دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

معمار زیرك برج های دروغ


معمار زیرك برج های دروغ

خالقان آثار هنری و از آن جمله نویسندگان بسته به منظری كه برای درك هستی برمی گزینند, دست به آفرینش آثار خویش می زنند اما باید این نكته را مدنظر داشت كه نه هر نگاهی ارزشمند است و نه هر انعكاسی از این نگاه ها قابل تقدیر, چه آنكه تمام انسان ها حالا به هر تقدیر زندگی را از دریچه یی می نگرند و بعضی از آنها نیز سعی می كنند, ادراكات خود را در قالب های گوناگون به دیگران منتقل سازند و در این میان آثاری ماندگارتر و تاثیرگذارترند كه راویان آنها صاحب نگاهی متفاوت , صادق و خلاق باشند

● نقدی‌ بر داستان‌ «نامه‌ به‌ كودكی‌ كه‌ هرگز زاده‌ نشد» نوشته‌ اوریانا فالاچی

گاه‌ها منشا آفرینش‌ جهان‌ هنرند و ذهن‌ خالقان‌ آثار هنری‌ شبیه‌ دریچه‌ نگاه‌ یك‌ دوربین‌، بسته‌ به‌ جهت‌ نگاه‌ دوربین‌ و ارتفاع‌ پایه‌ آن‌ مناظر مختلفی‌ را به‌ تصویر می‌كشند و گونه‌های‌ متفاوتی‌ از هنر را خلق‌ می‌كنند.

خالقان‌ آثار هنری‌ و از آن‌ جمله‌ نویسندگان‌ بسته‌ به‌ منظری‌ كه‌ برای‌ درك‌ هستی‌ برمی‌گزینند، دست‌ به‌ آفرینش‌ آثار خویش‌ می‌زنند. اما باید این‌ نكته‌ را مدنظر داشت‌ كه‌ نه‌ هر نگاهی‌ ارزشمند است‌ و نه‌ هر انعكاسی‌ از این‌ نگاه‌ها قابل‌ تقدیر، چه‌ آنكه‌ تمام‌ انسان‌ها حالا به‌ هر تقدیر زندگی‌ را از دریچه‌یی‌ می‌نگرند و بعضی‌ از آنها نیز سعی‌ می‌كنند، ادراكات‌ خود را در قالب‌های‌ گوناگون‌ به‌ دیگران‌ منتقل‌ سازند و در این‌ میان‌ آثاری‌ ماندگارتر و تاثیرگذارترند كه‌ راویان‌ آنها صاحب‌ نگاهی‌ متفاوت‌، صادق‌ و خلاق‌ باشند.

اوریانا فالاچی‌ روزنامه‌نگار زن‌ ایتالیایی‌ از آن‌ دسته‌ افرادی‌ است‌ كه‌ برحسب‌ شغل‌ و حرفه‌ خود جهان‌ را در نماهای‌ باز و بسته‌ گوناگونی‌ تجربه‌ كرده‌ است‌، با برخی‌ از بزرگ‌ترین‌ و تاثیرگذارترین‌ شخصیت‌های‌ جهان‌ در برهه‌های‌ مختلف‌ زمانی‌ به‌ مصاحبه‌ نشسته‌ است‌ و سرزمین‌ها و فرهنگ‌های‌ گوناگونی‌ از جهان‌ را از نزدیك‌ دیده‌ و اخبارها و تحلیل‌هایی‌ از اوضاع‌ آن‌ سرزمین‌ها گزارش‌ كرده‌ است‌. البته‌ همان‌ گونه‌ كه‌ اشاره‌ شد هیچ‌ گاه‌ این‌ تصویرها و تحلیل‌های‌ ارایه‌ شده‌ كه‌ توسط‌ وی‌ به‌ خورد مخاطبان‌ سراسر جهان‌ داده‌ شده‌ است‌ بی‌تاثیر از نگاه‌ یك‌ روزنامه‌نگار فمنیست‌ كه‌ خود را در مذهب‌ بی‌دین‌ و در سیاست‌ لیبرال‌ معرفی‌ می‌كند، نبوده‌ است‌.

از وی‌ تاكنون‌ آثار زیادی‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ از جمله‌ داستان‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ كه‌ از جمله‌ داستان‌های‌ او می‌توان‌ به‌ «یك‌ مرد» و «نامه‌ به‌ كودكی‌ كه‌ هرگز زاده‌ نشد» اشاره‌ كرد. از آنجا كه‌ موضوع‌ بحث‌ پیرامون‌ ادبیات‌ زنان‌ جهان‌ قرار دارد سعی‌ ما بر آن‌ خواهد بود كه‌ فالاچی‌ را به‌ عنوان‌ یك‌ داستان‌نویس‌ زن‌ معاصر مورد بررسی‌ قرار داده‌ و نقد خود را پیرامون‌ داستان‌ «نامه‌ به‌ كودكی‌ كه‌ هرگز زاده‌ نشد» متمركز كنیم‌.

«نامه‌ به‌ كودكی‌ كه‌ هرگز زاده‌ نشد» داستانی‌ است‌ در ۱۲۰ صفحه‌ كه‌ برای‌ اولین‌ بار در سال‌ ۱۹۷۸ در نیویورك‌ سیتی‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ و موضوع‌ آن‌ گفت‌وگویی‌ است‌ كه‌ از طرف‌ یك‌ زن‌ حامله‌ با كودكی‌ كه‌ در رحم‌ دارد صورت‌ می‌گیرد، داستان‌ به‌ صورت‌ یك‌ تك‌گویی‌ بلند توسط‌ شخص اول‌ داستان‌ ارایه‌ می‌شود و سعی‌ در ایجاد یك‌ تك‌ صدایی‌ ممتد در كل‌ داستان‌ و روایت‌های‌ اتفاق‌ افتاده‌ در دل‌ آن‌ را دارد.

این‌ اثر كه‌ در لابلای‌ خطوط‌ آن‌ براحتی‌ می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ نویسنده‌ تا چه‌ حد متاثر از مكتب‌ فكری‌ فمنیست‌هاست‌، به‌ نحوی‌ زیركانه‌ سعی‌ در ارایه‌ مفاهیم‌ اساسی‌ و تاثیرگذار در زندگی‌ انسان‌ معاصر دارد، مفاهیم‌ بزرگی‌ كه‌ قابلیت‌ مانور بیشتری‌ برای‌ نویسنده‌ اثر فراهم‌ می‌آورند، مفاهیمی‌ مانند مرگ‌، زندگی‌، برتری‌ بودن‌ بر نبودن‌، فقر و ثروت‌ و تبعات‌ آن‌ و برتری‌ مرد یا زن‌ بودن‌ برای‌ كودكی‌ كه‌ هنوز پا به‌ عرصه‌ هستی‌ ننهاده‌ است‌.

البته‌ باید گفت‌ كه‌ این‌ اثر همان‌ گونه‌ كه‌ شرح‌ آن‌ رفت‌ از آنجایی‌ كه‌ حاصل‌ روایت‌ نگاه‌ یك‌ نویسنده‌ فمنیست‌ به‌ جهان‌ است‌ نوعی‌ نگاه‌ زن‌ محور به‌ جهان‌ دارد (هرچند كه‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ نباید از نگاه‌ انسانی‌ فالاچی‌ به‌ پدیده‌های‌ هستی‌ در سطح‌ اولیه‌ اثر غافل‌ شد) به‌ گونه‌یی‌ كه‌ در این‌ اثر اكثر شخصیت‌هایی‌ كه‌ به‌ تمثیل‌ به‌ عنوان‌ افرادی‌ ستم‌ دیده‌ و مظلوم‌ معرفی‌ می‌شوند، «زن‌» هستند و همین‌ زنان‌ در فرآیند شكل‌گیری‌ یك‌ داستان‌ كه‌ محوریت‌ روبنایی‌ آن‌ به‌ انسان‌ و سوالهای‌ پیرامون‌ بودن‌ آن‌ در جهان‌ می‌پردازد، نقش‌ اصلی‌ و كلیدی‌ را برعهده‌ دارند. در این‌ داستان‌ زنان‌ هستند كه‌ می‌توانند به‌ افراد امر و نهی‌ كنند، محاكمه‌ شوند مورد تحقیر قرار گیرند و بعد در پی‌ استیفای‌ حق‌ خود وقتی‌ پشت‌ میز محاكمه‌ قرار می‌گیرند می‌توانند توجیهات‌ متاثر از دیدگاه‌ فمنیستی‌ نویسنده‌ را ابراز كنند و حتی‌ در صمیمیت‌ گفت‌وگوی‌ ذهنی‌ خود با كودكی‌ كه‌ هرگز نزاده‌اند، بر سر آنها كه‌ ملامتشان‌ می‌كنند فریاد بزنند و خود را كاملا محق‌ جلوه‌ دهند و همین‌ اتفاق‌های‌ موجود در داستان‌ می‌تواند فرصت‌ خوبی‌ برای‌ نقد این‌ اثر فراهم‌ آورد.این‌ اثر را می‌توان‌ از دو دیدگاه‌ عمده‌ مورد بررسی‌ قرار داد:

الف) چگونگی‌ تاثیر و نفوذ داستان‌ بر مخاطب‌

ب‌) ایدئولوژی‌ نویسنده‌ و نوع‌ نگاه‌ او به‌ انسان‌ و جهانی‌ كه‌ وی‌ پیرامون‌ انسان‌ها، آن‌ را ساخته‌ و پرداخته‌ می‌كند

الف‌ روایت‌ فریب‌ زیر پوست‌ صداقت‌

بررسی‌ چگونگی‌ تاثیرگذاری‌ یك‌ اثر بر مخاطب‌ می‌تواند ما را هرچه‌ بیشتر در نفوذ یك‌ اثر هنری‌ و چگونگی‌ تكامل‌ و پیشرفت‌ آن‌ یاری‌ دهد و برای‌ رسیدن‌ به‌ لایه‌های‌ زیرین‌ یك‌ اثر هنری‌ كه‌ ذهنیت‌ و تفكر غالب‌ بر یك‌ اثر را عریانتر از لایه‌های‌ بالایی‌ نشان‌ می‌دهد راهنمایی‌ كند.

فالاچی‌ در پرداخت‌ داستان‌ و با كمك‌ گرفتن‌ از حس‌ زیركانه‌ یك‌ روزنامه‌نگار كهنه‌كار توانسته‌ است‌ اثری‌ خلق‌ كند كه‌ در بسیاری‌ از جملات‌ با آفرینش‌ حسی‌ همذات‌ پندارانه‌ در مخاطب‌ او را به‌ دنبال‌ شخا داستان‌ از اتفاقات‌ آشنا و ملموسی‌ عبور بدهد كه‌ حتما انسان‌ معاصر در زندگی‌ آن‌ را تجربه‌ كرده‌ و حداقل‌ به‌ آن‌ اندیشیده‌ است‌، خلق‌ صحنه‌های‌ رقت‌انگیز از فقر، تصویركردن‌ زشتی‌های‌ جنگ‌، ظلم‌ و ستم‌ پیروزمندان‌ جنگ‌ كه‌ به‌ گونه‌یی‌ به‌ تمام‌ تاریخ‌ تعمیم‌ داده‌ می‌شود و حس‌ ترحم‌ نسبت‌ به‌ فرزندكی‌ كه‌ هرگز زاده‌ نخواهد شد و بسیاری‌ صحنه‌های‌ آشنا و تفكرانگیز دیگر، همه‌ ابزارهایی‌ هستند كه‌ فالاچی‌ برای‌ تاثیرگذاری‌ بیشتر اثر خود از آنها استفاده‌ می‌كند به‌ گونه‌یی‌ كه‌ داستان‌ پر است‌ از جملات‌ كوتاهی‌ كه‌ شخص اول‌ داستان‌ برای‌ ارایه‌ تصویر به‌ كودك‌ خود از آنها بهره‌ می‌جوید. جملاتی‌ كه‌ به‌ صورتی‌ اعجاب‌انگیز نوستالژیك‌ هستند و در مخاطب‌ ایجاد حس‌ همذات‌ پنداری‌ می‌كنند برای‌ مثال‌ به‌ جمله‌های‌ زیر دقت‌ كنید:

اگه‌ بدبخت‌باشی‌ سرما برات‌ یه‌ بلای‌ آسمونیه‌ اون‌ وقت‌ یاد می‌گیری‌ چه‌ جوری‌ از منظره‌های‌ پوشیده‌ از برف‌ متنفر باشی‌.

مادرم‌ می‌گه‌: دختر دنیا اومدن‌ یه‌ بدبختی‌ بزرگه‌!

اگر پسر باشی‌ باید یه‌ جور دیگه‌ ستم‌ها و بردگی‌ها رو تحمل‌ كنی‌! ... اگه‌ نوازش‌ بخوای‌ یا گریه‌ كنی‌ همه‌ بهت‌ می‌خندند!

امان‌ از اینكه‌ زیر یوغ‌ یه‌ دیكتاتور باشی‌ كه‌ حتی‌ از لذت‌ فكر كردن‌ به‌ آزادی‌ محرومت‌ می‌كنه‌!

فالاچی‌ با طرح‌ چنین‌ جملاتی‌ كه‌ می‌توان‌ در سرتاسر كتاب‌ نمونه‌های‌ بسیار زیادی‌ برای‌ آنها آورد مخاطب‌ را در مقابل‌ اثری‌ قرار می‌دهد كه‌ به‌ او می‌گوید او را به‌ عنوان‌ یك‌ انسان‌ خوب‌ می‌شناسد و از دردها و گلایه‌هایش‌ آگاه‌ است‌. با همین‌ شیوه‌ است‌ كه‌ در ادامه‌ تك‌گویی‌ شخصیت‌ اول‌ داستان‌ و با پیش‌ كشیدن‌ روایت‌های‌ مختلف‌ از كراهت‌ چهره‌ فقر، جنگ‌ و دیكتاتوری‌ به‌ تفاوت‌های‌ مرد یا زن‌ زاده‌ شدن‌ و زندگی‌ كردن‌ یا نكردن‌ اشاره‌ می‌كند. به‌ عبارتی‌ صمیمیت‌ موجود در سطح‌ داستان‌ اسباب‌ نفوذ اثر در ذهن‌ مخاطب‌ و ترغیب‌ برای‌ پیگیری‌ داستان‌ را در او به‌ وجود می‌آورد. صمیمیتی‌ زیركانه‌ كه‌ حاصل‌ ذهنیت‌ یك‌ روزنامه‌نگار آشنا به‌ علم‌ مخاطب‌شناسی‌ و مسلط‌ بر تاثیرگذاری‌ در ذهن‌ مخاطب‌ است‌.

مهدی‌ جلیلی‌


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.