شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

انرژی اتمی, سیاست دفاعی یا تهاجمی


انرژی اتمی, سیاست دفاعی یا تهاجمی

درحالی كه امریكا می خواهد عملكرد شورای امنیت و سازمان ملل یا در راستای منافعش باشد و یا منحل شود, می توانیم بگوییم حق وتو باید برای همه اعضا یكسان باشد و به عبارتی همان جمله امام را تكرار كنیم

در عظمت انقلاب سال ۱۳۵۷ به رهبری مرحوم امام شكی نیست و قصد ندارم پتانسیلی كه ایجاد كرد و نیرویی را كه ‌آزاد نمود برشمارم.

به‌دنبال پیروزی انقلاب و سرنگونی نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، مرحوم امام به این مضمون گفتند كه حق وتوی بعضی ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها در شورای امنیت چیزی جز حق توحش و قانون جنگل نیست. ایشان با این بیان می‌خواستند نظم تبعیض‌آمیز موجود در جهان را به هم زده و نظمی مبتنی بر عدالت و تساوی آرا به‌وجود آورند. گذر ایام نشان داد كه انقلاب با همه عظمتی كه داشت و ۲۶۰۰۰۰ شهید و یك‌میلیون مجروح و مفقودالاثر، درنهایت قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل پذیرفته شد و امام گفتند كه این یك پذیرش تاكتیكی نیست. پذیرش قطعنامه شورای امنیت درواقع پذیرش احكام شورای امنیت دربرابر احكام ولایت‌فقیه تلقی می‌شد.

یكی از مسائل مهم استراتژی در هر مقطع از زمان، دستیابی رهبران و فرماندهان به توان تاریخی ملت‌هاست؛ آیا توان جنگ یا صلح داریم؟ محاسبه این توان در جامعه كار دشواری است. شاید بتوان فرض كرد كه جامعه ما در سال ۶۶ و ۶۷ در اوج توان خود به سر می‌برد، با این همه قطعنامه شورای امنیت را پذیرفت. حال می‌توان به قضاوت نشست كه آیا توان جامعه ما در شرایط كنونی با این حذف‌ها و دورزدن‌ها بیش از توان جامعه در زمان مرحوم امام است؟ اكنون آیا درست است كه بگوییم خاتمی در دوران ریاست‌جمهوری خود در جریان پروژه انرژی اتمی سیاستی دفاعی و سازش‌گونه داشت، اما ما باید سیاست تهاجمی داشته باشیم؟

درحالی‌كه امریكا می‌خواهد عملكرد شورای امنیت و سازمان ملل یا در راستای منافعش باشد و یا منحل شود، می‌توانیم بگوییم حق وتو باید برای همه اعضا یكسان باشد؟ و به عبارتی همان جمله امام را تكرار كنیم؟

مرحوم مصدق می‌خواست نفت ملی شده را وارد بازار كند كه در انحصار "هفت خواهران نفتی" بود و به همین دلیل علیه او كودتای نظامی شد. آیا درست است كه با مرحله‌سوزی و دشمن‌تراشی بگوییم اورانیوم را، كه هنوز ساخته نشده، می‌خواهیم وارد بازار جهانی كرده و ۳۰درصد هم ارزان‌تر بفروشیم؟ خانم امان‌پور در مصاحبه با رئیس‌جمهور احمدی‌نژاد گفت: "آیا می‌دانید كه این كار چالش با كل جهان است؟" باید توجه كنیم كه بازار انحصاری اورانیوم در دست كشورهایی مثل كانادا، استرالیا و قزاقستان است. چرا كانادا پس از رأی مثبت هند به قطعنامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرارداد تحویل رآكتور اتمی بدهند را امضا كرد؟

در شرایط حساس بین‌المللی، سیاست دفاعی چه اشكالی داشت؟ مگر اصل تنوع منابع انرژی در جهان اصل پذیرفته‌شده‌ای نیست؟ مگر امریكا، فرانسه، هندوچین به سمت افزایش نیروگاه‌های اتمی پیش نمی‌روند؟ مگر اصل غنی‌كردن اورانیوم به منظور استفاده‌های صلح‌آمیز اصل پذیرفته‌شده‌ای نیست؟ آقای خاتمی گفت "وقتی می‌توانیم سوخت اتمی را در داخل تهیه كنیم، چرا آن را بخریم و اگر تصمیم گرفتند به ما نفروشند، آیا سیستم برق ما فلج نخواهد شد و آیا استقلال ما به خطر نخواهد افتاد؟"

امروزه دنیا اصل پایان‌پذیری مخازن نفت را بیش از گذشته پذیرفته است و پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد كه تا ۱۰ سال دیگر اگر نرخ افزایش مصرف داخلی به همین روال باشد، نفت كافی برای مصرف داخل هم نداریم و اینها آمار و ارقام پذیرفته‌شده‌ای هستند. بنابراین سیاست تهاجمی، مرحله‌سوزی و دشمن‌تراشی چه مزیتی بر سیاست دفاعی دارد؟ ازیك‌سو نیروهای زیادی در داخل كشور از چرخه سیاست حذف و طرد شده‌اند و از سوی دیگر با امریكایی روبه‌رو هستیم كه تا دندان مسلح است و سلاح‌های تخریبی مجهز دارد و انگشتش روی ماشه است و سیاست براندازی نظام جمهوری‌اسلامی را بارها اعلام كرده است. سیاست دفاعی در شرایط كنونی در ذات خود تهاجمی است و نیروهای داخلی و بسیاری از كشورها هم از ما حمایت خواهند كرد، اما سیاست تهاجمی ـ كه تا اینجا چشمه‌هایی از آن را دیدیم ـ در ذات خود، انفعال و برش را به‌دنبال خواهد داشت.

سیاست دفاعی، شفاف‌‌سازی و اعتمادسازی، برای ما ایجاد مظلومیت می‌كند و هر روز اندیشمندان و نویسندگان دنیا به این مظلومیت اعتراف می‌كنند و در این راستا خطرآفرینی‌های امریكا را كمرنگ می‌نمایند. بنابراین خوب است از تجربه مرحوم امام پند گرفته و گذشته را چراغ راه آینده كنیم.

نكته دیگر استراتژی گرایش به شرق یعنی روسیه، چین، هند و ژاپن می‌باشد كه بعد از رأی مثبت هند به آخرین قطعنامه شورای حكام در سپتامبر ۲۰۰۵، سخنگوی شورای عالی امنیت ملی گفت پیش‌بینی‌ها همیشه درست از آب درنمی‌آید. به نظر می‌رسد پیش از تدوین سیاست گرایش به شرق ـ كه در ذات خود اشكال ندارد ـ می‌بایست به چند تجربه توجه می‌شد:

۱ـ بعد از فروپاشی شوروی قطب‌بندی اصلی قدرت در جهان به‌تدریج به درون خود امریكا منتقل شد و اكنون این سیر تدریجی مرحله جهش خود را طی می‌كند.(۱)

۲ـ كشورهای چین، هند، روسیه و ژاپن هركدام وابستگی‌هایی به امریكا دارند بویژه آن‌كه امریكا آنها را بین دو گزینه حمایت از تروریسم و امتیازات اقتصادی مخیر گذاشته است.

۳ـ نیرویی كه در شرایط كنونی از هر نیروی دیگر مخالف‌تر با نئوكان‌های حاكم بر امریكاست، در خود امریكا قرار دارد.(۲)

۴ـ باید به نیروی شگرف ۴۸ میلیون آرایی كه به رقیب بوش داده شد كه عمدتاً فرهیختگان امریكا هستند، آن هم در دل جنگی كه فرمانده كل آن بوش می‌باشد، توجه شود.

۵ـ در برابر نئوكان‌ها كه خط‌مشی براندازی ایران را بارها اعلام كرده‌اند و در كادر مثلث "نفت، اسلحه، جنگ" حركت می‌كنند، امثال برژینسكی، آلبرایت، كارتر، آقا و خانم كلینتون، ال‌گور، جورج سوروس و بیل گیتز بر این اعتقادند كه

الف ـ خط‌مشی براندازی ایران لغو گردد.

ب ـ مذاكره دوجانبه و غیرمشروط با ایران شروع شود.

ج ـ امریكا و ایران بر سر امنیت افغانستان و عراق منافع مشترك دارند و در این راستا می‌توانند مذاكره كنند.

د ـ حمله نظامی امریكا به عراق و شكنجه‌های ابوغریب و گوانتانامو راهكار درستی نبوده است.

هـ ـ اسلام همان تروریسم نیست.

در شرایطی رویكرد به شرق، كارآمدی دارد كه مسئولان ایران در گفته‌ها و نوشته‌ها، خود را با قطب مخالف نئوكان‌ها هماهنگ كنند كه در این صورت هم اروپا را خواهند داشت و هم شرق را.

با توجه به واقعیت‌های گفته شده ضروری است ایران نیز خط‌مشی اعلام شده برانداز علیه امریكا نداشته باشد و به همین مناسبت شعار "مرگ بر امریكا" كه كاربردش را در داخل ایران از دست داده اما باعث تحریك شهروندان امریكایی می‌شود ـ مانند روزهای بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ـ از شعارهای نمازجمعه حذف گردد.

در این صورت سیاست خارجی ایران منحصراً علیه سرمایه‌داری غیرعقلایی، راست وحشی یا افراطی و به عبارت دیگر علیه مثلث "نفت، اسلحه، جنگ" به سردمداری نئوكان‌ها می‌باشد كه این سیاست بركات زیادی برای ملت ما خواهد داشت. بویژه این‌كه نظرخواهی‌ها در امریكا نشان می‌دهد كه حمایت از بوش و جنگ، هر روز رو به كاهش می‌رود و به گفته جورج سوروس، تاكنون در طول تاریخ امریكا چنین شكاف عمیقی در درون مردم امریكا مشاهده نشده است.

لطف‌الله میثمی

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ قطب‌بندی جدید جهان، نشریه چشم‌انداز ایران، شماره ۲۹.

۲ـ كتاب "رویای برتری امریكایی" نوشته جورج سوروس، ترجمه لطف‌الله میثمی، نشر صمدیه. كتاب "انتخاب: رهبری جهانی یا سلطه بر جهان" نوشته برژینسكی، ترجمه لطف‌الله میثمی، نشر صمدیه، گزارش گروه كاری شورای روابط خارجی به ریاست مشترك برژینسكی و روبرت گیتس، چشم‌انداز ایران، شماره ۳۲ و مقاله "دو ملت زیر سایه خدا" نوشته توماس فریدمن، چشم‌انداز ایران، شماره ۲۹.



همچنین مشاهده کنید