شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

زندگی نامه ی پی‌یر بوردیو


پی‌یر بوردیو در اول آوریل 1930 در دنگن(denguin) واقع در سلسله جبال پیرنه‌ی علیا به دنیا آمد. پدربزرگ و پدرش کشاورز بودند، که پدرش بعد‌ها مامور اداره‌ی پست شد. استعداد و تلاش بوردیو به همراه کمک هزینه‌ی دولتی سبب شد که او در راس فرهنگ فرانسوی و علوم اجتماعی بین‌المللی قرار بگیرد. اما او هرگز موفقیت دانشگاهی و افتخار حرفه ای را تنها دلیل ارزش‌ها‌ی شخصی و یا شایستگی فرد نمی‌دانست.
بوردیو پس از تحصیل در college of pau وارد the louise-the-large college در پاریس شد و سپس در 1951 به «مدرسه‌ی عالی تربیت استاد» مهد سنتی روشنفکران فرانسه راه یافت، او با آن که در درجه‌ی عالی در رشته‌ی فلسفه فارغ التحصیل شد اما بنا به گفته‌ی خودش به خاطر اعتراض به ماهیت خشک و بیروح و اقتدارطلبانه‌ی آموزش‌ها‌یی که در آن جا ارائه می‌شد از نوشتن رساله امتناع کرد. بوردیو که به خانواده‌ی ساده‌ای تعلق داشت در این مدرسه با فرهنگ بورژوایی روبرو شد. به عقیده‌ی برخی از همکلاسی‌ها‌یش احساس ناخوشایند وی نسبت به محیط روشنفکری پاریس از این تجربه سرچشمه گرفت. فاصلة میان دنیای بوردیو و دنیایی که بدان قدم گذاشت به او امکان داد تا چیزهایی را ببیند که دیگران قادر به دیدنش نبودند. او خود می گوید: «چرخشی که برای حرکت به سوی جامعه‌شناسی لازم بود از خود نشان بدهم با مسیری که از نظر زندگی اجتماعی پیمودم بی‌ارتباط نبود. من سال‌های کودکی خود را در روستایی دور افتاده در جنوب غربی فرانسه گذراندم و تنها با چشم پوشی از بسیاری تجربه‌ها و آموخته‌های اولیه‌ خویش، و حتی از لهجه‌ام، توانستم از نردبان تحصیلی بالا بیایم....
در فرانسه، همین که آدم از شهرستانی دور افتاده بیاید، بویژه وقتی این شهرستان در جنوب رودخانه لوار واقع شده باشد، او را صاحب ضعف‌هایی می‌دانند که به ضعف‌های آدم‌ها در مناطق مستعمره بی‌شباهت نیستند. […] اشکال کمابیش موذیانه‌ای از نژاد پرستی وجود دارد که نمی‌تواند چشم شما را به روی بعضی چیزها بسته نگهدارد؛ همین که دائماً تفاوتهای شما را با دیگران به رختان بکشند شما را به مشاهدة چیزهایی وا‌می‌دارد که دیگران ممکن است آنها را نبینند و یا حس نکنند.»
در1955 در بیست و هفت سالگی در دبیرستان mills به عنوان استاد پذیرفته شد. در 1956 بوردیو برای خدمت نظامی به الجزایر فراخوانده شد و به مدت دو سال در ارتش فرانسه خدمت کرد. این تجربه بیش ا ز هر تجربه‌ی دیگری سرآغاز سلوک بوردیو از فلسفه به علوم‌اجتماعی بود.
سپس برای تدریس در دانشگاه الجزایر در آن‌جا اقامت نمود. او در الجزایر به سمت دستیاری در دانشکده‌ی ادبیات الجزایر انتخاب شد. بر اساس تحقیقاتی که در کابیلی (kabylia یا kabilie یک بخش کوهستانی در شمال الجزایر است، که در کنار دریا ی مدیترانه واقع شده و چندین منطقه ی الجزایر را در بر می گیرد) بر روی مهاجران بربر زبان الجزایری انجام داد، نخستین کتابش با عنوان« الجزایری‌ها» (1958) را منتشر نمود. او این کتاب را تلاش بی مایه ی یک غریبه نامیده است و می گوید: «پس از دو سال جان کندن که طی آن هیچ امکانی برای تحقیق کردن وجود نداشت، توانستم دوباره کاری انجام دهم. شروع به نوشتن کتابی کردم تا شوربختی مردم الجزایر و همچنین ساکنان فرانسوی الجزایر را نشان دهم چون آن ها نیز وضعیت بهتری نداشتند... من از شکافی که بین دید گاه ها ی روشنفکران فرانسوی درباره‌ی این جنگ و نحوه ی خاتمه دادن به آن، و تجربه ها ی خود می‌دیدم شگفت زده شده بودم ... شاید می‌خواستم مفید باشم تا عذاب وجدان خود را به خاطر پذیرفتن نقش یک مشاهده گرمشاهده کننده در این جنگ نفرت آور، تسکین دهم.»
علاوه بر آن داده ها ی میدانی kabylia پایه ای برای نو آوری ها ی تئوریکی بوردیو در طرح نظریه ی عمل (outline of a theory of practice 1972) و منطق عمل (the logical of practice 1980) فراهم آورد. کار‌ها‌ی دیگر او در الجزایر بر روی کار‌ و کارگران، بحران کشاورزی، قدرت بازار و برخورد میان فرهنگ بومی و استعمار متمرکز شده بود. مواجهه با جنگ الجزایر و تغییراتی که بوسیله‌ی استعمار و سرمایه‌داری در آن‌جا ایجاد شده بود، تاثیر عمیقی بر بوردیو گذاشت به طوری که به جهت‌گیری فکری‌اش و به این اصل او که تحقیق باید به زندگی دیگران اهمیت دهد، شکل داد. همچنین در الجزایر بود که او یاد گرفت که چگونه مردمنگاری، آمار، نظریه ها ی بلند پروازانه و مشاهده ی دقیق را با هم ترکیب کند و به طور ماهرانه ای یک رویکرد متمایز را برای بررسی ها ی علمی به وجود آورد.
در 1960 بوردیو به فرانسه بازگشت و در دانشکده ی هنر ها در دانشگاه پاریس و سپس در دانشگاه لیل(ulle) به تدریس پرداخت.
در نوامبر 1962 با maria-claire brizard ازدواج نمود. حاصل این ازدواج سه پسر به نام ها ی jrome, emmanuel و Laurent بود.
پس از سه سال کار در دانشگاه لیل در 1964، در «مدرسه عملی مطالعات عالی» که به مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی تغییر نام داد به مدیریت پژوهشی منصوب شد. بوردیو در سی و چهار سالگی یکی از برجسته ترین اساتید نسل خود و ازجوانترین افرادی بود که در این مدرسه تدریس می‌کرد. او بررسی ها ی خود را ازمدرسه عالی و کارهای فرهنگی آن تحت عنوان «وارثان » منتشر کرد. بوردیو در این هنگام، تحت حمایت ریمون آرون کار می‌کرد. آرون در وجود اوشخصیت بزرگی می دید و مدیریت «مرکز اروپایی جامعه‌شناسی تاریخی » را به وی واگذار کرد.
در 1968 رابطه‌‌ی دو همکار تیره شد و بوردیو موسسه مستقلی بنام «مرکز جامعه‌شناسی اروپایی» تاسیس کرد. بحران ماه مه 1968 در فرانسه [که موجب این جدایی شد] تا مدت‌ها ذهن او را به خود مشغول داشت و فقط در سال 1984 توانست تحلیل خود را از این واقعه انتشار بدهد (در فصل پایانی انسان‏ دانشگاهی ). تأسیس مکتب جامعه‌شناسی از این پس هدف اصلی بوردیو را تشکیل می داد. او در مرکزی که در مدرسة عالی مطالعات علوم‏اجتماعی بر پا کرده بود، تحقیقات متعددی را هدایت کرد و در سال 1975 مجله‌ی « نتایج تحقیقات در علوم‏اجتماعی» به راه انداخت.
در1981 در حالی که بوردیو در ecole des hautes etudes یک معلم خستگی ناپذیر بود، برای کرسی استادی جامعه شناسی در کلژ دو فرانس انتخاب شد(که پیش از وی ریمون‌آرون و مارسل موس آن را برعهده داشتند). درآن زمان، اگر چه بوردیو در فرانسه شهرت بی‌نظیری به‌دست آورده بود، اما از داشتن نقش پیامبر گونه ی « روشنفکر تام» ( واژه ای که برای سارتر بکار می برد) اجتناب می کرد. در عوض او به دنبال آن بود تا از طریق بررسی ها ی دقیق علمی بر بحث‌ها‌ی عمومی تاثیر بگذارد.
پس از درگذشت فوکو( 1984)، بوردیو به عنوان برجسته ترین روشنفکر عمومی از بی‌خانمان ها، مهاجران غیر‌قانونی، فعالیت‌ها‌ی ضد‌نژاد‌گرا و کارگران موقتی دفاع کرد. او نسبت به سیاست‌ها‌ی رسمی محتاط بود و در عین حال به دنبال گرد هم آوردن دانش پژوهان، اتحادیه ها‌ی تجاری و فعالان اجتماعی برای مداخله ی اجتماعی بود به طوری که برای حوزه‌ای با محوریت علم و رسانه مناسب باشند. بوردیو به ویژه به حمایت از یافته‌ها‌ی مبارزان اجتماعی قرن بیستم(حقوق و مستمری، امنیت شغلی، دسترسی آزاد به تحصیلات عالی و مخالفت با کاهش بودجه ها و دیگر حمله هایی که با نام بازارهای آزاد و رقابت ها ی بین المللی انجام می شد) می‌پرداخت. در این جریان بوردیو‌ به یکی از سر‌شناس‌ترین منتقدین جهانی کردن نئولیبرال در دنیا شد.
در 1989-1990 بوردیو، ریاست کمیسیون بررسی محتواهای آموزشی فرانسه را که دولت فرانسوا میتران تشکیل داده بود، به عهده‌گرفت. در سال 1993 مرکز ملی تحقیقات علمی عالی‏ترین مدال طلای تقدیر را به وی اهداء کرد. با تثبیت موقعیت او در فرانسه حرکت او برای فتح بازار روشنفکری بین‏المللی و به ویژه ایالات متحده آغازگشت. به دنبال آن بوردیو سفر‌ها‌ی متعددی به امریکا داشت (دانشگاه های پرینستون، پنسیلوانیا) به طوری که به یکی از شناخته شده‌ترین چهره‌های روشنفکری در آمریکا تبدیل شد و کارهای او به طور وسیعی مورد توجه قرار گرفت.
در دسامبر 1995 به هنگام اعتصابات به ندای روشنفکران برای حمایت از اعتصابیون پاسخ داد. در سال 1998، در کنار بیکاران که مدرسه عالی تربیت استاد را در خیابان اولم اشغال کرده بودند، قرار گرفت و از روشنفکران الجزایری حمایت نمود. در مطبوعات نیز به نفع این جنبش موضع گرفت مقاله «به سوی چپ در جناح چپ» (لوموند، 8 آوریل 1998) و کارشناسان و روزنامه نگاران را هدف قرار داد. در ماه ژوئن 2000 در می‌یو با قرار گرفتن در کنار ژوزه بووه و مسئولان جنبش اتک ، به تشکیل شبکه « نیروهای منتقد و پیشرو» برای مبارزه با جهانی کردن اقتصاد کمک کرد.
بوردیو به خاطر شهرت قابل توجهش، خصوصا پس از فیلم جالب « جامعه شناسی یک ورزش رزمی است» که از فعالیت ها ی وی ساخته شد، به راحتی در کافه و خیابان شناسایی می شد. با این وجود اویک فرد منزوی و بسیار خجالتی بود. بوردیو از شکوه دانشگاهی تنفر داشت و از ظاهر شدن در تلویزیون امتناع می کرد. او حتی یکبار تعجب خود را از تمایل آمریکاییان برای صحبت علنی درباره ی ازدواج، روابط جنسی و عادت ها ی شخصی شان، در حالی که از بحث آزاد سیاسی امتناع می کردند، عنوان کرد. او معتقد بود که در فرانسه عکس این مسئله است، که می‌توان گفت منظور او، بیشتر خودش بوده است. بوردیو از زندگی خانوادگی اش محافظت کرد و زمان ها یی که لازم بود برای حضور اجتماعی از همسر و سه فرزنش دور باشد را عمیقا حس می کرد. او تا چندین دهه دانشجویان کابیلیایی را، که خواهان تحصیلات عالی بودند، مورد حمایت خود قرار داد، که از اعتقاد وی مبنی بر این حکایت داشت که هر تلاشی در باز تولید اجتماعی علم و آموزش، بیشترین امید را در کاهش تسلط فراهم خواهد آورد.
پی‌یر بوردیو در هفتاد و یک سالگی( 23 ژانویه2002) بر اثر ابتلا به سرطان در پاریس در گذشت.

منابع:
- کتبی، مرتضی،1381، یادی از پی‌یر بوردیو، نامه‌ی انسان‌شناسی، دوره‌ی اول، شماره‌ی اول، بهار و تابستان.
- جنکینز، ریچارد، پی‌یر بوردیو، 1385، ترجمه‌ی لیلا جوافشانی و حسن چاوشیان، تهران، نی.
- "Everything is Social: In memoriam Pierre Bourdieu, 1930-2002" (with Craig Calhoun). ASA Footnotes 30-2 (February 2002): 5, 10