یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
مجله ویستا

افراط و تفریط در تربیت کودکان


افراط و تفریط در تربیت کودکان

این روزها حتی فکر کردن به اینکه بچه ها تنها به مدرسه بروند برای بسیاری از والدین غیرممکن است اما چرا باید چنین باشد

این روزها حتی فکر کردن به اینکه بچه‌ها تنها به مدرسه بروند برای بسیاری از والدین غیرممکن است. اما چرا باید چنین باشد؟ در گذشته تمام فکر و ذکر زنان انجام کار خانه و روفت و روب بود. زنان، کودکان خود را با بازی در خارج از خانه سرگرم می‌کردند و در همین فرصت به پختن سوپ، درست کردن شیرینی خانگی و به طور همزمان تمیز کردن خانه می‌پرداختند. آنچه امروزه تغییر کرده این است که زنان خانه‌دار به جای نگرانی برای خانه‌شان، نگرانی زیادی را صرف فرزندان‌شان می‌کنند تا مبادا آنها پایین‌تر از خط فرضی مقبولیت و چیزی که طبیعی تصور می‌شود، قرار نگیرند. در واقع تربیت کودک، امری به شدت پراسترس، بسیار برنامه‌ریزی‌شده و منظم، و رقابت‌پذیر شده است.

در گذشته اغلب فرزندان جسور و با اعتماد به‌نفس بودند و می‌توانستند خودشان تنهایی به مدرسه بروند، حتی بسیاری از خانواده‌ها فرزندان خود را می‌فرستادند تا پادویی و شاگردی کنند. اما امروزه ترس‌های والدین برای رفاه سالم و رشد و پیشرفت فرزندان زیانبار می‌شود. چنین والدینی در تربیت و پرورش فرزندان‌شان بیش از اندازه می‌کوشند.

این روزها والدینی که به بچه‌هایشان اجازه گردش، قدم زدن و دوچرخه‌سواری کردن می‌دهند از سوی سایر والدین مورد انتقاد قرار می‌گیرند. این نوع والدین در واقع راه ایجاد استقلال را برای فرزندان‌شان باز می‌گذارند اما دیگران فکر می‌کنند آنها دارند بچه‌هایشان را در معرض خطر قرار می‌دهند. افراط در تربیت فرزندان از آنجا ناشی می‌شود که والدین فکر می‌کنند برای اینکه فرزندشان شاد باشد و در امنیت زندگی کند باید در مقابل تجارب ناراحت‌کننده و ناخوشایند حفاظت شود. این کار به معنی مراقبت بی‌وقفه از فرزند در مقابل دنیای عظیم و هولناک اطراف اوست.

به همین دلیل است که بسیاری از والدین هر روز فرزندشان را با ماشین به مدرسه می‌رسانند، حتی زمانی که هوا خوب است و مدرسه بچه‌ها در فاصله کمی از خانه قرار دارد. در واقع افراط در تربیت فرزندان بیشتر در خانواده‌های مرفه اتفاق می‌افتد تا خانواده‌هایی که از اوضاع مالی خوبی برخوردار نیستند. فرزندانی که در تربیت آنها زیاده‌روی شده دچار کمبود اعتماد به نفس بوده، از خود تصویر بزرگی ندارند و هنگام مواجهه با موقعیت‌های جدید و مخاطرات احساس ترس و وحشت می‌کنند.

بچه‌هایی که از پذیرفتن مسوولیت فرار می‌کنند، یا ترسو و خجالتی هستند یا مغرور و پرحرف و اغلب در گروه سنی خودشان از نظر احساسی نابالغ‌اند. افراط در تربیت کودک به طور مستقیم به سطح اعتماد به نفس والدین، هم در پیرامون و دنیای اطراف و هم در درون خودشان مربوط می‌شود. والدینی که به فرزندان‌شان اجازه می‌دهند خودشان تصمیم‌گیری کنند، وقت آزاد و کافی برای بازی کردن داشته باشند و دنیای اطراف‌شان را کشف کنند، چه در درون خود و چه در دنیای بزرگ‌تر نماینده سطح قابل توجهی از اعتماد و اطمینان هستند. آنها تمایل دارند که بیشتر مثبت فکر کنند و حامل خبرهای خوش باشند تا پیام‌آور اندوه و ناراحتی، وقتی اتفاق بدی رخ می‌دهد فرزندان خود را در جریان قرار می‌دهند. زمانی که پدر یا مادری تا این حد اعتماد به نفس نشان دهند فرزندان آنها هم یاد می‌گیرند که همین قدر اعتماد به نفس داشته باشند.

اگر دیدید فرزندتان از شما انتظار دارد برایش هر کاری انجام دهید، از جمله آنکه به جای او برنامه‌ریزی، فکر و احساس کنید این یعنی، تردیدی نیست که باید الگوی رفتاری خود را تغییر دهید. بهترین کار این است که بچه‌ها را تشویق کنید چنانچه مدرسه در نزدیکی منزل شما قرار گرفته باشد با دوچرخه یا پیاده راه خانه تا مدرسه را طی کنند. در ضمن بهتر است تنبلی را کنار بگذارید و برنامه‌ای ترتیب دهید که به بچه‌ها کمک کند راه جدیدی را به سوی استقلال و بر عهده گرفتن مسوولیت پیش بگیرند. فرصتی در اختیارشان قرار دهید تا زمین بخورند و دوباره بلند شوند. اتکا به نفس را در آنها تقویت کنید و کمک‌شان کنید که انعطاف‌پذیری داشته باشند.

اگر متوجه شدید که در تربیت فرزند خود زیاده‌روی می‌کنید، تا دیر نشده یک قدم به عقب بردارید و او را رها کنید تا رشد کند، برنامه‌ریزی کند، خلق کند، بیاموزد، اشتباه کند، زمین بخورد و از نو شروع کند.

ترجمه: سیما هاشمی