جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تاوان خطای بوش در ترجیح وهابیت برشیعه


تاوان خطای بوش در ترجیح وهابیت برشیعه

درمیان کسانی که در شکل گیری این تصویر از کاخ سعودی در آمریکا نقش بسزا داشته اند باید از دیپلمات سرشناس این کشور, شاهزاده بندر بن سلطان یاد کرد

● علل مماشات و بی تحرکی آمریکا :

با وجود آن که، امنیت آمریکا با عمیق ترین تهدیدات از سوی جریان وهابیت و دنباله های آن یعنی القاعده و طالبان روبروست اما حکومت بوش تمایلی به اعمال فشار زیاد به سعودیها برای توقف اشاعه وهابیت نشان نمی دهد. برای این مماشات دلایلی وجود دارد:

عامل اساسی و اول، وابستگی آمریکا به ذخایر فراوان نفت عربستان است که به سعودی ها امکان می دهد تا حتی ۳ میلیون بشکه نفت مازاد بر سهمیه خویش تولید کنند.این تولید مازاد«انرژی معادل با سلاح های هسته ای» نامیده شده است زیرا سعودیها را در موقعیت بی سابقه و منحصر به فردی قرار می دهد تا به کمک این مازاد ظرفیت تولید، هرگونه اختلال و وقفه در جریان صدور نفت سایر تولید کنندگان را جبران کنند و مانع از افزایش بیش از حد قیمت نفت شوند.

این بزرگترین خدمتی است که عربستان در ازای پشتیبانی و محافظت ایالات متحده و سایر دول صنعتی انجام می دهد.با این حال به نظر می رسد این استدلال برخی تصمیم گیران آمریکا که برخورد علنی و قاطع با اشاعه نفرت دینی از سوی حکومت عربستان ممکن است پادشاهی سعودی را به اقدام متقابل و تلافی جویانه سوق دهد، استدلالی بی پایه و اساس است زیرا استفاده عربستان از سلاح نفت، هم جهان صنعتی را منزجر خواهد کرد هم رفاه نسبی که ضامن حفظ ثبات در عربستان است را به مخاطره می افکند.

باز برخی نویسندگان و سیاستمداران اظهار نگرانی کرده اند که سوق دادن خاندان سلطنتی به مبارزه با وهابیها می تواند موجب حملات تروریستی به تأسیسات نفتی حساس و آسیب پذیر این کشور شود یا حتی به سرنگونی سلطنت بینجامد که این شق اخیر پیامد به مراتب بدتری به دنبال خواهد داشت. پیامدی از قبیل برپایی حکومتی در عربستان که منحصراً متعصبان مذهبی زمام امور آن را در دست دارند.در حالی که موارد فوق مخاطرات جدی بشمار می روند، باید به یاد داشت که تندروهای وهابی سلطنت وحوزه های نفتی آن را به مثابه غاز طلائی تلقی می کنند.

نکته حائز اهمیت این است که سعودی ها با جلوه دادن خود به عنوان کشوری دوست برای غرب است که توانسته اند جواز گسترش تفسیر مخدوش و ابتدایی خود از اسلام را بگیرد.طرح فرضیه های ترسناک تحت عنوان عربستان بدون آل سعود موجب ایجاد این تصور یا برداشت نادرست می شود که گویی خانواده سلطنتی سعودی به طور ذاتی هوادار غرب است، در حالی که واقعیت غیر از این است .

درمیان کسانی که در شکل گیری این تصویر از کاخ سعودی در آمریکا نقش بسزا داشته اند باید از دیپلمات سرشناس این کشور، شاهزاده بندر بن سلطان یاد کرد. فردی که از سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۵ در سمت سفیر عربستان در ایالات متحده کار می کرد واکنون ریاست نهاد مهم شورای امنیت را در دست دارد.او در لاپوشانی واقعیتهای مربوط به حکومت سعودی و فرقه وهابی نقش عمده ای ایفا کرده است.دیوید ایگناتیوس نویسنده واشنگتن پست درباره ترفندها و شگردآفرینی های خاص وی می نویسد: بسیاری از رهبران و حتی رئیس جمهوران آمریکا فراموش می کنند که وی نماینده یک پادشاهی مرموز است. بندر نماینده واقعی حکومتی است که اگر تا به امروز به بقای خود ادامه داده به این خاطر است که با روحانیون خشکه مقدس وهابی که آمریکا را تحقیرمی کنند پیمان اتحاد بسته است.

همچنین بندر در رشد آنچه دانیل پایپز آن را فرهنگ زد وبند یا فساد دیپلماتیک می نامد بسیار تأثیر گذار بوده است. فرهنگی که قوه مجریه آمریکا را از برقراری روابط آینده نگرانه و بی طرفانه ای که سیاست خارجی ایالات متحده سخت به آن نیاز دارد، ناتوان می سازد.پایپز به «سندرم در چرخان» (Revolving door syndrome ) اشاره می کند.این پدیده ای است که سیاستمداران و دیپلماتهای ارشد که در سمت های اداری خود با عناصرسعودی مانند بندر ارتباط دارند، از آن حکایتهای فراوان دارند.اغلب اوقات، آنها از مشاغل سودآور فرا حکومتی برخوردارند و در آن مشاغل به عنوان مشاور برای تاجران و شرکتهای سعودی کار می کنند یا سازمانهای غیردولتی که سعودی ها در آن سرمایه گذاری کرده اند را اداره می کنند.

آن طور که گزارش شده است «بندر» روزی این ایده خود را برای یکی از همکاران نزدیکش بازگو کرده است.او گفته: مرسوم است که سعودیها از دوستان پس از کناره گیری از مناصب دولتی حمایت می کنند، اگر بدانید در بین آنها که بعداً سر کار می آیند چه دوستان بهتری پیدا می کنید، متعجب خواهید شد.

حکومت بوش که از مبارزه با گسترش فاشیسم وهابیت در کانون اصلی آن یعنی عربستان سعودی بی میل یا ناتوان بوده است در این وادی فقط به اشاعه و تبلیغ دموکراسی مبادرت نموده تا به زعم خویش عرصه را بر گسترش وهابیت تنگ سازد.

به هر حال به نظر می آید این شرایط تناقض آمیز همچنان ادامه خواهد یافت.بویژه برقراری نظام های با ثبات، عادلانه در عراق و افغانستان که با افراط گرایی دینی مخالف باشند، مسأله دخالت آمریکا در این دو بحران، زمینه را برای عضوگیری و جذب نیرو از سوی وهابیت مهیا نگه خواهد داشت.

● ترجیح وهابیت ستیزه جو بر شیعه مداراطلب (خطاهای خسارت بار عصر بوش)

عدم تمایل حکومت بوش به رویارویی با سعودیها پس از ۱۱ سپتامبر، در آغاز با اعتراض های آتشین تحلیلگران لیبرال و محافظه کار روبرو شد، اما با کاهش تدریجی این اعتراضات دولت آمریکا در تصمیمی عجیب سعودی ها را رها کرده و بر ایران شیعه و برنامه هسته ای آن متمرکز شد.در واقع با این حرکت حکومت بوش در نظریه ای بی مبنا، تهدید ایران برای امنیت ملی آمریکا به جای تهدید فاشیسم وهابیت نشاند.این جابه جایی تا آن حد صورت گرفته که کاخ سفید در عین اتخاذ یک سیاست سختگیرانه علیه ایران، رفتاری توأم با مدارا و انعطاف در قبال عربستان سعودی پیش گرفته است.

با وجود نگرانی هایی که دولت آمریکا از برنامه اتمی ایران در محافل غرب ساخته است اما بنابر چند عامل مهم می توان گفت که درقیاس با وهابیت ستیزه جوی، ایران شیعه چندان تهدید محسوب نمی شود.

برخلاف دیپلماسی سعودی همواره سیاست خارجی ایران بیشتر مبتنی بر ناسیونالیسم و منافع ملی این کشور بوده تا مبتنی براشاعه اسلام شیعه.از طرفی ایران شیعه، همه قواعد حاکمیت واصول رایج دولت - ملت را محترم می شمارد اما روحانیون وهابی چنین نمی اندیشند.اینان ممکن است به منظور تبلیغ جهانی وهابیت از خاندان سعودی به عنوان شر ضرور حمایت کنند، اما چیزی به نام ملت سعودی که دارای منافعی مقدم بر برنامه های دینی شان باشد را به رسمیت نمی شناسند.

مورد ایران از جهات دیگر نیز مستثنی است.تمایلات فاشیستی وهابیت در اسلام گرایی شیعه به چشم نمی خورد. روحانیون ایران هیچ گاه مسلمانان غیر شیعه را به عنوان کافرانی که باید آنها را بطور منظم و سیستماتیک از میان برداشت، قلمداد نمی کنند.ازهمین روست که در جهان تشیع، چشم انداز سلطه وتحمیل یک گفتمان مذهبی ایران آن طور که در بین وهابیها وجود دارد به چشم نمی خورد.زیرا اسلام شیعه برخلاف اسلام سلفی دارای منطق سلسله مراتبی است.به طورمثا ل شیعیان عراق و لبنان با طیب خاطر پشتیبانی ایران رامی پذیرند. در این جا از اجبار و تحمیل خبری نیست و همه شیعیان کشورهای مورد حمایت ایران به تشکیلات مذهبی خودشان وفادار هستند.

اشتباه بزرگتر در واشنگتن پذیرش این باور غالب است که روابط قوی با عربستان سعودی یک برگ امتیاز در دست کاخ سفید در مواجهه با ایران محسوب می شود.این در حالی است که بر خلاف این عقیده، حمایت ایالات متحده از سعودی ها ارتباط با ایران را دشوارتر می سازد.واشنگتن بر این واقعیت چشم می بندد که تبرئه سعودی ها از حوادث بیشمار تروریستی و امتناع حکومت بوش از مقصر دانستن رهبران سعودی بخاطر اقداماتشان دائر بر آشوب انگیزی و تحریک جنگجویان وهابی ( که اغلب در عراق و پاکستان شیعیان را بیشتر از آمریکایی ها به قتل رسانده اند ) دلیل اصلی نفرت عمیق از آمریکایی ها در جهان تشیع است.تعجبی ندارد که ۲ تظاهرات مردمی عمده ای که پس از حملات ۱۱ سپتامبر بر ضد القاعده در جهان اسلام برگزار شد از سوی شیعیان برپا شده بود.( در تهران و کراچی )

جالب است بدانیم تشدید درگیریهای اخیر میان ایالات متحده و ایران، موضع سعودیها را در قبال عراق نسبت به گذشته انعطاف پذیرتر نکرده است.شاهد مدعا وجود گزارشاتی است مبنی بر این که حکومت سعودی تهدید کرده است در صورت عقب نشینی نیروهای آمریکایی از عراق علناً به حمایت مالی از گروه های شورشی سلفی و مسلح ساختن آنها مبادرت خواهد کرد.در واقع سعودیها این پیام را برای حکومت بوش می فرستند که از اجرای هر طرح آمریکایی مبنی بر واگذاری کنترل عراق به حکومت تحت تسلط شیعیان که به طور دموکراتیک زمام امور را در دست گرفته اند جلوگیری خواهند کرد در حالی که به شورشیان سلفی در عراق پیام می دهند که هر گونه تلاش آمریکا برای انجام یک مصالحه سیاسی را رد خواهند کرد و این که آنها را در رویارویی با پیامدها تنها نمی گذارند.

ایران سابقه تهاجم مستقیم بر ضد همسایگان خود را ندارد و بر خلاف عراق دوره رژیم صدام حسین، ایرانیها از سلاحهای کشتار جمعی حتی در خلال جنگ علیه همسایگان یا بر ضد مردم خود استفاده نکرده اند.قویترین استدلال در تأیید این نگرش به این نکته باز می گردد که ایران نیازمند شناسایی جایگاه واقعی خود به عنوان یک دولت ملی معتبر از نظر تاریخی در خاورمیانه است.ایران مدتهاست که خواهان آن است که قدرت منطقه ای عمده و برجسته مسلمانان در خاور میانه باشد و احتمالاً هم خواهد بود.

سرانجام واشنگتن مجبور است با این واقعیت روبرو شود که یافتن راه حلهای قابل قبول دوطرفه برای برخورد با این واقعیت به جای دامن زدن به رویارویی کور با ایران -عادی سازی روابط با تهران - به نفع ایالات متحده خواهد بود.برقراری تماس بین ایالات متحده و ایران نه تنها نفوذ آمریکا برسعودیها را تا حد زیادی افزایش می دهد بلکه تهدید ناشی از تروریسم سلفی در عراق و تا حد کمتری در افغانستان را مهار خواهد کرد.مقامات سعودی از حکومت بوش مصرانه خواسته اند تا از انجام گفت و گو با ایران خودداری کند زیرا می دانند که کاهش تنش ها در روابط ایران و ایالات متحده توجهات را به صدور لجام گسیخته و مهار نشدنی وهابیت از سوی حکومت سعودی جلب خواهد کرد.

کاهش وابستگی آمریکا به نفت عربستان سعودی باید بخشی از هر استراتژی فراگیر و همه جانبه ای باشد که به مسأله تهدید فاشیسم وهابیت می پردازد.اگر چه پرزیدنت بوش از تعهد خود مبنی بر توسعه منابع انرژی جایگزین شونده سخن گفته است اما مازاد ظرفیت تولید به سعودیها امکان می دهد تا قیمتها را پائین نگه دارند.بنابراین ضروری است مطمئن باشیم که استفاده از منابع انرژی جایگزین شونده در دراز مدت مقرون به صرفه نمی باشد.به استثنای پیشرفتهای اساسی در تکنولوژی های سوخت، پیش بینی خوش بینانه حاکی از آن است که سوختهای زیستی یعنی اتانول دیزل سنتیتک و نفت زیستی تا سال ۲۰۳۰ ، ۳۰درصد نیازهای نفتی ایالات متحده را تأمین خواهد کرد.در کوتاه مدت تا میان مدت تنها ذخیره سازی می تواند به میزان چشمگیری وابستگی نفتی آمریکا را رفع کند.

افزون بر این، رویارویی با تهدید فاشیسم ایدئولوژیک وهابیت به همان استراتژی همه جانبه ای نیاز دارد که توانست با گسترش کمونیسم در قرن بیستم مبارزه کند.در حالی که متمم قانون اساسی آمریکا بی تردید از حق انتقاد افراد از پلورالیسم، آزادیهای فردی و سایر اصول متعارف و پذیرفته شده غربی حمایت می کند، هیچ موردی در قانون اساسی آمریکا وجود ندارد که از حق حکومتها یا ملیت های خارجی برای اشاعه این پیام درخاک آمریکا حمایت کند.

همچون سایر نقاط جهان، از کشورهای فقیر مسلمان (بسیاری از این کشورها به کمکهای اقتصادی حکومت سعودی یا پولهایی که کارگران آن کشورها در خلیج فارس برای خانواده های خود می فرستند، وابسته هستند.) هم نمی توان انتظار داشت از ریاض بخواهند عنان مبلغان مذهبی خود را در دست بگیرد.

آنها از واشنگتن انتظار اعمال فشار بر حکومت سعودی را دارند.

تردید نباید داشت که اگر چشمه جوشان دلارهای نفتی به روی وهابیت بسته شود در نبود بیلیونها دلارحمایت مالی عربستان سعودی، عمارت عقیدتی، سیاسی این فرقه شروع به ویران شدن خواهد کرد، بخصوص اگر حکومت بوش تلاش هماهنگی به منظور گسترش سازمان های میانه رو اسلامی را در دستور کار قرار دهد.( دراین باره تحقیق تازه مؤسسه RAND بعضی راهکارهای خردمندانه را ارائه می کند.)

سرانجام این که، این مسأله تاکنون به طور عمیق پیگیری نشده است که فقدان عزم جدی حکومت بوش در رویارویی با تهدید فاشیسم ایدئولوژیک وهابیت است که امنیت آمریکا را به مخاطره می اندازد نه فقدان راههای قابل اجرا و عملی در مبارزه با وهابیت.

ترجمه: محمد اسماعیل نوذری



همچنین مشاهده کنید