شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا

فصاحت و بلاغت قرآن كریم


فصاحت و بلاغت قرآن كریم

گاهی یك شعر آنقدر زیبا از آب درمی آید كه یك شاعری مانند قاآنی كه خودش استاد سخن است یك جا كه از زبان یك قوال آن شعر را می شنود آنچنان تحت تاثیر قرار می گیرد كه خودش را وقتی با او مقایسه می كند می بیند كه او چقدر بالاست و خودش چقدر پائین این اثر سخن است

می‏دانیم پیغمبر ما خاتم است و دین او دین خاتم و جاودانه است و بلكه پیغمبران گذشته همه مقدمه بوده‏اند; یعنی در واقع مراحل ابتدایی را می‏گذرانده‏اند و بشر هم در مكتب آنها مراحل ابتدائی را پشت‏سر می‏گذاشته تا آماده بشود برای مرحله نهائی و با آمدن دین خاتم دیگر پیامبر جدیدی در عالم نخواهد آمد و این دین به صورت پایدار در عالم باقی خواهد ماند.

● حال باید ببینیم راز خاتمیت چیست؟

ما نمی‏خواهیم وارد این مطلب بشویم و در یك رساله كوچك بنام «ختم نبوت‏» درباره راز خاتمیت مفصلا بحث كرده‏ایم. فقط اینجا یك مطلب را متذكر می‏گردم و آن این است كه:

دین خاتم در بسیاری از خصوصیات با ادیان دیگر تفاوت دارد.

یكی از آن آن خصوصیات، معجزه دین خاتم است; البته معجزه اصلی آن.

معجزات پیامبران دیگر از نوع یك حادثه طبیعی بوده است مثل زنده كردن مرده یا اژدهاشدن عصا، و یا شكافته شدن دریا و امثال آنها.

اینها هر كدام حادثه‏ای موقت است. یعنی حوادثی است كه در یك لحظه و در یك زمام معین صورت می‏گیرد و باقی ماندنی نیست.

اگر مرده‏ای زنده شود زنده شدن او در یك لحظه انجام می‏گیرد و چند صباحی هم ممكن است زنده بماند ولی بالاخره می‏میرد و تمام می‏شود.

اگر عصایی اژدها می‏گردد یك امری است كه در یك ساعت معین رخ مدهد بعد هم بر می‏گردد بحالت اولیه‏اش.

معجزاتی كه انبیاء گذشته داشته‏اند همه از این قبیلند. حتی بعضی ازمعجزات خود پیغمبر; مثل آنها كه قبلا اشاره كردیم. نیز از جمله این گونه معجزات است. رفتن پیغمبر از مسجد الحرام به مسجدالاقصی یا شق القمر در شبی یا روزی انجام می‏گیرد و تمام می‏شود.

ولی برای دین جاودان كه می‏خواهد قرنها در میان مردم باقی باشد، چنین معجزه‏ایكه مدتی كوتاه عمر دارد; كافی نیست. چنین دینی معجزه‏ای جاودان لازم دارد.

و لهذا معجزه اصلی خاتم الانبیاء از نوع كتاب است.پیغمبران دیگر كتاب داشته‏اند و معجزه هم داشته‏اند ولی كتابشان معجزه نبود و معجزه‏شان هم كتاب نبود.

موسی تورات داشت و خودش هم می‏گفت تورات من معجزه نیست معجزه من غیر از تورات است.

ولی پیغمبر اسلام اختصاصا كتابش معجزه‏اش نیز هست البته نه به معنای اینكه او معجزه دیگری نداشته است; بلكهبه این معنی كه كتابش هم معجزه است و این لازمه دین خاتم و دین جاوندان است.

مطلب دیگری در مورد دین خاتم هست كه باز یكی از رازهای خاتمیت‏بشمار می‏آید و آن این است كه دوره خاتمیت نسبت‏به دوره‏های گذشته نظیر دوره نهائی و تخصصی است نسبت‏به دوره‏های ابتدائی یعنی دوره صاحب نظر شدن بشر است.

دانش‏آموز در دوره دبستان و دبیرستان فقط بهاو می‏گویند و او یاد می‏گیرد ولی وقتی كه به دوره دانشگاه رسید و به طی كردن دوره تخصصی یعنی دوره فوق لیسانس و دكتری پرداخت; اینجا دیگر دوره صاحب نظر شدن است دوره اجتهاد در نف مربوطه است.

دوره دین خاتم برای بشر از نظر كلی نه ملاحظه یك فرد بخصوص نسبت‏به فرد دیگر دوره صاحب نظر شدن است.

در دوره صاحب نظر شدن بشر است كه در مسائل دینی; اجتهاد و مجتهد شان پیدا می‏كند. آیا در ادوار گذشته ما مجتهد داشته‏ایم؟ در ادیان ابراهیم و موسی و عیسی مجتهدی وجود داشته‏است؟ خیر; آنچه قرآن از آن تعبیر به فقاهت و تفقه در دین می‏كند به هیچ وجه در آن ادیان به چشم نمی‏خورد.

آن كاری كه امروز مجتهد با نیروی علم و استدلال و اجتهاد می‏كند. پیغمبران گذشته می‏كردند ولی نه با قوه اجتهاد بلكه با نیروی وحی و نبوت.

اصولا در آن ادیان زمینه اجتهاد وجود نداشت; چون خود دین باید زمینه اجتهاد در آن وجود داشته باشد یعنی در یك دین ضوابط و اصول كلی باید بیان شده باشد تا یك عده متخصص بر اساس آن كلیات و ضوابط روی فكری و نظر مسائل جزئی را اكتشاف نمایند.

ادیان گذشته به دلیل اینكه درس دوره ابتدائی بود، نمی‏توانست اصول و كلیات را بیان نماید، زیرا بشر استعداد فراگیری آنها را نداشت.

اصطلاح رائجی است كه می‏گوید: پیغمبران مرسل و غیر مرسل، پیغمبران مرسل یعنی پیغمبرانی كه صاحب شریعت و قانون هستند مثل ابراهیم، موسی، عیسی و پیغمبران غیر مرسل یعنی پیغمبرانی كه تابع پیغمبران دیگر و مبلغ شریقت آنانند و از خودشان قانونی نداشته‏اند.

كاری كه هم اكنون مجتهدان می‏كنند همان كاری است كه پیغمبران دسته دوم می‏كرده‏اند. البته مجتهد كارش منحصر به این نیست و علاوه بر اجتهاد حاكل شرعی ورهبر مردم است آمر به معروف و ناهی از منكر در میان مردم است او مصلح میان امت‏بوده و موظف است كه مفاسد را اصلاح نماید.

همین كار را نیز در گذشته پیغمبران انجام می‏دادند ولی در دین خاتم دیگر پیغمبری بخاطر این جهات مبعوث نمی‏گردد بلكه مجتهدان از عهده چنین وظایفی بر می‏آیند.

این است معنای حدیثی كه پیغمبر فرمود: علماء امتی كانبیاء بنی اسرائیل. علماء امت من مانند انبیاء بنی‏اسرائیل می‏باشد التبه مقصود آن عده از انبیاء بنی اسرائیل است كه كارشان فقط تبلیغ و تفهیم و تعلیم و ترویج‏شریعت موسی بوده است.

این است كه می‏گوییم دوره انبیاء گذشته دوره وحی است. به این معنی كه حتی تبلیغ و ترویج را هم می‏بایست انبیاء انجام بدهند. ولی در دوره دین خاتم، یك سلسله كارها یعنی كارهایی كه مربوط به عالم تبلیغ و ترویج است و یا مربوط به استنباط كلیات از جزئیات است آن را دیگر علماء انجام میدهند نه پیغمبران.

پی علماء از این نظر و در این حدود و نه بیشتر، جانشین پیغمبرانند، نه همه پیغمبران، بلكه جانشین پیغمبرانی كه صاحب شریعت نیستند.

● وجوه اعجاز قرآن

از نظر كلی اعجاز قرآن از دو جنبه است جنبه لفظی و جنبه معنوی لفظی یعنی از جنبه هنر و زیبائی و معنوی یعنی از جنبه علمی و فكری.

چون مقوله هنر و زیبائی غیر از مقوله علم و تفكر است. زیبائی مربوط به فن است و علم مربوط به كشف. علم یعنی آنچه كه حقیقتی را برای انسان كشف می‏كند ولی زیبائی و جمال یعنی آن چیزی كه یك موضوع جمیل و زیبائی را بوجود می‏آورد.

البته خود هنر و زیبائی هم موضوعات و مقولات مختلفی دارد یكی از آنها مقوله سخن است و اتفاقا انسان در میان همه زیبائی‏ها آن چنان در مورد هیچ مقوله‏ای از مقوله‏های زیبائی نشان ندهد.

ما می‏توانیم زیبایی را بدو نوع تقسیم كنیم.

۱) زیبائی حسی

۲) زیبایی ذهنی.

زیبائی حسی هم به سمعی و بصری تقسیم می‏شود.

زیبائی گل و باغچه از نوع زیبائی حسی بصری است و زیبائی یك آواز خوش از نوع حسی سمعی است.

آیا زیبائی سخن از این نوع است؟ خیر، بلكه اصولا زیبایی سخن حسی نیست فكری است از راه حس.

یك شعر زیبا یا یك نثر زیبا چقدر انسان را جلب می‏كند؟! آنجا كه سعدی می‏گوید: منت‏خدای را عزوجل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزید نعمت، هر نفسی كه فرو می‏رود ممد حیات است و چون كه برآید مفرح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمتی شكری واجب‏»

و بلافاصله شعری اضافه می‏كند:

از دست و زبان كه برآید كز عهده شكرش بدر آید

و باز بلافاصله یك آیه از قرآن ضمیمه می‏كند:

اعملوا آل داود شكرا و قلیل من عبادی الشكور. سپس ادامه می‏دهد:

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگستراند و دایه ابر بهاری فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپروراند...

این جملات، شعر و نثرش آنچنان در كنار یكدیگر زیبا چیده شده است كه سعدی هفتصد سال قبل مرده ولی گلستان او خودش را حفظ كرده است.

چرا خودش را حفظ كرده؟ زیرا زیباست. فصیح و بلیغ است

قاآنی از شعرای معروف است و همشهری سعدی و اهل شیراز است همیشه می‏خواست‏با سعدی رقابت كند، كتابی هم به آهنگ گلستان گفته است ولی نتوانست‏بپای سعدی بیاید.

نقل می‏كنند شبی در شیراز در فصل زمستان با عده‏ای پای بخاری نشسته بودند و به اصطلاح مجلس بزمی بود و یك نفر قوال هم در آنجا بود كه این شعر معروف سعدی را شروع به خواندن كرد.

شبی خوش است و در آغوش شاهد شكرم...

تا آنجا رسید كه گفت:

ببند یك نفس ای آسمان دریچه صبح بر آفتاب كه امشب خوش است ‏با قمرم

قاآنی كه خودش مرد شعر شناسی است آنچنان تحت تاثیر قرار گرفت كه گفت: این مرد دیگر جائی نگذاشته كه كسی شعر بگوید!! دیوان شعرش را كه جلویش بود، پرت كرد توی بخاری و آنرا سوزانید گفت اگر این شعر است دیگر ما نمی‏توانیم شعر بگوییم!

پس گاهی یك شعر آنقدر زیبا از آب درمی‏آید كه یك شاعری مانند قاآنی كه خودش استاد سخن است‏یك جا كه از زبان یك قوال آن شعر را می‏شنود آنچنان تحت تاثیر قرار می‏گیرد كه خودش را وقتی با او مقایسه می‏كند می‏بیند كه او چقدر بالاست و خودش چقدر پائین!! این اثر سخن است.

حافظ را چه نگهداشته است؟ مولوی را چه نگهداشته است؟ زیبائی شعرشان. چون زیبائی و به تعبیر علما، فصاحت، روشنی، بلاغت رسائی خلاقیت و جاذبه و ربایندگی، مسئله غیر قابل انكاری است.

قرآن به اتفاق هر كس كه سخن شناس است، و اندكی با زبان قرآن آشنائی دارد، حتی فرنگیها كه با زبان عربی آشنائی پیدا كرده‏اند، تصدیق كرده‏اند كه از جنبه فصاحت و بلاغت و زیبایی سخن بی‏نظیر است.

اولا قرآن یك سبك خصوصی دارد، نه نثر است و نه شعر، در صورتی كه همه سخنها یا نثر است و یا شعر، اما شعر نیست‏به دلیل اینكه وزن و قافیه كه در شعر كهن از پایه‏های اصلیل شعر محسوب می‏شد، ندارد.

و علاوه بر وزن و قافیه از ركن دیگر شعر كه تخیل است هیچ استفاده نكرده بلكه مطالب را بدون هیچگونه تخیل بیان نموده است.

مراد از تخیلات همان تشبیه‏های مبالغه آمیزی است كه در اشعار آورده می‏شود تا آنجا كه گفته شده است، احسن الشعرا كذبه، یعنی بهترین شعرها دروغ‏ترین آنهاست چون هرچه دروغتر باشد قشنگتر می‏شود، مثل این شعر فردوسی:

زسم ستوران در آن پهن دشت

زمین شد شش و آسمان گشت هشت

هر كس بشنود می‏گوید به‏به اما چقدر دروغ است؟! دروغ دیرگ از این بزرگتر نمی‏شود گفت. مگر با بهم ریختن چندتا اسب در محدوده بسیار كم و گردو خال كردن سمهای آنان، آسمان هفت طبقه هشت تا می‏شود و زمین هفت طبقه شش تا؟

دروغ خیلی بزرگ است ولی بخاطر دروغ بودن زیباست. و یا شاعر دیگری می‏گوید كه:

یا رب چه چشمه‏ایست محبت كه من از آن یك قطره آب خوردم و دریا گریستم طوفان نوح زنده شد از آب چشم من با آنكه در غمت‏به مدارا گریستم

بسیار جذاب است ولی بهمان دلیل كه خیلی دروغ است‏خیلی شرین است و البته ایندروغ هم نیست و شرعا هم دروغ محسوب نمی‏شود بلكه هنر است و یك نوع زیباسازی سخن بشمار می‏آید. ولی قرآن اساسا دنبال اینگونه مطالب نرفته است.

علاوه بر این این گونه زیبائی‏های سخن، تنها در موضوعات خاصی امكان دارد عشقی و یا حماسی و یا مداحی افراد و یا هجای آنان و هیچ یك از شعرا نمی‏توانند و نتوانسته‏اند در معنویات اظهار هنر بكنند و اگر احیانا بخواهند در معنویات وارد شوند چون نمی‏شود در خود معنا هنر نمائی نمایند، معنی را در لباس ماده تجسم می‏دهند و با زبان كنایی آن معنا را بیان می‏كنند.

مثلا می‏خواهند از معرفت‏بگویند آنرا در لباس می‏آورند و یا از جلال ذات حق می‏خواهند سخن برانند به زلف تعبیر می‏كنند، و یا از این كه هستی خودش را در راه او داده و به مقام فناء فی الله رسیده تعبیر می‏كنند كه: خرقه جائی گرد باده و دفتر جائی. و امثال اینها

ولی قرآن اصولا خود مسائل معنوی را طرح كرده و در نهایت روانی همچون آب زلال بیان می‏فرماید.

بسم الله الرحمن الرحیم - الحمد لله رب العالمین - الرحمن الرحیم - مالك یوم الدین - ایاك نعبد و ایاك نستعین.

هر مسلمانی یك عمر این جملات را لااقل روزی ده بار در نماز تكرار می‏كند ولی آنقدر عذوبت و گوارائی دارد كه هرگز خسته نمی‏شود و سیر نمی‏گردد.

پس قرآن شعر نیست چون وزن و قافیه در آن رعایت نشده و نیز مطالب صریح بیان گردیده و تخیل در آن بكار نرفته است.

و نثر هم نیست، به جهت آن كه هیچ نثری آهنگ بردار نیست و قرآن عجیب آهنگین است.

آیا شما تاكنون دیده‏اید كه یك كتابی را چه دینی و چه غیر دینی بتوان با آهنگ‏های مختلف خواند؟

پی‏نوشت‏ها:

۱- نهج البلاغه خطبه ۲۲۷

۲- داستان مربوط به اسعد بن زراره و ذكوان خزرجی است كه از طرف قبیله خود برای جنگ با قبیله (اوس) به منظور تنظیم قرارداد نظامی به مكه آمده بودند ولی با دلی پر از ایمان بخدا به مدینه برگشتند و مقدمات مهاجرت رسول الله را آماده ساختند.

۳- و با هزار افسوس این فرصت پیش نیامد، انقلاب ایران اوج گرفت و استاد تمام وقت‏خود را برای پیشبرد انقلاب گذارد و سرانجام به آرزوی دیرین خود، «شهادت در راه خدا» نائل گشت.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.