پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

سیاست , دینداری و فرهنگ


سیاست , دینداری و فرهنگ

آیا حقیقتاً دنیای ما به دو بخش تقسیم شده بخشی, سازنده فرهنگ و بخشی كه اسیر قیود فرهنگی است آیا به راستی دو مفهوم از فرهنگ وجود دارد

پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، اسلام مورد توجه فزاینده رسانه ها قرار گرفته است. بسیاری می پرسند چه ارتباطی میان اسلام و تروریسم وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش، هفته نامه بریتانیایی Spectator در سرمقاله ای عنوان كرد كه تروریسم نه با خود اسلام، بلكه صرفاً با قرائت به شدت متحجرانه ای از اسلام ارتباط دارد. این بحث سپس به صورت گسترده در محافل رسانه ای متعدد از جمله «نیویورك تایمز» مطرح شد. مقاله حاضر،حاصل نارضایتی از این آموزه جدید است كه «ما باید میان شیوه رفتاری مسلمانان تمایز قائل شویم».

● مقوله فرهنگ

آیا حقیقتاً دنیای ما به دو بخش تقسیم شده. بخشی، سازنده فرهنگ و بخشی كه اسیر قیود فرهنگی است؟ آیا به راستی دو مفهوم از فرهنگ وجود دارد؟ آیا در قسمتی از جهان، فرهنگ بر پایه خلاقیت انسان مدارانه و در قسمت دیگر، بر پایه عادات غریزی و بدوی قرار دارد؟

اگر كسی این روزها سخنان منتشر شده در روزنامه های غربی درباره مسلمانان را ملاك قضاوت قرار دهد گمان می كند در حال مطالعه راجع به مردمی است كه برای تولید فرهنگ، ظاهراً چیزی جز قصه های عهد عتیق ندارند. از این گذشته به نظرش می رسد آنها تبلور عینی فرهنگ خود هستند؛ فرهنگی كه فاقد شأن تاریخی، اندیشه سیاسی و مباحث عقلانی است. به علاوه، گویا از ایجاد تحول در فرهنگشان نیز عاجز هستند و این مطلب مبین آن است كه نجات آنها مثل همیشه تنها با كمك های بشردوستانه خارجی میسر می شود.

وقتی كه با چنین مطالبی روبه رو می شوم از اینكه به زعم غربی ها در نهایت، جهان ما به دو بخش تقسیم شده تعجب می كنم. در یك سو بدوی ها كه باید پیش از آنكه بقیه را نابود كنند به دادشان رسید و در سوی دیگر، متمدنان كه رسالت آنها نجات همه جهانیان است! اما آیا این تصویر درستی است؟

در دنیای امروز، «مقوله فرهنگ» به شدت مورد توجه قرار گرفته است. ولی آیا به راستی می توان رفتار عمومی افراد، خصوصاً رفتار سیاسی آنها را بر اساس مذهب [به عنوان بخش مهمی از فرهنگ] هر فرد تشخیص داد؟ آیا كسی كه مذهب خود را به شكل اصولگرایانه پذیرفته، یك تروریست بالقوه است و تنها فردی كه متون دینی را به صورت رازورزانه و استعاری فهم می كند، شایسته زندگی اجتماعی و تساهل ورزیدن است؟ می توان سئوال كرد كه چرا قرائت اصولگرایانه از متون دینی به هواپیماربایی، آدمكشی و تروریسم تعبیر می شود؟

ممكن است گروهی اعتراض كنند كه من در حال ارائه كاریكاتوری از مطالب مطبوعات هستم، اما مگر نه اینكه در مجموع كمتر از «برخورد تمدن ها» و بیشتر از «برخورد درون تمدن ها» صحبت می شود؟ آیا این نكته اساسی مقالات Spectator و نیویورك تایمز نبود؟ از این گذشته، حالا هم چیزهایی درباره تفاوت قائل شدن میان دیندار خوب و دیندار بد می شنویم. توجه كنید كه تفاوت میان «دیندار خوب» و «دیندار بد» و نه تفاوت میان انسان های خوب و بد یا تبهكاران و شهروندان سالم -كه امكان دارد هر یك از آنها مسلمان هم باشند- براساس یك مرزبندی نادرست، دین اسلام به اسلام میانه رو و اسلام سیاسی افراطی تقسیم شده و اسلام حقیقی، مترادف با اسلام میانه رو پنداشته می شود؛ چنان كه در مورد تروریست های ۱۱ سپتامبر عنوان شده كه «آنها صرفاً هواپیماربایی نكردند، بلكه مفهوم حقیقی اسلام را نیز ربودند». یكی از تعابیر این مطلب، وجود برخورد در «درون» تمدن ها - و نه میان تمدن ها - است. (اگر چه این تعبیر خودِ من است ولی مسلماً آن را اختراع نكرده ام! )

من عمیقاً به این باور كه می توان رفتار سیاسی افراد را از روی مذهب یا فرهنگ آنها تشخیص داد، شك دارم. فراموش نكنیم از دورانی كه برخی ادعا می كردند كه می توان رفتار افراد را از روی نژاد آنها تشخیص داد، مدت چندان زیادی نگذشته است. آیا باور به اینكه یك یهودی سنتی (Orthodox) یك تروریست بالقوه است و تنها یك یهودی اصلاح طلب قابلیت تسامح در برابر دیگران را دارد، اعتقاد صحیحی است؟

از نظر من، معیار بالا نمی تواند مسئله فرهنگ و سیاست را حل كند. آیا می توانیم تشخیص دهیم كه در چه مواردی سیاست، «عمداً» از پوشش مذهبی استفاده كرده است؟ به عنوان مثال از اقدامات اسامه بن لادن و القاعده كه مدعی جهاد علیه دشمنان اسلام هستند چه چیزی دستگیر ما می شود؟ پیشنهاد می كنم كه بیایید نظریه «رفتار سیاسی بر مبنای فرهنگ» را سر و ته كنیم؛ به جای اینكه فرهنگ و رفتارهای سیاسی را در گذشته ریشه یابی كنیم، آنها را به عنوان پیامدهای جدید شرایط، روابط و چالش های معاصر در نظر بگیریم. بیایید مباحث فرهنگی را در بسترهای تاریخی و سیاسی مربوط به آنها قرار دهیم. تروریسم، یك تفاله فرهنگی به جا مانده از گذشته نیست، بلكه تروریسم پدیده ای مدرن است كه حتی زمانی كه از سنت دفاع می كند آن را در خدمت یك پروژه مدرن به كار می گیرد. برای تبیین این مطلب قصد دارم در ادامه دورنمایی از جریان تروریسم معاصر ترسیم كنم.

● روایتی آفریقایی از تروریسم معاصر

« اقبال احمد» محقق و روزنامه نگار پاكستانی در یكی از مقالات خود در روزنامه Dawn، از تصویری تلویزیونی مربوط به سال ۱۹۸۵ یاد می كند، از دیدار رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریكا با یك گروه از مردان دستار به سر، همه افغانی، همه از رهبران مجاهدین. پس از پایان جلسه ریگان آنها را به محوطه كاخ سفید برد و با این عبارت به رسانه ها معرفی كرد: «این آقایان به اندازه بنیانگذاران ایالات متحده، شریف و بزرگوارند.» در این لحظه بود كه دولت آمریكا كوشید قرائت خاصی از اسلام را در نبرد علیه شوروی مهیا سازد. اجازه دهید پیش از پرداختن به جنبه های سیاسی اقدام مزبور، نخست این لحظه تاریخی را تشریح نمایم: در سال ،۱۹۷۵ آمریكا در هند و چین متحمل شكست شد و در همین سال سلطه پرتغال بر قاره آفریقا پایان یافت. ۱۹۷۵ سالی بود كه مركز ثقل جنگ سرد از جنوب شرقی آسیا به جنوب آفریقا منتقل شد. مسئله اصلی این بود كه چه كسی میراث خوار امپراتوری پرتغال خواهد شد، آمریكا یا شوروی؟

به محض اینكه كانون جنگ سرد از جنوب شرق آسیا به جنوب آفریقا تغییر یافت، استراتژی آمریكا هم دچار دگرگونی شد. «دكترین نیكسون» (در نبردهای آسیا باید خود آسیایی ها بجنگند) كه در طول سال های جنگ ویتنام نضج گرفته بود، نهایتاً جنبه عملی پیدا نكرد. اما همین تدبیر در جنوب آفریقا به كار گرفته شد. در عمل منظور از آن، تصمیم آمریكا به تجهیز و یا حتی پرورش تروریسم علیه رژیم های اصطلاحاً هوادار شوروی بود. پیامد فوری این سیاست، آغاز همكاری میان آمریكا و رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی بود - رژیمی كه از سوی سازمان ملل به ارتكاب جنایت علیه بشریت متهم بود - ریگان از این همكاری به عنوان «یك پیمان سازنده» یاد كرد. آفریقای جنوبی به پایگاه و متحد آمریكا در نبردی سخت علیه حكومت های به اصطلاح هوادار شوروی در منطقه تبدیل شد. این همكاری سازنده، حمایت از جنبش های تروریستی از جمله Renamo در موزامبیك و Unita در آنگولا را در دستور كار خود قرار داد.

محمود مَمدانی*

ترجمه و تلخیص: علی كالیراد

*مدیر موسسه مطالعات آفریقایی در دانشگاه كلمبیا و نویسنده كتاب:

Good Muslim, Bad Muslim: America, The Cold War, and the Roots of Terror (۲۰۰۴)

منبع:

www.ssrc.org/sept۱۱/essays/ mamdani.htm


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.