یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
از نئوکلاسیکهای راستگرا تا نئوکلاسیکهای چپگرا
کسانی بهغلط همهی اقتصاددانان نئوکلاسیک را طرفدار اقتصاد بازارِ خودتنظیمگر معرفی میکنند. این تصور البته درست نیست. این طور نیست که همهی اقتصاددانان نئوکلاسیکْ طرفدار اقتصاد بازارِ خودتنظیمگر بوده باشند. واقعیت این است که در یک تقسیمبندی کلی میتوان دستکم سه دسته از نئوکلاسیکها را در طول تاریخ اندیشهی اقتصادی از هم متمایز کرد: نئوکلاسیکهای بازارگرای افراطی، نئوکلاسیکهای شبهسوسیالدموکرات، و نئوکلاسیکهای مارکسیست.
از میانهروها شروع کنم، از نئوکلاسیکهای شبهسوسیالدموکرات که در فضای امریکا لیبرال شناخته میشوند. گرچه این دسته از اقتصاددانان معتقدند سازوکار قیمتها علیالاصول کارآست و به تخصیص بهینهی منابع میانجامد اما درعینحال بر این باورند که نظام قیمتها در برخی موقعیتها نیز در تخصیص بهینهی منابع با شکست مواجه میشود. انحصار، کالاهای همگانی، پیامدهای خارجی، کالاهای استحقاقی، اطلاعات نامتقارن و مواردی از این دست اصطلاحاً شکست بازار به حساب میآیند. از نگاه نئوکلاسیکهای شبهسوسیالدموکرات، نظام قیمتها در مواردی که شکست بازار به وقوع میپیوندد ناتوان از تخصیص بهینهی منابع است و ازاینرو نیازمند مداخلهی نهاد غیربازاری دولت. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک معتقدند برای رفع این نارساییها باید سیستم دیگری نیز که همان نظام تخصیص متمرکز یا دولتی باشد همراه نظام قیمتها در تخصیص منابع مورد توجه قرار گیرد. نئوکلاسیکهای شبهسوسیالدموکرات عمدتاً با اتکا بر اقتصاد رفاه سنتی با شعار «فرشتهی بخش دولتی برای بیرونراندن دیو بلاهای بازار» به میدان میآیند.
اما نئوکلاسیکهای بازارگرای افراطی آن دسته از اقتصاددانان را شامل میشوند که معتقدند التزام به پیامدهای حاصل از سازوکار قیمتها برای تخصیص منابع به بالاترین سطح رفاه برای جامعه میانجامد. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک بر وجود دولت حداقلی در نظام اقتصادی تأکید دارند و گرچه شکست بازار را در برخی وجوه نفی نمیکنند اما ضرورتاً معتقد نیستند مداخلهی نهاد غیربازاری دولت در اقتصاد بتواند موارد شکست بازار را جبران کند. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک با مداخله در نتایج بازار از اساس ضدیت دارند و سخت دلبستهی شعار «دولتِ کوچکتر، زندگیِ بهتر» هستند. این تلقی منفی از مداخلهی دولت در اقتصاد گرچه از سابقهای دیرینه برخوردار بوده و با فراز و نشیب تفکر محافظهکاری همواره شدت و ضعف مییافته اما در دههای اخیر عمدتاً سوار بر موج نولیبرالیسم به جریان غالب تبدیل شد. نئوکلاسیسم بازارگرای افراطی، سوای استدلالهای سنتی بر ضد مداخلهی دولت، بر دلایلی نیز تکیه دارد که در دهههای اخیر خصوصاً از مکتب انتخاب دیوانی سرچشمه گرفته است. نظریهی انتخاب دیوانی نیز بهنوبهیخود واکنش افراطی و محافظهکارانهای بود به موج فکری ترقیخواهانهای که با فرادستی کینزگرایان و اقتصاد رفاه سنتی و اقتصاددانان توسعه در دهههای پنجاه و شصت میلادی به راه افتاده بود، موجی فکری به طرفداری از مداخلهی بخش دولتی در اقتصاد. شعار نئوکلاسیکهای بازارگرای افراطی عبارت است از « فرشتهی بازار برای بیرونراندن دیو بلاهای دولتی.» خلاصه کنم، هم نئوکلاسیکهای شبهسوسیالدموکرات به نظام بازار ایمان دارند و هم نئوکلاسیکهای بازارگرای افراطی. تفاوت در میزان مداخلهی دولت در نظم بازار است. یکی این مداخله را در مواردی مجاز میداند دیگری نه.
نه باور نئوکلاسیکهای شبهسوسیالدموکرات به مکانیسم قیمتها اسباب تعجب است و نه باور نئوکلاسیکهای بازارگرای افراطی. آنچه شاید مایهی شگفتی باشد اعتقاد برخی مارکسیستها به سازوکار بازار است، بله، نئوکلاسیکهای مارکسیست. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک درواقع منادیان سوسیالیسم بازار هستند. نئوکلاسیکهای طرفدار سوسیالیسم بازار استدلال میکنند که سرمایهداری بر سه نهاد اصلی مبتنی است: سازوکار قیمتها، مالکیت خصوصی بر عوامل تولید، و کار مزدوری. در نظام سرمایهداری، از نگاه این اقتصاددانان، بخش عمدهی معاملات اقتصادی تحت هدایت نیروهای عرضه و تقاضا قرار دارد که بهنوبهیخود با علائم قیمتهای بازار هدایت میشوند؛ همچنین بخش عمدهی سرمایهها یعنی ابزارهای تولید به افراد خصوصی تعلق دارد؛ سرانجام این که اکثریت نیروی کار از صاحبان عوامل تولید حقوق و دستمزد دریافت میکنند. در این میان، اقتصاددانان نئوکلاسیکِ طرفدار سوسیالیسم بازار میکوشند سازوکار قیمتها را حفظ کنند اما نهاد مالکیت خصوصی و کار مزدوری را براندازند. طرفداران نظام اقتصادی مبتنی بر سوسیالیسم بازار درصددند سازوکار قیمتها را به طور دستوری و بدون تکیه بر مالکیت خصوصی عوامل تولید و کار مزدوری بازسازی کنند.
بدین اعتبار، در تاریخ اندیشهی اقتصادی میتوان سه دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک را از هم متمایز کرد: نئوکلاسیکهای بازارگرای افراطی در منتهیالیهِ راست، نئوکلاسیکهای شبهسوسیالدموکرات در میانه، و نئوکلاسیکهای مارکسیست در منتهیالیهِ چپ. به عبارت دیگر، وجه مشخصهی اقتصاد نئوکلاسیک یک هستهی تئوریک است که درعینحال که نحوهی کار سازوکار قیمتها را نشان میدهد قادر است در خدمت مواضع ایدئولوژیکیِ گوناگون از راست تا چپ قرار گیرد. هر سه دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک، چه راستها و چه میانهروها و چه چپها، دربارهی کارآمدی سازوکار قیمتها اتفاق نظر دارند. معتقدند اگر تخصیص منابع در نظام اقتصادی بر اساس علائم قیمتها صورت بگیرد بهترین وضعیت پدید خواهد آمد. پاشنهی آشیل این هر سه دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیکها در همین جاست. آیا سازوکار قیمتها «بهترین» تخصیص منابع را به بار میآورد؟ تخصیص «بهینه»ی منابع به چه معناست؟ برای چه کسانی «بهینه» است؟ همگان؟ همگان یعنی که؟ امیدوارم در یادداشتهای آتی بتوانم نشان دهم پشت این نتایج بهاصطلاح «علمی» چه نوع مناسبات قدرتی خوابیده است.
محمد مالجو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست