شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
شاخص های ملی موفقیت اقتصادی
همه ما انسانها در مورد محیط اطراف خود تا حدودی اطلاع داریم و در مورد آن میتوانیم قضاوت كنیم.
یك كاسب میتواند در مورد كسب و كار خود با اطمینان سخن بگوید چرا كه به طور روزانه درمعرض اطلاعات مرتبط قرار میگیرد اما در مورد مسائل كلان كشور چطور؟ همه ما انسانها از دو جهت به دنبال نوعی قضاوت در مورد روند كلان امور كشور هستیم. از یك سو حس كنجكاوی یا مسوولیت پذیری مانع از آن میشود تا نسبت به جریان امور بی تفاوت بمانیم. بخش بزرگی از مردم بر همین اساس مقید هستند كه اخبار روزمره را دنبال كنند. لذا پای اخبار مطبوعات یا رسانههای سمعی و بصری مینشینند. نیاز دوم وضعیت خاص كشور ایران است. در شرایطی كه از هر حیث دولت بسیار بزرگتر از نهادهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مردمی است، تصمیمات دولت اثر قاطعی بر سرشت زندگی ما ایرانیان دارد. این امر نیز نیاز مضاعفی میشود تا به اخبار توجه نمود. بسیاری از فعالان اقتصادی از این حیث كه تصمیمات دولت تاثیراتی قویتر از مسائل درون حوزه كسب و كار دارد، با حساسیت زیاد تصمیمات دولت را دنبال میكنند.
در هر صورت نیاز عجیبی برای قضاوت كردن در مورد عملكرد اقتصادی دولت دیده میشود و در هر جمع خودمانی و دوستانه نیز سخن از كامیابی یا ناكامیابی دولت به میان میآید. در شرایطی كه مردم ایران از آموزش اقتصادی كمی برخوردارند و فرهنگ استفاده از ارقام و اعداد برای قضاوت كردن چندان رواج ندارد، طبیعی است كه مردم برخی شاخصها را به عنوان نمادی از عملكرد كل اقتصاد انتخاب كنند.
در اقتصاد وقتی كه نمیتوان یك شاخص را اندازهگیری كرد تلاش میشود شاخص قابل اندازهگیری دیگری كه همان روند را طی میكند پیدا كرد و آن را مورد سنجش قرار داد. به این شاخص دوم اصطلاحا پراكسی (proxy) گفته میشود. چنین به نظر میرسد كه توده مردم به دلیل اینكه از متغیرهای كلان اقتصادی آگاهی ندارند، متغیر تورم را به عنوان یك پراكسی یعنی شاخصی كه میتواند نشانگر عملكرد كل اقتصاد باشد انتخاب كردهاند. وقتی میخواهند بگویند فلان رییس جمهور بد یا خوب كار كرد میگویند كه در زمان او تورم بالا رفت یا پایین آمد. مطبوعات دولتی كشور نیز وقتی میخواهند صدای انتقادآمیز مردم را منعكس كنند، شكایتهای مردم از تداوم تورم را پخش میكنند.
در رقابتهای سیاسی نیز گروههای خارج از قدرت وقتی میخواهند توده مردم را متوجه ضعف عملكرد گروههای حاكم نمایند بر متغیر تورم و فشارهایی كه تورم بر زندگی مردم وارد كرده تاكید میكنند. برخی از مردم كه احاطه كاملی بر روند تورم ندارند، تغییرات قیمت مسكن را به عنوان شاخص تورم و به تبع آن شاخص عملكرد اقتصادی تلقی میكنند.
این وضعیت برای سیاستمداران ایران نیز شناخته شده است. سیاستمداران در مواجهه با توده مردم شكایت آنها را از تورم میشنوند و آنها را در حلقههای تصمیمگیری درون حكومت منتقل میكنند. نطقهای پیش از دستور نمایندگان در شكایت از تورم شاهدی بر این موضوع است.
این وضعیت موجب شده تا سیاستمداران و تصمیمگیران كشور حساسیت بیسابقهای نسبت به متغیر تورم پیدا كنند. در حلقههای تصمیمگیری و سیاستگذاری كشور هر تصمیمی كه مستلزم افزایش قیمت باشد، بلافاصله با این دیدگاه كه افزایش قیمت مذكور میتواند موجب تورم شود روبهرو میشود و به احتمال زیاد رد میشود. وضعیت به گونهای درآمده كه گویی تنها یك هدف برای سیاستگذاران ایران وجود دارد و از طریق آن میخواهند تا رضایت مردم را كسب كنند و آن پایین نگه داشتن تورم است.
در این وضعیت دو نكته قابل ذكر وجود دارد:
۱) نخست اینكه اگر تورم برای سیاستمداران و مسوولان تا به این حد از اهمیت است، چرا تلاش نمیكنند تا از علم اقتصاد برای رسیدن به این مهمترین هدف استفاده كنند؟ اگر اغلب كشورهای در حال توسعه و توسعه یافته توانستهاند مشكل تورم را حل كنند چرا مسوولان كشور نمیخواهند تا رمز موفقیت دیگران را بیابند تا به آن عمل كنند؟ علاوه بر این اگر بانك مركزی بنا به تعریف، مسوول كنترل تورم است، چرا در قضیه تورم بیشتر وزارت بازرگانی مخاطب قرار میگیرد؟ گرچه پاسخ این سوالات در ذهن نگارنده روشن است، اما توجه به این سوالها كلیدی است كه با استفاده از آن میتوان به مشكلات سیاستگذاری اقتصادی در ایران پی برد.
۲) دوم آنكه آیا تورم شاخص مناسبی برای سنجش عملكرد اقتصادی است؟ به اعتقاد اینجانب نه. حساسیت شدید و بیش از حد نسبت به تورم موجب شده تا اشتباه مداخله در نظام قیمتها به عنوان یك سیاست متداول همیشه در ذهن تصمیمگیران وجود داشته باشد. طبیعی است كه پیامد مستقیم اختلال در قیمتها، تخصیص نادرست منابع كشور است؛ چرا كه قیمتها علامتهای نادرستی را منتقل میكنند.
اجرای سیاستهای نادرست تثبیت قیمتها ثمره وجود چنین حساسیتی در نظام تصمیمگیری كشور است. وقتی كه مسوولان كشور چنین حساسیتی نسبت به موضوع تورم دارند، كاملا طبیعی است كه پیشنهاداتی دال بر تثبیت قیمتها جذاب به نظر رسد و تصویب شود. شاید این ادعا چندان گزاف نباشد كه حساسیت نسبت به مقوله تورم سرمنشا بسیاری از خطاهای سیاستگذاری شده است. میتوان دومینو وار نشان داد كه چگونه حساسیت نسبت به تورم موجب كنترل قیمت و كنترل قیمتها موجب زیان دیدن بنگاهها و كسری بودجه شركتهای دولتی شده و این امر سیاستهای اصلاح ساختار را به تعویق میاندازد.
سوال اساسی این است كه آیا شاخص بهتری نسبت به تورم وجود دارد؟ در كشورهای دیگر از چه شاخصی استفاده میشود؟ در كشورهای توسعه یافته كه مساله تورم حل شده و امور سامان مناسبی دارند، توجه بر شاخص بیكاری متمركز شده است. در كشورهای اروپایی مسوولان سیاسی با توجه به عملكردشان در این رابطه سنجیده میشوند. در كشورهای در حال توسعهای كه فاقد درآمد نفت و گاز هستند، شاخص صادرات رایج ترین و مهمترین شاخصی است كه مورد استناد قرار میگیرد. مردم از طریق این شاخص به این جمعبندی میرسند كه آیا كشورشان در مسیر درستی حركت میكند یا نه؟ آیا مسوولان عملكرد درستی داشتهاند یا نه؟
به نظر میرسد كه شاخص صادرات غیرنفتی و غیرپتروشیمی نماد بهتری از عملكرد اقتصادی است؛ چرا كه وقتی صادرات یك كشور افزایش مییابد كه زنجیره ای از تصمیمات اقتصادی به درستی گرفته شده باشد. سیاستهای ارزی، سیاستهای تجاری، سیاستهای مربوط به روابط بینالملل و سیاستهای معطوف به بازار كار و قیمتگذاری باید به شكلی درست تعیین شوند تا بتوانند كمك كنند تا یك محصول نهایتا در بازار رقابتی جهانی به فروش رسد.
به عبارت دیگر درست برعكس حساسیت به تورم كه زنجیرهای از سیاستهای غلط را به دنبال میآورد، سیاستهای معطوف به صادرات این حسن را دارد كه زنجیرهای از تصمیمات درست را الزامآور میكند. كشورهای غیرنفتی به درستی دریافتهاند كه مسیر توسعه آنها از محل صادرات میسر است؛ لذا با حساسیت درستی كه نسبت به این مقوله دارند در مسیر اصلاح ساختارهای اقتصادی قرار گرفتهاند و بیش از پیش ثمره آن كه همان توسعه باشد را میچشند.
كشورهای آسیای جنوب شرقی نمونهای از این وضعیت است. مورد چین بسیار درسآموز است. چین در مقاطعی از حیث خطاهای سیاستگذاری اقتصادی صدها مرتبه از ایران پیش رفته بود اما از وقتی كه این اراده كه باید صادرات چین افزایش یابد در میان سیاستگذاران چینی حاكم شد، سیاستهای اقتصادی و حتی سیاسی و بینالمللی به تدریج اصلاح شد. حتی میتوان ادعا كرد كه بهبود روابط بینالملل چین در خارج و بازتر شدن فضای فرهنگی كشور در داخل متاثر از آن تصمیم اساسی بوده است.
در ایران به دلیل وجود درآمد نفت، شاخص صادرات غیرنفتی (و غیرپتروشیمی) اهمیت چندانی نیافته است. متاسفانه روشنفكران، مطبوعات و كارشناسان كشور نیز توجه چندانی نسبت به این مقوله نمیكنند و به جای هدایت و تصحیح حساسیت عمومی، حساسیت مردم نسبت به مقوله تورم را تشدید میكنند. در واقع توده مردم با فرض اینكه در رابطه درآمد منهای هزینه، فاكتور درآمد ثابت است، نسبت به مقوله هزینه كه با افزایش تورم افزایش مییابد حساس شدهاند. اینك نوبت كارشناسان و اهل اقتصاد است كه به مردم یاد آور شوند با گسترش صادرات، متغیر درآمد افزایش مییابد. لذا به جای كاهش هزینه بهتر است كه به دنبال افزایش درآمد بود. قطعا پیگیری این روند، باز شدن اقتصاد و رشد و توسعه آن را به ارمغان خواهد آورد.
علی سرزعیم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست