یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
جنبش داعیه دار ناسیونالیسم عربی
حزب بعث سال ۱۹۴۷ میلادی توسط دو معلم به نامهای میشل عفلق و صلاح بیطار پایهگذاری شد. عفلق یک مسیحی ارتدوکس و بیطار مسلمانی با گرایش مسیحی بود. بنیانگذاران حزب بعث بر این باور بودند که وحدت اعراب پیششرط حل و فصل معضلات جهان عرب و بازگشت آنها به دوران شکوه و عظمت پیشین است.
از این رو، در ایدئولوژی حزب بعث، دولتهای عربی تشکیل شده پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی به رسمیت شناخته نمیشود. اگر چه دکترین ملت واحد و متحد عرب (پان عربیسم) همواره در جنبشهای ملی عربی بر ضد سلطه ترکها جایگاه برجستهای داشت، اما خیانت قدرتهای بزرگ پس از پایان جنگ جهانی اول و زمانی که آنها به وعدههای خود در خصوص تشکیل دولتهای مستقل عربی عمل نکردند، این ایده بیش از پیش تقویت شد.
یکی دیگر از اصول اولیه حزب بعث آن بود که ملت واحد عرب باید ساختاری سکولار داشته باشد که در آن تساهل و تسامح مذهبی نیز برقرار شود.
در تعریف بنیانگذاران فکری حزب بعث، فرد عرب کسی است که به زبان عربی صحبت کند، در سرزمین اعراب زندگی کرده باشد یا پس از آنکه در فرهنگ کشورهای عربی جذب و ادغام شد، خود را متعلق به ملت عرب بداند. عفلق، نظریه پرداز اصلی این حزب معتقد بود که پیامبر اسلام در درجه اول بنیانگذار امت عرب و در درجه دوم، فردی مذهبی بود.
وی آزادی را، رهایی از استعمار اقتصادی و سیاسی و پیروی از سیاست بیطرفی مثبت میدانست، اردوگاه سوسیالیسم را به سرمایهداری ترجیح میداد و با دموکراسی پارلمانی غربی مخالف بود. عفلق در یکی از نوشتههای خود به این موضوع اشاره میکند که «تنها یک خط باریک رویکرد فاشیستی را از ایدههای سوسیالیستی جدا میکند». در بیشتر نوشتههای عفلق، نوعی مفهوم ناسیونالیسم سوسیالیسم به چشم میخورد.
وی همواره به پیروان خود توصیه میکرد تا آثار افرادی همچون هوستون استیوارت چمبرلن، نیچه، یا آلفرد روزنبرگ را مطالعه کنند. یکی از اقدامات حزب بعث در ماههای آغازین تاسیس خود، حمایت از کودتای بغداد در سال ۱۹۴۱ بود.
عفلق معتقد بود که سوسیالیسم بدون بهرهمندی از مبانی مذهبی محکوم به شکست است و بر نقش اسلام به عنوان الهامبخش ملی و فرهنگی مردم عرب تاکید داشت. سوسیالیسم حزب بعث، مخالف مالکیت خصوصی نبود و در آن رویای جامعه بدون طبقه وجود نداشت.
در سوسیالیسم مدنظر عفلق، ملت عرب موجودیتی بود که نمیشد آن را به طبقات مختلف تقسیم کرد. حزب بعث بر حسب سلسله مراتب متشکل از حلقهها، هستهها و گروههای مختلف سازماندهی شده بود.
هدف از این اقدام، نفوذ به ساختارهای نظامی و سیاسی و به دست گرفتن قدرت بود. هرچند این هدف سال ۱۹۶۳ در سوریه و ۱۹۶۸ در عراق محقق شد، اما نهتنها به تشکیل ملت واحد عرب منجر نشد، بلکه در مقابل، دشمنی میان سوریه و عراق، روز به روز افزایش یافت.
رقابت میان سوریه و عراق، قدمتی دیرینه دارد و به زمانی باز میگردد که مرکز خلافت جهان اسلام در سال ۷۵۰ هـ .ق از دمشق (بنیامیه) به بغداد (بنیعباس) منتقل شد. رقابت میان دو پایتخت برای کسب عنوان«قلب تپنده پانعربیسم» مشابه جنگی تبلیغاتی بود که میان پکن و مسکو جریان داشت.
البته ایدئولوژی حزب بعث پس از به قدرت رسیدن این حزب در عراق و سوریه بهتدریج از بین رفت و صرفا به ابزاری برای به قدرت رسیدن دو گروه اقلیت در این دو کشور تبدیل شد. هماکنون حدود دو میلیون نفر یا ده درصد جمعیت سوریه عضو حزب بعث این کشور هستند.
با این حال میتوان گفت تقریبا هر شهروند سوری به طور غیر مستقیم با حزب بعث ارتباط دارد، چرا که دستکم یکی از اعضای خانواده یا خویشاوندان نزدیکش عضو این حزب است.
حزب بعث در نیم قرنی که از قدرت گرفتن آن میگذرد، جنبشی بوده که داعیهدار ناسیونالیسم عرب، رهایی از استعمار خارجی و تشکیل یک دولت واحد عرب بوده است. این حزب هم اکنون دوسوم اکثریت را در پارلمان سوریه در اختیار خود دارد، هر چند ۶ حزب سیاسی دیگر نیز در قالب «جبهه پیشرو ملی» فعالیت میکنند.
به باور برخی کارشناسان سلطه حزب بعث در سالهای اخیر رو به کاهش گذاشته و این حزب تحت تسلط ارتش درآمده است.
برخی دیگر بر این باورند که با پایان جنگ سرد، کاهش نسبی تنش در روابط میان اعراب و رژیم صهیونیستی و سقوط حزب بعث عراق در سال ۲۰۰۳، حزب بعث در سوریه بدون متحد و حامی مانده است.
با مرگ حافظ اسد در سال ۲۰۰۰ برخی از فعالان سیاسی به انجام اصلاحات در ساختار قدرت در سوریه امیدوار شدند و بشار اسد نیز با انتصاب برخی مشاوران در مناصب دولتی مهم در کابینه تمایل خود را به پیشبرد اصلاحات نشان داد، اما ساختار بسته سیاسی حزب بعث و نفوذ بیش از اندازه نظامیان به رئیسجمهور جوان سوریه امکان پیشبرد طرحهای مورد نظر خود را نداد و بهار دمشق (دوره میان جولای ۲۰۰۰ تا فوریه ۲۰۰۱) به سرعت رو به خزان گرایید و مشاوران اسد نیز به حاشیه رانده شدند.
میتوان گفت آنچه تا کنون موجب حفظ حزب بعث در قدرت بوده، انسجام بسیار بالا در میان عناصر تشکیلدهنده نخبگان دولتی است. در واقع، میتوان گفت نخبگان دولتی سوریه از دو گروه عمده تشکیل میشوند: افسران نظامی علوی که دستگاههای امنیتی را کنترل میکنند و دیگری طبقه بورژوای شهری سنی که هسته اصلی قدرت اقتصادی را در دست دارند.
در مواردی نیز که دولت سوریه با تهدید روبهرو شده است، پیوند میان قدرت اقتصادی و سیاسی به یکدیگر نزدیکتر شده و نظام حاکم در سوریه را حفظ کرده است. البته برخی تحولات صورت گرفته در سالهای اخیر همچون تحولات اخیر در خاورمیانه و حرکت جوامع عربی به سمت دموکراسی این پیوند تنگاتنگ و در نهایت بقای حزب بعث را با تهدید روبهرو ساخته است.
در چنین شرایطی، از زمان شروع ناآرامیها در سوریه بشار اسد، رئیسجمهور این کشور تلاش کرده است اصلاحات را در دستورکار خود داشته باشد.
وی تاکنون توانسته است با اصلاح قانون اساسی به سایر احزاب نیز اجازه دهد تا در کنار حزب حاکم در رقابتهای انتخاباتی شرکت کنند. پس از رفراندوم قانون اساسی، اسد انتخابات پارلمان جدید را برگزار کرد و یک دولت آشتی ملی بر سر کار آورد که تعدادی از مخالفان را هم در برداشت.
علیرضا ثمودی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست