه کودک می فهمد که باید ازاین پاکت و محتوی درون با دقّت نگهداری نماید.

● قانون سوم:

هرگز بر این موضوع تأکید نکنید،که کودک باید پول توجیبی اش را پس انداز نماید.اگر آنها پول توجیبی شان را در جعبه ی کفشی در عقب کمد خود پنهان و آن را برای زمانی که بزرگ می شوند،پس انداز کنند،درآن صورت هیچ گاه نمی توانند مسئله و موضوع جابه جا و خرج کردن درست پول را یاد بگیرند.آنها باید وضعیت بد و بحران اقتصادی را خود تجربه نمایند.به عنوان مثال،در یک مقطع زمانی،پول خود را بی رویه خرج و تمام می کنند،و در موقعیت زمانی دیگری که به پول نیاز دارند،تازه متوجّه می شوند که دیگر آهی در بساط ندارند.در چنین مواقعی است که مسائل پولی و مالی را یاد می گیرند و از مسائل پیش آمده کسب تجربه می کنند.به طور کلی،مردم-و هم چنین کودکان-فقط بعد از تجربه ی تلخ ورشکستگی و بی پولی،می توانند راه درست پس انداز را به نحو بهتری یاد بگیرند.

● قانون چهارم:

تا هنگامی که اطمینان دارید کودکان پول شان درگیر مسائل و کارهای خلاف و غیرقانونی نمی شوند،اجازه دهید تا پول توجیبی خود را در هر راهی که خود مناسب می دانند و تمایل دارند خرج،پس انداز و یا حتی هدر دهند.

درضمن آنها می توانند پول توجیبی خود را صرف استخدام و به خدمت گرفتن افرادی کنند، که به جای آنها وظایف و کارهای شان را انجام دهند،و یا حتی اگرنخواهند،با اعضای خانواده به جایی بروند با پول شان برای خود پرستاری استخدام کنند.امّا یک نکته وجود دارد:وقتی که پول رفت و خرج شد،دیگر رفت،و پول توجیبی نیست تا هفته ی بعد و پاکت بعد.

پسر من(جیم)چارلی دراوّلین هفته ای که پول توجیبی خود را گرفت،هم زمان درس بسیار بزرگی هم در زمینه مدیریت پولی و مالی یادگرفت.روز یکشنبه ای بود،و خانواده ی ما مشغول تماشای کارناوال بودند،در میانه ی راه تبلیغات چی های یک مغازه،چارلی را به خرید اجناس خود تشویق کردند،و بعد زمانی که او به خانه بازگشت دیگر هیچ پولی برایش باقی نمانده بود.

صبح روز دوشنبه یعنی فردای آن روز،زمانی بود که واقعیت امر برای چارلی خودنمایی کرد،و او تازه یادش آمد که چه اتفاقی افتاده است بنابراین گفت:«پدر،من برای نهارچه کار کنم؟»

▪ پاسخ دادم:«خوب،برو سراغ پاکت پرداختی ات و پول نهارت را بردار.»

▪ چارلی گفت:«امّا تمام آن پول ها خرج شده است.»

▪ گفتم :«اوه،نه،واقعاً خیلی بد شد.حالا می خواهی چه کار کنی؟»

چارلی گفت:«نمی دانم،می توانم مقداری غذا از توی یخچال بردارم و برای نهارم چیزی را ببرم.»

من در پاسخ گفتم:«البتّه،اگر بتوانی پولش را بدهی.من و مادرت قبلاً یکبار برای نهار به تو پول داده ایم،و دوباره نمی خواهیم بابت آن پولی بدهیم.»آن هفته،هفته ی بسیار دشواری برای چارلی بود.چون او در مدّت پنج روز تنها دو وعده غذا می خورد،(البتّه ما مطمئن بودیم که همان دو وعده به خوبی کفایت او را می کند.)او زنده ماند و مسئله ای برایش اتفاق نیفتاد،ولی در زمینه ی مدیریت پولی و مالی درس بزرگی گرفت.

با این وجود،درمواقعی بعضی از کودکان بیشتر از چارلی اصرار و سماجت می کنند،و متعاقب آن گمراهی روان شناختی بیشتری هم از سوی ما والدین دراین زمینه صورت می گیرد.

زمانی که کودکان،پول توجیبی خود را زود خرج و تمام می کنند،ما را تحت فشار قرار می دهند،تا قبل از زمان تعیین شده،پول بیشتری بگیرند.ولی در چنین مواقعی،ما باید مانند یک بانکدار مفلس و بی پول که با ورشکستگی و رکود اقتصادی مواجه شده است،باشیم.البتّه این اطمینان را به او بدهید که پول بیشتری دریافت خواهد کرد،ولی فقط در روزی که برای دادن پول توجیبی مقرّر شده است.حتی هنگامی که فرزندان ما نهایت فشار را به ما وارد می کنند،باز هم باید از خودمان مطمئن باشیم که هیچ وجهی و پولی از جیب ما به جیب آنها سرازیر نمی شود.

حالا ملاحظه نمایید،که این پدر چگونه بحران مالی دخترش استفی را در اواسط هفته حل و فصل می کند.

▪ استفی:«پدر،من پول توجیبی بیشتری می خواهم.»

▪ پدر:«درست مثل من،چون این مسئله در مورد من هم صدق می کند.من هم پول بیشتری از آن چه که در فیش حقوقی ام می گیرم،می خواهم.

حالا بگو ببینم تو در این مورد چه نظری داری و می خواهی چه کار کنی؟»

استفی:«خب،من دارم،از شما می پرسم.آیا می توانید به من پول تو جیبی بیشتری بدهید؟»

▪ پدر:«البتّه، خیلی هم خوشحال می شوم،ولی پول توجیبی ات را روز یکشنبه می دهم.امّا حالا شاید بتوانی یک نفر را توی این خانه یا همین اطراف پیدا کنی،و بهش پیشنهاد بدهی که کارهایش را انجام می دهی و در قبالش پول بگیری،درنتیجه با این کار می توانی مبلغی پول بدست بیاوری.»

▪ استفی:«امّا من همین حالا پول می خواهم.»

▪ پدر:«شرط می بندم که از عهده ی این کار برمی آیی.امّا نگران نباش،روز یکشنبه پول بیشتری می گیری.»

▪ استفی:«ولی پدر،این عادلانه نیست.»

▪ پدر:«ممکن است این طور باشد ولی،پول بیشتر روز یکشنبه ی هفته ی بعد.»

استفی:«هیچ کدام از دوستان من،چنین مشکلی ندارند،چون پدر و مادرشان آنها را دوست دارند،و به همین دلیل هروقت بچّه ها بخواهند،پول بیشتری به آنها می دهند.»

▪ پدر:«مطمئنم که این هم درست است.امّا پول بیشتر روز یکشنبه.»

اگر استفی همین طور به بحث ادامه دهد،پدر می تواند با گفتن تنها یک جمله،بحث را خاتمه بدهد و نقطه ی پایانی بر آن بگذارد:«اگر من هم همین گونه با رئیس ام برخورد کنم،تصور می کنی او در مورد کار و نحوه ی عملکرد من چه احساسی می کند؟طبیعی است که احساس می کند،او حقوق کمی به من نمی دهد،بلکه این من هستم که توقع زیادی دارم،درست است؟بنابراین،استفی نهایت تلاش ات را برای حلّ این مسئله بکن،بعداً می بینمت.»

نویسنده : فاستر دبلیو کلاین و جیم فی

ترجمه : میترا خطیبی

منبع:کتاب تربیت با عشق و منطق