پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب «چفیه» و «تفنگ»


انقلاب «چفیه» و «تفنگ»

شصت سال جنایت شصت سال مقاومت ۱۴

‌● انقلاب بزرگ فلسطین (قیام سال ۱۹۳۶)

بدون شک بزرگ‌ترین مبارزه مردمی فلسطینیان علیه اشغالگران این سرزمین، "قیام بزرگ سال ۱۹۳۶" است. این قیام به حدی از گسترد‏گی و فراگیری رسید که می‏توان نام "انقلاب" را بر آن نهاد. پس از آن، تا زمان آغاز "انتفاضه الاولی"(در ۱۹۸۷) هرگز چنین جنبشی در میان "مردم فلسطین" و رهبران سیاسی آنان تکرار نشد. این "انقلاب"، در حقیقت، تمامی توان سیاسی و نظامی فلسطینیان برای تعیین سرنوشت نامعلوم کشورشان بود و اگر بی‏تجربگی سیاسی رهبران فلسطینی و دخالت نابجا و ساده‏لوحانه (و شاید خیانت ‏بار) رهبران کشورهای عربی نبود، قطعاً سرنوشت این سرزمین را به گونه‏ای دیگر رقم می‏زد.

بررسی این "انقلاب بزرگ فلسطین " و سرانجام آن، در سیر تاریخ مبارزات ملت فلسطین از اهمیت فراوانی برخوردار است. "انقلاب بزرگ فلسطین" را باید به سه مرحله تقسیم کرد:

مرحلة اول: از آوریل سال ۱۹۳۶ تا اکتبر همان سال، مرحلة دوم: از اکتبر سال ۱۹۳۶ تا سپتامبر سال ۱۹۳۷ و مرحلة سوم: از سپتامبر سال۱۹۳۷ تا سپتامبر سال ۱۹۳۹.

● مرحلة اول: آوریل سال ۱۹۳۶ تا اکتبر همان سال

▪ بزرگ ترین تشییع تاریخ فلسطین

بی‏تردید باید قیام مسلحانة عزالدین قسام را زمینه‏ساز انقلاب بزرگ فلسطین دانست. علی‏رغم اهتمام نیروهای انگلیسی به ممانعت از خروج پیکر شهید "عزالدین قسام" از میدان نبرد و رسیدن آن به دست مردم، مجاهدان قسامی موفق شدند پیکر "شیخ شهید" و دو همرزم شهیدش را از حلقة محاصرة نظامیان انگلیسی خارج و به محل امنی منتقل کنند.

با انتشار خبر سرکوب "جنبش قسّامیّون" که توسط رسانه‏های انگلیسی با آب و تاب فراوان و بی‏ادبی تحریک‌کننده و وقیحانه‌ای انجام گرفت، توده‌های مردم فلسطین از قیام مسلّحانة ناتمام "شیخ قسام" مطلع شدند و احساسات مذهبی آنان به شدت تحریک شد. "حکومت قیمومیت" که فهمیده بود به همت دستگاه تبلیغاتی خود، چه التهابی در میان توده‏های خشمگین و ناامید فلسطین ایجاد کرده است، هیچ اقدامی برای ممانعت از مراسم اقامة نماز بر پیکر "شیخ شهید" و یارانش و تشییع آنان به عمل نیاورد.

طی چند روز، هزاران نفر از نقاط مختلف فلسطین به سوی محل تشییع جنازة "عزالدین قسام" سرازیر شدند و این مراسم با حضور بیش از سی هزار نفر، به بی‏سابقه‏ترین مراسم تشییع در فلسطین تبدیل شد. در تمام طول مراسم، نظامیان انگلیسی با حفظ فاصلة خود از مردم، سعی کردند با احتیاط فراوان، مراسم را کنترل کنند؛ اما مشاهدة یونیفرم‏پوشان انگلیسی مردم را سخت به هیجان می‏آورد. در نهایت راهپیمایان در حالی که شعار "الله اکبر" و "انتقام، انتقام" سر می‏دادند، به ادارة پلیس حمله بردند و سه دستگاه خودروی انگلیسی را به آتش کشیدند و با پاره سنگ و آجر، چند سرباز انگلیسی را مجروح کرده و حتی با یک درجه‏دار انگلیسی درگیر شده و او را بر زمین زدند، اما با صدور دستور عقب‏نشینی، نظامیان انگلیسی به سرعت از مقابل مردم عقب‏نشینی کردند و تا پایان مراسم به آنان نزدیک نشدند. با این حال خشم و نفرت عمومی نسبت به بریتانیا و دولت قیمومیت در میان مردم فروکش نکرد و چون آتش زیر خاکستر باقی ماند.

مردم فلسطین با افشای عملیات "عزالدین قسام" و یارانش، با گزینة جدیدی روبه‌رو شده بودند. تا آن روز، "قیام مسلّحانه" علیه انگلستان و اشغالگران صهیونیست، نه تنها در معادلات سیاسی مردم فلسطین و رهبران ملی و مذهبی فلسطینی جایگاه و مقبولیت خاصی نداشت، بلکه مخالفت‏های جدی و مؤثری علیه آن ابراز می‏شد، اما با شهادت "شیخ قسام" و علنی ‏شدن سازمان جهادی او، "جهاد مسلّحانه" علیه اشغالگران، در میان مردم فلسطین مقبولیت فراوانی کسب کرد، هر چند به دلیل عدم وجود رهبران کارآمدی چون "عزالدین قسام" که علی‏رغم داشتن پایگاه مذهبی، از توانمندی توأم سیاسی و نظامی نیز برخوردار باشند، تشکیل گروه‏هایی مانند "قسامیون" در سراسر خاک فلسطین میسر نشد، اما تحرکات بعدی بقایای "قسامیون"، آتش "انقلاب بزرگ فلسطین" را شعله‏ور کرد.

▪ آغاز انقلاب

تنها پنج ماه پس از شهادت "شیخ عزالدین قسام"، یکی از همرزمان او به نام "شیخ فرحان سعدی" عملیات کمینی را علیه یک گروه گشتی صهیونیستی در مسیر "نابلس" به "طولکرم" (موسوم به جادة "عنتبا - نورالشمس") در تاریخ ۱۵ آوریل سال ۱۹۳۶ به اجرا درآورد. در این عملیات دو نظامی صهیونیست کشته و سه تن دیگر زخمی شدند. شب بعد صهیونیست‏ها، دو مسلمان را در نزدیکی شهرک صهیونیست ‏نشین "بتاح تکفا" به شهادت رساندند. همچنین با انتقال جنازة یکی از یهودیان کشته شده در "عملیات جادة عنتبا - نورالشمس" به "تل آویو"، در جریان دفن او تظاهراتی به راه افتاد و ضمن آن تظاهرکنندگان علیه اعراب دست به قتل و غارت زده و همچنین به سوی شهر مسلمان‏نشین "یافا" حمله بردند، اما مأموران "حکومت قیمومیت" برای کنترل بحران وارد صحنه شدند و با مهاجمان درگیر و باعث قتل چند یهودی گردیدند. بلافاصله در "یافا" و "تل آویو" حکومت نظامی برقرار و در سراسر فلسطین حالت فوق‏العاده اعلام شد. تا آن لحظه، ۹ یهودی کشته و ۴۵ تن مجروح و از مسلمانان هم ۲ نفر شهید و ۲۸ تن زخمی شده بودند.

▪ تولد"کمیتة عالی عرب"

روز بیستم آوریل، در شهر "نابلس" گروهی از جوانان تحصیل‌کرده، کمیته‏ای محلی برای دفاع از حقوق اعراب تشکیل دادند و خواستار اعتصاب عمومی اعراب به منظور وادار کردن حکومت قیمومیت به پذیرش خواسته‏های اعراب شدند. در زمان کوتاهی کمیته‏های محلی مشابه با "کمیتة نابلس" در سایر نقاط فلسطین به وجود آمد و همة آنان خواستة "کمیته نابلس" را تکرار کردند. روز ۲۱ آوریل، دعوت به اعتصاب عمومی، توسط پنج حزب سیاسی فلسطین مورد قبول قرار گرفت و به دنبال آن، کمیته‏های محلی با همراهی احزاب فلسطینی، به منظور متمرکز کردن رهبری مبارزه، ائتلافی به وجود آوردند که جایگزین "کمیتة اجرایی عربی" شود و سکّان رهبری سیاسی فلسطینی‌ها را به دست بگیرد.

در روز ۲۵ آوریل، این ائتلاف، با اعلام انحلال "کمیتة اجرایی عربی"، تشکّلی به نام، "کمیتة عالی عرب" را به عنوان ارگان اجرایی خود با ۱۰ عضو تأسیس کرد و رهبری آن را به "حاج امین الحسینی" سپرد. بدین ترتیب "حاج امین الحسینی" برای اولین بار پس از ۱۶ سال، آشکارا و مقابل دیدگان مقامات انگلیسی به میدان مبارزه علیه اشغالگران آمد و رهبری انقلاب فلسطین را برعهده گرفت.

"کمیتة عالی عرب"، خواسته‏های خود را، شامل: ممنوعیت مهاجرت یهودیان به فلسطین، ممنوعیت انتقال زمین به مهاجران یهودی، انحلال دولت قیمومیت و تأسیس یک حکومت ملی پارلمانی اعلام کرد و خواستار تداوم اعتصاب عمومی فلسطینیان تا تحقق این موارد شد. همة طبقات مردم فلسطین، دعوت به اعتصاب را پذیرفتند و دستور "کمیتة عالی عرب" به صورت کامل اجرا شد. تمام کارهای تجاری، صنعتی، فرهنگی و... تعطیل شد. دریانوردان و چاپارداران، دست به اعتصاب زدند و حمل و نقل عمومی را مختل کردند. وکلای دادگستری در غیر از مرافعات ملی، شرکت نکردند و حتی زندانیان هم دست از کار کشیدند، تا جایی که مدیر زندان "نورالشمس"، زندانیان اعتصابی را به گلوله بست و یک تن نیز در این ماجرا کشته شد. تظاهرات متعدد مردم و زد و خوردهای آنان با قوای انگلیسی و تقدیم شهدای جدید در راه انقلاب، بر روحیه و هیجان انقلابیون می‏افزود. روز هشتم ماه مه، به دعوت "کمیتة عالی عرب"، نمایندگان تمامی کمیته‏های محلی و احزاب سیاسی، کنفرانس? در شهر "بیت‏المقدس" برگزار کردند. طی این کنفرانس، دستوری مبنی بر ادامة اعتصاب صادر و همچنین مقرر شد از روز پانزدهم ماه مه، مردم دست به "نافرمانی مدنی" زده و خصوصاً از پرداخت مالیات به "دولت قیمومیت" خودداری کنند. دستورات "کمیتة عالی عرب" کاملاً از سوی مردم فلسطین به اجرا درآمد. مقامات انگلیسی حاکم بر فلسطین دست به اقدامات خشونت‏آمیز متعددی از قبیل تهدید، شکنجه، غارت و قتل مسلمانان زدند تا آن‏ها را وادار به شکستن اعتصاب و نافرمانی مدنی کنند، ولی مسلمانان کماکان به اعتصاب خود ادامه دادند.

هنگامی که در هجدهم ماه مه، سهمیة مهاجرت یهودیان برای نیمة دوم سال ۱۹۳۶ از سوی بریتانیا اعلام شد، خشم مسلمانان، اعتصاب را به انقلابی همه‌جانبه تبدیل کرد. "شهرک‏ها و روستاهای صهیونیست ‏نشین" و خطوط راه‏آهن مورد حملة گروه‏های جهادی فلسطینی (از جمله "قسامیون") قرار گرفت. انفجار پل‏ها، تخریب راه‏ها، قطع سیم‏های برق و تلفن و حمله به پایگاه‏های پلیس، از جمله اقدامات مجاهدان فلسطینی علیه "حکومت قیمومیت" بود.

در ژوئن سال ۱۹۳۶، فرماندار فلسطین طی تلگرامی به لندن نوشت: "اوضاع فلسطین حالت یک انقلاب اولیه را دارد... هیچ‏گونه کنترلی بر عناصر یاغی در خارج از شهرهای اصلی، جاده‏ها و خطوط راه‏آهن امکان‏پذیر نیست."

▪ ورود غیر فلسطینیان به انقلاب

دولت انگلستان برای سرکوب انقلاب، در چندین نوبت، حدود بیست هزار نظامی انگلیسی را از "مصر" و "مالت" به فلسطین اعزام کرد و بر شدت برخورد با مردم افزود اما همة این اقدامات تنها آتش قیام عمومی را شعله‏ورتر کرد و حتی چند صد نفر از داوطلبان عرب به فرماندهی شخصی به نام "فوزی القاوقچی" از عراق، خود را به فلسطین رساندند و به یاری مجاهدان فلسطینی پرداختند. مدتی بعد، داوطلبان اهل سوریه و اردن هم به طور متفرق از مرز فلسطین گذشتند و به این یگان پیوستند. در این مقطع، برخلاف گذشته برخوردهای اعراب با نظامیان انگلیسی به صورت جنگ‏هایی منظم درآمده بود و گاهی وسعت مناطق درگیری به چندین کیلومتر می‏رسید.

یکی از بزرگ‏ترین این جنگ‏ها در منطقة "بلعا" صورت گرفت که طی آن علاوه بر تعدادی فلسطینی، دو عراقی، دو لبنانی، دو سوری و سه اردنی هم به شهادت رسیدند.

▪ توسعه انقلاب

در گزارش یک افسر انگلیسی به نام "واریس مارشال پرز" به فرمانده خود آمده است:

"مبارزان عزم راسخ‌تری [نسبت به مراتب قبل] در انجام عملیات‌ها از خود نشان داده و ظاهراً نظامیان کار کشته‌ای کار برنامه‌ریزی و تهیة نقشة عملیاتی آنان را به عهده گرفته‌اند. باندهای مسلّحی که اغلب اعضای آن بین ۱۵ تا ۲۰ نفر بودند، هم‌اکنون هر یک بین ۵۰ تا ۷۰ مبارز در خود دارند. اینان باندهای دزدی و چپاول نیستند، بلکه خود را در جنگی ملی می‌بینند که برای دفاع از سرزمینشان در مقابل ظلم و تهدید و تسلط یهودیان دست به آن می‌زنند."

در ماه ژوئن، مصادف با صدمین روز اعتصاب عمومی، مجاهدان فلسطینی با نقشه‌ای سازمان یافته و به‌طور همزمان حملة وسیعی را به مواضع انگلیسی و صهیونیست‌ها در شهرهای "بیت‌المقدس"، "یافا"، "الخلیل"، "غزه"، "بئرسبع"، "عکا" و "صفد" انجام دادند.

چنین حجمی از حملات نظامی که غالباً به صورت برق‌آسا و غیرقابل پیش‌بینی انجام می‌گرفت، حکومت قیومیت را علی‌رغم این‌که مجهز به نیروهای مجرّب و مسلّح و قوای زرهی و هوایی بود کاملاً عاجز کرده بود.

هواپیماهای انگلیسی سرنگون می‏شدند، منازل و سایر اماکن انگلیسی‏ها ویران و لوله‏های فوق استراتژیک نفت میان "حیفا" و "عراق" در "مرج بن عامر" و "اردن" پی در پی منفجر می‌شد. حتی افسران عرب "حکومت قیمومیت" که با مردم بدرفتاری می‏کردند، ترور می‏شدند و اجازة نماز خواندن بر اجساد آن‌ها در مساجد و دفنشان در قبرستان مسلمین داده نمی‏شد.

در این مقطع از تاریخ فلسطین؛ شاخة نظامی "کمیتة عالی عرب" به نام "سازمان جهاد مقدس" نقش اصلی را در عملیات‌های نظامی علیه اشغالگران برعهده داشت. فرماندهی این سازمان برعهدة پسرعموی "حاج امین الحسینی" یعنی "عبدالقادر الحسینی" قرار داشت.

"عبدالقادر الحسینی" فرزند "موسی کاظم الحسینی" در سال ۱۹۰۷ به دنیا آمده و از شخصیت‌های بسیار محبوب در میان خاندان "حسینی" بود. وی تحصیلات عالی خود را در یکی از دانشگاه‌های غربی قاهره به پایان برد. در این‌باره آورده شده است که وی به هنگام جشن فارغ‌التحصیلی (به سال ۱۹۳۲) مدرک تحصیلی خود را در برابر رئیس دانشگاه و رجال سیاسی و علمی حاضر در مراسم پاره کرد و خطاب به مسؤولین دانشگاه فریاد کشید: "من به این مدرک که متعلق به دانشگاه استعماری است نیازی ندارم" وی سپس سخنرانی کوتاهی دربارة استعمار و مصیبت فلسطینیان ایراد کرد و مورد تشویق اکثریت حاضران قرار گرفت. البته دانشگاه مذکور مدرک "عبدالقادر الحسینی" را ابطال کرد و مقامات مصری نیز تحت فشار عوامل غربی، او را از مصر اخراج کردند.

"عبدالقادر" پس از بازگشت به فلسطین، توسط "حاج امین الحسینی" ترغیب شد تا تشکیلاتی سرّی برای مبارزه مسلّحانه علیه اشغالگران فلسطینی ایجاد نماید. "عبدالقادر" تحت نظر "مفتی اعظم" و به صورت کاملاً پنهانی مراحل تشکیل گروه‌های جهادی را آغاز و در مارس سال ۱۹۳۴، آمادگی سازمان خود را برای آغاز عملیات به "حاج امین" اعلام کرد. تشکّل جدید که در بدو امر به "سازمان جهاد و مقاومت" شهرت داشت، دارای هفده شاخه در شهرهای مختلف فلسطین بود و اعضای آن به ۲۵۰ تا ۳۰۰ تن می‌رسید.

هنگام تشکیل "کمیتة عالی عرب" در سال ۱۹۳۵ "حاج امین الحسینی" از "عبدالقادر الحسینی" خواست که مسؤولیت مبارزات نظامی کمیته را برعهده بگیرد. به این ترتیب، تشکیلات نوپای نظامی با نام "سازمان جهاد مقدس" به بازوی نظامی "کمیتة عالی عرب" تبدیل شد. ویژگی این سازمان، انجام عملیات‌های غافلگیرکننده و برق‌آسا بود.

در طول "انقلاب بزرگ فلسطین" فرماندهی محور عملیاتی بیت‌المقدس را "عبدالقادر" برعهده داشت. با پیوستن گروهی از مجاهدان قسامی به فرماندهی "ابوابراهیم الکبیر" به "سازمان جهاد مقدس"، این گروه به توانمندی‌های بیشتری دست پیدا کرد.

در جریان یکی از نبردهای ضدانگلیسی در منطقة "حوسان الخضر"، به تاریخ چهارم اکتبر سال ۱۹۳۶، "عبدالقادر الحسینی" مجروح و اسیر شد. وی تنها یک روز پیش از آن‌که به دادگاه نظامی سپرده شود، در ۱۱ دسامبر سال ۱۹۳۶ موفق به فرار شد و به عراق هجرت کرد.

از دیگر فرماندهان مهم و پرنفوذ مجاهدان فلسطینی در جریان انقلاب بزرگ فلسطین باید به "عبدالرحیم الحاج محمد" و "حسن سلامه" و "شیخ فرحان سعدی" اشاره نمود. این سه فرماندة فلسطینی، به شدت مورد علاقه و احترام روستاییان فلسطینی بودند که بدنة اصلی و پشتیبان گروه‌های جهادی فلسطینی به حساب می‌آمدند.

▪ دخالت سران عرب در انقلاب!

با طولانی شدن دورة اعتصاب و افزایش خشونت آن، دولت بریتانیا متوجه شد که اگر راهی برای خاتمة بحران نیابد، فلسطین را کاملاً از دست خواهد داد. به این ترتیب انگلستان دست به دامن حکام عرب شد. البته "کمیتة عالی عرب" قبلاً آمادگی خود را جهت پذیرش میانجی‏گری سران کشورهای عربی اعلام کرده بود. به دنبال درخواست انگلستان، "ملک سعود"، پادشاه حجاز، "ملک غازی"، پادشاه عراق، "امام یحیی"، پادشاه یمن و "امیر عبدالله"، فرماندار"امارت شرقی اردن" و پادشاه بعدی آن کشور، با مخابرة تلگراف‏هایی به "کمیتة عالی عرب" (که همة آن‏ها متن مشابه داشت)، مردم فلسطین را دعوت به آرامش کردند و اطمینان دادند:

"چون به حسن نیت دولت دوست خود - بریتانیا - اعتماد دارند، مطمئن هستند دولت بریتانیا به وعدة خود برای اجرای عدالت در فلسطین عمل خواهد کرد...".

اشارة سران عرب به اعلامیه‏ای بود که حکومت انگلستان در ماه مه گذشته صادر کرد و طی آن متعهد شد، کمیسیونی را جهت بررسی علل انقلاب و درخواست‏های اعراب، مشروط به اتمام اعتصاب عمومی، به فلسطین اعزام کرده و نظرات کارشناسی آن کمیسیون را به طور قطع اجرا کند. به دلیل سوابق منفی دولت انگلستان در ایجاد چنین کمیسیون‏هایی و خلف وعده‏هایش، مردم فلسطین به این اعلامیه دولت انگلستان هیچ وقعی ننهادند، اما سرانجام با پادرمیانی رؤسای کشورهای عربی، "کمیتة عالی عرب" در ۱۱ اکتبر سال ۱۹۳۶ با صدور بیانیه‏ای از مردم فلسطین خواست از فردای آن روز، اعتصاب طولانی خود را پایان دهند و به کار مشغول شوند تا نتیجة میانجی‏گری پادشاهان عرب معلوم شود. به این ترتیب، یکی از طولانی‏ترین اعتصاب‏های تاریخ، پس از ۱۷۸ روز، به پایان رسید و انقلاب وارد مرحلة دوم خود شد.

● مرحلة دوم: اکتبر ۱۹۳۶ تا سپتامبر ۱۹۳۷

▪ ظهور "طرح تقسیم"

دولت بریتانیا مطابق رسم همیشگی خود، کمیسیون تحقیق سلطنتی را به ریاست یک سیاستمدار انگلیسی به نام "لرد پیل" عازم فلسطین کرد. "کمیسیون پیل" درست یک ماه پس از شکستن اعتصاب وارد فلسطین شد. این کمیسیون حدود ۲ ماه در فلسطین مستقر شد، اما به دلیل عدم توقف مهاجرت یهودیان به فلسطین، از سوی "کمیتة عالی عرب" مورد تحریم قرار گرفت و از همین رو تا پایان سفر خود، تنها به دعاوی مقامات انگلیسی و صهیونیستی مشغول بود. در پنج روز آخر، سرانجام "کمیتة عالی عرب" به اصرار سران عراق، اردن و عربستان دیدگاه‌ها? خود را به "کمیسیون پیل" ارائه داد. سران کشورهای مذکور نیز، آرا و عقاید خود را طی جلساتی به اطلاع کمیسیون تحقیق رساندند. "کمیسیون پیل" در ۱۸ ژانویة سال ۱۹۳۷ فلسطین را ترک کرد و شش ماه بعد، در ۷ جولای، گزارش خود را در ۴۰۰ صفحه منتشر کرد. در این گزارش طویل، پیشنهاد شده بود که فلسطین به دو منطقة مستقل و مجزا با دو دولت "یهودی" و "عرب" تقسیم شود و مناطقی هم باید تحت همان "حکومت قیمومیت" باقی بماند، مانند بیت‌المقدس، رام‌الله و ناصره. طرح پیشنهادی "کمیسیون سلطنتی پیل" در ادبیات سیاسی منطقه، به "طرح تقسیم" معروف شد. ۱۶ روز بعد، "کمیتة عالی عرب" با رد "طرح تقسیم"، خواستار ایجاد دولت یکپارچه و مستقل فلسطینی که "تمامی حقوق مشروع یهودیان و دیگر اقلیت‏ها را تضمین و منافع معقول انگلیسی‏ها را هم حفظ کند" شد. در مقابل، صهیونیست‏ها در ماه اوت طی برگزاری "بیست و دومین کنگرة جهانی صهیونیزم" در "زوریخ"، تصمیم‏گیری قطعی خود را پیرامون "طرح تقسیم"، به اعلام شرایط قطعی انگلستان دربارة "دولت یهودی" پیشنهادی در طرح مذکور موکول کردند. اما انگلستان با قاطعیت "طرح تقسیم" را پذیرفت و هر راه‏حلی را جز اجرای آن، مردود اعلام کرد. کشورهای عربی هم در ماه سپتامبر در شهر "لودان" واقع در سوریه، یک "کنگرة سراسری عربی" برگزار می‌کنند و در این کنگره ۴۵۰ نماینده از کشورهای عربی، ضمن رد "طرح تقسیم" خواست‌های سه‌گانه خود را اعلام می‌دارند: "پایان یافتن قیومیت فلسطین، توقف مهاجرت یهودیان به فلسطین، جلوگیری از انتقال اراضی فلسطین به صهیونیست‌ها". با این حال در ۱۴ سپتامبر سال ۱۹۳۷، وزیر امور خارجة بریتانیا در "شورای جامعة ملل"، از طرح تقسیم حمایت و اعلام کرد، به زودی یک کمیسیون فنی را برای ترسیم خطوط تقسیم و تعیین مرزهای سه منطقه، به فلسطین اعزام می‏کند.

به دنبال سخنرانی وزیر خارجة انگلیس، وزیر امور خارجة مصر سخنرانی داغی در حمایت از تشکیل "دولت واحد عربی فلسطینی" و محکومیت طرح تقسیم ایراد کرد و گفت: "تشکیل دولت یهود، همراه انفجار عظیم عواطف و احساسات ضدیهودی اعراب خواهد بود که آثار وخیمی را به دنبال دارد. لازم است معمای فلسطین با تشکیل دولت واحد عربی، براساس حفظ حقوق اقلیت یهودی حل شود." و به دنبال او، وزیر امور خارجة عراق، با تأیید سخنان وزیر خارجة مصر، شبهه‏ای جدی را دربارة مسألة فلسطین مطرح کرد و گفت: "اگر اروپا می‏خواهد خدمات یهود را جبران کند، چرا یکی - دو ایالت از همان قارة اروپا را به آن‏ها نمی‏دهد و این حاتم‌بخشی را از جیب مردم آسیا می‌کند؟"

و به این ترتیب، خشم مردم فلسطین بار دیگر به مرحلة انفجار رسید و در سپتامبر، انقلاب فلسطین که ۱۳ ماه را با آرامش نسبی سپری کرده بود، وارد مرحلة سوم خود شد.

● مرحلة سوم: سپتامبر سال ۱۹۳۷ تا سپتامبر سال ۱۹۳۹

با وجود تعلیق مبارزات فلسطینیان در یک سال گذشته، فضای فلسطین همچنان ملتهب و انقلابی باقی مانده بود. عملیات مجاهدان فلسطینی به صورت تیراندازی‏های گاه و بی‌گاه به سوی پایگاه انگلیسی‏ها و ترورهای منفرد سیاسی ادامه داشت و تا معلوم شدن نتایج تحقیقات "کمیسیون پیل"، وضعیت "نه جنگ - نه صلح" میان فلسطینیان و بریتانیا حاکم بود، اما سرانجام با اعلام "طرح تقسیم" و حمایت کامل دولت انگلستان از آن طرح، "قسامیون" بار دیگر شعلة انقلاب را برافروختند. در ۲۶ سپتامبر سال ۱۹۳۷، "اندروز" استاندار انگلیسی استان "الجلیل" و محافظ انگلیسی او هدف گلولة مجاهدان قسامی قرار گرفتند و کشته شدند. این ترور که به "شیخ فرحان سعدی" نسبت داده می‌شد برای مقامات انگلیسی ضربة سنگینی بود، زیرا برای اولین بار بود که یک مقام درجة اول "دولت قیمومیت" توسط انقلابیون به قتل می‏رسید و این به مثابه اعلام جنگی آشکار علیه دولت بریتانیا بود. "دولت قیمومیت" در کمال خشونت به سرکوب مسلمانان پرداخت، "کمیتة عالی عرب" و همه کمیته‏های محلی دیگر را منحل کرد و قرار تعقیب تمامی اعضای "کمیتة عالی عرب" و سایر سران نهضت را صادر و هر کس از آنان را که به چنگ آورد، به جزیرة "سیسیل" تبعید کرد. در این میان، دولت قیمومیت، "حاج امین الحسینی" ("مفتی اعظم بیت‏المقدس"، "رئیس مجلس اعلای اسلامی" و "رئیس کمیتة عالی عرب") را از تمامی مناصب مذهبی و سیاسی خود معزول و عملیات جستجوی وسیعی را برای بازداشت وی آغاز کرد.

محمدعلی صمدی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.