چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
روابط ایران و آلمان در تاریخ معاصر
شکلگیری نظام بینالملل توسط اجزایی بهنام دولت ــ ملتها و دوام این نظام، مطالعه روابط خارجی در آن را دارای اهمیت میسازد؛ زیرا با گذشت زمان میتوان از تاریخ روابط خارجی سخن به میان آورد و از تکرارها و گسستها به مثابه نشانههای مختلف در درک و پیشبینی تحولات استفاده کرد. روابط ایران و آلمان نیز در همین چارچوب واجد ارزش و در خور تأمل است. مقاله حاضر با بررسی دقیق این روابط در تاریخ معاصر، تصویری متصل، معنادار و مفید برای بهرهبرداری از آن ارائه کرده است.
آلمان کشور صنعتی قدرتمند امروز است که در قلب اروپا قرار دارد. این کشور، که در ایجاد و برپایی دو جنگ جهانی تأثیری محوری داشت، امروز پیشتاز وحدت اروپاست تا از این قاره قدرتی بسازد تا در مقابل امریکای شمالی ایستادگی نماید. در مقاله حاضر سعی شده است روابط این کشور با ایران بررسی شود.
● روابط دو کشور در دوره صفویه
در مقام ریشهیابی روابط دو کشور ایران و آلمان، دوران صفویه و عصر شاهاسمعیل صفوی مدنظر قرار گرفته است که ایران طی آن با بعضی مراکز و دول اروپا ارتباط برقرار ساخت. دولت ونیز، که بهواسطه نیروی دریایی عظیم خود از زمان جنگهای صلیبی توانسته بود سیادت خود را بر دریای مدیترانه تثبیت نماید، در این راه پیشگام بود. این دولت در سالهای آخر قرن پانزدهم با امپراتوری عثمانی[۱] درگیریهایی پیدا کرده بود و چون بین عثمانی و ایران خصومت بسیار طولانی وجود داشت ونیز متحد طبیعی ایران بهشمار میرفت. در سالهای ۱۴۷۱، ۱۴۷۸ و ۱۴۸۳.م دولت ونیز سه سفیر به دربار اوزونحسن آققویونلو فرستاد و اتحاد با ایران را پیشنهاد کرد و حتی مقداری سلاح و مهمات ارسال نمود. اما در همین اوقات وضع ونیز تغییر پیدا کرد و با دشمن دیرین خود، دولت عثمانی، معاهده صلح منعقد نمود و ازطرفدیگر در خود اروپا گرفتار جنگ با پاپ ژول دوم شد و اتحاد با ایران را فراموش کرد. بنابراین وقتی شاهاسمعیل صفوی استقرار پیدا کرد و همان عقد اتحاد را به این دولت پیشنهاد نمود، ونیز پاسخ منفی داد. شاهاسمعیل[۲] که از این دولت مأیوس شده بود در اکتبر ۱۵۱۸.م (۹۲۵.ق) سفیرانی نزد پادشاهان مجارستان و لهستان فرستاد و آنها را که در معرض خطر تجاوز عثمانیها قرار گرفته بودند به اتحاد و مقابله با دشمن مشترک دعوت کرد. لویی دوم، پادشاه مجارستان، از پیشنهاد شاه ایران برای اتحاد استقبال کرد و در سال ۱۵۲۲.م یکی از کشیشان فرقه مارونی لبنان را که فراپتروس (Fra Petrus) نام داشت و زبان فارسی را میدانست با نامهای دوستانه به دربار شاهاسمعیل فرستاد. این نماینده و سفیر گزارشی از اوضاع سیاسی اروپا و عظمت و قدرت شارل پنجم (Charles) (شارلکن) و وضع پادشاه اسپانیا و امپراتور آلمان را که برادر زن پادشاه مجارستان بود برای شاهاسمعیل بیان نمود. در نتیجه این گزارشها و آگاهیای که شاهاسمعیل از وضع اروپا پیدا کرد و مخصوصاً با شنیدن خبر شکست مصریها مصمم شد با این امپراتوری مقتدر که درعینحال دشمن سرسخت ترکها بود روابط دوستانه برقرار کند. در این زمان مقتدرترین شاه اروپا کارلوس اول بود که در ۱۵۱۶.م بعد از مرگ پدرش فیلیپ خوبرو به پادشاهی اسپانیا، ناپل و سیسیل و فرمانروایی در متصرفات امریکایی و افریقایی اسپانیا نایل شده بود. وی که مادرش از خاندان اتریشی هابسبورگ بود در سال ۱۵۱۹.م امپراتور آلمان گشت و از این تاریخ لقب شارلکن یا شارل پنجم را پیدا کرد.
وقتی شاهاسمعیل صفوی به وسیله فراپتروس از عظمت و قدرت شارلکن آگاه شد، در سال ۹۳۱.ق/۱۵۲۳.م نامهای به زبان لاتین برای وی نوشت. در این نامه شاهاسمعیل شمهای از جنگهای خود با امپراتوری عثمانی و پیمان اتحادی که با پرتغالیها بسته بود یاد میکرد و از سفیری که به دربارش آمده بود سخن گفت و پیشنهاد نمود که در ماه آوریل سال بعد ارتش دو کشور متحداً از شرق و غرب به قلمرو دشمن مشترک حمله کنند و تا وقتیکه به پیروزی نهایی نایل نشدهاند از انعقاد پیمان صلح جداگانه با عثمانی خودداری نمایند.
فراپتروس چندینماه در راه بود تااینکه در اواخر سال ۱۵۲۴.م به اسپانیا رسید و در شهر "تولدو" به حضور امپراتور بار یافت و نامه شاهاسمعیل را تسلیم کرد. سفیر ایران مورد مهر و محبت شارلکن قرار گرفت و مدتی در دربار وی اقامت داشت تااینکه در ۲۵ اوت ۱۵۲۵.م امپراتور پاسخ نامه شاه ایران را به وی تسلیم کرد که با خود به ایران ببرد. شارلکن در نامه خود پس از ابراز محبت فراوان نسبت به شاه ایران گرفتاریهای خود در جنگ با فرانسویان و شکست دادن فرانسوای اول را شرح داد و با پیشنهاد شاهاسمعیل در اتحاد علیه عثمانی موافقت کرد، اما هنگامیکه فراپتروس به تبریز رسید بیش از یکسال از مرگ شاهاسمعیل گذشته بود و ناچار وی نامه شارلکن را به شاهطهماسب، فرزند و جانشین شاهاسمعیل، تسلیم کرد.
چهار سال بعد در فوریه ۹۳۵.ق/۱۵۲۹.م شارلکن، امپراتور آلمان، سفیر دیگری بهنام یوهان بالبی (Johann Balbi) به دربار ایران فرستاد. اتفاقاً این نامه هم به نام شاهاسمعیل است و همین نامه نشان میدهد که بعد از گذشت پنج سال خبر درگذشت شاهاسمعیل به اروپا نرسیده و تصور شارلکن بر آن بود که شاهاسمعیل حیات دارد. عنوان نامه شارلکن چنین است: "پادشاه والاتبار مقتدرترین سلاطین شرق پادشاه سعید و پرهیزکار شاهاسمعیل صفوی شاهنشاه ایران دوست و برادر گرامی ما." در این نامه شارلکن ضمن تعریف از شجاعت و تدبیر وی سفیر خود را، که از سران لشکر و اعیان دربارش بود، معرفی کرده و یکبار دیگر آمادگی خود را برای عقد پیمان اتحاد علیه دولت عثمانی اعلام نموده است. بالبی، سفیر اعزامی شارلکن، مأموریت داشت جنگهای شارلکن با عثمانیها را به تفصیل برای شاه ایران شرح دهد و اضافه نماید که در سال ۱۵۲۶.م سلطان عثمانی به تحریک پادشاه فرانسه به مجارستان حمله برده و پس از تصرف بوداپست لویی دوم، پادشاه آن کشور، را در جنگ موهاج (Mohacs) به قتل رسانده، اکنون فردیناند، برادر شارلکن، به پادشاهی مجارستان رسیده است و امپراتور و برادرش قصد دارند برای انتقام از دو طرف، یعنی از طرف ایتالیا و دریای مدیترانه و دیگری از طرف خاک مجارستان، به امپراتوری عثمانی حمله کنند و به همین منظور از شاه ایران هم میخواهد که حملهکنندگان به عثمانی را مساعدت نماید و چنانچه شاه ایران مهیای جنگ با عثمانی نیست لااقل نیرویی به سرحدات شرقی آن کشور بفرستد تا سلطان عثمانی قسمتی از قشونش را از اروپا متوجه جبهه شرق نماید.
بالبی در عرض راه از رابطه نامطلوب ایران و عثمانی و جنگ بین دو کشور اطلاع پیدا کرد و از شهر حلب برای شارلکن نامه نوشت و گزارش داد که پادشاه ایران ــ که در این تاریخ شاهطهماسب بود ــ با سلطان عثمانی جنگ نموده و بغداد را فتح کرده و زمان مساعد آن است که شارلکن هم به جنگ با ترکان عثمانی اقدام نماید. البته سفیر واقعیت کامل را گزارش نداده بود؛ شاهطهماسب در ۱۵۳۰.م به بغداد حمله کرده بود تا آن شهر را تصرف نماید، ولی کار تصرف ناتمام مانده بود. واقعیت این بود که ذوالفقارخان کلهر، فرمانروای لرستان، بینالنهرین را تصرف کرده، ولی خود را تحت حمایت سلطان سلیمان قرار داده بود و شاهطهماسب میخواست بغداد را از ذوالفقارخان بگیرد.
از همین تاریخ تا پایان جنگهای بیستساله ایران و عثمانی بین شاه ایران و شارلکن ارتباط ادامه داشت و مسأله اصلی هم همین بود که اقدامات ایران سپاه امپراتوری عثمانی را در مرزهای شرقی نگاه دارد و حمله به اروپا انجام نگیرد.
● دوره قاجار
بعد از دوران صفویه و تا تشکیل سلسله قاجار و اواسط این سلسله، حضور آلمان یا نمایندهای از این کشور در ایران دیده نمیشود. اولین مسافرت ناصرالدینشاه به اروپا در ۱۲۹۰.ق/۱۸۷۳.م به اتفاق سپهسالار، صدراعظم شاه، و جمعی از رجال درباری از راه قفقاز و روسیه انجام شد. در آلمان ویلهلم اول، قیصر آلمان، و بیسمارک، صدراعظم این کشور، تجلیل زیادی از شاه ایران نمودند و عهدنامه مودّت و تجارت و سیر سفاین بین دو کشور به امضا رسید. در این اوقات آلمان موفق شده بود اتریش و فرانسه را شکست دهد و امپراتوری عظیمی تأسیس کند که رقیب انگلیس و روسیه بهشمار رود.
وقتی ناصرالدینشاه گسترش مداخله روس و انگلیس را در ایران ملاحظه کرد و خود را از هر اقدامی بر ضد آنها ناتوان دید به فکر افتاد که یک دولت اروپایی دیگری را در امور ایران ذینفع کند تا شاید با این تدبیر از نفوذ دو همسایه ظالم و زورگو بکاهد. از همین رو در مسافرت دوم خود به اروپا، مذاکراتی با ویلهلم اول و صدراعظم او، بیسمارک، به عمل آورد و خود را مشتاق تقویت و گسترش روابط دو کشور ایران و آلمان نشان داد. هدف شاه قاجار این بود که با بازکردن پای آلمانها به ایران تعادلی در روابط خود با کشورهای همسایه، یعنی روسیه و انگلیس، برقرار سازد. بیسمارک هم که علاقهمند بود تکیهگاهی در خاورمیانه پیدا کند از این پیشنهاد ناصرالدینشاه استقبال نمود. در مارس ۱۸۸۳.م مکاتبات محرمانهای بین ناصرالدینشاه و بیسمارک رد و بدل شد و بهدنبال آن در سال ۱۳۰۳.ق/۱۸۸۵.م دو دولت تصمیم گرفتند در پایتخت دو کشور سفارتخانه تأسیس کنند میرزا رضاخان مؤیدالسلطنه گرانمایه بهعنوان اولین وزیرمختار به برلن اعزام گردید و در مقابل برای اولینبار گراففن برانشوایک سفارت آلمان در تهران را در همین زمان تأسیس نمود. در همین سال ناصرالدینشاه برای تقویت روابط جدید یک کشتی ششصدتنی بهنام پرسپولیس و یک کشتی ۲۵۰ تنی بهنام شوش از دولت آلمان خرید تا در خلیجفارس مورد استفاده قرار گیرد و بهعلاوه از کارخانههای کشتیسازی آلمان خواست تا چند کشتی دیگر برای ایران تدارک ببینند. آلمان ملوانان ماهری را هم همراه کشتیهای خریداریشده به ایران فرستاد تا اداره کشتیها را در خلیجفارس عهدهدار باشند. در همین زمان لازم بود تعدادی از ایرانیان زبان آلمانی فراگیرند، بنابراین یک مدرسه آلمانی در تهران تأسیس شد و در دارالفنون هم زبان آلمانی معمول گردید. در همین اوان آلمانیها مسأله ایجاد راهآهن در ایران را مطرح کردند و بهطور محرمانه مذاکراتی برای ایجاد راهآهن در شمال ایران آن هم به وسیله این کشور شروع گردید.
حضور دولت ثالثی مثل آلمان برای روس و انگلیس، که ایران را قبضه کرده بودند و مرتب از طریق امتیازاتی منابع این کشور را به تصرف خود درمیآوردند، تحملپذیر نبود و در هر اقدامِ آلمان میبایست موافقت و رضایت آن دو کشور متجاوز جلب میگردید. انگلستان که قبلاً تقاضای ایران را در مورد فروش چند کشتی جنگی کوچک برای محافظت از سواحل جنوبی کشور رد کرده بود و بههیچوجه با ایجاد نیروی دریایی در خلیج فارس از جانب ایران موافق نبود، بهیکباره ورود کشتیهای آلمان به این خلیج را مشاهده کرد. این در حالی بود که انگلیس خود را صاحب خلیج فارس فرض میکرد و نمیتوانست ناظر آمدورفت کشتیهای ایرانی با ملوانان آلمانی در آن باشد. بنابراین در یک اقدام فوری وزیرمختار انگلیس در تهران، رونالد تامسون، علناً و رسماً وارد موضوع شد و از دولت ایران خواست که به خدمت ملوانان آلمانی در آبهای ایران خاتمه دهد، خرید کشتی از آلمان را متوقف سازد و سفارش ساختن کشتی برای ایران را لغو نماید. ازطرفدیگر روسها هم که از شنیدن خبر تأسیس راهآهن بهوسیله آلمانیها در شمال ایران شدیداً ناراحت شده بودند رسماً بهوسیله پرنس دالگوروکف، وزیرمختار خود در تهران، اعتراض نمودند و لغو این پروژه و برنامه را خواستار شدند.[۳]
عکسالعمل شاه و دربار ایران مقاومت در مقابل این متجاوزان نبود. بااینکه ناصرالدینشاه در داخل کشور تسلط کامل داشت و استبداد سلطنت او امان از مردم گرفته بود، در مقابل تمایلات خارجی تاب مقاومت نداشت، ازاینرو در برابر این فشار و خواسته انگلیس و روس نیز تسلیم گردید و در ۲۵ مارس ۱۸۸۹.م فرمانی صادر کرد که طی آن دولت ایران متعهد شد تا مدت پنج سال بدون رضایت دولت روسیه اجازه ساخت و تأسیس راهآهن را به خارجیان ندهد، ضمناً طی فرمان دیگری به امینالسلطان، صدراعظم جدید خود، نوشت: "به وزیرمختار انگلیس بگویید هر وقت امتیاز ساختمان راهآهن در شمال به روسها داده شود فوراً امتیاز راهآهن شوشتر و یا امثال آن به انگلیسیها داده خواهد شد." ناصرالدینشاه قاجار که خود را در این قضیه و مذاکرات طولانی با آلمان شکستخورده میدید بهشدت ناراحت بود و در مقابل بر فشار داخل اضافه میکرد. او حتی به وزیرخارجهاش نوشت که با سفارت روس و انگلیس مذاکره کنید که آیا ما استقلال داریم یا نداریم؟ چرا این همه در کارهای ما مداخله میکنند؟ اما دولتهای همسایه، یعنی روس و انگلیس، فقط به حذف آلمان از حضور در ایران راضی نشدند، بلکه تقاضای امتیازات جدیدی نمودند.[۴]
در سالهای آخر قرن نوزدهم آلمان هم به اهمیت خاورمیانه توجه داشت. زمامداران این کشور صنعتی هم نمیتوانستند بنابر خواست روسیه و انگلیس خود را از امتیازات بزرگی محروم سازند که در ایران میتوانستند کسب کنند. آنها نمیتوانستند ناظر مستعمرات انگلیس و فرانسه در افریقا و آسیا باشند و زمان را برای رقابت از دست بدهند. از این رو این دولت پس از چند سال درصدد برآمد بههرنحوی راهی به منطقه خاورمیانه پیدا کند و ایجاد یک پایگاه در خلیج فارس را هدف قرار داد تا در منطقهای که انگلیسیها بدون رقیب یکهتازی میکردند جایگاهی بهدست آورد. بنابراین در سال ۱۸۹۶.م یک شرکت آلمانی با عنوان ونکهاوس نمایندگی خود را در بندر لنگه تأسیس کرد و به کار معامله صدف و مروارید دست زد. سال بعد کنسولگری آلمان در بوشهر افتتاح شد و در اکتبر ۱۸۹۸.م قیصر آلمان، ویلهلم دوم، یک سفر رسمی به استانبول کرد و مورد استقبال و پذیرایی مجلل سلطانعبدالحمید دوم و دولتمردان عثمانی قرار گرفت. ویلهلم دوم در یک اقدام ابتکاری خود را حامی مسلمانان جهان اعلام کرد. در آن تاریخ عثمانی مرکز خلافت اسلامی محسوب میشد، هرچندکه از واقعیت اسلام به دور بود. نتیجه مذاکرات ویلهلم دوم در استانبول انعقاد قرارداد نظامی بهعنوان اتحاد بین دو کشور آلمان و عثمانی بود و امتیاز ایجاد خطآهن برلن ــ استانبول ــ بغداد را هم به دست آورد.[۵]
شرکت آلمانی ونکهاوس که در بندر لنگه نمایندگی داشت کار خود را در حوزه خلیج فارس توسعه داد، در سال ۱۹۰۱ از دولت آلمان کمک مالی بیشتری گرفت، مرکز عملیات خود را در بحرین متمرکز ساخت و شعباتی هم در بصره و بندرعباس دایر نمود. در سال ۱۹۰۲.م اولین خط کشتیرانی بین هامبورگ و بنادر خلیج فارس دایر گردید و آلمانیها برای بهدستآوردن نفوذ در ایران شروع به فعالیت نمودند. گرچه آنها بهدلیل حضور روسیه و انگلیس نتوانستند با ایران مثل عثمانی معاهده اتحاد نظامی منعقد کنند، سعی نمودند دوستی و محبت ایرانیان را جلب کنند. آلمانیها به مردم اهمیت میدادند و بههمینجهت توانستند نفوذ معنوی زیادی در بین وطندوستان ایران پیدا کنند. آنها به مردم میفهماندند که روس و انگلیس تا چه میزان به ایران صدمه رساندهاند و خود را دوست و یار ملّت ایران نشان میدادند. انگلستان در مقابل ورود آلمان به ایران و اقدامات آن در این کشور نمیتوانست عکسالعمل نشان دهد؛ چون در این تاریخ در افریقای جنوبی گرفتار جنگ با بوئرها بود. اما زمانی که از این جنگ فارغ شد و به پیروزی دست یافت، توانست مسأله نفوذ آلمانیها در ایران، بخصوص خلیجفارس، را بررسی کند و عکسالعمل نشان دهد.[۶] روسها هم که از نفوذ آلمان در خاورمیانه به هراس افتاده بودند به اقداماتی در ایالات شمالی ایران دست زدند.[۷]
● بعد از انقلاب مشروطیت
بعد از انقلاب مشروطیت و تشکیل حکومت ملّی در ایران تصور بر این بود که دو کشور همسایه از مداخلات خلاف اصول و ظالمانه خود در امور داخلی ایران دست برمیدارند، اما متأسفانه چنین نشد؛ انگلیس بهعنوان حامی آزادی و روسیه در قالب حمایت از استبداد وارد صحنه سیاسی ایران شدند، در ۳۱ اوت ۱۹۰۷.م (۱۳۲۵.ق) قرارداد تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ را امضا نمودند و در انتخاب نخستوزیر مشروطیت با تمام وقاحت یکی اتابک و دیگری ناصرالملک را در نظر گرفتند. زمانی که مجلس شورای ملّی لایحه استقراض از روس و انگلستان را رد کرد و مقرر نمود هرگونه قرضهای باید از داخل کشور به عمل آید، روسها بهوسیله شاه و عمال خود (هارتویک و کلنل لیاخوف) مجلس را به توپ بستند. هنگامیکه مردم سراسر کشور برای بازگرداندن مشروطیت قیام کردند، روسیه به بهانه حفظ جان اتباع خود و درواقع برای از بین بردن آزادیخواهان ارتش خود را به آذربایجان وارد نمود. سههزار نفر قوای روسیه به فرماندهی ژنرال زنارسکی از رود ارس عبور کردند و شهرهای عمده آذربایجان را یکی پس از دیگری اشغال و غارت نمودند. زمامداران لندن که با حضور قوای روسیه در ایران منافع خود را در خطر میدیدند، کشتیهای جنگی خود را به آبهای ساحلی ایران آوردند. در زمانی که قیام آزادیخواهان وسعت یافت و آنها در مقام فتح تهران بودند، روسیه و انگلستان بازهم به توافق رسیدند که محمدعلیشاه را در مقام سلطنت حفظ کنند و او هم اجازه دهد مجلس شورا مجددا شروع به کار کند، اما پیشوایان آزادی آن روز به این توافق دل نبستند. مجاهدین تهران را با نیروی سنگین تصرف کردند و شاه به سفارت روس در زرگنده پناهنده شد و خود را تحت حمایت دو دولت روس و انگلیس قرار داد. روسها که هنوز برای بازگرداندن محمدعلیشاه تلاش میکردند دولت ورشکسته و ضعیف ایران را به امضای معاهدهای وادار کردند که به موجب آن سالی شانزدههزار لیره به شاه مخلوع پناهنده به روسیه بپردازند. با امضای این موافقتنامه قوای روسیه حاضر شدند از حومه تهران عقبنشینی کنند. محمدعلیشاه را از طریق انزلی به باکو بردند. در باکو نماینده مخصوص تزار، نیکلای دوم، از شاه مخلوعی که مطیع آنها شده بود استقبال کرد و با اقدامات مخصوص سلطنتی او را به اقامتگاهش، بندر اودسا، بردند.
در سال ۱۹۱۰.م نیکلای دوم یک مسافرت رسمی به آلمان داشت تا در مسائلی نظر این دولت را به خود جلب نماید. یکی از مسائل مورد مذاکره نیکلای دوم با قیصر ویلهلم دوم، امپراتور آلمان، مسأله ایران بود. قرارداد پتسدام در ۱۹ اوت ۱۹۱۱.م بین دو امپراتور امضا شد که به موجب آن دولت آلمان حقوق روسیه را بر ایالاتشمالی ایران طبق قرارداد ۱۹۰۷ به رسمیت شناخت، در عوض دولت روسیه متعهد گردید امتیاز راهآهن خانقین تا خرمشهر را برای آلمانیها بگیرد تا آنها بتوانند راهآهن برلن ــ استانبول ــ بغداد را که در دست ساخت بود به خلیج فارس متصل سازند. ضمناً مقرر شد چنانچه روسیه نتواند در ظرف دو سال ساختمان راهآهن خانقین ــ تهران را برای تکمیل خط بغداد ــ تهران شروع کند، آلمانیها اجازه داشته باشند برای گرفتن این امتیاز هم اقدام کنند.
(ملاحظه میشود که دولتهای بزرگ چگونه بهخاطر منافع خود کشورهای کوچک و ملّتها را فدا میکردند. درحالیکه ملّت ایران از آلمان انتظار یاری داشت، سیاست این دولت با یک مذاکره با قدرت روسیه چرخش پیدا کرد).
خبر امضای قرارداد پتسدام انگلستان را دچار وحشت و نگرانی سخت نمود، ازاینرو همراه فرانسه رسماً در همین مورد به روسیه اعتراض کرد و مدعی شد که توافق پتسدام اتفاق مثلث (روسیه ــ انگلیس ــ فرانسه) را بهخطر انداخته است. به واقع هم همینطور بود؛ اتفاقی که سه دولت داشتند و در مقابل آلمان بود دیگر نمیتوانست کارایی داشته باشد. ولی روسها با پشتگرمی آلمان سیاست تجاوزکارانهتری را در آسیا و مخصوصاً ایران در پیش گرفت. طرح روسیه بازگرداندن محمدعلیشاه، تعطیلی مشروطیت و تسلط نیروی قزاق برای حفظ منافع خود بود.
● روابط دو کشور طی جنگ جهانی اول
در ۳ اوت ۱۹۱۴.م (۱۳۳۲.ق) جنگ جهانی اول، که از سالها مقدمات آن فراهم شده بود، بین دول متفق (انگلستان، فرانسه و روسیه) ازیکطرف و دول متحد اروپای مرکزی (آلمان ــ اتریش) شروع گردید. بهتدریج دولتهای بلژیک، صربستان، رومانی، ژاپن، ایالاتمتحده امریکا، یونان، ایتالیا، پرتغال و چند کشور دیگر به اتفاق مثلث پیوستند و در مقابل دول عثمانی و بلغارستان هم در صف متحدین آلمان قرار گرفتند. بهانه شروع جنگ قتل ولیعهد اتریش به دست یک میهنپرست صرب بود، اما علت اصلی تضاد منافع استعماری دول اروپا، به ویژه نگرانی از پیشرفتهای نظامی آلمان و اتریش و نقشههایی که آنها برای دستاندازی به مستعمرات فرانسه و انگلیس داشتند، بود. به محض آغاز جنگ، دولت ایران بیطرفی خود را اعلام نمود. هنگامیکه در ۱ نوامبر ۱۹۱۴.م دوره سوم مجلس شورای ملّی افتتاح شد، مستوفیالممالک که به طرفداری از سیاست بیطرفی مشهور بود به نخستوزیری منصوب گردید. در مجلس سوم دو حزب در مقابل هم صفآرایی کردند؛ حزب دموکرات و حزب اعتدالیون. دموکراتها عقیده داشتند ایران باید مثل عثمانی به طرفداری از آلمان وارد جنگ شود و با پشتیبانی آنان خود را از قید نفوذ روسیه و انگلستان آزاد سازد، اما اعتدالیون معتقد بودند باتوجهبهاینکه خاک کشور تحت اشغال قوای انگلیس و روسیه است، ایران قدرتی برای مقابله ندارد و مصلحت ایجاب میکند سیاست بیطرفی اتخاذ کند. باوجوداینکه مجلس و دولت مستوفی در حفظ بیطرفی تلاش نمودند، سرزمین ایران صحنه منازعه و جنگ نیروهای متخاصم روسیه، عثمانی و انگلیس گردید. در ابتدای جنگ شیخالاسلام عثمانی، که ریاست روحانیت عثمانی را در دست داشت، فتوای جهاد بر ضد انگلستان، فرانسه و روسیه را صادر کرد و درواقع کشور عثمانی را در کنار آلمان وارد جنگ ساخت. اما ایران همچنان خواهان بیطرفی بود. علما و مجتهدان شیعه در شهرهای عراق فتوای جهاد را تأیید کردند (عراق در آن تاریخ جزئی از کشور عثمانی بود) و از دولت ایران هم خواستند که در کنار عثمانی مسلمان در جنگ شرکت نماید، اما دولت ایران ورود به جنگ را استقبال از خطر میدانست؛ به ویژه به دلیل اینکه قوای روسیه وارد ایران شده بودند.
با شروع جنگ جهانی اول، حدود هشتهزار سرباز روسی بهمنظور حفظ جان و مال اتباع روسیه در چهار مرحله وارد ایران شدند. بهعلاوه نگهبانان سفارت و کنسولگریهای روسیه در ایران که خود نیروی در خور توجهی بودند دولت عثمانی را نگران کرده بودند. بههمینجهت عثمانی ــ که متحد آلمان بود ــ در اول اکتبر ۱۹۱۴.م نیرویی مرکب از ششهزار سرباز و توپخانه و سوارهنظام وارد ایران ساخت و ناحیه قطور و مهاباد را تصرف کرد تا راههای غرب ایران را که جنبه استراتژیک داشت در مقابل روسها در اختیار داشته باشد.[۸] این کشور طی یادداشتی به ایران اعلام کرد تا زمانی که روسیه از ایران خارج نشود، آذربایجان را تصرف خواهد کرد. دولت ایران از انگلیس و روسیه تقاضا کرد بیطرفی ایران را محترم بدانند و قوای خود را از ایران خارج کنند، اما دو دولت به این تقاضا توجه نکردند، بلکه بر قوای خود افزودند. بدین ترتیب بین قوای عثمانی و روسیه در بخشی از ایران جنگ درگرفت و تلفات سنگینی بر هر دو طرف وارد گشت. انگلیس هم به منظور محافظت از آن بخش مناطق نفتخیز ایران که مربوط به خود میدانست، قوایی از هند وارد خوزستان کرد. عثمانیها قوایی حدود دوازدههزار نفر به خوزستان فرستادند و لولههای نفت را منفجر کردند. انگلستان در موقعیت بدی قرار گرفت و نگران این بود که قوای عثمانی به افغانستان برود و با کمک افسران آلمانی کنترل آن منطقه را بهدست گیرند و هند را در معرض خطر حمله قرار دهند؛ به ویژه که شورشهایی علیه انگلیس در هند انجام شده بود. ازاینرو این دولت قوای نظامی سنگینی را وارد ایران ساخت؛ یک لشکر را مأمور این نمود که قوای عثمانی را از خوزستان اخراج نماید تا لولههای نفت پس از تعمیر محفوظ بماند، و یک لشکر را به خراسان و بلوچستان فرستاد تا از عبور آلمانیها و ترکهای عثمانی به هند جلوگیری نمایند. با وجود این وقتی که قسمت عمده نیروهای انگلیس درآوریل ۱۹۱۶.م در کوتالعماره عراق از قوای عثمانی شکست خورد، ضربه شدیدی به حیثیت و آبروی این دولت وارد گردید.
نویسنده: جلالالدین مدنی
پینوشتها
[۱]ــ دو دولت روس و انگلیس مسیحی در دویست سال گذشته صدمات بسیار به ایران وارد ساختند، ولی صدمات امپراتوری عثمانی، که عنوان خلافت اسلامی را بدون محتوا داشت، در ادواری کمتر از آنها نبوده است. تاریخ صعود و سقوط آن امپراتوری اسلامی میتواند درسهای ارزندهای برای حاکمیت اسلامی ایران داشته باشد، از جمله اینکه حقیقت عدالت و معنویت اسلام میتواند موجب استحکام و قدرت، توسعه و پیشرفت گردد و در قلوب ملتها رسوخ نماید نه شعار اسلام بدون محتوا.
سلطانمحمد فاتح پادشاه عثمانی در ۸۵۷.ق/۱۴۵۳.م با فتح قسطنطنیه به عمر هزارساله امپراتوری روم شرقی (بیزانس) پایان داد و این حادثه مهم از نظر مورخان به قرون وسطی خاتمه داد. سلطانمحمد فاتح با شانزده سال جنگهای خونین تصرفات خود را در اروپا و آسیا توسعه داد، دولتهای مسیحی تا مرکز اروپا را متصرف شد و در مقام آن بود تا کل ایتالیا و مخصوصاً مقر پاپ را در اختیار گیرد. در شرق هم کلیه کشورهای اسلامی خاورمیانه و شمال افریقا و از جمله ایران را هدف داشت. هر مقاومتی را با حربه دین و با تکفیر درهم میشکست.
با استیلای ترکان عثمانی بر قسطنطنیه راه تجارت اروپا با مشرقزمین بهکلّی بسته شد و رشته ارتباط اروپاییان با کشورهای آسیایی و از جمله ایران قطع گردید. اروپاییان که نیاز به کالاهای آسیا داشتند راه دیگری را در پیش گرفتند. اسپانیا و پرتغال که بزرگترین دول استعماری آن زمان بودند در ۱۴۹۳.م/ ۸۹۸.ق با فرمان پاپ هریک نیمی از کره زمین را در اختیار گرفتند!؟ و از این راه به کشف نقاط وراههای ناشناخته دست زدند.
[۲]ــ شاهاسمعیل، از جانب پدر، نواده شیخصفیالدین اردبیلی، روحانی و صوفی بزرگ، و از جانب مادر، نوه اوزونحسن بود. وقتی پدرش، شیخحیدر، رهبر شیعیان، در سال ۱۴۸۸.م کشته شد، وی یکساله بود. در نوجوانی با برادرانش به شمال ایران رفتند و در لاهیجان که حاکمش شیعی بود به سر بردند. در ۱۴۹۹.م/۹۰۵.ق اسمعیل و جمعی از پیروانش به زیارت شیخصفی رفتند. وی در ۱۵۰۰.م/۹۰۶.ق با ارتشی که از پیروان شیعی او بودند ادعای استقلال کرد. هدف شاه اسماعیل این بود که حکومت ملوکالطوایفی را از ایران براندازد و حکومت شیعی متمرکزی ایجاد نماید. وی در ۱۵۰۹.م/۹۱۵.ق با تسلط بر سراسر ایران و عراق به مذهب تشیع جنبه رسمی داد. او پس از سیزده سال جنگ وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران را تأمین کرد. مشکل عمده شاهاسمعیل عثمانی بود که در جنگ معروف چالدران از آن شکست خورده بود. شاهاسمعیل در ۳۸ سالگی در سال ۱۵۲۴.م/۹۳۰.ق به مرض سل درگذشت و پسر دهسالهاش طهماسب جای او را گرفت. در زمان این شاه بود که جنگهای بیستساله بین ایران و امپراتوری عثمانی به وقوع پیوست که با صلح آماسیه پایان یافت (۱۵۵۵.م/۹۶۲.ق).
[۳]ــ از زمانیکه روسیه در اواخر قرن هیجدهم به صورت عامل تهدیدآمیزی برای ایران و پروس درآمد، دولت آلمان و ایران به هم نزدیک شدند. روسیه تزاری همان قدرتی بود که ایران مدت ده سال از ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۳ با آن مشغول جنگ بود. ایران بهعنوان کشوری شرقی در تکنولوژی نظامی و فنون جنگی قوی نبود و فقط با برخورداری از روحیه اسلامی توانست در مقابل روسیه تزاری مقاومت کند. گرچه در سال ۱۸۲۸.م بار دیگر از روسیه شکست خورد، روزنامههای اروپا درباره این جنگها مطالب زیادی به نفع ایران نوشتند. بعد از شکست عثمانی از روسیه در ۱۸۲۹.م خطر روسیه تزاری برای پروس بیشتر شد. از همین تاریخ بود که توجه پروس (آلمان) به ایران و ترکیه جلب گردید. آلمان از وقتیکه سرهنگ مولنکه مأموریت سازماندهی ارتش عثمانی را پیدا کرد تلاش نمود بین ایران و عثمانی صلح برقرار گردد. با وجود این با تأسیس امپراتوری آلمان در ۱۸۷۱.م روابط رسمی ایران و آلمان برقرار نشد اما وقتی این دولت، فرانسه را شکست داد، توجه زمامداران ایران برای یافتن یک نیروی سوم به سوی آن جلب شد. در ۱۸۷۳.م موافقتنامه دولتی و بازرگانی بین دو کشور امضا شد. تا زمانیکه بیسمارک بر سر کار بود مناسبات ایران و آلمان پیشرفت محسوسی نداشت؛ چون وی علاقهای به سیاست مستعمراتی شرق نداشت. توجه او به تحکیم موقعیت آلمان در اروپا بود. اما با عزل بیسمارک در سال ۱۸۹۰.م کمکم مناسبات ایران و آلمان رونق گرفت و اهمیت ایران از نظر سیاسی، ژئوپولتیک برای آلمان ظاهر گردید؛ همسایگی با روسیه، و راه رسیدن به هند.
[۴]ــ از جمله تقاضای انگلیس آزادی کشتیرانی در کارون بود و بهمحضاینکه این آزادی اعلام شد یک شرکت انگلیسی به نام برادران لینچ (Lynch) خط کشتیرانی در آن رودخانه دایر کردند و عملاً تجارت خوزستان را در انحصار خود درآوردند.
انگلستان در این زمان بههیچوجه دشمنی علنی با روسها را مناسب نمیدید؛ زیرا ویلهلم دوم، قیصر جدید آلمان، قدرت زیادی پیدا کرده بود و تهدید جدیدی برای منافع انگلستان و روسیه در سراسر جهان محسوب میشد؛ لذا انگلیس به دولت ایران فشار میآورد که تقاضاهای روسیه را هم در گرفتن امتیازات برآورده نماید. روسها امتیاز بانک استقراضی را در همین زمان گرفتند.
[۵]ــ ص۹
[۶]ــ در مقابل نفوذ آلمان در خلیج فارس، در زمستان ۱۹۰۳.م، لرد کرزن (Curzon)، نایبالسلطنه هند، با یک ناوگان جنگی عظیمی به این خلیج مسافرت نمود. مسافرت وی توام با قدرتنمایی بود. او میخواست به ایران و نیز رقبای سیاسی دولت انگلستان، مثل آلمان، بفهماند خلیج فارس در حوزه قدرت بریتانیا است. لانسدون (Lansdowne)، وزیر امورخارجه وقت انگلیس، در مجلس اعیان آن کشور اعلام نمود: تأسیس پایگاه دریایی و تأسیسات بندری را در خلیجفارس به وسیله هر دولتی که باشد یک تهدید جدی برای منافع بریتانیا میدانیم و به وسایل ممکنهای که در دست داریم از وقوع آن جلوگیری خواهیم کرد. به موازات این نوع مقابله دولت انگلستان یک هیأت بازرگانی به استانهای جنوبی ایران فرستاده شد تا تجارت با این نواحی را تقویت نماید. این دولت کنسولگریهای جدیدی هم در بعضی نقاط تأسیس نمود و ناوگان جنگی خود را هم در بنادر ایران مستقر کرد و با این اقدامات فعالیت روزافزون آلمانیها را محدود ساخت.
[۷]ــ روسها موقعیت خود را در استانهای شمالی تقویت کردند و به بهانه کافینبودن قوای داخلی ایران برای حفظ نمایندگیهای سیاسی و کنسولی و اتباع خود، عدهای قزاق روسی را به ایران آوردند و گارد مسلح تشکیل دادند. انگلستان هم برایآنکه از حریف عقب نماند عدهای سرباز هندی را با عنوان محافظت از سفارت و کنسولگریهای خود وارد ایران نمود. از این تاریخ هر وقت نمایندگان سیاسی دو دولت در ایران رفتوآمد داشتند عدهای در حدود سی، چهل نفر مسلح با لباس نظامی دولت خود آنها را همراهی میکردند. مرزهای ایران بستوبندی نداشت؛ هر روز عدهای با اسلحه وارد ایران میشدند. ترس دو دولت از آلمان باعث شد که کمکم روس و انگلیس رقابت را کنار گذارند و در مقابل دشمن مشترک به اختلافات خود در آسیا پایان دهند.
[۸]ــ در آلمان بر سر چگونگی اقدام در ایران بین وزارت امورخارجه و ستاد ارتش دوگانگی وجود داشت. وزارت خارجه میخواست از طریق سیاسی مقامات ایران را به نقض بیطرفی و ورود به جنگ به نفع آلمان تشویق کند، اما ستاد ارتش آلمان، که با ورود عدهای از دیپلماتها تقویت گردیده و سیاسی شده بود، تمایل داشت راساً اقدام کند؛ بهاینترتیب که با فرستادن وابسته نظامی و هیأت اعزامی به ایران، ایلات و عشایر را بسیج نماید و از نیروی آنها علیه انگلیس و روسیه استفاده کند. برای این منظور دو آلمانی، به نامهای هاینریش رویس، وزیرمختار، و گرافکئورک کانتیز، وابسته نظامی سفارت، وارد عمل شدند. رویس که چند سال در ایران خدمت میکرد به آلمان بازگشت. وزیرمختار آلمان در هر سه قضیه مهاجرت به شهر قم، تشکیل کمیته دفاع ملّی و تأسیس حکومت موقت در کرمانشاه به ریاست نظامالسلطنه مافی، که مدرس همه در آن حضور داشت، تشویقکننده بود. رویس در نزد حکومت موقت نقش نماینده سیاسی آلمان را پیدا کرد، اما در ۱۸ دسامبر ۱۹۱۵.م از سوی وزارت خارجه آلمان به برلن احضار شد و فیلیپ واسل بهعنوان کاردار جانشین وی گردید. واسل تا ۲۱ ژوئیه ۱۹۱۶.م در سفارت آلمان در کرمانشاه نزد حکومت موقت خدمت کرد. اما با اشغال کرمانشاه توسط قوای روس و سقوط حکومت موقت نظامالسلطنه مافی حضور آلمان هم در ایران پایان یافت.
[۹]ــ درحالیکه این حوادث یکی بعد از دیگری در شمال غرب و جنوب کشور بیطرفی ایران را نقض میکرد، وزارت امورخارجه ایران مراسله متحدالمالی را به انضمام هیجده فقره سواد گزارشهای کارگزاریهای آذربایجان و کردستان، مبنی بر رعایتنکردن بیطرفی ایران توسط نیروهای متخاصم، برای نه سفارتخانه مقیم تهران و سفارتخانههای ایران در لاهه، لندن، و بلژیک فرستاد که رئوس نکات این متحدالمال بدین قرار بود:
"از ابتدای جنگ در اروپا برخلاف مقام بیطرفی دولت علّیه ایران در بعضی از نقاط مأمورین و اتباع روس بر ضد آلمانیها و اتریشیها نائره احساسات خصمانه بروز داده... مستقیماً اقداماتی نمودند که خلاصه آن را ذیلاً اطلاع میدهم: ۱ــ تعرض به مسیو فون هندیک، نایب سفارت آلمان در بانک استقراضی شعبه همدان توسط یک نفر ارمنی؛ ۲ــ تعرض دو نفر از اتباع روس به موسیو لیتن، قنسول آلمان در تبریز؛ ۳ــ اعلام جنرالقنسول روس در تبریز به قنسول آلمان که اتباع آلمانی و اتریشی به علت خطرات جانی بهتر است از آذربایجان خارج شوند؛ ۴ــ در مشهد سالدات روس به حجره تاجر آلمانی وارد و مشارالیه را زخم زدهاند... که دو روز بعد وفات نمود؛ ۵ــ تصرف شهبندری عثمانی در تبریز و دستگیری شهبندری و نایب او، همینطور توقیف متصدی امور قونسولگری اتریش که آنها را به تفلیس فرستادهاند و برخی از اتباع آلمان و اتریش را به تهران اعزام نمودهاند." (اسناد بایگانی وزارت خارجه).
در این زمان به علت توسعه درگیریهای، آلمانیها مصمم شدند در وسعت بخشیدن به اقدامات خود علیه متفقین، بهویژه بریتانیا، گروههایی را برای برانگیختن اهالی مشرق ایران به افغانستان و هندوستان اعزام نمایند. همچنین درصدد برآمدند ایلات و عشایر جنوب ایران نظیر دشتیها، تنگستانیها، دالکیها، برازجانیها و چاهکوتاهی و احمدی را علیه انگلیسیها بشورانند. آنها برای این منظور و تقویت جناح طرفدار آلمان، روابط خود را با دموکراتها و ملّیون ایران تقویت کردند و قصد داشتند با این نفوذ دولت ایران را علیه روس و انگلیس به جنگ وارد کنند. گفته میشد تجاوزات عثمانی در غرب همراه با موافقت ایرانیان و مخصوصاً روحانیان در عراق عرب رابطه مستقیمی با اقدامات جدی اتباع آلمانی در ایران داشته است. در این زمان تحولات پیدرپی کابینههای ایران نیز بر ثبات نداشتن اوضاع داخلی میافزود. با فتوحات آلمان و ازمیانرفتن صربستان، راه برلن ــ اسلامبول به شرق که مورد توجه آلمانیها بود باز شد (راه برلین ــ بغداد و خلیج فارس) و اقدامات آلمانیها علیه روس و انگلیس وسعت یافت. کمیته دموکرات ایرانی برلن، به ریاست سیدحسن تقیزاده، با آلمانیها به توافقهایی رسید. شایعاتی وجود داشت که ایران و آلمان قرارداد مخفیانه امضا کردهاند. تسلطیافتن آلمانیها بر راه خانقین با همکاری نیروهای ژاندارمری و افسران سوئدی ــ بسیج نیروهای متفقین و اعزام آنها به ایران را باعث شد. در همین اوضاع و احوال کمیته مبارزه در راه اسلام پرنس رویس، وزیرمختار آلمان، هم به جایی نرسید.
[۱۰]ــ قرارداد صلح جداگانه روسیه با آلمان در اوضاع آن روز ایران تأثیر آنی داشت؛ مخصوصاً در ماده ۱۰ آن گنجانده شده بود که قوای خارجی باید فوراً از ایران خارج گردند. نمایندگان تامالاختیار آلمان توانستند نظریات خود را در قرارداد برست لیتوسک به نمایندگان روسیه انقلابی بقبولانند. قرارداد متارکه در کنگره شوراهای روسیه با ۷۸۴ رأی موافق در مقابل ۲۶۱ رأی مخالف تصویب شد. در آن روز ماده ۱۰ برای ایران مژده حیاتبخشی بود و استقلال ایران اشغالشده را تضمین میکرد. در ماده ۱۰ آمده بود: "فرماندهان کل قشون عثمانی و روس آزادی و استقلال و تمامیت ارضی ایران را مبنا قرار داده حاضرند قشون خود را از ایران بیرون ببرند. فرماندهان مذکور هرچه زودتر با دولت ایران وارد مذاکره میشوند که جزئیات امر تخلیه را تصفیه و سایر اموری را که برای انجام اساس مزبور ضرور است مقرر دارند." رک: مورخالدوله سپهر، ایران در جنگ بزرگ ۱۹۱۸ــ۱۹۱۴، ص ۴۷۳
[۱۱]ــ از جمله موافقتنامههایی که ایران در آن سالها با آلمان داشت عبارتاند: موافقتنامه بازرگانی ۱۹۵۲/۱۳۳۱ ــ موافقتنامه فروش اسلحه و همکاری تسلیحاتی ۱۹۶۶/۱۳۴۵ ــ توافقنامه همکاریهای فنّی ۱۹۶۸/۱۳۴۷ ــ پروتکل کمیسیون مشترک اقتصادی ۱۹۷۳/۱۳۵۲ ــ قرارداد مشارکت ایران در کروپ آلمان ۱۹۷۴/۱۳۵۳ ــ قرارداد احداث دو نیروگاه اتمی در بوشهر ۱۹۷۴/۱۳۵۳ ــ موافقتنامه صدور گاز طبیعی ایران به آلمان ۱۹۷۵/۱۳۵۴ ــ توافقنامه همکاری برای گسترش پژوهشهای علمی و تکنولوژی ۱۹۷۵/۱۳۵۴ ــ پروتکل کمیسیون مشترک اقتصادی ۱۹۷۵/۱۳۵۴ ــ توافقنامه خرید شش فروند زیردریایی از آلمان ۱۹۷۸/۱۳۵۶.
[۱۲]ــ بعد از تسخیر سفارت امریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۹/ ۴ نوامبر ۱۹۸۰ دولت آلمان با صدور اعلامیهای این اقدام را محکوم کرد و خواستار آزادی گروگانها شد. هلموت اشمیت، صدراعظم آلمان، با جیمی کارتر در مسأله گروگانگیری ابراز همبستگی کرد و طی مصاحبهای گفت آلمان در هر صورت امریکا را تنها نخواهد گذاشت و از اقدامات واشنگتن حمایت خواهد کرد. در جواب این سؤال که این حمایت چگونه خواهد بود؟ صدراعظم آلمان پاسخ داد تمام آنچه را لازم باشد و به آزادی گروگانها بیانجا
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران حماس دولت سیزدهم رافائل گروسی دولت رئیس جمهور رهبر انقلاب اصفهان مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان مجلس زنان
تهران شهرداری تهران پلیس بارش باران قتل زلزله حجاب آموزش و پرورش قوه قضاییه فضای مجازی شهرداری وزارت بهداشت
مسکن خودرو حقوق بازنشستگان مالیات سایپا قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو قیمت خودرو بازار خودرو بانک مرکزی بورس
تئاتر تلویزیون نمایشگاه کتاب سینما دفاع مقدس سریال سینمای ایران موسیقی کتاب صدا و سیما
دانش بنیان اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین رفح جنگ غزه روسیه چین نوار غزه ترکیه اوکراین طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر ذوب آهن لیگ قهرمانان اروپا نساجی لیگ برتر فوتبال ایران بازی لیگ برتر ایران سپاهان رئال مادرید
اپل هوش مصنوعی سامسونگ ناسا آیفون گوگل مایکروسافت باتری فضا فضاپیما
بیماران خاص استرس کاهش وزن بیمه زیبایی دندانپزشکی فشار خون