شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مصرف, محیط زیست و سرمایه داری
وقتی در اماکن فروش که زنجیرهوار در زمین و آسمان (به یمن پلههای برقیگردان و چرخان فروشگاهها) و بهنحو افقی و عمودی (در پایتخت و شهرهای کوچک) در حال بسط و تکثیرند وارد شوید حیرت و سرسام خواهید گرفت. هم از وسوسه میل فراتر از نیاز در ورود و هم از تهی شدن جیب فروتر از درآمد، در خروج. اگر عید و جشن و نوروزی هم از راه رسند که بر شر و شور آتش مصرف در این معابد جدید سرمایهداری بیشتر دمیده خواهد شد.
برخلاف بازار سنتی و کهن ما که از مشاغل و روابط، گرم و پررونق بود (اگر بازار و صلاح الدین زرکوب آن نبودند سرنوشت مولوی تمدن ساز ما چگونه میشد؟) و در آن تولید و صنعتگری دوشادوش هم موج زندگی، خلاقیت و نوآوری را در چشم و دل بیننده طنین میافکندند (بازارا/ گذرها/ راستههای بزازها، زرگران، مسگرها و... که همزمان در جلوی چشم تولید و فروش را به ما ارائه میکردند مثلا بازار نقش جهان اصفهان در کنار تجمیع بازار، مسجد، دیوانها و... تاحدکمی از این سنت باقی مانده!) و با خریدار روراستتر و رودرروتر و محلی بودند برای زندگی وکارتوامان؛ پاساژ و هایپر زنجیرهیی و مگامال (که رگ و ریشهاش نه بومی و سنتی بل در کنف حمایت سرمایهداری جهانی است) محل دوری و حجاب رابطههای انسانی و اجتماعیاند. موج سوم خدمات (آلوین تافلر) و به تعبیری دیگر مصرف نیاز به خریدارانی سربهراه و تسلیم داشت. گو اینکه عقل نقاد و بشر پرسشگر و انتخابگر را که بهسادگی نمیتوان به تسلیم و خرید واداشت و او را به معبد و عبادتگاه کالاهای تجملی سرمایهداری (بی اجر و منت) فراخواند. پس راهحل در دامگه اغوا و انتخاب کثیر (و مددجویی از رسانه خناس) بود. در این مگامالها مشتری بینوا گویی به مغاکی پرتاب میشود از رنگ و جلا، آرم و شکلک، اشیایی در لباسهای پربزک دوزک (عروس دو صد داماد)، جایزه و مشوق معکوس (سه تا بخر چهار تا ببر!!) و مهمتر از همه بستهبندیهای اغواگر مردم فریب که باید با سرخاب سفیداب قوطیها و جعبههای توبرتو و... محتوای فرومایه (خالی، نیمه یا مغشوش و معیوب و...) اصلی را پنهان کنند. توگویی تفاوت دستمالهای کاعذی مختلف مگر در چیست جز عمدتا در شکل و رنگ و آرم و بستهبندی (و در نهایت خمیر کردن جنگلها و فرستادنشان به آبریزگاه به قیمت رقابت بیامان شرکتهای تولیدکننده) یا مگر اختلاف این تنهای ماهی متعدد که علاوه بر حلبی رویش در جلد مقوایی و پرزرق و برق هم پیچیده میشوند در چیست، جز انقراض گونهها، رواج سبک غذایی سرطانزا و بیمارکننده و فربه ساز و کمک به صنعت و مرض چاقی و مصرف دوباره کاغذ و مقوا و رنگ و فلز برای فروکردن این ماهیهای بیچاره در شکم انسانهای حریص و گرسنه. صنعت بستهبندی بیشتر در خدمت سرمایه است تا مشتری، آنگاه که بنا به ذایقه سرمایهداری از کالا زرورق و فتانه میسازد و هایلاها و تحفهها را در سیمای تحریککننده بر مشتری به هجوم میآورد. گویا آخر رشد نه در تولید بل در هجوم و اغوای تبلیغ و بستهبندی و ظاهر و سیمای بیسیرت است که ناجوانمردانه بر کالا هزینه بستهبندی را تحمیل میکند (پول آن را از جیبش و به قیمت بالاتر و افزوده کالای شکیل میگیرند) و سرساموار ماشین تخریب جنگلها و محیط زیست را گاز میدهند (توسعه تخریب محیط زیست !!! با کاغذ و مقوای اضافی، چاپ فراوان و زاید اشکال و حروف و مردم فریبی! مگر نه این است که یک تن ماهی و ساندویچ (پفک و شکلات و کیک و چیپس و... به کنار) را هم بدون چندلایه پوشش کاغذی و پلاستیکی و چاپی و بهدور از رقابت مخرب در صورتها و شکلکها- میتوان به مشتری نیازمند (نه اغوا شده و آماده برای چاقی بیشتر) عرضه کرد (زبالههای الکترونیک را هم که امروزه یک معضل جهانیاند در نظرآوریم).
نمونه دیگر (سوای از صنعت لوازم بهداشتی و آرایشی که سازنده خود (self)ها و هویتها (identity) عمدتا کاذب و دیگرگونه خاصه در زنان و دختران جوان به دلخواه سرمایهداری است و بحثی جداگانه میطلبد) صنعت نوشابهسازی است که دور و تسلسل مصرف مصنوعی و کاذب شیوه تولید سرمایهداری را برای کشورها بیشتر نمایان میسازد وقتی بشر با انقلاب صنعتی و سیطره شیوه سرمایهداری متاخر از طبیعت بکر و آبهای سالم و چشمههای جوشانش فاصله گرفت باید با واگذاری آب و آبداری طبیعی، رفع تشنگیاش را هم باواسطه و به دست سرمایهداری فرونشاند، آن هم در بطریهای آب بهظاهر معدنی شده در دم و دستگاه آن، در قوطیهای (فلزی و پلاستیکی الودهکننده محیط) آب و شکر و گازگربنیک آغشته به اکسیرهای مصنوعی تا لختی تشنگی و پرخوری عقب نشید و بعد با (صنعت فست فود و مک دونالدی شده) چاقی و از ریخت افتادن دوباره سررسد و بشر بینوا را از صنعت نوشخوارگی به صنعت پررونق بادی بیلدینگ و مدیریت بدن (body management) حواله کند. در اینجاست که دکان رژیمها و بدنسازها دوباره چرخ سرمایهداری را با مصرف جدید به حرکت در میآورند و در کورهاش بیشتر میدمند.
اما فاجعه و معضل کار فراتر از یورش این غول بیرونزده از چراغ جادوی انقلاب صنعتی است. وقتی این غول در لباس نئولیبرالیسم و نسخههای وطنی/ قومی و... هم وارد کار شود خسران و آسیبهایش بیش از پیش میشود. اگر از تمام عملکردهای بارزش- چون رویش قارچگونه موسسات مالی و اعتباری و بانکی در نقش گستراندن سرمایهداری مالی نه صنعتگری- بگذریم، هجوم آن را باید به ارزشها و و محتوا به نظاره نشست. اگر تا چندی پیش سرمایه تنها به صورت و ظاهر و با رسانه و تبلیغات به سختی به عقول و قلوب رسوخ میکرد و صرفا هوسها را میفریفت، امروزه و در کشورهای جهان سوم به محتوا و ارزشها بهصورت آرام و خزنده درحال نفوذ است آن هم در حوزههایی که خود داعیهدار ارزشهایند. نخست مگامالها و مینیمالهای زنجیرهیی در اقصینقاط کشور با زرق و برق میرویند و بزرگ میشوند، سپس رسانه و آگهی هم به کمک میآید. اگر در غرب زن و جنسیت برای این منظور استثمار شده، در این سو کودکان معصوم هدفگیری میشوند. سوای از بهرهگیری از عناصر بصری و هنری (چون رنگ، درام، موسیقی و تحریک قوای چشایی و بویایی و شنوایی و دیداری مثلا در نماهای درشت کباب پلینی و آگرینی! درحال پخت یا ماکارونی داغ و برنج زعفرانی و...) کمکم برنامههای کودک در محتوا و نمایش نیز به تسخیر مصرف و سرمایه درمی آیند. تحلیل محتوای پربینندهترین برنامههای تولیدی کودک و عموهای سابقهدار متولیش (برای کسانیکه دارای کودک خردسالند) شاید واقعیت هراسناکی را هویدا کند. شکلگیری هسته اصلی و محتوای بیشتر آیتمهای این برنامهها حول مصرف و مصرف است تا جایی که متن و بنمایه داستان و نمایش برنامهها نیز حول ماکارونی، کیک، شکلات و... و درکل ابژههای سرمایهداری برساخته میشود و به اجرا در میآیند، در مصاحبهها، مسابقهها و تلفنهای برنامه هم باید مستقیم و غیرمستقیم از این کالاها بهگونهیی سخیف سخن رود و آن را در ذهن و روح کودکانی (و سپس والدینی) کنند که نهالهای وجودشان در همین زمان درحال رستن وپرورش است: تمهید نسل پفک نمکی درمعنای واقعی و مجازی آن!
مقایسه کودکان و نسل دهه نوستالژیک۶۰ با دهه ۹۰ سوای از کاهش بعد خانوادهها و افزایش رفاه و مکنت والدین آنها و در کنار رشد انواع شبکهها و رسانههای جمعی، میتواند زنگ هشداری باشد از پسرفت در زمینه آموزشی و پرورشی و یادگیری خلاقانه و انتقادی و گسترش یک سبک زندگی مصرفی و کممایه. سرانجام اینکه شیشه عمر رشد نئولیبرالسم اقتصادی متاخر، مصرف و مصرفگرایی و حاشیههای پیرامونش (فروشگاهها و رسانههای پوچ و اغواگر و دروغزن و....) و در نهایت تخریب بیشتر و بیشتر منابع طبیعی، محیط زیست، مغزها و سرمایهها به نفع سیکل بسته نظام جهانی سرمایهداری خواهد بود اگر همگان- خاصه روشنفکران و کارگزاران- بدون آگاهی انتقادی و هوشیاری بهآن تسلیم و منقاد شوند.
محمدرضا مهدیزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست