پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ایمان, تسلیم و رضا


ایمان, تسلیم و رضا

در روایت آمده است كه از حضرت امام صادق علیه السلام پرسش شد «بأی شئ عَلِم المومن أنه مومن مومن از كجا می داند كه مومن است »

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی محمد وآله الطاهرین ولعنهٔ الله علی اعدائهم أجمعین(۱)

در روایت آمده است كه از حضرت امام صادق علیه السلام پرسش شد: «بأی شئ عَلِم المومن أنه مومن؛ مومن از كجا می داند كه مومن است؟»

حضرت در پاسخ فرمودند: «بالتسلیم للَّه و الرضا فیما ورد علیه من سرور أو سخط(۲)؛ با تسلیم در برابر خدا و خشنودی نسبت به آنچه بر او وارد می شود، چه باعث شادی او شود و چه خشم او را برانگیزد».

این روایت به رغم كوتاهی عبارت، با تعابیر گوناگون و فراوانی آمده است. به دیگر سخن مضمون این روایت، بی اشكال متواتر است.

مراد از ایمان صرفا اموری چون ادای شهادتین، نماز خواندن، روزه گرفتن پرداخت خمس و زكات و گزاردن حج نیست. امام صادق در پاسخ شخصی كه درباره ویژگی های مومن پرسش كرد، دو مطلب كوتاه بیان فرمودند:

۱) تسلیم در برابر خدا؛

۲) رضا به قضای الهی.

شاید بتوان گفت تسلیم و رضا از اموری باشند كه درباره آن ها گفته اند: «إذا اجتمعا افترقا و إذا افترقا اجتمعا».از این قبیل است فقیر و مسكین و نیز ظرف و جارومجرور. این قبیل تعبیرات دوتایی آن قدر از نظر معنایی به هم نزدیكند كه هرگاه یكی از آن ها ذكر شود، دومی نیز مراداست و تفاوت ظریف شان تنها زمانی مورد نظر است كه با هم آورده شوند. از این روی هرگاه گفته شود رضا، تسلیم نیز مراد است و هر گاه گفته شود تسلیم، رضا نیز مورد نظر است، اما هرگاه هر دو در كلام گوینده ای آورده شوند، معنای شان متفاوت خواهد بود. در آن صورت شاید مراد از تسلیم سرسپردن به احكام و الزامات و تكالیف شرعی باشد و منظور از رضا، خشنودی به امور تكوینی چون: بیماری و سلامت، دارایی و تهی دستی، زیبایی و زشتی، خوش ذهنی و كودنی و... است. به دیگر سخن متعلق تسلیم، امور تشریعی و متعلق رضا، امور تكوینی و تقدیری است.

● گام اول تصمیم قاطع

بسیاری از ما نماز می خوانیم، روزه می گیریم، به حج می رویم، سعی می كنیم صبر و گذشت و حلم نیز داشته باشیم و در یك كلام دوست داریم مؤمن باشیم، اما نمی دانیم به حقیقت مؤمن هستیم یا نه. ممكن است كسی روایتی را كه در آغاز سخن گفتیم ندیده باشد، ولی چه بسا این سؤال كه از امام صادق علیه السلام پرسیده شد، در ذهن و ناخودآگاه ما تاپایان عمر باقی باشد و دوست داشته باشیم بدانیم آیا حقیقتاً مومن هستیم یا نه؟

تكرار می كنم مضمونی كه در روایت امام صادق دیدیم متواتر است. این مضمون دست كم در ده ها روایت با دلالت های گوناگون در میراث حدیثی شیعه آمده است.

در روایت امام صادق علیه السلام دو چیز ملاك ایمان دانسته شده كه تحصیل آن دو، كار بسیار مشكلی است، ولی این هر دو امر مشكل با یك چیز آسان می شود و آن تصمیم قاطع و عزم جدی است. اگر انسان به جد تصمیم گرفت نسبت به شریعت تسلیم، و نسبت به قضای الهی راضی باشد كار تا حد بسیار زیادی آسان می شود. البته اتخاذ این تصمیم نیز سهل نیست، ولی اگر كسی چنین تصمیمی بگیرد، خدای متعال او را یاری می كند و كار برایش سهل می شود.

هر یك از ما در شبانه روز با ده ها واجب یا حرام سروكار داریم كه باید نسبت به آن ها تسلیم باشیم. این واجبات و محرمات ممكن است مربوط به چشم، زبان، فكر، دست، پا، یا حتی پوست بدن انسان باشد. در قرآن شریف از قول اهل دوزخ آمده است: «وقالوا لجودهم لِمَ شهدتم علینا(۳)؛ به پوست [بدن ] خود می گویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟» این تكالیف ممكن است با دادوستد، ارتباطات اجتماعی، مسائل درون خانواده، پدر و مادر، خویشاوندان، همسایگان، یا امور دیگر مربوط باشد. كسی كه تصمیم قطعی می گیرد كه تسلیم باشد باید در همه واجبات و محرمات از هر نوع كه باشد، تسلیم خدا و رسول صلی الله علیه وآله وسلم باشد.

● ایمنی بخشی و آزار نرساندن به همسایگان

در روایات فراوانی آمده است كه یكی از شروط ایمان آن است كه همسایگان از آزار شخص در امنیت باشند: «إن المومن من أمن جاره بوائقه(۴)؛ مومن كسی است كه همسایه او از آزار او ایمن باشد». «جار» در چنین مواردی صرفاً به معنای همسایه نیست. كسی كه در قطار یا هواپیما یا سر سفره طعام كنار انسان نشسته است، همسایه او شمرده می شود و مشمول حكم حدیث فوق است. هر كس كه به نوعی در جوار انسان است جار اوست، چه در وسائل نقلیه چون قطار و هواپیما و چه در مجلس ختم و جشن و چه بر سر سفره یا هر جای دیگر.

نكته لطیف در این حدیث آن است كه نفرموده اند به همسایه آزار نرساند؛ بلكه فرموده اند: همسایه از آزار و شر او ترسان نباشد و احساس امنیت كند. فرق است میان این كه آزار ما به دیگران نرسد و این كه دیگران از آزار ما در ایمنی و آسایش كامل باشند. معنای دوم بسیار لطیف تر و در عین حال نشان دهنده تكلیفی سنگین تر است. مؤمن چنین نیست كه فقط آزار نمی رساند، بلكه چنان است كه هم جواران او كم ترین احتمالی هم نمی دهند كه از ناحیه او به آنان آزاری برسد و از بابت او خیال شان راحت است و ایمنی كامل دارند.(۵)

برای تقریب به ذهن فرض كنید در قطار یا مجلس روضه یا جای دیگری كسی تا صبح بغل دست شما می نشیند بدون این كه آزاری به شما برساند و رفتارش به گونه ای است كه چنین احتمالی درباره او نمی رود. از این رو به آسودگی شب را به صبح می رسانید، ولی تصور كنید در مجلسی كسی را می بینید كه برخورد ناگهانی و ناشایستی با كسی می كند طوری كه شما وحشت می كنید و حواستان را جمع می كنید تا مبادا بین شما و او نیز چنین برخوردی رخ دهد. مجاوران چنین كسی از دست و زبان او ایمنی ندارند و هر آن ممكن است برای كسی - بادلیل یا بی دلیل - مشكلی ایجاد كند، در حالی كه نفر اول مجاورانش از او احساس امنیت دارند. یكی از شروط مؤمن آن است كه به گونه ای نباشد كه فرد مجاور او از او بترسد.

حالات انسان به طور طبیعی دستخوش دگرگونی های بسیار است، گاهی شاد است و گاهی غمگین، گاهی خشنود است و گاه خشمگین. در بیشتر روزهای عمر از تن درستی برخوردار است، ولی گاهی ناخوش و بیمار می شود، یك روز امیدوار و سرمست است و روز دیگر پریشان و ناامید و دلمرده. این كه انسان در تمام این حالات گوناگون تسلیم فرمان خدا باشد و خواست خدا را برخواست خود ترجیح دهد كار فوق العاده دشواری است، اما چنان كه گفتیم با اتخاذ تصمیم قطعی این كار آسان تر و پذیرفتنی تر می شود.

● رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم اوج تسلیم

خدای متعال می فرماید: «لقد كان لكم فی رسول اللَّه اسوهٔ حسنهٔ(۶)؛ قطعاً برای شما در [اقتدا به ] رسول خدا سرمشقی نیكوست». برای آموختن تسلیم و یاد گرفتن فضیلت رضا بهترین سرمشق رفتار رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم است. در روایت آمده است كه امام صادق علیه السلام فرمودند: «لم یكن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم یقول لشی ءٍ قدمضی لو كان غیره(۷)؛ رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هیچ گاه در مورد امری كه رخ داده بود، نمی فرمود: كاش به گونه دیگری بود». لفظ كان به همراه جمله خبری ظهور در دوام و تكرار دارد. بنابراین، گفته امام صادق علیه السلام بدان معنی است كه رسول گرامی اسلام پیوسته چنین بود كه درباره امور پیش آمده نمی فرمود: كاش به گونه دیگری بود و این، شیوه همیشگی آن حضرت بود. این مطلب نشان دهنده تسلیم فوق العاده و نهایت رضامندی آن بزرگوار است و باید مورد تأسی ما قرار گیرد. بی شك علاوه بر توفیق الهی بیش از هر چیز طلب و اراده خود انسان و تصمیم قاطع اوست كه باعث می شود به این گونه فضائل آراسته گردد.

● تسلیم در قرآن

خدای متعال در قرآن مجید می فرماید: «فلا و ربك لا یؤمنون حتی یحكموك فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی أنفسهم حرجاً مما قضیت و یسلّموا تسلیماً(۸)؛ ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم كه ایمان نمی آورند مگر آن كه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند، سپس از حكمی كه كرده ای در دل هایشان احساس ناراحتی نكنند و كاملا سر تسلیم فرود آرند».

انصافاً گردن نهادن به حكم این آیه و التزام به آن بسیار دشوار است، ولی از پایبندی به این فرمان خدای متعال گزیری نیست زیرا قرآن می گوید: اگر چنین نباشند«لایؤمنون». به عبارت دیگر قرآن چنین تسلیم فوق العاده ای را ملاك ایمان شمرده و شانه خالی كردن از زیر بار این حكم را مساوی با بی ایمانی دانسته است.

اگر در این آیه به جای آن كه گفته شود: «ثم لایجدوا فی أنفسهم حرجاً»، گفته می شد: «ثم یقبلون» كار سهل تر بود و تكلیف به مراتب آسان تر. گاهی ممكن است حكمی را كه به زیان ماست از روی ناچاری بپذیریم و دم بر نیاوریم و ناخشنودی خود را فرو خوریم، ولی در این آیه تكلیف این است كه داوری رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم را هر چه باشد با روی باز و از عمق جان بپذیریم، یعنی بدون آن كه در درون خود كم ترین ناخشنودی نسبت به آن داشته باشیم، بدان گردن نهیم و بی اندك ناخرسندی یكسره بدان دل بسپاریم.

تعابیری چون «یحكموك فی ما شجر بینهم» در این آیه طریقیت دارد. چیزی كه در این جا موضوعیت دارد همان گردن نهادن به حكم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و تسلیم محض بودن در برابر فرمان اوست. به دیگر سخن، تسلیم بودن به حكم پیامبر و رضامندی كامل از فرمان ایشان همیشه بایسته است، چه در مقام داوری میان دو نفر حكمی صادر كند و چه در غیر مقام داوری به كاری فرمان دهد.

پرسش اساسی در این مقام آن است كه چرا باید به رغم آن كه حكم رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم شدیدا با خواهش های ما در تعارض است، بدان خرسند باشیم؟ به دیگر سخن آن گاه كه حكم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به منافع ظاهری و دنیوی ما زیان می رساند، چرا باید بدان دل بسپاریم و گردن نهیم؟ برای پاسخ دادن به این پرسش مثالی می آوریم: كسی را تصور كنید كه مدت ها در زمستان و تابستان و گرما سرما در بازار كار كرده و ثروتی به هم زده است. این شخص پس از چند سال كار ازدواج می كند و خانه می خرد و برای خود زندگی نسبتاً مرفهی دست و پا می كند. آیا چنین كسی از این كه پول خود را خرج كرده و آن را تبدیل به اشیایی چون خانه كرده است ناراحت است؟ آیا از این كه بخشی از ثروتش را از دست داده، ولی در عوض زن و بچه و خانه و زندگی و شخصیت اجتماعی پیدا كرده، ناخشنود است؟ مسلماً از این بابت نه تنها ناخشنود نیست كه در عین خرسندی است، زیرا قانون تكافؤ (هم ارزشی، هم سنگی، همسانی) را درك می كند و می داند فلان مقدار از ثروتش را بابت خانه ای داده است كه امروزه خود و خانواده اش با آسودگی در آن به سر می برند و این به اصطلاح برایش «می ارزد».

مطلب فوق عیناً درباره شروط ایمان كه تسلیم و رضامندی است صدق می كند. همه ما تساوی و هم سنگی اشیاء با قیمت های شان را درك می كنیم، ولی متأسفانه عادت نكرده ایم كه میان تسلیم و ایمان داشتن نیز این مطلب را به خود بقبولانیم. قرآن كریم می فرماید: آن كه تسلیم نیست مومن نیست. بهای ایمان تسلیم بودن به تمام احكام پیامبر است، چه آن ها كه می پسندیم و چه احكامی كه مورد پسند ما نیست. اگر گوهر ایمان را در نزد ما قدری باشد و آن را با هر خزف و خرمهره ای عوض نكنیم، بی شك حاضر خواهیم بود برای به كف آوردن آن بسیاری از خواسته های خود را زیر پا نهیم؛ بسیاری از خواسته های خود را زیر پا خواهیم نهاد، ولی در عوض چیزی به دست می آوریم كه خواستنی ترین و با ارزش ترین متاع ها یعنی ایمان است.

حتی اگر شخصی تكافؤ پیش گفته را به درستی درك نمی كند، باید در پی فهم آن برآید تا دست كم جاهل مقصر نباشد. هر چیز مقدماتی دارد و مقدمه رسیدن به این مرحله بی شك در درجه اول قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. شاید برای آشناشدن با اوامر پیامبر و آمادگی برای تطبیق آن ها بهتر این باشد كه انسان در سخنان نورانی پیشوایان دین فراوان تأمل كند. دقایقی پیش از خواب، لحظاتی پس از بیدار شدن، هنگام استراحت و در بسیاری از اوقاتِ بی استفاده دیگر می توان حدیثی را مرور كرد و آن را در ذهن تجزیه و تحلیل نمود تا برای اجرای آن اندك اندك آمادگی پیدا كرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.