یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
یک فیلم یک کارگردان آژانس شیشه ای و حاتمی کیا
در مرور سینمای دفاع مقدس یک نام ماندگاری درخوری داشته و این تداوم در تصویرسازی هنری جنگ ناشی ازنگاه عرفانی و شاعرانه کارگردانی است که از همان ابتدا با نگاه درست به جغرافیای جنگ و رزمندگان ایرانی، به ارایه قابی ملی از ژانرجنگ اقدام کرد و بیش از دیگر کارگردانان این عرصه در نمایش واقعیت های جنگ و تصویر حماسه و ایثار به توفیق دست یافته است;از این منظر ابراهیم حاتمی کیا برترین کارگردان سینمای جنگ به شمار می رود که در بطن مفهومی آثارش به انعکاس درست آرمان و ارزش های برآمده از فرهنگ تشیع مبادرت کرد و متن تصویری فیلم هایش بازتابی از نگرش ایدئالیستی در عرصه سیاست به شمار می رود.
با این زاویه دید، ژانر سیاسی را به دلیل درگیری معنایی با واژه ای چون امنیت ملی و تصویرسازی برخاسته از جسارت و شهامت، منطبق بر واقعیات و برگرفته از آرمان ها و ارزش ها می توان گونه ای سینمایی دانست که مدل روایتش ازجنس سوداگری ها و تجربه آزمایی های برخاسته از میل درونی یک کارگردان برای منسوب شدن به لقب جسور نیست و در این فرآیند خلق و عینیت بخشی، به یک موقعیت سینمایی برجسته ازتکاپو و تلا ش های ماموران امنیتی برای پایان دادن به غائله برخاسته از شیدایی به جا مانده از دوران دفاع مقدس یا تلا ش فرمانده جنگ برای پاسداشت و زنده نگاهداشتن خاطرات حماسه و ایثار می رسیم که در این زمینه برآیند مفهومی «آژانس شیشه ای» به عنوان برجسته ترین اثر در گونه سیاسی بر تحلیل تمثیلی رزمنده به عنوان هویت اجتماعی و جوهره حیات جامعه دینی استوار شده است.
در این قالب، سینمای سیاسی خلق لحظه ای حادثه ها در بستری رمزی معمایی است که گویی در تندباد روایت ها نمی توان در لحظه و آنی شاخصه ای را برای اوج و فرود بصری و کلا می در روابط در هم تنیده شده و به هم پیوسته گروگان و گروگانگیر از سویی، نیروهای انتظامی- امنیتی و گروگانگیر از سوی دیگر و در نهایت رابطه زنجیروار پلیس، جامعه و مجرم در نظر گرفت.
بر این مبنا در وجهی تحلیلی و برگرفته از نگرش مخاطب به فیلم یا در نگره ای فرا اجتماعی و برتافته از مناسبات پشت پرده سینمای سیاسی است که به مرزهای امنیت ملی و شرایط پایداری یا گسست آن در تفسیر موقعیت عباس، حاج کاظم و سلحشور در فیلم «آژانس شیشه ای» می رسیم; در واقع نماد و نشان حقیقی سینمای سیاسی و شاخصه های مفهومی آن در این اثر ابراهیم حاتمی کیا قابل رهگیری است و «آژانس شیشه ای» در پرتو رسیدن به قله کمال فنی و هنری عنوان فیلم برتر دهه ۷۰ و نماد سینمای سیاسی را به خود اختصاص داده و این امر در شرایطی محقق شده است که دیگر تجربه آزمایی های هنرمندان ایرانی برای ترسیم یک فضای جاذبه برانگیز از سیاست با شکست روبرو شده و همین در قله قرار داشتن، ساخته تحسین برانگیز حاتمی کیا را بیش از پیش برای مخاطب ایرانی جذاب و گرم نگاه داشته است.
در نگره تحلیلی دیگر اگر به شرایط زمانی تولید اثر نظری اندازیم و حواشی پیرامون تولید و موج های حاصل از نمایش آن را رصد کنیم یا قالبی آرمان گرا از ارادت به جنگ و آدم هایش، عشق به ولا یت و رهبری و درخواست برای تداوم این راه پاک مواجه می شویم که البته گویی نص پنهان در بیان حاج کاظم، بیش از آن که باب ورود به دفاع از حریم انقلا ب را بگشاید جوابیه ای برضد کسانی است که در یک جهت گیری معکوس ندای ائتلا ف و وحدت را در تریبون های غرب جست وجو می کنند و درست در این گره روایتی است که نماد امنیت ملی در تقابلی پرمعنا ایثارگران جنگ از سوی حاج کاظم و شبکه بی بی سی از سوی ماموران امنیت دانسته می شود و دراین پرتگاه بیانی و تصویری است که اگر کارگردان لغزشی از لحاظ تئوری پردازی داشته باشد پایانی تراژیک را برای کارنامه هنری خود رقم زده و از همین وجه آژانس شیشه ای همچنان اثر برتر کارگردانش است و آن هماهنگی غریب میان عشق و عرفان در قالب رفتاری گفتاری حاج کاظم با کاراکترهای فیلم، نمونه ای مثالی جهت تحلیل چارچوبه های نمادین سینمای سیاسی بر مبنای مولفه های اجتماعی به شمار می رود و از آنجا که جامعه چارچوب اصلی سینمای سیاسی را پرداخت مستقیم به سیاست دانسته، از این بعد هر تجربه گرایی بصری در راستای تفسیر موقعیت جامعه و مدیرانش در جبهه های پیش رو، متضمن دانشی بصری جهت خلق روایتی جاندار از تنش گفتمانی در قالب هنر است و در پرتو چنین رویکردی است که می توان به روایتی بومی از ژانر سیاسی دست یافت.
با توجه به این مساله هزار توی سیاست جز از طریق معناشناسی کارکرد اجتماعی رسانه های دیداری و شناخت چارچوبه های ورود سینما به تحلیل سیاست و آدمهای آن رمزگشایی نخواهد شد و سیاست هزار قفل نه با کلید یک فیلم بلکه در پرتو نگاه درست و راهگشا به دروازه سیاست گشایش می یابد.
در بیان آخر شاید برای آنهایی که با سینمای حاتمی کیا از طریق «هویت» آشنا شدند پذیرش پرش تکنیکی وی از «دیده بان» و «مهاجر» با توجه به روایت پردازی عاشقانه اش در «وصل نیکان» و ارایه روایتی از جبهه رفته های مغموم و زخم خورده در «ازکرخه تاراین» و رسیدن به «خاکستر سبز» آتش جنگی که «بوی پیراهن یوسف» را در «برج مینو» و قالب ساختاری «آژانس شیشه ای» به همراه «روبان قرمز» به مخاطب دلگیر از «موج مرده» و ناتوان از درک «ارتفاع پست» ارزانی می کرد سخت باشد اما در هر صورت تلا ش جسورانه و از سر تعهد ابراهیم جنگ در ارایه تصویری شفاف از مقوله های امنیتی در «به رنگ ارغوان» وقتی با «به نام پدر» آغاز و در «خاک سرخ» خرمشهر به مسیری نه چندان از تلا» لوی «حلقه سبز» منتهی شد فرجامی جز «دعوت» از «بانوی شهرما» به سینمای حاتمی کیا نداشت; حاتمی کیا و آژانس شیشه ای تا دیرباز در هم عجین هستند حتی اگر فیلمساز ما دیگر در برهوت سینمای جنگ «تربت» نسازد.
نویسنده : نیما بهدادی مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست