یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سینما جلوه گاهی برای عرفان سکولار


سینما جلوه گاهی برای عرفان سکولار

غرب اگر چه در دوران مدرنیسم با توجه و اتکا به فلسفه و باورهای اومانیستی اش به پیشرفت های مادی و صنعتی قابل توجهی دست یافت, ولی خلأ های حاصل از بی توجهی به معنا و باورهای معنوی, او را با معضل جدید بی هویتی و پوچ گرایی روبه رو ساخت معضلی که روزبه روز گسترش و عمق یافت و باورهای اومانیستی را با پرسش های جدی روبه رو ساخت

پا‌فشاری کلیساهای قرون وسطا با انحصاری کردن علم و دین در اختیار و خدمت کلیسا، باور استفاده ابزاری کلیسا از حربه دین در برابر حق آزادی، بهره‌برداری از علم و در نتیجه پیشرفت و سعادت بشر را در ذهن انسان غربی گسترش داد و تقویت بخشید تا آن‌جا که مردم را با چالش بزرگ انتخاب میان دین و آزادی و پیشرفت رو‌به‌رو کرد. به حاشیه رفتن دین و باورهای الاهی از زندگی بشر غربی در عصر مدرنیسم و جایگزین کردن انسان به جای خدا در رأس هرم هستی با اصالت بخشیدن به انسان، در حقیقت از یک سو حاصل افراط‌گری‌های کلیسای کاتولیک در پیش از رنسانس و از سوی دیگر در کج‌فهمی انسان غربی محدود و محصور شده بود که منشأ و علت‌العلل تمامی مشکلاتش را نه در رفتارهای غیر عقلانی کشیش‌ها بلکه در اصل دین تصور می‌کرد.

غرب اگر‌چه در دوران مدرنیسم با توجه و اتکا به فلسفه و باورهای اومانیستی‌اش به پیشرفت‌های مادی و صنعتی قابل توجهی دست یافت، ولی خلأ‌های حاصل از بی‌توجهی به معنا و باورهای معنوی، او را با معضل جدید بی‌هویتی و پوچ‌گرایی روبه‌رو ساخت؛ معضلی که روزبه‌روز گسترش و عمق یافت و باورهای اومانیستی را با پرسش‌های جدی روبه‌رو ساخت.

رشد روز افزون تمایلات معناگرایانه در غرب بویژه در دهه اخیر در حقیقت واکنش مثبت انسان غربی به پرسش‌های بی‌پاسخی است که عمداً سال‌ها از آن‌ها دور نگاه داشته شده بود. اما این‌که پاسخ به نیازهای معنوی انسان غربی چگونه پاسخی باید باشد، مشکل بعدی متفکران غربی بود که با آن روبه‌رو هستند.

امروزه در سراسر دنیا از شیوه‌ها و ابزارهای مختلفی در جهت گسترش یک ایده و تفکر استفاده می‌شود که در آن میان سینما به دلیل گستره وسیعی که دربرگرفته و میزان محبوبیت و مقبولیتی که در بین مردم دارد، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.

تمایل روز‌افزون تولید و ساخت فیلم‌هایی با موضوع توجه به مسائل معنایی و امور متافیزیکی در سینمای هالیوود، پرده از این واقعیت برمی‌دارد که متفکران غرب از سینما به عنوان یکی از استراتژیک‌ترین ابزار انتقال آراء و عقاید بهره‌برداری می‌کنند.

توجه استثنایی و بیش از اندازه سینمای غرب به این مفاهیم، سینمای سایر کشورها از جمله ایران را نیز تحت تأثیر قرار داده است؛ به گونه‌ای که سال گذشته شاهد ایجاد بخش جدیدی در جشنواره‌های بین‌المللی فیلم کوتاه تهران و فیلم فجر با عنوان بخش سینمای معنا‌گرا بودیم. اما این‌که تفسیر متفکران و اندیشمندان غرب از امور متافیزیکی و معنوی چه بوده و اساساً معنا‌گرایی از نگاه آنان به چه چیزهایی اطلاق می‌شود، موضوع بسیار مهم و محور اصلی مبحث بالا است که با توجه به تحلیل و بررسی برخی فیلم‌های تولید شده در سینمای هالیوود و ایران دنبال می‌شود.

نتیجه‌ای که پس از بررسی کتاب‌ها و تولیدات سینمایی غرب به خصوص در دهه اخیرحاصل شده، آن است که نگاه و باور انسان محور غربی‌ها در مسائل، همچنان مورد تأیید و تأکید متفکران و سیاستمدارانی است که نقش عمده‌ای در کانالیزه و کنترل کردن اندیشه در غرب ایفا می‌کنند؛ به این معنا که در حقیقت نگاه جدید انسان غربی، تنها به بعد باطنی انسان و نیروهای روحی او فارغ از ارتباطش با پروردگار معطوف است و در واقع نقش امور قدسی در سرنوشت انسان همچون گذشته کم‌رنگ و بی‌مایه است.

در باورهایی که از آن با عنوان دین جدید یا عرفان غربی یاد می‌شود، انسان همچنان در مقام رقیب پروردگار و مخلوقی که می‌تواندتمامی سرنوشت خود را در دست بگیرد و به پروردگار نه بگوید، معرفی می‌شود. این نگرش به صورت تمام و کمال در فیلم «نمایش ترومن» ساخته «پیتروید» به نمایش درآمده است. ترومن که تمامی رفتارها و حرکاتش حتی در هنگام خواب و پیش از تولد به کمک ۵۰۰۰ دوربین کنترل و فیلمبرداری می‌شود، پس از آگاهی از موضوع سر به عصیان گذاشته و تلاش می‌کند تا به هر نحو ممکن خود را از زیر سلطه صاحبان شبکه تلویزیونی خارج سازد. پیتروید در فیلم نمایش ترومن، خداوند را در قالب یک مدیر قدرتمند شبکه تلویزیونی به تصویر می‌کشد که تمامی اعمال و رفتارهای انسان را با در اختیار داشتن بیش از ۵۰۰۰ دوربین تحت کنترل دارد. از سوی دیگر هر آن‌چه را که صلاح می‌داند و با میل و خواسته‌اش مطابقت دارد، برای بازیچه خود یعنی ترومن بدبخت رقم می‌زند. انتخاب همسر، مرگ پدر، ترس از دریا، محل سکونت، نوع کار همه و همه براساس خواست او بر ترومن تحمیل شده است. هنگامی‌که ترومن پس از گذشت بیش از ۳۰ سال از حقیقت آگاه می‌شود، می‌کوشد تا به هر نحو ممکن حتی تا پای از دست دادن جان، خود را از این معرکه نجات بخشد. او سرانجام در سکانس پایانی فیلم با ورود به درون تاریکی و محیطی که نه خود و نه خالقش از چگونگی وضعیت آن آگاهی دارد، ثابت می‌کند که می‌تواند و در حقیقت برای یافتن آزادی و سعادت باید به پروردگار نه بگوید. استفاده از سکانس‌هایی که در آن، مدیر شبکه تلویزیونی، طلوع و غروب خورشید و ماه، وزش باد و باران و تولید رعدو‌برق را در اختیار دارد، همچنین از میان آسمان و ابرها با ترومن صحبت می‌کند و تأکید بر این جمله که من از خودت به خودت نزدیک‌تر هستم، همگی بر پروردگار بودن فرد مذکور تأکید می‌کند. نمایش ترومن در حقیقت تأکیدی مجدد بر باور نبرد میان پروردگارو انسان برای دستیابی انسان به علم و دانش است که برگرفته از یکی از مشهورترین افسانه‌های یونانی یعنی نبرد میان زئوس و پرومته است. براساس این افسانه، پرومته خدای عقل و شکوفایی و خردورزی، به دلیل دزدیدن آتش (نماد بصیرت و آگاهی) و اهدای آن به انسان به فرمان زئوس – خدای خدایان کوه المپ – در صخره‌های قفقاز با زنجیرهای هفائیستوس (خدای آتش و آهنگری) به بند کشیده شده است تا هر صبح عقابی جگر او را در‌آورد و شب هنگام دوباره سلامت خود را بازیابد و این عمل تا آن جا ادامه یابد که پرومته از رفتار خود پشیمان گردد. این فرمان مجازات به آن دلیل صادر شد که انسان با دستیابی به علم و دانش، دیگر گوش به فرمان خدایان نخواهد داد.

نفوذ چنین باوری در الاهیات مسیحی که بویژه در قرون وسطا مورد تأکید قرار می‌گرفت، کاملاً مشهود است.

براساس الاهیات مسیحی، پروردگار متعال آدم و همسرش را از خوردن درختی ممنوع کرد که در آن میوه معرفت و آگاهی رشد یافته بود و شیطان با بازگو‌کردن این حقیقت به انسان و فریفتن او در خوردن از میوه آن درخت، علم و دانش برای او به ارمغان آورد. پروردگار متعال نیز خشمگین شده و آدم و همسرش را از بهشت اخراج کرد. کلیسای قرون وسطا معتقد بود که تمامی علوم نزد پروردگار متعال بوده و انسان با دنبال کردن و فراگیری علم، به حیطه قدرت پروردگار وارد شده که گناهی نابخشودنی است؛به همین دلیل باید مجازات شود.

نفوذ و استحکام این اندیشه در باورهای انسان عصر مدرن سبب شد که انسان غربی به این نتیجه دست یابد که می‌تواند با تکیه بر دانش خود، خویشتن را در جایگاه خدایی قرار داده و سرنوشت خود را به دست‌گیرد؛ به همین جهت با پاره‌کردن تمامی رشته‌هایی که سرمنشأ آن در آسمان‌ها بود، اصل اومانیسم را پایه‌گذاری کرد.

این موضوع در فیلم «چه آرزوهایی که می‌آیند» ساخته «وینست وارد» نیز مورد تأکید قرار گرفته است. «چه آرزوهایی که می‌آیند» قصه زندگی و حیات پس از مرگ یک دکتر کودکان است. حاصل ازدواج کریستوفر و آنی دو فرزند است که در یک سانحه رانندگی جان می‌بازند. چند سال بعد، کریس نیز در اثر برخودر با یک ماشین جان خود را از دست می‌دهد. روح کریس که پس از مرگ به بهشت منتقل شده به دلیل علاقه فراوان به همسرش تلاش می‌کند تا با آنی ارتباط برقرار کند. فشارهای روحی آنی سرانجام او را به خودکشی وادار می‌کند. روح او به دلیل ارتکاب به گناه خودکشی به مکانی میان جهنم و بهشت منتقل می‌شود تا برای همیشه در عذاب باشد. کریس با آگاه شدن از موضوع بر خلاف عرف حاکم بر آن دنیا برای نجات روح آنی، روانه جهنم می‌شود. تلاش‌های عاشقانه و صبورانه کریس سرانجام باعث نجات روح آنی می‌شود.

در فیلم چه آرزوهایی که می‌آیند، «وارد» به قدرت اراده و تعقل انسان حتی در حیات پس از مرگ تأکید می‌ورزد. کریس پس از مرگ، همچنان قدرت تصمیم‌گیری و مقاومت در برابر مقدرات الهی را در خود حفظ کرده است به گونه‌ای که بر خلاف سنت و حکم خداوند در دنیای آخرت نسبت به مجرمان و گناهکاران، می‌ایستد و با لغو این حکم ثابت می‌کند که نیروی او نه تنها کمتر از نیرو و خواست پروردگار نیست بلکه می‌تواند در یک مبارزه نابرابر بر آن فائق آید. وارد در فیلم خود افزون بر مطرح کردن بحث فوق به موضوع حلول ارواح و تناسخ نیز اشاره کرده است. بر اساس عقاید و باور هندوها که نفوذ آن را در باورهای بودائیان نیز می‌توان شاهد بود، روح آدمی پس از مرگ، یک سلسله توالد و تجدید حیات را طی می‌کند و به صورت مستمر از عالمی به عالم دیگر در می‌آید. آنها که در طول زندگانی خود به رفتارهای نیکو و پسندیده روی آورده‌اند در زندگی بعدی خود زندگانی بهتر و نیکوتری را تجربه خواهند کرد و آنان که مرتکب اعمال ناپسند و زشت شده‌اند در زندگانی بعدی خود به مراتب پائین‌تری تنزل خواهند یافت تا جائیکه در زندگی بعدی خود شاید در جلد یک سگ و یا حتی نباتات ظهور خواهند یافت!!! ازاین‌رو برای اعمال انسانی هیچگونه قضاوت و داوری صورت نخواهد گرفت و توبه و پشیمانی و همچنین غفران و بخشش و شفاعت معنایی نخواهد داشت. در حقیقت شکل کنونی هر انسانی معلول رفتارهای پسندیده و یا ناپسندی است که خود انجام داده است!! کریس در پایان فیلم پس از آن‌که آنی را نجات می‌دهد برای اثبات وفاداری خود اعلام می‌کند که عشق خود به آنی را هرگز فراموش نخواهد کرد و در دوره‌های بعدی زندگی، همانگونه که این‌‌بار او را یافته، او را پیدا خواهد کرد. سکانس پایانی فیلم نیز آنی و کریس را در چهره و شمایل دو کودک به‌تصویر در می‌آورد که با وجود سن کم، علاقه‌ای غریب را در دل نسبت به یکدیگر احساس می‌کنند. «دیگران» ساخته آلخاندرو آمنا‌بار کارگردان اسپانیایی از دیگر فیلم‌های مطرح سینمای معنا‌گرای هالیوود است که به زندگی پس از مرگ پرداخته است. «گریس» زن جوان و پایبند به اصول مذهبی که به همراه دو فرزندش «نیکلاس» و «آن» در خانه‌ای بزرگ و مجلل زندگی می‌کنند، سال‌‌ها است که مرده‌اند اما خود از این واقعیت بی‌اطلاع هست. ورود سه خدمتکار به خانه گریس که آن‌ها نیز سال‌ها پیش دنیا را وداع گفته‌اند، زمینه‌های مناسب برای پی‌بردن گریس به حقیقت مرگ را ایجاد می‌‌کند. پرده‌های ضخیمی که در سراسر روز پنجره‌ها را پوشانده، مانع از ورود هر‌گونه نوری به درون خانه می‌شود؛ چرا که به گفته گریس، کودکان به نور آفتاب بسیار حساسند. آلخاندروآمنابار با تأکید بر پایبند بودن گریس به باورهای مذهبی از یک سو و در تاریکی قرار دادن کودکانش به بهانه حساسیت به نور آفتاب از سوی دیگر، همچنین عدم آگاهی گریس از واقعیاتی که در سراسر فیلم به آن اشاره می‌شود، صریحاً بر ضعف دین در پاسخگویی به پرسش‌های بشر و غیر‌عقلانی بودن باورهای مذهبی اشاره می‌کند.

نویسنده: رامین شریف زاده


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.