چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

تأملی پیرامون علم و تكنولوژی مدرن


تأملی پیرامون علم و تكنولوژی مدرن

مفهوم رؤیای علم به عنوان حقیقت دست نخورده و خالص و مفهوم دانشمند به عنوان كسی كه در انزوای از واقعیت اجتماعی دنیوی قرار دارد و همانند معتكفی علیه همه ی مشكلات لاینحل برای فهم واقعیتی عینی تلاش می كند, اكنون كاملاً غیر قابل دفاع و نپذیرفتنی شده است در حقیقت, پس از یك دهه تحقیق در اقصی نقاط جهان, اكنون مشخص شده است كه علم از درون روندهای اجتماعی حاصل می شود

▪ چكیده:

علم و تكنولوژی مدرن در وضعیت بحرانی وخیمی قرار دارد. این بحران خود را در اشكال گوناگون نشان می‌دهد. واضح‌ترین اشكال چنین بحرانی را می‌توان در آخرین تولیدات نظام‌های علمی و تكنولوژیك مانند كالاها و تكنولوژی‌های جدید و غیره مشاهده كرد كه اغلب معطوف به تخریب، هدر دادن و منزوی كردن افراد از یكدیگر و از طبیعت هستند.

این فقط محصولات نهایی علم نیست كه نگرانی‌ها را برمی‌انگیزد؛ ما اكنون رفته رفته بیشتر پی می‌بریم كه یك اشتباه اساسی در اعماق علم و تكنولوژی مدرن و در ماهیت آن وجود دارد. در طول دو دهه گذشته، حتی در زیربنایی‌ترین بخش‌های علمی مانند ریاضی و فیزیك، تردیدهای معرفت‌شناسانه‌ای بروز كرده است. در علم بیولوژی، تكنیك‌های بازسازی D.N.A و امكان ایجاد و رهاكردن موجودات جدید و عجیب الخلقه در طبیعت و یا حتی شبیه‌سازی انسان‌ها، كابوس فرانكشتاین (۱) را كاملاً به واقعیت نزدیك كرده است.

تقلیل‌گرایی (روش مسلط بر علم مدرن) در علم فیزیك، از سویی به بی‌معنایی و بی‌محتوایی منجر می‌شود و از سوی دیگر در بیولوژی به سوی داروینیسم اجتماعی بی‌محتوایی منجر می‌شود و از سوی دیگر در بیولوژی به سوی داروینیسم اجتماعی و تنازع بقاء و انتخاب نژادهای برتر حكومت می‌كند. چیزی در ماوراء علم و تكنولوژی مدرن و روش دانستن و انجام كار در آن وجود دارد كه این شیوه‌ی تفكر و تحقیق را به سوی تخریب سوق می‌دهد.

مفهوم رؤیای علم به عنوان حقیقت دست نخورده و خالص و مفهوم دانشمند به عنوان كسی كه در انزوای از واقعیت اجتماعی دنیوی قرار دارد و همانند معتكفی علیه همه‌ی مشكلات لاینحل برای فهم واقعیتی عینی تلاش می‌كند، اكنون كاملاً غیر قابل دفاع و نپذیرفتنی شده است. در حقیقت، پس از یك دهه تحقیق در اقصی نقاط جهان، اكنون مشخص شده است كه علم از درون روندهای اجتماعی حاصل می‌شود. در واقع، برخی از فلاسفه و تاریخ‌نگاران علم استدلال می‌كنند كه علم خود «روند اجتماعی» است. نیروهای اجتماعی كه در سطح و ساختار اقتصاد جهان و اقتصاد سیاسی ملی عمل می‌كنند، به همراه جوامع علمی، خصوصیات، محتوا و الگوهای علم و تكنولوژی مدرن را شكل می‌دهند. دانشمندان شدیداً به عقاید و افكاری پای بندند كه آن‌ها را مجبور می‌كند، تفاوت‌ها و پیچیدگی‌های موجود در جهان را به شباهت‌ها و همانندی‌ها تبدیل كنند. علاوه بر نظام اعتقادی و فرهنگی مذكور – كه خود را در پیش‌فرض‌ها و عقاید دانشمندان نشان می‌دهد – علم مدرن، قدرت ساختاری، نظام پاداش‌دهی و گروه‌های اعیان و اشراف خود را دارد. همه‌ی این‌ها در كنار هم مشخص می‌كند كه علم رابطه‌ای نزدیك با نظم و سلطه اجتماعی ناعادلانه موجود در حیطه‌های سیاسی و اقتصادی دارد.

سلطه و كنترل، بخشی درونی و اساسی از علوم و تكنولوژی‌های جدید را تشكیل می‌دهد. این مفاهیم در قلب روش‌شناسی علمی و روند ایجاد و تداوم علم قرار دارند. اهداف علم مدرن از ابتدای به وجود آمدن این علم در اولین مراحل رنسانس در اروپا، با مفاهیم سلطه و كنترل بیان شده‌اند. «فلاسفه» عصر روشنفكری در قرن هفدهم، كاملاً برخلاف میراث تفكر و تمدن اسلامی و دیگر تمدن‌هایی كه بر مبنای آن جهان جدیدی را ساختند، مدعی جدایی تعقل از ارزش شدند. آن‌ها تعقل را به عنوان خنثی و بی‌طرف پنهان می‌كرد، بازسازی كردند. بنابراین هر گونه تعلقی كه ارزش‌های خود را مطرح سازد، «غیر علمی» در نظر گرفته شد. از این رو فقط شیوه‌ی مسلط «آگاهی» و «دانستن» تعقل محسوب شد و همه‌ی گونه‌های دیگر، كنترل و سلطه بر انسان‌های غیراروپایی تبدیل شد كه برای این كار، از روش علمی و تعقل خطی پاگرفته در آن، به عنوان ابزار استفاده شد. علم و تكنولوژی مدرن فعلی، در تجربه سلطه‌گرایانه اروپا و آمریكا و تجربه مستعمراتی جهان سوم رشد كرده است.

بحران علم مدرن، خود را در جهان سوم نیز به خوبی نشان می‌دهد. علم و تكنولوژی مدرن باعث شده است كه جوامع جهان سوم جایگاه خود را از دست بدهند؛ فرهنگ‌های سنتی تخریب گردند و زیست بوم ملت‌های جهان سوم دچار خسارت همه جانبه گردد. علاوه بر این، شیوه‌ی چند بعدی و تركیبی دانش در جهان سوم، به واسطه علم و تكنولوژی مدرن، با تفكر خطی، بی‌روح و غیر انسانی عقلانیت مدرن، جایگزین شده است. تكنولوژی و علم غربی، جوامع جهان سوم را به نام عقلانیت علمی، به نحوی سازمان یافته چپاول كرده است. این دستاورد محصول انقلاب سبز و استفاده‌ی وسیع از داروهای مدرن و به هدردادن منابع كمیاب و باارزش برای تحقیق در حیطه‌های تزیینی و غیرضروری بوده است. هیچ ملاك و معیاری نمی‌تواند بازگو كننده صدمات و تلفات ایجاد شده از سوی این تجارب مهندسی اجتماعی كه از سوی متخصصان و مشاوران غربی برای جوامع جهان سوم به ارمغان آمده است، باشد.

در بسیاری از كشورهای در حال توسعه، علم و تكنولوژی عاریتی غربی، هنوز ریشه ندوانده است. نه علم و نه عالمان مدرن، رابطه‌ای زنده و فعال با مشكلات، نیازهای اساسی و منابع محلی جوامع برقرار نكرده‌اند. علم مدرن و عالمان مدرن در جوامع در حال توسعه، اغلب بی‌رابطه، اسراف‌گرا، عقیم و غیرمولد، تقلیدگرا و دارای نشانه‌‌های كالاهای دست دوم و درجه دوم می‌باشند.

علاوه بر این، نظام علم و تكنولوژی مدرن در جهان سوم به قیمت از میان رفتن فرهنگ­هایی رشد كرده است كه پیش از سلطه فرهنگ اروپایی در آن مناطق، خوش درخشیده بودند. پیش از سلطه قدرت‌های استعماری اروپایی، تمدن‌های جهان سوم، نظام‌های معرفتی و صنعتگری پیچیده و گسترده خود را داشتند.

علم اسلامی در آفریقای شمالی و آسیای غربی اصلی‌ترین پارادایم حل مسأله بوده است. محصول علم اسلامی چه به لحاظ كیفیت و چه از نظر كمیت، از قرن هفتم تا قرن چهاردهم بی‌نظیر بود. دانشمندان مسلمان پایه جبر و مثلثات را ریختند؛ محیط زمین را محاسبه كردند؛ خصوصیات نور و حركت را مورد بررسی قرار دادند؛ بدن انسان را مورد دقت‌نظر قرار دادند و جریان خون را در بدن انسان كشف كردند و در همه‌ی این زمینه‌ها، نتایج اعجاب انگیزی از لحاظ دقت به دست آوردند. دانشمندان مسلمان همه این فعالیت‌ها را در چارچوب فكری و تحقیقاتی متافیزیكی كه ارزش‌ها و واقعیت‌ها را متحد می‌دانست، انجام دادند. دانشمندان مسلمان به استبداد روش‌ها تن در ندادند بلكه روش‌هایی متناسب با طبیعت تحقیق و در چارچوب یك نظام اخلاقی كاملاً تعریف شده ایجاد كردند.

در تمدن چینی نیز علم و تكنولوژی رونق داشت و قلل بی‌شماری را فتح كرد. بخش اعظمی از علم حساب فعلی، مبتنی بر یافته­های چانگ تسانگ (متوفی ۱۵۲ پیش از میلاد) و هندسه ما برگرفته از آموزش‌های كلاسیك وانگ هسیتونگ (متوفی ۷۲۷ پیش از میلاد) است. یافته‌های چانگ چیو چین (متوفی ۶۵۰ پیش از میلاد) در علم داروشناسی، در چارچوبی متافیزیكی رشد كرده است كه هماهنگی و رشد قواعد و ارزش‌های خاصی را مورد تأكید قرار می‌دهد.

از ایام باستان، شبه قاره هند به خاطر تكنولوژی‌های كشاورزی، فلزشناسی، نساجی، كشتی‌سازی، معماری و داروسازی معروف بوده است. این تكنولوژی‌ها تا پیش از پایان قرن هجدهم به طور گسترده‌ای در تمامی منطقه جنوبی آسیا و آسیای جنوب شرقی رواج داشته‌اند كه بسیاری از اسناد مختلف ثبت شده اروپایی در همان زمان، به آن‌ها اشاره دارد. خصوصیت اصلی این تكنولوژی‌ها، سادگی همراه با پیچیدگی آن‌ها بوده است، به عنوان مثال، در تفكر باستانی هندو، «شاسترا»های مختلفی وجود دارد كه اصول كلی علمی را مشخص می‌كند. این شاستراهای مختلف، خود بر پایه‌ی فلسفه «دارشاناس»های مختلف قرار دارند. دارشاناس‌ها مكاتبی فلسفی هستند كه ساختار روش‌شناسی، معرفت‌شناسی و منطقی تفكر هندو را مشخص می‌كند.

اصل هدایتگر همه‌ی این علوم و فلسفه‌ها این بود كه جهان گنجینه­ای از حقیقت است و هدف علم و تكنولوژی، فقط توانا ساختن بشر برای زندگی سعادتمند و سالم در جهان می­باشد و نه تغییر و دستكاری دنیا.

سنت­های آسیای جنوب شرقی نیز مملو از مثال­های بی­شماری از علوم و تكنولوژی بومی است. علم و تكنولوژی غربی، این نظام­های معرفتی را تخریب كرد. نمود بارز این تخریب، در نفی همه­ی این تمدن­ها و فرهنگ­های سنتی در تاریخ علم و تكنولوژی هویدا است. علم و تكنولوژی مدرن، داروسازی سنتی را تخریب و سركوب كرده؛ معماری و تكنیك­های خانه­سازی محلی را از میان برد و كشاورزی و شیوه­های آبیاری متناسب با محیط زیست را منسوخ نمود.

با توجه به ماهیت مخرب علم و تكنولوژی فعلی و این حقیقت كه این علم وتكنولوژی از سوی كشورهای صنعتی و شركت­های چند ملیتی كنترل و مدیریت می­شود، ضروری است كه كشورهای جهان سوم مبنای محلی خاص خود را برای تولید، استفاده و توزیع دانش علم و تكنولوژی ایجاد كنند. كشورهای جهان سوم باید در این دوره با یكدیگر همكاری كنند. علاوه بر این، باید به طور كلی در مفهوم انتقال تكنولوژی و واردات علم از غرب تجدیدنظر كرد.

ایجاد فرهنگ علمی بومی نیازمند آن است كه دانشمندان، تكنولوژیست­ها، تصمیم­گیران و فعالان جهان سوم، ارزش­های متناسب با علم و تكنولوژی سنتی را فراهم سازند. تكنولوژی­ها و نظام­های پزشكی سنتی باید ارتقا، پیشرفت و توسعه یابند و مبنایی برای ایجاد تكنولوژی­ها و نظام­های پزشكی بومی (اما كاملاً معطوف به زمان حال) قرار گیرند. به همین صورت، معضلات ملی نیز باید در چارچوب مدل فكری و بومی و با منابع محلی حل شوند.

صرفاً هنگامی علم و تكنولوژی می­تواند برای ما معنادار باشد و نیازهای ما را برآورده سازد و خلاقیت و نبوغ واقعی ما را نشان دهد كه در محیط اجتماعی – فرهنگی خودمان و از عقاید و فرهنگ­های خودمان ریشه گرفته باشد. علم و تكنولوژی جهان سوم فقط با تكیه بر علوم، اصطلاحات و سنت­های محلی در همه­ی حیطه­های تفكر و عمل، قابل شكل­گیری است.

▪ ناتوانی علم در برآورده ساختن نیازهای اساسی

علم مدرن به واسطه­ی پیشرفت­های تكنولوژیك آن، می­تواند در صورتی كه نظام­های اجتماعی و تولیدی به خوبی مورد بهره­برداری قرار گیرند، نیازهای اساسی همه­ی انسان­های روی زمین را برآورده سازد!

حقیقت آن است كه بیش از نیمی از جمعیت جهان (دو سوم از جمعیت جهان سوم) در شرایطی كاملاً غیر انسانی و محروم از اساسی­ترین نیازهای بشر مانند: غذا، لباس و سرپناه به سر می­برند. این داستان غم­انگیز هنگامی فاجعه­آمیزتر می­شود كه این حقیقت را در نظر آوریم كه همان توانایی تكنولوژیكی كه سرهم­بندی غیر معقول كالاهای فعلی را مممكن ساخته است، به همان میزان قدرتمند است كه می­تواند بخش عظیمی از منابع تجدیدناپذیر جهان را تخریب كند و از میان ببرد. این توانایی غول­آسای تكنولوژیك، هر روز انرژی بیشتری را مصرف می­كند، معادن بیشتری را استخراج می­كند، جنگل­های بیشتری را قطعه قطعه می­كند، خاك سطحی بیشتری را به هدر می­دهد و آب، خاك، هوا و حتی جو بیشتری از زمین را آلوده می­نماید. در سطح فعلی مصرف، بسیاری از منابع باارزش جهان، ظرف چند دهه به پایان خواهند رسید.

دنیای ما حجم محدودی از منابع طبیعی را در اختیار ما قرار داده است كه فرایند تولید فعلی، سالانه بخشی از این منابع را از میان می­برد. تولید ناخالص ملی كه اكثر كشورهای جهان تا حد زیادی دل­مشغولی آن را دارند، در واقع گزارشی سالانه است كه اساساً به میزان منابع طبیعی در دسترس هر كشور بستگی دارد. هنگامی كه این منابع پایان یابند، ماجرای تولید ناخالص ملی هم تمام خواهد شد. اكثر منابع موجود در جهان غیرقابل تجدید هستند؛ هر چه بیشتر از منابع طبیعی بهره­برداری كنیم، امكان تولید را در آینده كاهش داده­ایم. به عبارت دیگر، هر چه تولید ناخالص ملی فعلی ما بالاتر باشد، تولید ناخالص ملی در آینده – وقتی آثار مصرف بی­رویه منابع طبیعی احساس شود – پایین­تر خواهد بود. این حقایق اساساً ساده و ابتدایی، از همه­ی كتاب­های درسی اقتصاد حذف شده­اند. برنامه­ریزان و سیاست­مدارانی كه برای زندگی آینده­ی ما تصمیم می­گیرند و بر ما حكومت می­كنند، اساساً به چنین حقایقی توجه ندارند. دانشمندان و متخصصان تكنولوژی نیز كه مصرف بی­رویه منابع طبیعی را از طریق توسعه­ی ظرفیت تكنولوژیك سرعت می­بخشند، نسبت به این موضوع فاقد خودآگاهی هستند.

▪ توزیع و كنترل نابرابر جهان

استخراج و استفاده­ی از منابع طبیعی به شدت نابرابر صورت می­گیرد. ۸۰% از منابع جهان از سوی كشورهای توسعه یافته مصرف می­شود و ۲۰% آن در جهان سوم. این توزیع نابابر منابع طبیعی، كیفیت كالاهای تولید شده را نیز مشخص می­كند. برای تولید كالای مخصوص بازار ثروتمندان، تكنولوژی­های پیچیده­ای ایجاد شده است تا كالاهای با كیفیت برتر مانند: دوربین­های فیلم­برداری، دیسك­های سخت، رایانه­ها، خودروها و خدماتی نظیر: پزشكی پیشرفته، مسافرت­های خارجی و حتی برنامه­های حقوقی معاف از مالیات را فراهم كند. بخش عظیمی از تولید ناخالص ملی جهان صرف این كالاهای مصرفی و نیز كالاهای سرمایه­ای یا تكنولوژی­هایی برای تولید این كالاهای مصرفی می­گردد؛ در حالی كه جهان سوم صرفاً ۲۰% از منابع طبیعی جهان را مصرف می­كند و از آنجا كه درآمدهای ملی نیز به طور نابرابر توزیع شده­اند، بخش بزرگی از این منابع نیز صرف تولید همان كالاهای مصرفی با كیفیتی می­شود كه در كشورهای توسعه یافته مورد بهره­برداری قرار می­گیرد و یا صرف وارد كردن تكنولوژی­های معطوف به سرمایه برای تولید كالاهای مصرفی ثروتمندان می­شود. بنابراین صرفاً بخش كوچكی از منابع جهان صرف تولید كالاهایی برای بقای اكثریت فقرای جهان سوم و یا ایجاد كالاهای سرمایه­ای ساده می­شود كه از سوی كشاورزان فقیر و صنعتگران خرده پا و بازرگانان كوچك مورد استفاده قرار می­گیرد.

كنفرانس بین المللی بحران در علوم مدرن (مالزی ۱۹۸۶)

منبع: ماهنامه سیاحت غرب ، شماره ۳۴

پی‌نوشت:

۱- فرانكشتاین موجودی افسانه‌ای، برگرفته از رمانی با همین نام به نوشته‌ی ماری شلی (Mary Shelley) است كه در سال ۱۸۱۸ برای اولین بار در لندن به چاپ رسید. فرانكشتاین داستان موجودی عجیب الخلقه و نامیراست كه توسط پروفسوری با همین نام خلق می‌شود. این موجود عجیب الخلقه با قیافه‌ی ترسناكی كه برای آن ترسیم شده است، نمادی از دستكاری كوركورانه بشر در خلقت می‌باشد كه در رمان ماری شلی، خالق خود پروفسور فرانكشتاین را نیز می‌كشد. رمان ماری شلی سال‌ها بعد دستمایه خلق آثار هنری فراوانی گردید.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.