جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ریشه ها و ابعاد رویارویی ایالات متحده آمریکا و روسیه در قفقاز


ریشه ها و ابعاد رویارویی ایالات متحده آمریکا و روسیه در قفقاز

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بر هم خوردن ترتیبات امنیتی در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز, همواره این منطقه کانون توجهات و تحولات مهم بین المللی و صحنه رقابت قدرتهای جهانی بوده است بازیگران خارجی با حمایت از نهضتهای شورشی وجدایی طلب در این منطقه در صدد دستیابی به اهداف استراتژیک و یا ایدئولوژیک بوده اند

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بر هم خوردن ترتیبات امنیتی در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، همواره این منطقه کانون توجهات و تحولات مهم بین المللی و صحنه رقابت قدرتهای جهانی بوده است. بازیگران خارجی با حمایت از نهضتهای شورشی و جدایی طلب در این منطقه در صدد دستیابی به اهداف استراتژیک و یا ایدئولوژیک بوده اند.

ایالات متحده آمریکا پس از تجزیه شوروی خود را تنها قدرت هژمون در نظام بین الملل می داند، و همواره با یک نگاه ویژه به قفقاز نگریسته است. تحرکات سالهای اخیر آمریکا در منطقه به شکل مداخله سیاسی و انقلاب های مخملی درگرجستان(انقلاب گل رز)،اوکراین(انقلاب نارنجی( و تلاش برای کشاند ن جمهوری های تازه استقلال یافته شوروی سابق به زیر چتر آمریکا، امضای موافقتنامه دو جانبه آمریکا با چک و لهستان در جهت استقرار سامانه دفاع موشکی آمریکا در اروپای شرقی و پیشروی ناتو به شرق ، الحاق اوکراین به نیروهای واکنش سریع ناتو و آمادگی غرب برای جذب گرجستان و اوکراین به سازمان ناتو بیانگر تلاشهای طاقت فرسای آمریکائی ها برای تحکیم هژمونی خود دراین منطقه می باشد .

بر این اسا س سوال مقاله این است که چه عواملی موجب حضور آمریکا در منطقه و رویارویی این کشور با روسیه شده است؟ فرض مقاله آن است که از یک سو کشورهای منطقه ، روسیه را به عنوان یک تهدید امنیتی علیه خود به حساب می آورند بنابر این از آمریکا به عنوان یک نیروی دومی جهت کنترل روسیه استفاده می کنند.از سوی دیگر ، منابع و ذخایر انرژی و موقعیت استراتژیک منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، حضور آمریکا درمنطقه را پررنگ کرده است و حساسیت روسیه به دخالتهای واشنگتن در حیاط خلوت این کشور را می توان علت رویارویی دو کشور دانست .

● موقعیت و ژئوپلیتیک قفقاز

منطقه قفقاز که به جهت سکونت ۵۰ گروه قومی به نام موزاییک اقوام مشهور شده است محدوده ای است به وسعت ۴۰۰هزارکیلومترمترو با جمعیتی در حدود ۲۲میلیون نفر. رشته کوه قفقاز که ۱۵۰۰کیلومتر طول دارد سرزمین قفقاز را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم می کند شمال قفقازشامل جمهوریهای خود مختار داغستان ،چچن ، اینگوش ، اوستیای شمالی ،کاباردا- بالکار، قره چای چرکس وآدینه است که در ترکیب فدراسیون روسیه قرار دارد و قفقاز جنوبی شامل : آذربایجان ، ارمنستان و گرجستان می شود[۱] . این جمهوری ها پس از فروپاشی شوروی در ۱۹۸۹ به استقلال دست یافتند. قفقاز جنوبی یکی از پر تنش ترین مناطق جهان است، به طوری که بحران قره باغ و جدایی طلبی در گرجستان، از پیچیده ترین بحران های جهان می باشد که ریشه در سیاست های حاکمیتی شوروی سابق دارد.

موقعیت ژئوپلتیک ، ژئو استراتژیک و ژئواکونومیک منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، موجب افزایش توجه بازیگران بین المللی به این مناطق شد. آمریکا ، روسیه ،اروپا ، ایران، ترکیه ، چین ،هند و پاکستان از جمله مهم ترین قدرتها و کشورهایی هستند که تلاشهای گسترده ای را جهت حضور در منطقه به عمل آوردند و با توجه به منافع متفاوت و متضاد قدرتها و اولویتهای استراتژیک آنها موجب رقابتهای گسترده در منطقه شده است .

● ریشه منازعات در قفقاز

مهم‌ترین ریشه منازعه درقفقاز را باید در مهار روسیه توسط آمریکا و اروپا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق جستجو کرد. مهار روسیه مستلزم جلوگیری از هژمونی روسیه در قفقاز و آسیای مرکزی بود تا علاوه بر مهار ، موقعیت ژئوپلتیکی، ژئواستراتژیکی و حتی ژئواکونومیکی روسیه نیز تضعیف می‌شد، منطقه قفقاز در واقع دروازه اصلی روسیه برای تعامل با جهان محسوب می‌شود به گونه‌ای که بسته شدن این دروازه به مثابه بستن درهای اقتصادی، سیاسی و استراتژیک بر روی روسیه می‌باشد و در این میان تسلط بر گرجستان در حقیقت تسلط بر اصلی‌ترین دروازه جهانی مسکو است. بر این اساس لازمه مهار کرملین، حضور در حیات خلوت روسیه (قفقاز) و کوتاه کردن دست این کشور از منطقه مذکور بود.

در این راستا امریکا و اروپا تلاش خود را معطوف به اقدامات زیر کردند:

۱) تلاش برای تجزیه روسیه از طریق حمایت از جدایی‌طلبان در قفقاز شمالی (اوستیای شمالی، داغستان، اینگوش، اوجیا، کراخای شرکسیا، چچن و کاباردینوبلغاریا)

۲) محاصره و محدودسازی مسکو در منطقه خارج نزدیک "از طریق گسترش ناتو به شرق

۳)بسط نفوذ در جمهوری های مشترک المنافع از طریق بنیاد سوروس و ... با بهره گیری از عناصر غرب گرا

۴) احداث خط لوله باکو، تفلیس، جیحان به منظور تضعیف موقعیت ژئواکونومیکی روسیه.[ ۲]

دور جدید مهار روسیه از سال ۲۰۰۰ آغاز گردید. توسعه دفاع موشکی امریکا در برابر روسیه در سال ۲۰۰۰، زمینه‌سازی برای خروج، یکجانبه واشنگتن از پیمان ضد موشک‌های بالستیک در ۲۰۰۲، پیگیری انقلاب رنگین (انقلاب گل رز گرجستان ۲۰۰۳ و انقلاب نارنجی اکراین۲۰۰۴)، مذاکره برای استقرار سامانه‌های دفاع موشکی در اروپای شرقی (چک و لهستان) و... در واقع ناظر بر اجرای مهار جدید روسیه و تغییر توازن استراتژیک به سود امریکا و ناتو بود.کاخ سفید در ادامه مهار جدید کرملین، از پیمان گوام که شامل کشورهای آذربایجان و گرجستان بود حمایت کرد. آمریکا سعی داشت در چارچوب یک توافق‌نامه مشارکت نظامی و امنیتی بین پیمان گوام و ناتو (همانند پیمان سنتو و ناتو) حق دخالت نظامی برای ناتو را در منطقه قفقاز ایجاد نماید . اقدامات آمریکا و ناتو در دور جدید مهار روسیه به ویژه انقلاب‌های «گل رز» در گرجستان و نارنجی در اکراین و همچنین موضوع استقرار سامانه‌های سپر دفاعی در چک و لهستان، به مخالفت‌های روسیه و ناخشنودی کرملین از کاخ سفید شکل تازه‌ای داد. روسها که نظاره‌گر پیشروی امریکا و ناتو در حیات خلوت و منطقه خارج نزدیک خود بودند، منافع ملی و توازن استراتژیک مورد نظرشان را در خطر دیدند. از این رو مسکو عملا وارد یک رویارویی با امریکا و ناتو گردید که برخی از کارشناسان از این رویارویی با عنوان «جنگ سرد جدید» یاد می‌کنند.

● علل رویارویی روسیه و غرب در منطقه قفقاز

اقدام نظامی اخیر گرجستان برای حل مسئله خود مختاری اوستیای جنوبی که با پاسخ روسیه مواجه شد ،پیامدهایی به همراه داشت که مهمترین آن تیرگی روابط روسیه و امریکا بود .سردی روابط دو قدرت از سال گذشته آغاز شد و عواملی مانند تصمیم امریکا برای استقرار سامانه دفاع موشکی در کشورهای چک و لهستان ، حمایت از استقلال کوزوو از صربستان، در آن تاثیر گذار بود امریکا به عنوان متحد نزدیک گرجستان بعد از عملیات نظامی گرجی ها در اوستیای جنوبی ،واکنش نظامی روسیه را محکوم کرد و به اعمال فشار بر مسکو در سطح بین الملل پرداخت.

رویارویی دو قدرت در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به اهداف آنان در این منطقه باز می گردد در ذیل به بررسی اهداف دو کشور می پردازیم :

الف) اهداف امریکا

۱) مهار ایدئولوژی اسلام گرایی

۲) مهار ایران

۳) جلوگیری از نفوذ بیش از حد روسیه

۴) ارائه الگویی برای کشورهای منطقه

۵) اهداف نظامی – امنیتی

یکی از اهداف امریکا برای کاهش نفوذ روسیه در منطقه ،وارد کردن جمهوریها در حوزه مناسبات نظامی – امنیتی غربی است که کشورهای آسیای مرکزی در بطن این هدف قرار دارند .این کشورها به شکلی دقیق از سوی امریکا وارد پیمانهای امنیتی شده اند به گونه ای که در قالب گسترش ناتو به شرق ،امریکا توانست به طور فزاینده ای با کشورهای منطقه -خصوصا آسیای مرکزی- تمرینات نظامی انجام دهد و پیمانهای نظامی با کشورهای مذکور منعقد کند.[۳]

۶)کنترل ذخایر انرژی

تحقیقات نشان داده است که میزان ذخایر این حوزه بین ۱۵ تا۳۰ میلیارد بشکه است.که در چنین حالتی حوزه دریای خزر به حسب ذخایر نفتی آن قابل مقایسه با دریای شمال با ۱۷ میلیارد بشکه و امریکا با ۸/۲۹ میلیارد بشکه می باشد .ذخایر گاز ثابت شده در حوزه دریای خزر بین ۵۸/۵ و ۳/۸ ترلیون متر مکعب گزارش گردیده است[۴].

ب) اهداف روسیه

۱)منافع اقتصادی از طریق بهره برداری ار منابع منطقه به ویژه نفت،گاز و مواد خام

۲) منافع قومی – فرهنگی از طریق حمایت از حقوق حدود ۱۰ میلیون نفر اقلیت روسی تبار ساکن در منطقه

۳)منافع نظامی- استراتژیک از طریق جلوگیری از بی ثباتی و منازعه در منطقه و همچنین تسلط بازیگران خارجی و ایجاد پایگاه های نظامی

۴) منافع سیاسی ا ز طریق مقابله با گسترش اسلام گرایی افراطی در منطقه[۵].

از اواسط دهه ۹۰ ورود امریکا به منطقه موجب تهدید منافع روسیه گشت و سیاست رسمی روسیه به مخالفت با حضور غرب و نفوذ آن در حیاط خلوت خود، شکل گرفت .روسیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و مرزهای طولانی و مسائل مشترک امنیتی ،شریک همیشگی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز باقی می ماند .روسیه این مناطق را منطقه نفوذ و منافع ویژه خود می داند در حالیکه امریکا این مساله را قبول ندارد .صرف نظر از نقشی که این منطقه برای غرب در بهره برداری و انتقال انرژی بازی می کند ،منطقه مناسبی برای نفوذ امریکا جهت ضربه به روسیه می باشد ..

علی رغم پایان جنگ سرد در روابط امریکا و روسیه ،دو کشور تا کنون هیچ ساز و کار با ثباتی برای حل و فصل مسائل خود ایجاد نکرده اند .فضای حاکم بر روابط دو قدرت را می توان صلح سرد نامید .صلحی که اگرچه پس از پایان جنگ سرد برقرار است ،اما متزلزل به نظر می رسد.[۶]مسائل مورد رقابت مسکو و واشنگتن از بعد از فروپاشی شامل مسائل استراتژیک که شامل حوزه ژئوپلتیک و زئواکونومیک و رقابت تسلیحاتی است،می شود.در حوزه ژئوپلتیک رقابت با گسترش یکجانبه گرایی امریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در جهان و مناطق پیرامون روسیه و حفظ و توسعه پیمان ناتو تا مرزهای روسیه می باشد.با از میان رفتن پیمان ورشو ،ناتو منحل نگردید و این مساله ،نگرانی روسیه را بر می انگیزد بخصوص وقتی که صحبت از گسترش آن به سوی شرق می شود.تحرکات امریکا برای انعقاد پیمانها و اتحادیه های نظامی در منطقه ای که روسیه آنرا منطقه نفوذ خود می داند(آسیای مرکزی و قفقاز)نشان دهنده ی اعلام قدرت و جنگ سرد است.مسکو گسترش ناتو را به مثابه کنترل و مهار خود می داند.

در حوزه ژئو اکونومیک نیز روسیه دارای منابع غنی انرژی می باشد و از این موضوع به عنوان برگ برنده استفاده می کند و تلاش دارد توزیع انرژی را در بازار جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز و اروپا در اختیار بگیرد.که در مقابل امریکا نیز به منظور جلوگیری از احیای قدرت روسیه ،سعی می کند محور انرژی خزر و خلیج فارس را در کنترل بگیرد.[۷]

در حوزه رقابت تسلیحاتی ،شاهد رقابت دو قدرت بر سر تولید تسلیحات و موشکهای پیشرفته و اختصاص بودجه های نظامی سنگین هستیم.البته دو قدرت به رغم رقابتهای مذکور ،بسیار محتاطانه عمل می کنند و سعی می کنند تا حد امکان در روابط خود تعامل مثبت برقرار کنند.

منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به مناطقی تبدیل شده است که بیشترین منافع را برای بازیگران در بر دارد.واشنگتن به دلیل سرمایه گذاری در بخش انرژی و همچنین به خاطر منافع ژئوپلیتیک در منطقه،علاقه مند به ثبات و امنیت می باشد .[۸]از طرفی روسیه توان چشم پوشی از نفوذ امریکا در کشورهای این منطقه را ندارد .هر کدام از دو قدرت تلاش می کنند بازیگر اصلی در منطقه با شند اما واقعیت این است که استقرار پایگاههای امریکایی که در چارچوب لشگر کشی بین المللی علیه تروریسم ایجاد شدند ،شرایطی را ایجاد کرده است که ایالات متحده از نظر سیاسی این منطقه را بهتر از روسیه کنترل کند.[۹]

جنگ اخیر در اوستیای جنوبی نشان داد که روسیه به هیچ وجه در منطقه در مقابل امریکا کنار نخواهد آمد و به امریکا این پیام را داد که روسیه حیاط خلوت خود را در کنترل دارد .

نظریه مکیندرکه بر اهمیت قدرت دریایی و کنترل راههای ارتباطی دریایی به عنوان موثرترین راه برای اعمال کنترل و قدرت در جهان تاکید داشت ،مورد توجه قدرتها از جمله امریکا می باشد .در این قرن قدرت جهانی را کسی خواهد داشت که بتواند بر منابع و خطوط انرژی تسلط داشته باشد.طبق این نظریه آسیای مرکزی و قفقاز منطقه قلب زمین یا هارتلند به حساب می آیند بنابراین فکر اینکه امریکا از این منطقه دست بردارد غیر ممکن است و روسیه باید به گونه ای با این موضوع کنار بیاید.دو قدرت در صحنه مبادلات بین المللی به طور مستقیم یا غیر مستقیم به یکدیگر نیازمند هستند بنابراین این گونه رقابتها و جدالهای لفظی را نمی توان آغاز جنگ سرد دانست .

● نتیجه گیری

منطقه قفقاز به‌دلیل شرایط خاص جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیک، مسائل سیاسی، تاریخی، نظامی ‌و جامعه‌شناختی، از نقاط بحران‌خیز و در عین حال مهم جهان محسوب می‌شود و موضوع امنیت در این منطقه، برای کشورهای پیرامونی، قدرت‌های بزرگ و سایر نقاط دنیا حائز اهمیت فراوانی می‌باشد.. آ مریکا که پس از تجزیه شوروی خود را تنها قدرت هژمون در نظام بین الملل می داند،

و همواره با یک نگاه ویژه به آسیای مرکزی و قفقاز نگریسته است،بعد از ۱۱سیتامبر با بهانه مبارزه با تروریسم وارد حیاط خلوت روسیه شد و در این منطقه تمام تلاش خود را جهت محکم کردن جای پای خود از طریق بستن پیمانها و اتحادهای نظامی ، ایجاد پایگاههای نظامی و کمکهای اقتصادی به کشورهای منطقه می کند. کشورهای تازه استقلال یافته نیز از ترس سلطه مجدد روسیه دست به دامن قدرتهای دیگر شدند.این کشورها تجربه سیاسی لازم را برای اداره کشور ندارند و به خاطر کاستی هایی که از این موضوع سر چشمه می گیرد به امریکا وابسته می شوند .

می توان گفت که از یک سو کشورهای منطقه ، روسیه را به عنوان یک تهدید امنیتی علیه خود به حساب می آورند بنابر این از آمریکا به عنوان یک نیروی دومی جهت کنترل روسیه استفاده می کنند.از سوی دیگر ، منابع و ذخایر انرژی و موقعیت استراتژیک منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، حضور آمریکا درمنطقه را پررنگ کرده است و حساسیت روسیه به دخالتهای واشنگتن در حیاط خلوت این کشور را می توان علت رویارویی دو کشور دانست . در مورد رویارویی امریکا و روسیه در آسیای مرکزی وقفقاز دو سناریو قابل بررسی است:

ـ سناریوی اول : بعد از بحران گرجستان ،جنگ سردی جدید بین دوقدرت آغاز می شود و مسکو و واشنگتن در جهت رسیدن به اهداف خود با هم رقابت می کنند و شاید این رقابتها در نقاط دیگر موجب درگیری شدیدتر شود.

ـ سناریوی دوم :مسکو و واشنگتن در آینده سعی می کنند بدون به مخاطره انداختن روابطشان با یکدیگررفتارکنند و به گونه ای عقلانی از کنار یکدیکر عبور کنند چرا که هر دو می دانند بازگشت به دوران گذشته منطقی نیست و از تکرار تاریخ جلوگیری می کنند.

البته سرکوبی گرجستان توسط روسیه را که اعتراضات امریکا را بر انگیخت نمی توان به رویارویی دو قدرت تعبیر کرد، بلکه این حرکت تهدیدی علیه دیگر جمهوریها بود تا دیگر خودسرانه عمل نکنند.

پروانه زارع میلاجردی

میترا بمانا

اندیشکده روابط بین الملل

منابع و ماخذ

۱. سید رسول موسوی، در جستجوی "ایده مشترک برای امنیت قفقاز"، همشهری دیپلماتیک- نیمه اول دی ۸۲- شماره ۴- نوامبر ۲۰۰۳، صص۲-۱.

۲. رضا سراج، بررسی ریشه ها و پیامدهای جنگ در قفقاز، خبرگزاری فارسی، ۱۷مهر ۱۳۸۷

۳. آسیای میانه،پیوستگی ژئوپلتیک و قدرتهای منطقه ای ،مجله پگاه حوزه ،۴/۹/۱۳۸۵،برگرفته از سایت www.did.ir

۴. امنیت در قفقاز جنوبی ،غلامرضا هاشمی ،کتبخانه دیجیتالی دید ۱۶/۳/۸۷ www.did.ir

۵. الهه کولایی ،سیاست و حکومت در فدراسیون روسیه ،تهران:دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه ،۱۳۷۶،ص۱۳۲ و بنگرید به: - حبیب اله ابوالحسن شیرازی، " منافع ملی آمریکا در آسیای مرکزی در رقابت با روسیه "، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۲۹ ، بهار ۱۳۷۹ ،صص ۶۵-۶۸.

۶. سید کاظم رضایی ،مسکو و واشنگتن پس از انتخابات کنگره امریکا ،افزایش اختلافات،همشهری دیپلماتیک،شماره نهم ۱۳۸۵، ص ۲۴

۷. همان

۸. کشمکش در قفقاز و آینده آن ،مارسل دهاس ،ایراس ،شماره شانزدهم دی ماه۱۳۸۵،ص ۱۱.

۹. رقابت روسیه و غرب در آسیای مرکزی ،الکسی ستارف،ایراس ۳۱/۳/۱۳۸۶



همچنین مشاهده کنید