چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

عوامل و راهكارهای قرآنی اتحاد


عوامل و راهكارهای قرآنی اتحاد

قرآن گوهر شرایع آسمانی را یك سان و تسلیم در برابر خداوند و توحید می داند, از این رو, از دین آسمانی به عنوان اسلام یاد می كند و همه پیروان شرایع آسمانی را به همبستگی و اتحاد در محور توحید می خواند

ایجاد وحدت در بین مذاهب و آحاد امت اسلامی و زدودن زنگار تفرقه و جدایی و اختلاف امری قرآنی، روایی و نقلی و عقلی است. در سایه چنین تفكری است كه زمینه برای شكوفایی استعدادهای عظیم فردی و گروهی در جهان اسلام آماده می شود و زیان های آشكار و نهان جنگ و درگیری های متعدد دامنگیر اجتماع مسلمانان نمی شود.

در مقاله حاضر نویسنده كوشیده است راهكارهای قرآنی اتحاد را در سطوح مختلف مورد بررسی قرار دهد.

با هم مطلب را از نظر می گذرانیم:

▪ سطوح و مراتب اتحاد

۱) اتحاد انسانی

قرآن اتحاد انسانی را در سه سطح مورد بررسی و تأكید قرار می دهد. سطح نخست آن اتحاد انسانی است. در بینش و نگرش قرآن، همه انسان ها با همه اختلافات ظاهری از یك نفس واحد و یگانه ای آفریده شده اند و اختلافات ظاهری ناشی از عوامل بیرونی و در راستای اهداف خاصی بوده است. قرآن درباره گوهر واحد انسانی می فرماید: الذی خلقكم من نفس واحد؛ خداوند كسی است كه شما را از یك گوهر آفرید. (سوره نساء، آیه ۱) سعدی شیرازی با توجه به این آیه و برخی از روایات نبوی سروده است: بنی آدم اعضای یك پیكرند- كه در آفرینش ز یك گوهرند. در گزاره شناختی دیگر به مسئله زنان و مردان توجه نمی دهد و می فرماید: انا خلقناكم من ذكر و انثی؛ ما شما را از مرد و زنی آفریدیم. (سوره حجرات، آیه ۱۳) بر این پایه و اساس نتیجه می گیرد كه همه انسان ها صرف نظر از اختلافات ظاهری، زبانی، رنگ، ملیت و دین و فرهنگ از حقوق برابر برخوردارند و هیچ گونه تمایز و امتیازی میان مردمان جز به تقوا نیست: ان اكرمكم عندالله اتقاكم؛ گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست (سوره حجرات، آیه ۱۳)؛ زیرا رنگ و زبان و اختلافات ظاهری دیگر نه تنها مایه امتیاز و برتری انسانی نیست بلكه این اختلافات و تمایز ظاهری مرتبط به امر دیگری است كه در برخی از آیات از آن به نشانه های قدرت خداوند یاد می كند و می فرماید: و من آیاته... اختلاف السنتكم و الوانكم؛ از نشانه های قدرت الهی... اختلاف زبانی و رنگی شماست. (سوره روم، آیه ۲۲)

در تبیین علل و اهداف این دسته از اختلافات ظاهری در میان بشر بیان می دارد كه اختلاف قومی، قبیله ای و نژادی به هدف شناسایی بهتر یك دیگر پدید آمده است: و جعلناكم شعوبا و قبایل لتعارفوا؛ شما را ملت ها و قبیله های جداگانه ای قرار دادیم تا یك دیگر را به خوبی بشناسید. بنابراین هدف از اختلافات ظاهری چیزی جز امكان ساده و آسان ارتباط میان انسان ها نبوده است. فرض كنید كه همه انسان ها از نظر شكل ظاهری و صفات و خصوصیات دیگر همانند و یكسان می بودند؛ در این صورت مشكلات بی شماری پدیدار می شد و امكان ارتباط سالم و آسان فراهم نمی شد.

با توجه به این بینش قرآنی این نگرش در مومنان پدیدار شد كه به همه انسان ها به یك چشم بنگرند و روابط خود با مردمان را برپایه احترام متقابل و حفظ حقوق انسانی تنظیم كنند. آموزه های دستوری قرآن نیز مبتنی بر این گزاره های شناختی و انسان شناختی است؛ این گونه است كه به عنوان نمونه قرآن كشتن فرد انسانی را كشتن همه انسان ها دانسته و هر گونه رفتار ضدانسانی را تقبیح نموده و به عنوان فسادكننده در زمین به آتش دوزخ تهدید كرده است؛ (مائده آیه ۳۲) و یا دستور داده است كه حقوق شهروندی را مراعات كنند و كسی را به ظلم و ستم از خانه و كاشانه خود نرانند و بی دلیل به بردگی نكشند. (بقره آیه ۸۴ و ۸۵ نساء آیه ۶۶) در آموزه های نبوی و علوی (یعنی صادر شده از مقام ولایت) نیز دستورها و فرمان های بی شماری است كه به حقوق انسانی توجه داده و مردمان و مسئولان را بر محافظت آن ترغیب و تشویق می كند. حضرت امیرمومنان علی(ع) با استناد به همین گزاره های شناختی و آموزه های دستوری قرآن در عهدنامه مالك اشتر، مردم را به دو دسته همسان در آفرینش و برادر دینی دسته بندی كرده و می فرماید: اما اخ لك فی الدین او نظیر لك فی الخلق. (نهج البلاغه، نامه ۵۳) و رعایت حقوق همگان را بر حاكم فرض و واجب می داند. (درباره نگرش اسلام به انسان و یگانگی آنان در خلقت و آفرینش نگاه كنید: المیزان، ج ۱۸، ص ۳۲۶)

بنابراین اسلام مردم را به اتحاد انسانی دعوت می كند و از ایشان می خواهد در كنار هم به صلح و صفا و آرامش زندگی كنند و با همزیستی مسالمت آمیز از هرگونه تباهی و فساد در زمین و قتل و غارت و ستم و تجاوز خودداری ورزند. قرآن بر این اساس كسانی كه به اتحاد انسانی نمی اندیشند و تجاوز و ستم و قتل را پیشه خود ساخته اند را به عنوان فسادكنندگان در زمین نكوهش و سرزنش كرده و آنان را به عذابی سخت تهدید و هشدار می دهد.

در قرآن با اشاره به قوم یهود و داستان رفتار و كنش و منش ایشان، به نقد رفتاری آنان پرداخته و می فرماید: آنان به جهت خودبرتربینی نژادی و قومی رفتاری دور از انسانیت پیشه كردند و حقوق فطری، طبیعی و انسانی آنان را از برخی از اقوام مجاورشان سلب كردند. یكی از نخستین پیمان هایی كه خداوند از یهودیان گرفته آن است كه انسان بی گناهی را نكشند و مردمان را از خانه و آشیانه خود نرانند و یا به بردگی و اسارت نگیرند. با این همه آنان برخلاف این بینش و نگرش و دستور الهی عمل كرده و نه تنها مردمان بی گناه را به قتل می رساندند و یا به بردگی می گرفتند و یا در برابر آزادی بردگان و در بند شدگان مالی می گرفتند بلكه از این نیز تجاوز و تعدی كرده و مردمانی از قوم و قبیله و هم آیین خویش را می كشتند و یا به بردگی و بندگی می گرفتند. (نگاه كنید آیات ۸۴ و ۸۵ سوره بقره و آیات دیگر).

از این رو می توان گفت كه در بینش و نگرش قرآنی انسان از كرامت خاصی برخوردار است و خداوند همه را كریم و بزرگوار دانسته و رعایت حقوق انسانی را بر همگان فرض و لازم شمرده است. تنها تمایزی كه است در برتری پرهیزگاران است كه از این مسئله به اكرم (بزرگوارتر) بودن آنان اشاره می شود كه اثبات افضلیت برای این دسته به معنای نادیده گرفتن كرامت انسانی نیست. بنابراین می بینم كه در بینش و نگرش و حتی گرایش نبوی و علوی، كرامت انسانی از جایگاه خاص و ویژه ای برخوردار است و پیامبر برای هدایت همگی ایشان دل می سوزاند و تلاش خستگی ناپذیری را برخود تحمیل می كند، به گونه ای كه خداوند پیامبرش را از این كار بازمی دارد و می فرماید: لعلك باخع نفسك الایكونوا مؤمنین؛ شاید خود را به رنج و زحمت جانكاه بیافكنی كه چرا ایمان نمی آورند. (شعراء آیه ۲۶) و هدایت و ضلالت مردمان را به خود به عنوان منشأ منسوب می كند. (رعد آیه ۲۷ و نیز نحل آیه ۹۳ و ده ها آیه دیگر)

در ادعیه اسلامی و شیعی تقویت نگرش جهانی و انسان گرایی به شدت اصالت می یابد و در ادعیه می خوانیم كه همه گرسنگان و بینوایان و برهنگان راموردتوجه خود قرار می دهد می فرماید: اللهم اكس كل عریان؛ اللهم اشبع كل جائع؛ اللهم اغنی كل فقیر و مانند آن كه نگرش جهانی و انسانی آن به خوبی روشن و نمودار است.

۲) اتحاد پیروان شرایع آسمانی

سطح دوم از اتحاد كه مورد تأكید و اهتمام اسلام و قرآن است، اتحاد و همبستگی میان پیروان شرایع آسمانی است. قرآن گوهر شرایع آسمانی را یك سان و تسلیم در برابر خداوند و توحید می داند، از این رو، از دین آسمانی به عنوان اسلام یاد می كند و همه پیروان شرایع آسمانی را به همبستگی و اتحاد در محور توحید می خواند. از این رو دین را تنهااسلام معرفی كرده كه به معنای تسلیم در برابر یگانه هستی است و می فرماید: ان الدین عندالله الاسلام (آل عمران آیه ۱۹)

در تحلیل قرآنی همه شرایع بر اصول سه گانه توحید، نبوت و معاد بنیاد نهاده شده اند و همه پیامبران الهی مردمان را به این سه اصل می خوانده اند. بنابراین تفاوتی در اصول شرایع وجود نداشته و آن چه موجبات اختلاف میان شرایع شده است، اصول جزیی وفرعی است كه به سبب مقتضیات زمانی و مكانی پدید آمده است و خداوند شریعت ها را برای راهنمایی افراد انسانی باتوجه به شرایط زمانی و عصری فرستاده است تا آن را روش زندگی خود قرار دهند و به كمال برسند. شریعت پیامبر اكرم(ص) نیز یكی از شرایع دین اسلام است و علت نامگذاری این شریعت به اسلام از آن رو بوده است كه این شریعت به عنوان آخرین و كامل ترین شریعت و برای همه عصرها و زمان های پس از عصر نزول و برای همه جهانیان فرستاده شده است ازاین رو می توان شریعت پیامبر اكرم را به عنوان اسلام و دین كامل نیز نامگذاری كرد؛ زیرا هرگاه تطابق كلی میان دو چیز به گونه ای باشد كه یگانگی در آن به حد كمال باشد می توان نام آن را بر دیگری گذاشت؛ از این رو می توان از شریعت پیامبر اكرم(ص) به عنوان اسلام یاد كرد؛ درحالی كه نمی توان از شریعت و منهج و روش موسوی(ع) و یا عیسوی(ع) به اسلام یاد كرد، بلكه باید گفت كه آن یكی از شرایع اسلامی است.

محمدباقر منصوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید