دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

بررسی گاه شماری دوره حكومت خشایارشا و اردشیر اول


مسایل مطرح در مورد دوره زمانی حكومت اردشیر اول و رابطه آن به طور احتمالی با موضوع ۷۰ هفته ای كه دانیال نبی در فصل نهم عهد عتیق به آن اشاره می كند, مستلزم بررسی عمیق و همه جانبه ای است كه نمی توان در یك مقاله كوتاه به آن پرداخت طرح آن نیاز به نگارش كتابی خاص در این زمینه دارد كه من نیز از سال ها پیش طرحی برای تدوین آن برنامه ریزی و اطلاعات مربوط به آن را گردآوری كرده ام

مسایل مطرح در مورد دوره زمانی حكومت اردشیر اول و رابطه آن (به طور احتمالی) با موضوع ۷۰ هفته ای كه دانیال نبی در فصل نهم عهد عتیق به آن اشاره می كند، مستلزم بررسی عمیق و همه جانبه ای است كه نمی توان در یك مقاله كوتاه به آن پرداخت. طرح آن نیاز به نگارش كتابی خاص در این زمینه دارد كه من نیز از سال ها پیش طرحی برای تدوین آن برنامه ریزی و اطلاعات مربوط به آن را گردآوری كرده ام. در سال ۱۹۸۹ مقاله ای كوتاه به زبان سوئدی در این زمینه نوشتم. مطلبی كه هم اكنون شما در پیش روی خود دارید، بحثی است كه در آن به بررسی اسناد ارایه شده توسط انجمن Watchtower Bible and Tract پرداخته می شود با این فرض كه اردشیر بر خلاف آنچه كه تصور می رفت نه در سال ۴۶۵ ق.م بلكه در سال ۴۷۵ ق.م به سلطنت رسیده است.

۱_ آیا خشایارشا همزمان با پدرش داریوش حكومت می كرد؟

واچتاور برای حل مسایلی كه در نتیجه دیدگاه خاص وی در خصوص تداوم حكومت اردشیر از ۴۱ سال به ۵۱ پیش آمده اند و با استناد به این واقعیت كه در ۱۰ سال نخست حكومت، خشایار همزمان با پدرش داریوش حكومت می كرد، معتقد است كه اردشیر در سال ۴۷۵ ق.م به سلطنت رسیده است نه ۴۶۵ ق.م و حكومت خشایارشا از ۴۸۵ ق.م تا ۴۷۵ ق.م طول كشیده است نه تا سال ۴۶۵ ق.م یعنی طول حكومت خشایار ۱۱ سال بوده است نه ۲۱ سال، البته در مورد این همزمانی حكومت خشایارشا با داریوش سندیت و قطعیت اندكی مطرح است در صفحه ۵۵۹ لغت نامه واچتاور، مقاله ای چاپ شده است كه متاسفانه در آن بسیاری از وقایع تاریخی تحریف شده اند. در صفحه ۶۱۵ چنین آمده است:

«البته دلایل بسیاری وجود دارد كه با تكیه بر آنها می توان چنین تصور كرد كه خشایارشا و داریوش همزمان با سرزمین های امپراطوری فارس حكومت می كردند. هرودت در این باره چنین می گوید: «داریوش با پذیرش صحت گفته های وی (خشایارشا) در مورد سلطنت، او را به منصب پادشاهی تعیین كرد. به نظر من حتی بدون نصیحت های خشایارشا به پدرش و پذیرش آنها وی می توانست حكومت كند.» این اظهارات هرودت به خوبی موید این مساله است كه خشایارشا در زمان حكومت پدرش داریوش به عنوان پادشاهی منصوب شده بود.» اگر اصل كتاب هرودت را بیش از پیش مورد كنكاش قرار دهیم، متوجه خواهیم شد كه هرودت خود در بخش های دیگر كتابش، آنچه را كه انجمن واچتاور در مورد همزمانی حكومت خشایارشا با داریوش مورد تایید و تاكید قرار می دهد، نقض كرده است زیرا در چند سطر پس از مطلب پیشین، هرودت چنین آورده است كه داریوش یك سال پس از نامیدن خشایارشا به عنوان جانشین خود از دنیا رفت: «بدین ترتیب خشایارشا به طور علمی به عنوان جانشین سلطنت و پادشاهی داریوش نامیده شد و داریوش فرصت یافت تا وقت خود را صرف جنگ با دشمنان نماید. اما مرگ به او این فرصت را نداد تا مقدمات كارش را به پایان برساند زیرا یك سال پس از این ماجرا، و آغاز شورش در مصر، داریوش پس از ۳۶ سال حكومت بر امپراطوری ایران چشم از جهان فروبست و نتوانست آتنی ها و مصری ها را تنبیه كند. پس از مرگ وی تاج سلطنت به پسرش خشایارشا رسید.» آنچه كه از این سطور می توان استنباط كرد این است كه داریوش، خشایارشا را تنها یك سال و نه ده سال قبل از مرگ خود به عنوان جانشین پادشاه منصوب كرده است. وانگهی هرودت نگفته است كه داریوش خشایارشا را همزمان با حكومت خود به عنوان پادشاه منصوب كرده است بلكه داریوش، خشایارشا را به عنوان جانشین خود برگزیده است. در بندهای پیش از این بخش از كتاب، هرودت به قانونی اشاره می كند كه در میان شاهان پارسی رایج بود و آن این كه امپراطوری پارس قبل از آن كه برای جنگ عازم منطقه ای شوند،‌ جانشین تاج و تخت را تعیین می كردند تا آن گاه كه اگر كشته شدند، كشور بدون پادشاه نماند. این سنت و رسم حتی بعدها پس از داریوش نیز رواج داشت. با این حال واچتاور كتاب هرودت را خارج از چنین زمینه ای مورد اشاره قرار می دهد و جملاتی را كه به نوعی استناد آن را مورد تردید قرار می دهند، به كنار می نهد و مدعی است كه این مساله به طور منطقی پذیرفتنی است. نكته دیگری كه لغت نامه واچتاور به عنوان دلیل و سند قطعی برای اثبات نظر خود مورد استناد قرار داده، برخی از نقش برجسته هایی است كه در تخت جمشید كشف و شناسایی شده اند. این نقش برجسته ها همان هایی هستند كه هرتسفلد Herzfeld در سال ۱۹۳۲ آنها را به عنوان نشانه ای برای همزمانی حكومت خشایارشا با داریوش مورد توجه قرار داده است. بسیاری از محققان معاصر چنین تفسیری را فاقد وجاهت علمی دانسته اند. زیرا این مساله كه شاهزاده ای كه پشت سر پادشاه، تاج بر سر گذاشته و ایستاده است، تنها موید این امر است كه وی جانشینی تعیین شده از جانب پادشاه بود نه یك پادشاه دیگر كه همزمان با داریوش حكومت كند. همچنین در هیچ نكته ای از این نقش برجسته نامی از خشایارشا و داریوش ذكر نشده است، لذا نمی توان به طور قطعی در مورد هویت آنها اظهار نظر كرد و این كه برخی آنها را داریوش و خشایارشا می دانند تنها یك حدس تاریخی است. جی ام كوك J.M.Cook در كتاب خود تحت عنوان امپراطوری پارس كه به سال ۱۹۸۳ در نیویورك منتشر شد، در این زمینه كمی بیشتر از بقیه بررسی كرده است. وی شاهزاده ای را كه پشت سر داریوش، تاج بر سر گذاشته است، آریوبازن Artobazanes پسر ارشد داریوش معرفی می كند. برخی پژوهشگران دیگر نظیر تیلیا Tilia و ون گال Van Gall معتقدند كه فردی كه در این نقش برجسته به عنوان پادشاه شناخته می شود، نمی تواند داریوش باشد بلكه خود خشایارشا است و به این ترتیب شاهزاده پشت سر وی نیز، پسر خشایارشا خواهد بود. با این حال فرهنگنامه واچتاور در ادامه بحث در این زمینه برای اثبات نظر خود، مطلبی را تحت عنوان «شواهدی از منابع بابلی» ذكر كرده است و برای این منظور به دو كاخی اشاره می كند كه در حدود سال های ۴۹۸ _ ۴۹۶ قبل از میلاد در بابل برای خشایارشا ساخته شده است. اما موضوع قابل ذكر این است كه هیچ دلیل و سندی برای این ادعا وجود ندارد و نمی توان ثابت كرد كه این كاخ برای خشایارشا ساخته شده است. كوك Cook در همان كتاب خود به متن هرودت اشاره می كند كه براساس آن خشایارشا زودتر از یك سال قبل از مرگ داریوش یعنی در سال ۴۸۶ قبل از میلاد به عنوان جانشین پادشاه انتخاب شده بود. وی در ادامه می افزاید: «اگر این نظر هرودت را درست بپنداریم، به نظر می رسد كاخی كه در حدود سال های ۴۹۰ در بابل ساخته شده بود، می بایستی از آن آریوبازن باشد.» لذا وجود چنین كاخی به تنهایی نمی تواند نظریه همزمانی پادشاهی داریوش و خشایارشا را اثبات كند. آخرین سند و شاهدی كه در این لغت نامه برای اثبات این نظریه آورده شده است، ۲ لوح گلی است كه به نظر می رسد تاریخ نگارش آنها به سالی بر گردد كه خشایارشا به سلطنت رسیده است. واچتاور معتقد است كه این الواح چندین ماه قبل از آن كه آخرین الواح متعلق به آخرین سال سلطنت داریوش نوشته شده، تهیه شده اند. لذا می توان وجود ۲ پادشاهی و حاكمیت را در آن دوره حدس زد كه در نتیجه همزمانی پادشاهی داریوش و خشایارشا را ثابت می كند. اما به نظر می رسد كه نویسندگان این لغت نامه یا می خواهند برخی از واقعیات تاریخی را پنهان كنند و یا در خصوص موضوع نتوانسته اند به اندازه كافی تحقیق كنند. لوح اول كه تامپسون Thampson در كاتالوگ خود كه به سال ۱۹۲۷ منتشر ساخت، با شماره A.۱۲۴ مشخص ساخته است، براساس آن چه كه تامپسون ذكر كرده است نمی تواند در سال ۴۸۵ _ ۴۸۶ یعنی سال به سلطنت رسیدن خشایارشا نوشته شده باشد. به نظر می رسد كه تامپسون در كپی برداری از این لوح دچار اشتباه شده است، زیرا در خود لوح تاریخ ۴۸۴ _ ۴۸۵ یعنی ۲ سال پس از به سلطنت رسیدن خشایارشا درج شده است كه در این سال خشایارشا به تنهایی حكومت می كرد و پدرش داریوش نیز فوت كرده بود. لذا نمی توان حدس زد كه در آن زمان ۲ پادشاه بر ایران حكومت می كرد. در سال ۱۹۴۱ جورج كامرون در مجله آمریكایی زبان و ادبیات سامی به خوبی این موضوع را روشن ساخته است. لذا چنین حرفی اشتباه می باشد. لوح دوم (TVA ۴۳۹۷) كه سان نیكولو San Nicolo و آنگناد Angnad در كتاب خود در سال ۱۹۳۴ با شماره ۶۳۴ منتشر ساخته اند، در ماه پنجم تاریخ گذاری شده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.