یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

تحول الگوهای ذهنی


تحول الگوهای ذهنی

در طی چند دهه گذشته, منطقه آسیای مرکزی و خلیج فارس غرق در آشوب و بی ثباتی دارای پیامدهای جهانی بوده است این منطقه از یک سو صحنه مسابقه و رقابت میان قدرت های بزرگ جهانی, و از سوی دیگر کانون همکاری ها و توافق هایی میان آنها بوده است

در طی چند دهه گذشته، منطقه آسیای مرکزی و خلیج فارس غرق در آشوب و بی ثباتی دارای پیامدهای جهانی بوده است. این منطقه از یک سو صحنه مسابقه و رقابت میان قدرت های بزرگ جهانی، و از سوی دیگر کانون همکاری ها و توافق هایی میان آنها بوده است.

حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان به یکی از خونین ترین درگیری های جنگ سرد انجامید، در حالی که در همان دوران، جنگ میان ایران و عراق فرصتی استثنایی برای هر دو ابرقدرت و اغلب قدرت های دیگر جهان برای حمایت از یکی از طرفین جنگ فراهم کرد.

این منطقه هم چنین صحنه جابجایی های جدی و عجیب در هم پیمانان ایالات متحده امریکا بوده است. صدام حسین و القاعده، ابتدا بازوهای مهم امریکا در جنگ با کمونیسم و سپس مبارزه با ایران بودند، و بعدها بود که به دشمن امریکا بدل شدند.

آشوب ها در این منطقه نشان داده است که رقابت قدرت های بزرگ تنها منشأ ناکامی های این منطقه نبود، زیرا بخش مهمی از همکاری های قدرت های بزرگ نیز تحولات مثبت در این منطقه به همراه نیاورده است. ریشه مشکلات، افراط گرایی نیز نیست. زیرا صرف نظر از این واقعیت که افراط گرایان امروزی زمانی هم پیمانان نزدیک دشمنان فعلی شان بوده اند، افراط گرایی معلول است و نه علت.

مسئله، الگوی ذهنی غالبی است که بر اساس نیاز به یک دشمن - دشمنی واقعی، مشهود، خیالی، یا مصنوعی و ساخته و پرداخته شده - بنا شده و ابزاری مطمئن برای حکمرانی و تعاملات جهانی به حساب می آید.

معیارهای دوگانه نشأت گرفته از آن، سیاست های کوته بینانه، سلطه و سوءاستفاده های سیاسی و نظامی همچنان به تقویت درگیری، ناامنی، مسابقه تسلیحاتی، دیکتاتوری و افراط گرایی دامن می زند.

● بافت منطقه ای و جهانی سیاست امنیت ملی ایران

ایران، از الگوی ذهنی دشمن متحمل آسیب های فراوان شده است. از این منظر، ایران قربانی جنگی شد که صدام حسین در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ به راه انداخت، و به طرز تأسف باری جامعه بین المللی در آن دخیل بود.

به سبب رویکرد صدام به این جنگ به عنوان جنگی تمام عیار، مردم ایران تخریب و ویرانی جنگ را هم در میادین جنگ و هم در خانه های خویش تجربه کردند. حمایت های وسیع دیپلماتیک، مالی و نظامی سراسر جهان به مهاجم این جنگ، اهانت را نیز بر جراحات ناشی از جنگ افزود.

پس از آن که صدام به ایران حمله کرد و به سرعت توانست سی هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را اشغال کند، شورای امنیت سازمان ملل ظرف هفت روز قطعنامه ای صادر کرد که ظاهرا بر اساس این باورِ بسیاری از کشورهای جهان بنا شده بود که این جنگ باید دولت انقلابی تازه تأسیس ایران را ظرف یک هفته براندازد.

حتی پس از هفت روز نیز شورای امنیت بر طبق روال عادی خود درخواست آتش بس و عقب نشینی از عراق نکرد، و همچنین، تهاجم صدام به ایران را تهدیدی علیه صلح و امنیت جهانی ندانست. در جریان جنگ، فرانسه و اتحاد جماهیر شوروی نیز در رساندن سخت افزارهای جنگی و کمک های ضداطلاعاتی، و حتی تأمین مواد لازم برای ساخت سلاح های بیولوژیک و شیمیایی، به همراه آلمان و سایر کمپانی های غربی، فروگذار نکردند.

علی رغم گردآمدن شواهد فزاینده و گزارش های سازمان ملل متحد مبنی بر کاربرد سلاح های شیمیایی توسط عراق علیه شهروندان و سربازان ایرانی، شورای امنیت چندین سال از بررسی این مسئله باز داشته شد.

ایران، همچنین، مستقیما از آشوب های کشورهای همسایه آسیب دیده است. ایران از برکناری طالبان و صدام حسین استقبال کرد. با این حال، آشوب، ناامنی و افراط گرایی موجود پس از تجاوز و اشغال خارجی، تأثیرات زیان باری بر امنیت و توسعه ایران وارد آورده است.

ایران پیش از تجاوز در مورد عواقب آن به شورای امنیت هشدار داده بود که:" ما همه به ویرانی هایی که یک جنگ احتمالی به بار خواهد آورد باور داریم. بحران انسانی در عراق و کشورهای همسایه ممکن است ابعاد فاجعه باری بیابد. خطر فروپاشی عراق و بی ثباتی منطقه باید مورد توجه قرار گیرد. واقعیت انکارناپذیر آن است که افراط گرایان بیشترین سود را از جنگ خواهد برد."

منازعات فرقه ای فزاینده خونین، که توسط تروریست ها ایجاد می شود و سیاستمداران به آن دامن می زنند اکنون به یک صورت تهدیدی برای کل منطقه بدل شده است.

تجربه این پریشانی و ناآرامی، به علاوه عوامل تعیین کننده ژئوپولیتیک، بر خط مشی امنیت ملی ایران تأثیر می گذارد. از منظر ژئوپولیتیک، بر خلاف سایر کشورهای معدود در منطقه که ضمن احساس خفقان از لحاظ تاریخی از رویکردهای توسعه طلبانه پیروی کرده اند، ایران همواره به مرزهای جغرافیایی و منابع انسانی و طبیعی خود قناعت کرده، و در طی ۲۵۰ سال گذشته هرگز به هیچ کشوری تجاوز نکرده است.

ایران به عنوان قوی ترین کشور در میان همسایگان خود همواره ضروری دانسته که با کشورهای همسایه از در اعتمادسازی درآید تا به این ترتیب دغدغه های آنها ناشی از اختلاف در قدرت و مساحت را فهم کرده و از تنش های فرامنطقه ای جلوگیری به عمل آورد.

به همین دلایل ژئو استراتژیک، ایران همواره از لحاظ تاریخی ثبات در منطقه را برای امنیت و توسعه خود یک ضرورت دانسته است. درک همین واقعیت بود که ایران را واداشت نقشی مهم در تلاش ها برای ایجاد ثبات در تاجیکستان و افغانستان ایفا بکند.

نقش ایران در کنفرانس بن و اقدامات آن در ایجاد ثبات و توسعه در افغانستان با وجود تمام مشکلات در روابط ایران و امریکا، از سوی همگان و حتی مقامات ارشد امریکایی نیز پذیرفته شده است.

همین ملاحظات در سیاست گذاری ها در مورد عراق نیز اعمال شده است. تهران، علی رغم تمام مخالفت هایش با تجاوز به عراق اولین پایتخت منطقه بود که شورای اداره کننده کشور عراق را که پس از سقوط صدام تشکیل شد، به رسمیت شناخت و از آن حمایت کرد، و با تمام دولت های پس از صدام در عراق روابط حسنه برقرار کرده است، و تمام مقامات عالی این دولت ها اتهام امریکا به ایران مبنی بر دخالت در اوضاع آن کشور را پیوسته تکذیب کرده اند.

دولت عراق به سمت تحکیم روابط با ایران حرکت می کند، حتی اگر ایالات متحده بخواهد به شعله های تنش های کلامی خویش با ایران دامن بزند و قوای نظامی خود را برای مقابله با نفوذ ایران در عراق تقویت کند. نزدیک ترین متحدان امریکا در عراق نیز قویاً به خط مشی ها و رفتارهای امریکا در قبال ایران در مورد نقش آن در عراق اعتراض کرده اند.

در حالی که ایران نقشی سازنده در مسائل مختلف منطقه ایفا کرده است، مقامات تصمیم گیرنده ایرانی همواره دانسته اند که لازمه امنیت ملی ایران تغییر رویکردهای ساختاری از رقابت های منطقه ای و بی اعتمادی ناشی از حذف و جبهه گیری به سمت همکاری های منطقه ای و اعتماد به منظور همبستگی و مشارکت بیشتر است.

در سال ۱۹۸۶، در بحبوحه جنگ ایران و عراق، ایران پیشنهاد ایجاد مناسبات همکاری و امنیتی در منطقه خلیج فارس را به منظور تضمین ثبات و جلوگیری از گسترش دامنه جنگ ایران و عراق مطرح کرد. از این پیشنهاد ابتدا استقبال شد و حتی در قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل وارد شد، اما هرگز به اجرا درنیامد.

در سال ۱۹۹۹، در کنفرانس خلع سلاح ژنو، ایران رسماً پیشنهاد تغییر پارادایم امنیتی جهانی و جایگزینی جبهه نظامی چتری امنیتی با مفهوم نوآورانه و جدید شبکه امنیتی جهانی را به منظور ایجاد امنیت جهانی مشارکتی و فراگیر، که از مکانیسم های موجود برای برنامه های تکمیل کننده و نه رقیب یکدیگر بهره می جست، مطرح کرد.

به دنبال سقوط صدام حسین، ایران اعلام کرد که وقت آن است که بالاخره مناسبات امنیتی منطقه ای به گونه ای که امنیت را در سطح بومی و بین المللی تضمین کند، تحت نظارت سازمان ملل شکل بگیرد. از جریان حوادث به دنبال سقوط صدام حسین باید به گونه ای بهره برداری شود که امنیت و شفافیت مشترک را جایگزین بی اعتمادی و مسابقه تسلیحاتی بکند.

یکی دیگر از عناصر مهم در رویکرد امنیتی ایران - که تا حدی بر اساس تجربه های خود این کشور شکل گرفته است - حذف سلاح های کشتار جمعی است که در جهت تقویت و فراگیر ساختن عهدنامه منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) در سطح جامعه بین الملل و تأسیس یک منطقه عاری از چنین سلاح هایی در خاورمیانه است.

این سیاست پایه های ایدئولوژیک و استراتژیک دارد، اما از لحاظ عاطفی نیز ریشه در این واقعیت دارد که شهروندان و سربازان ایرانی قربانیان بهره گیری از سلاح های شیمیایی توسط عراق هستند.

بر اساس قوانین اسلامی، توسعه و بهره گیری از سلاح هایی که مردم عادی و محیط زیست را هدف قرار می دهد حرام است. رهبر جمهوری اسلامی ایران، فتوایی علیه استفاده از سلاح های کشتار جمعی ، به ویژه علیه توسعه، تولید و ذخیره سلاح های هسته ای صادر کرده است. در عمل نیز سازمان ملل دریافت که ایران، حتی در تلافی بهره گیری عراق از سلاح های شیمیایی علیه سربازان و شهروندان ایرانی از این سلاح ها استفاده نکرد.

از دید استراتژیک، رهبران ایرانی می دانند که سلاح های هسته ای ثبات درونی یا امنیت بیرونی به همراه نمی آورد. قدرت هسته ای نتوانست مانع فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بشود، و هم چنین در کاهش درگیری های اخیر در خاورمیانه نیز اثری نداشته است. مقامات تصمیم گیرنده ایرانی می دانند که توسعه یا مالکیت سلاح هسته ای امنیت ایرانیان را به خطر می اندازد. حتی این نگرش که ایران در حال ساختن سلاح های هسته ای است با کاستن نفوذ ایران در منطقه و افزایش آسیب پذیری آن در جهان تأثیر منفی در قدرت ایران می گذارد.

ایران برای حفظ منافع خود در میان همسایگانش در منطقه نیاز به سلاح هسته ای ندارد. در واقع، ایران برای افزایش نفوذ خود در منطقه همواره اعتمادسازی در میان همسایگانش را ضروری دانسته است. و با نگرش های فوق این اعتماد به ناچار از میان می رود. به علاوه، ایران با وجود پیشرفت های تکنولوژیک و توانایی های نظامی اش نمی تواند از لحاظ منطقی بر بازدارندگی هسته ای علیه دشمنانش در صحنه بین المللی یا در سطح منطقه تکیه کند. هم چنین درگیر شدن در یک مسابقه تسلیحاتی فزاینده برای ایجاد و حفظ بازدارندگی هسته ای بسیار گران است و از عهده ما برنمی آید و منابع اقتصادی محدود کشور ما را تقلیل می دهد.

به علاوه، ایران همواره یکی از فعال ترین کشورها در تلاش های بین المللی برای از میان بردن سلاح های کشتار جمعی و یکی از مدافعان پر و پا قرص اجرای کامل، تقویت و فراگیر ساختن عهدنامه منع گسترش سلاح های هسته ای بوده است. به عنوان مثال، ایران با فرستادن وزیر خارجه خود به " کنفرانس خلع سلاح " به منظور پیشنهاد مضاعف کردن تلاش های جهانی برای فراگیر ساختن عهدنامه منع گسترش سلاح های هسته ای، به آزمایش های هسته ای هند و پاکستان در سال های ۱۹۹۰ واکنش نشان داد.

● تولید یک بحران جدید

علی رغم آنچه پرونده ایران نشان می دهد، تبلیغات وسیع در جهت ترسیم چهره ایران به عنوان کشوری که در راستای گسترش سلاح های هسته ای گام بر می دارد و تهدیدی است بر ثبات منطقه، صورت گرفته است.

اخیراً سیل اقدامات دیپلماتیک و اظهارات نفاق افکنی که عمدتاً از سوی مقامات امریکایی و انگلیسی، به منظور ترساندن کشورهای منطقه و ایجاد ائتلافی علیه ایران، بیان شده است، محور استراتژی ها را در جهت نجات سیاست های ناکام امریکا در منطقه، شکل داده است.

بر اساس گزارشی در "وال استریت ژورنال"، "تهدید تندروی های ایران برای امریکا به منزله سریشمی دیپلماتیک برای ایجاد اتحادی (از کشورها) با هدف نجات عراق و لبنان و درگیری های فلسطین عمل می کند... متحدین امریکا نگران قرار گرفتن آشکار در کنار امریکا و تشکیل جبهه ای علیه ایران به شیوه جنگ سرد هستند.

دشمن سازی از ایران چنان فراگیر است که با وجود گزارش گروه تحقیقاتی بیکر همیلتون از عراق، دولت امریکا از آن برای افزایش مخالفت ها با ایران استفاده کرد.

بالا گرفتن اتهامات علیه ایران در ایجاد ناامنی و خشونت فرقه ای در عراق با هدف افزایش مخالفت ها با ایران صورت می گیرد، و این در حالی است که چنین دعوی هایی با واقعیت های عینی و هم چنین منافع ایران در عراق سازگاری ندارد.

در واقع، نگرش امریکا چنان با الگوی ذهنی دشمن درآمیخته است که سیاست مداران امریکایی را به تهدید و حذف ایران وامی دارد، و در همین حال آنان از همه کسانی که در مورد اختلافات فرقه ای در عراق (از روی انگیزه های خودشان) مدت ها پیش از آغاز درگیری های فرقه ای مبالغه می کردند، یاری می جویند. انتخاب این سیاست ها به روشنی نشان می دهد که آنها از ویرانی هایی که اجرای همین سیاست ها به مدت ده ها سال در منطقه خلیج فارس به دنبال داشته، هیچ درسی نگرفته اند.

به همین ترتیب، به راه انداختن "بحران هسته ای ایران" نیز نشان می دهد که عادت های دیرینه به سختی از میان می روند، و همان گرایش هایی که ناکامی های چهار سال گذشته را پدید آورد هنوز هم در محافل بزرگ قدرت در واشنگتن و لندن وجود دارد. همین دسیسه در پدید آمدن موج گسترده فعالیت ها و تبلیغات برای ترسیم برنامه صلح آمیز هسته ای ایران به شکل یک تهدید وجود داشته است. و مقامات امریکایی به منظور بخشیدن مشروعیت ظاهری جهانی به آن به فشارهای اقتصادی و سیاسی اساسی دست زده اند تا اعضای شورای امنیت را وادار کنند تا ظرف پنج ماه دو قطعنامه ناموجه تصویب کنند.

فعالیت های مزبور، تلاش هایی برای تحریف شواهد و مدارک پرونده ایران به منظور برانگیختن هراسی ملی و جهانی را نیز شامل می شود. بنا به مقاله ای از سیمور هرش در نوامبر ۲۰۰۶ " سیا هنوز هیچ مدرک قانع کننده ای مبنی بر وجود یک برنامه مخفی تولید سلاح هسته ای به موازات عملیات غیرنظامی که ایران مدعی آن شده ، به دست نیاورده است."

او سپس اضافه می کند که "کاخ سفید از این یافته های سیا خشنود نبوده و ممکن است تلاش کند تا مانع ورود برآوردهای سیا در سند "ارزیابی اطلاعات ملی" در مورد توانایی های هسته ای ایران در آینده بشود، زیرا این یافته ها "نقشه های دولت برای یک حمله نظامی به ایران" را زیر سوال می برد."

تلاش برای دستکاری برآوردهای اطلاعاتی در خدمت سیاست های مشخص علیه ایران اقدام تازه ای نیست. سیا، در نوامبر ۱۹۹۲، یک سند "ارزیابی اطلاعات ملی" منتشر کرد که در آن قید شده بود ایران می تواند تا سال ۲۰۰۰ یک سلاح هسته ای بسازد. به همین ترتیب، اسرائیلی ها سال ها است پیش بینی کرده اند که "ایران طرف سه تا شش ماه می تواند از مرز غیرقابل بازگشت بگذرد."

هم اکنون آنچه در مقابل انظار عمومی رخ می دهد تأییدی بر سخنان هرش درباره فعالیت هایی است که در جهت تحریف مدارک اطلاعاتی صورت می گیرد. مقامات اطلاعاتی امریکا در فوریه ۲۰۰۶ اذعان کردند که هیچ مدرکی از تلاش عملی ایران برای ساختن سلاح هسته ای یافت نشده است.

در آخرین سند "ارزیابی اطلاعات ملی" نیز آمده است که حتی اگر ایران بخواهد سلاح هسته ای بسازد، تا پیش از ۲۰۱۵ قادر به این کار نخواهد بود. نئومحافطه کاران در واکنش به این ارزیابی، گزارشی از اعضای کمیته اطلاعات مجلس در مورد برنامه هسته ای ایران تهیه و آن را در سطح وسیع منتشر کردند، که تصویری مخاطره انگیزتر از ایران نشان می داد و زمینه ماجراجویی های بیشتر را فراهم می کرد.

این گزارش به چنان شکل خطرناکی گمراه کننده بود که آژانس بین المللی انرژی اتمی ناچار شد دعوی های محوری آن علیه ایران را رسماً به بحث بگذارد. آژانس بخش هایی از این گزارش را " نامعقول و جعلی " و " دستکاری یافته های آژانس " و دارای " دعوی های گمراه کننده و ناصحیح " خواند.

مدیر کل آژانس اعلام کرد که پرونده ای که به این ترتیب علیه ایران ساخته و پرداخته شده بر اساس "نیات و مقاصد" شکل گرفته است. واشنگتن پست در همین رابطه نوشت:" مقامات دولت بوش بدون شواهد مستقیم کافی ادعا می کنند که برنامه هسته ایران پوششی برای ساخت بمب هسته ای است."

معاون رئیس جمهور امریکا، دیک چینی، اخیرا گفت:" آنها هم اکنون بر مقادیر عظیم نفت و گاز نشسته اند. کسی نمی داند که چرا برای تولید انرژی به انرژی هسته ای نیز نیاز دارند."

● انرژی هسته ای برای کشوری نفت خیز

مروری بر واقعیات عینی، نیاز ایران به منابع انرژی جایگزین، از جمله انرژی هسته ای را آشکار می سازد. بر اساس بررسی های اخیر " آکادمی ملی علوم "، " رشد نیاز ایران به انرژی از رشد ذخایر آن فراتر رفته است " و بنابراین " صادرات نفت ایران کاهش خواهد یافت "، و یا حتی " ممکن است ظرف ۱۲ تا ۱۹ سال آینده به صفر برسد."

این بررسی نشان می دهد که نیاز ایران به انرژی هسته ای نیازی " حقیقی است، زیرا بیشتر عایدی ایران از راه صادرات نفت است و در صورت کاهش صادرات نفت ایران از لحاظ سیاسی آسیب پذیر خواهد شد. "

این گزارش می افزاید:" رآکتور هسته ای، می تواند جای انرژی ای را که هم اکنون از نفت تأمین می شود بگیرد. و به این ترتیب، نفت را برای صادرات نگه دارد."

بسیاری از کارشناسان غربی و امریکایی نیز به همین نتیجه رسیده اند. در واقع، برنامه های کنونی ایران برای تولید ۲۰۰۰۰ مگاوات برق از طریق انرژی هسته ای تا سال ۲۰۲۰ می تواند سالانه ۱۹۰ میلیون بشکه از صادرات نفت ایران، یا به عبارتی سالانه ۱۴ میلیارد دلار، ذخیره کند.

از منظر محیط زیستی، غربی ها فواید زیادی در انرژی هسته ای یافته اند زیرا از این طریق می توان " انرژی حاصل از سوخت های فسیلی را تحت کنترل بیشتر قرار داد. هم چنین، قانونگذاری های احتمالی آینده در مورد تحولات جوی انرژی هسته ای را در بر نمی گیرد، زیرا آلاینده های پیشین را تولید نمی کنند."

هم چنین جالب توجه است که همان دولت هایی که اکنون امکان تحقق برنامه تولید انرژی هسته ای توسط ایران را زیر سؤال می برند، چهل سال پیش فعالانه از این برنامه حمایت می کردند و برای سهیم شدن در آن با یکدیگر رقابت می کردند.

در حالی که در آن زمان جمعیت ایران و نیاز آنان به انرژی بسیار کمتر از امروز بود و تولید نفت و صادرات بسیار بیشتر بود. چنان که پروفسور ویلیام بیمن خاطرنشان کرده است:" این که مقامات امریکایی برای همان برنامه اکنون هشدار می دهند در بهترین حالت غیرمنطقی و در بدترین حالت کاملا ریاکارانه است."

بنابراین، برنامه هسته ایران نه جاه طلبانه و نه از لحاظ اقتصادی توجیه ناپذیر است. تنوع منابع انرژی_ از جمله توسعه انرژی هسته ای_ تنها استراتژی مطمئن انرژی برای ایران است.

● همکاری هسته ای ایران و غرب

برنامه صلح آمیز هسته ای ایران در سال ۱۹۵۷ با امضای قراردادی با امریکا آغاز شد. در سال ۱۹۶۷، با کمک یک شرکت امریکایی (AMF) یک مرکز تحقیقات هسته ای در ایران تأسیس شد و یک رآکتور تحقیقاتی پنج مگاواتی شروع به کار کرد.

به دنبال بررسی های مؤسسه تحقیقاتی استنفورد در امریکا در سال ۱۹۷۳، که نیاز ایران به انرژی هسته ای را پیش بینی کرد و پیشنهاد ساخت کارخانه های هسته ای قادر به تولید ۲۰۰۰۰ مگاوات برق را پیش از ۱۹۹۴ مطرح ساخت، پیگیری انرژی هسته ای در ایران سرعت بیشتری گرفت.

به این ترتیب ، طرح هایی برای احداث بیش از بیست پایگاه نیروی هسته ای در سراسر کشور ریخته شد. قراردادهای متعددی با شرکت های گوناگون غربی برای احداث کارخانه های نیروی هسته ای و تربیت دانشمندان هسته ای در ایران به امضا رسید. و کشورهای غربی در مناقصه های مربوط به طرح های هسته ای ایران با یکدیگر به رقابت می پرداختند.

شرکت آلمانی " کرافتورک یونیون " (وابسته به زیمنس) در سال ۱۹۷۴ امتیاز قراردادی برای ساخت دو رآکتور هسته ای در نیروگاه بوشهر را به دست آورد و عملیات احداث را در آگوست ۱۹۷۵ آغاز کرد. در همان سال، ایران قراردادی با شرکت فرانسوی فراماتوم برای تولید دو رآکتور ۹۵۰ مگاواتی در دارخوین در جنوب شهر اهواز، به امضا رساند.

یک قرارداد ده ساله قابل تمدید سوخت هسته ای نیز با امریکا در سال ۱۹۷۴ و با فرانسه در سال ۱۹۷۵ به امضا رسید. ایران هم چنین ده درصد سهام کارخانه غنی سازی اورانیوم یورودیف با امکان افزایش سهام آن به ۱۵ درصد در سال های آینده را خریداری کرد.

در سال ۱۹۷۶، ایران به کسب تکنولوژی غنی سازی اورانیوم تمایل نشان داد. افریقای جنوبی توافق کرد که ۷۰۰ میلیون دلار ذخیره کیک زرد برای ایران تأمین کند. امریکا نیز همین کار را کرد. بنا به " پیش نویس قرارداد ۲۹۲ تصمیم گیری درباره امنیت ملی " مورخ ۲۲ آوریل ۱۹۷۵، رئیس جمهور امریکا تصمیم گرفت که اجازه دهد "مواد خام امریکایی به سوخت مورد نیاز رآکتورهای ایرانی تبدیل شود و یا برای انتقال به کشورهای سومی که طرف قرارداد امریکا بودند ، مورد استفاده قرار گیرد " در این قرارداد هم چنین "پردازش مواد خام امریکایی در یک کارخانه چندملیتی در ایران" پیش بینی شده بود.

به طور خلاصه، چنان که در یک گزارش وزارت خارجه امریکا آمده است " ما از تلاش های ایران برای گسترش پایگاه های غیرنفتی اش خشنود هستیم. ما امیدواریم که توافق های ایران و امریکا بر سر انرژی هسته ای به زودی به تحقق برسد و شرکت های امریکایی بتوانند نقش مهمی در برنامه انرژی هسته ای ایرانی ها ایفا کنند. " شاه ایران به ابزار تبلیغاتی صنعت هسته ای امریکا تبدیل شده بود.

● پیدایش دغدغه های غنی سازی

خشنودی و اشتیاق پیرامون برنامه انرژی هسته ای ایران بعد از انقلاب اسلامی بلافاصله به احساسات متضاد آن بدل شد. همان دولت ها و مقاماتی که از برنامه هسته ای ایران حمایت کرده بودند، شروع به زیر سؤال بردن نیاز ایران به انرژی هسته ای و نیات آن کردند. کیسینجر، وزیر خارجه سابق امریکا در سال ۲۰۰۵ در واشنگتن پست نوشت که:" برای کشوری مثل ایران که تولیدکننده بزرگ نفت است، انرژی هسته ای اتلاف منابع محسوب می شود."

نویسنده : محمد جواد ظریف


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.