سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

سیل‌های بی‌شناسنامه


سیل‌های بی‌شناسنامه

چند سالی است که تیترهایی درباره توفان‌های بهاره و پاییزه شمال و خسارت‌ها و تبعاتش به گونه‌ای سنگین و تلخ، منظره‌ها و رنگ‌های ناگهانی و پیش‌بینی نشده‌ای را به مناظر و طبیعت …

چند سالی است که تیترهایی درباره توفان‌های بهاره و پاییزه شمال و خسارت‌ها و تبعاتش به گونه‌ای سنگین و تلخ، منظره‌ها و رنگ‌های ناگهانی و پیش‌بینی نشده‌ای را به مناظر و طبیعت شمال و خانه‌های روستایی و شهری‌اش تحمیل می‌کند.

تا این جا طوری نوشتیم و گزارش کردیم تا هم زیبایی‌های شمال و خاطرات‌شان تداعی شود، هم فاجعه‌ها و خراب شدن‌ آنچه که دوست می‌داشته‌ایم و صدالبته دوست می‌‌داریم.

سری به تاریخ بزنیم خیلی کوتاه مسجد کبود تبریز بر اثر زلزله ویران شد، اما دوباره درخشش فیروزه‌ای‌اش را به همت بزرگان و نوادر شهر از سر گرفت.

زلزله‌ای تاریخی که خودش باعث پدید آمدن شاهکاری در ادبیات فارسی شد؛ «بث شکوای زلزله تبریز»شعری با این آغاز بود محال تو را داشتن، امید محال/ به عالمی که نباشد همیشه (= هگرز)‌ بر یک حال» (ما ایرانیان هر حادثه بزرگ یا رخدادی را با شعر برای آیندگان گزارش کرده‌ایم در طول قرن‌ها عادت‌مان این بوده است به یک ماجرای دیگر بپردازیم. سیل مشهور غزنه که در تاریخ بیهقی با جزئیات‌اش وصف شده و اتفاقا قلم جادویی این مرد (ابوالفضل بیهقی دبیر)‌ به بهار مازندران و بارش‌ها و رگبارهای آن هم پرداخته. بارها به این موضوع در طول فصل‌های مختلف سال (بارش‌های شمال)‌ در حاشیه لشکرکشی به آن دیار اشاره کرده، اما از فاجعه سیل و شکستن پل‌ها و غیره حرفی به میان نیاورده چون اصلا فاجعه‌ای نبوده! می‌خواهم تاکید کنم: حافظه تاریخ ما از فاجعه‌سازی سیل و بهاران در بهشت شمال (در شاهنامه نامش غیشه، بیشه و... است)‌

تقریبا خالی است؛ (نوشتم تقریبا تا همسایه مطمئنا باشد) در فصل باران گرچه رودخانه‌ها پرآب می‌شوند و می‌شدند اما در زمان ما این سیل‌های مصیبت‌بار ویرانگر از کجا تغذیه می‌شوند؟! ابرها بیشتر می‌بارند یا به طول صاعقه‌ها اضافه شده؟

نه قضیه چیز دیگری است. قضیه این است که درخت‌های این جلوها!! نمی‌گذارند شما ببینید در دل جنگل چه خبر است! آن قدر این یا آن شرکت درختان پرخاطره جنگل را قلع و قمع کرده و آن‌قدر کهنسالان جنگلی را سر بریده‌اند که... درنتیجه قهر طبیعت به صورت سیل و آشوب رودخانه‌ها و غیره بروز می‌کند. دریغا دریغ! ایرانیان قدیم به قول مورخان و گزارشگران به جهان کهن (یونانیان خصوصا) اگر می‌خواستند درختی را قطع کنند پیش‌تر از این کار، اول درختی می‌کاشتند. رسمی که پیامبر(ص) در بیابان‌های سوزان عربستان بر آن صحه نهاد با حدیث مشهور «اگر شاخه درختی را بشکنید به مثابه آن است که بال فرشته‌ای را شکسته‌اید!» حالا! تو خود، حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

کنده به خاک می‌زدی و گفتند/ خواهد شکفت باز نمی‌دیدند/ اقرار رعد و برق تبرها را/ اقرار قلع و قمع هر امکان را

علی مظاهری‌