جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جوانان پیرغلامان حسین ع


جوانان پیرغلامان حسین ع

محرم از راه رسید, صداهایی گوشمان را نوازش می دهد, صداهایی که از کودکی با بند بند وجودمان عجین شده, باز بر مشام همگان هر لحظه بوی کربلا می خورد و آب دیدگان با هر نوحه و تعزیه ای سرازیر می شود تا هر قطره اش خروارخروار گناهان مان را بسوزاند و بال و پر پرواز به آدمی دهد «هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا ولی ز تعزیه هر روز, روز عاشوراست»

محرم از راه رسید، صداهایی گوشمان را نوازش می‌دهد، صداهایی که از کودکی با بند‌بند وجودمان عجین شده، باز بر مشام همگان هر لحظه بوی کربلا می‌خورد و آب دیدگان با هر نوحه و تعزیه‌ای سرازیر می‌شود تا هر قطره‌اش خروارخروار گناهان‌مان را بسوزاند و بال و پر پرواز به آدمی دهد.«هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا/ ولی ز تعزیه هر روز، روز عاشوراست»

با آغاز ماه محرم هر کجا که سر می‌چرخانی سیاهی است که نقش و نگارش اگرچه به لحاظ شماره تکراری است، اما دل از دیدن و خواندنشان سیر نمی‌شود، علم و کتل‌های هیات از یک هفته پیش از شروع ماه عزای اهل بیت آماده است، بانیان مراسم قبل از شروع دو ماه ماتم گرفته، برنامه‌های خود را اعلام کرده‌اند، همه چیز برای عزاداری شکوهمند سید و سالار جوانان اهل بهشت حاضر است؛ چه شوری به جان شیعیان است، چه بزمی قرار است در لاهوت و ناسوت برای بهترین‌های عالم برگزار شود، جن و ملک غبطه می‌خورند به دیدگان و دل‌هایی که عشق حسین(ع) در آن موج می‌زند.

محرم، حرام شد تا خون‌های دشت نینوا هرساله در دل جوانان از نو بجوشد، زنده شود، سرریز و در نهایت از ابرهای چشم‌هایمان جاری شود، ببارد بر غربت بی‌کس‌ترین عالم، ببارد بر مظلوم‌ترین و با‌صلابت‌ترین زن عالمی که زمین از خیره‌شدن نگاهش، از جمله «ما رایت الا جمیلا»‌اش بلرزد، فرو ریزد و باز از نو ساخته شود...

آری، کربلا نه تاریخی است در کتاب‌های درسی که شاید برای امتحان می‌خوانیم، نه بزرگنمایی آدمیان و فرشته‌ساختن از آنان است، نه خیال و وهم، کربلا و افتادگان در آن دشت واقعیتند، بزرگ‌ترین درس کتاب خداست در آیین ربانیتش، نماد کفر مطلق است در مقابل حق مطلق؛ حسین(ع) چون پدرش قرآن ناطق است.

این روزها هر کجا را که می‌نگرم سیاهی خیمه محرم است که بر دل پیر و جوان، زن و مرد، خرد و کلان‌ زده شده؛ دیدن جوانانی که شاید ظاهر و قیافه‌شان با انسان‌های مذهبی شکل گرفته در ذهن ما بسیار فاصله داشته باشند، موهای صاف یقه‌بسته و محاسن شاید نداشته باشند، اما پای حرف و بغض و گریه‌هایشان که می‌نشینی، گویی آنها با خدا به اندازه یک سر پنجه ایستادن فاصله دارند.

جوانی‌کردن را هر کسی به نوعی معنا می‌کند، یکی با صدای بلند ضبط و ماشین‌گردی و فرد دیگری صبح تا شب را پشت میز آرایش و پیرایش‌بودن؛ اما چگونه است که تا به هنگامه محرم، جوانی‌کردن‌ها رنگ دیگری می‌گیرد، سیاه، رنگ غالب می‌شود و ماشین‌های جوانان دفتر مشق استادان ماشین‌نویس؟

جوانی که تا دیروز و دیشب علت دیر بازگشتن به خانه را دیدار رفقای جوانش عنوان می‌کرد، حالا حضورش در هیات، دسته، پخش‌کردن نذری و ایستادن پای دیگ امام حسین(ع) دلیل تاخیرش شده است.

این‌که کلی نوشتیم تا بگوییم عشق امام حسین(ع) در سینه‌های جوانان ما وجود دارد، شاید کاری بیهوده باشد، چون شیعه تا زمانی که قلبش در سینه می‌تپد چه جوان امروز باشد چه جوان دیروز، چه سرگرمی‌هایش مد و لباس‌های رنگارنگ و موبایل آخرین مدل بازار باشد، باز می‌داند وقتی کسی تمام هستی‌اش را در دست می‌گیرد تا ما امروز به عشقی زنده باشیم، قابل احترام و خواستنی است.

هر روز عاشورا و هر نقطه از زمین کربلاست، اگر ما دلی پردرد داشته باشیم، دلی که برای حقیقت بتپد، دلی که ظلم را پس بزند، سیاهی جهل را نخواهد و به دنبال روشنایی آفتاب حقایق حرکت کند.

جوان امروز با این‌که در خط‌کشی‌های جوان مذهبی نسل گذشت، جا نمی‌شود، اما از کاروان عشق به امامش عقب نمانده، شاید تهاجم فرهنگی دیده باشد، اما جایی که خط قرمز دین و عشقش وسط بیاید سد راه مهاجم می‌شود.

جوانی که سربند «من دیوانه حسینم» بسته هیچ‌گاه نمی‌تواند دلش از انوار عشق خالی باشد، خریدار دل جوانانی که خود «پیرغلام» حضرت عشق‌اند کس دیگری است پس دست رد زدن به سینه آنان دل صاحب را می‌شکند.

شیعه باشد، جوان باشد، محرم از راه رسیده باشد، سیاهی‌ها بر تن دیوار و پیکرهایمان نشسته باشد و دعاها بی‌استجابت؟ خوان کرم حسیـن(ع) و یارانش ۱۴۰۰ سال است که پهن است، نه پای کج من آن را جمع می‌کند، نه اشاعه فکری منحرف، نه موهای ژولیده، نه تیپ‌ها و شخصیت‌ها؛ آنچه تاکنون بوده و هست راهی نورانی و البته مطمئن به سعادتمند‌شدن؛ در این مسیر هر که بیشتر مبتلای عشق باشد، سبک‌تر حرکت می‌کند، چه جوانی برنا با خط‌کشی‌های امروزی و چه پیری لرزان که دست بر عصا قدم برمی‌دارد...