شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مکاشفه در زمان
انسانهای مختلف با قرار گرفتن در مقابل دوربین عکاسی کادرهای متفاوتی انتخاب میکنند. در این انتخاب عوامل متعددی سهیماند. جهانبینی شخصی، آموزههای تصویری که انسان داشته، روحیه لحظهای فرد و بسیاری دیگر از فاکتورها اهمیت پیدا میکنند و به کادری متفاوت منتهی میشوند. از سوی دیگر نگاه مخاطب در لحظه برخورد با اثر بر تفسیر و تعبیری که از اثر دارد تاثیرگذار است. وجود این عوامل، چه از سوی هنرمند و چه مخاطب، فضایی پویا برای هنر ایجاد میکند که تحلیل فکری ـ فلسفی اثر را پیچیده میسازد. مطلبی که در اینجا میخوانید مروری بر این عوامل دارد.
هنرهای مختلف از جمله عکاسی برای بیان ایدههای خود از تکنیکهای مختلفی بهره میگیرند. اما اگر این هنرها فارغ از مواد و تکنیکهای استفاده شده در مرحله نقد و تحلیل باشند، نگاه مخاطب حرفهای به آنها نگاهی به دور از ذائقه سنجی و یا عکسالعمل احساساتی خواهد بود.
اگر اثر هنری کاری خوب یا بد باشد حتما ارزش صحبت کردن خواهد داشت. حتی در موردی که یک اثر مورد اختلاف نظر مخاطبین قرار گیرد این اختلاف نظر میتواند نشانه قابلیت ابژه شدن اثر برای بحث باشد. اینکه مسالهای به لحاظ فردی و شخصی مورد پسند واقع شود، مثل وقتی که طعم بستنی به مذاق شخصی خوش باشد، نشان دهنده ارزش واقعی آن مساله نیست. یافتن عناصر زیبایی شناسی در یک اثر و ارزشگذاری آنها نیاز به مطالعه زیاد روی یک اثر هنری دارد.
وقتی که صحبت از فلسفه عکاسی میشود در درجه نخست یک سوال جدی و حتی فلسفی مطرح میشود. تفاوت بین یک تصویر خوب و تصویری از خوبی چیست؟ تفاوت هنرمندانه و خلاقانه از منظری فلسفی بین این دو کدام است؟ یک عکاس یا نقاش زبردست به راحتی میتواند از یک شاهکار هنری کپیبرداری کند.
اما اگر به ارزشگذاری این اثر برآییم آیا باز هم همان ارزشی را که برای نمونه اصل قائلیم برای نمونه کپی شده نیز قائلیم؟ آیا به لحاظ خلاقیت و تصویرسازی، هنرمند کپیکار همان کاری را انجام داده که هنرمند اولیه انجام داده است. همه میدانیم که اثر کپی شده از شاهکارهای هنری ارزش چندانی ندارند حتی اگر این کپی به بهترین نحوی انجام شده باشد. تا به حال هیچ اثر کپی شدهای به عنوان یک شاهکار هنری شناخته نشده است.
اثر هنری فقط آن محصول پایانی ارائه شده نیست، بلکه بخشی از ارزش هنری به خلاقیت و هنرمندی مربوط میشود که هنرمند در حین خلق اثر از خود نشان میدهد. از طرف دیگر اگر هنرمند دست به کپیبرداری از طبیعت بزند و یک منظره طبیعی را به بهترین نحوی در اثر خود منتقل کند آیا دست به خلق یک شاهکار زده است، تفاوت این کپیبرداری با کپیبرداری از یک شاهکار هنری کدام است، شاید تنها تفاوت بارز در اینجا کپیبرداری از خلاقیت خداوند به جای کپیبرداری از خلاقیت انسانی باشد. این اتفاقی است که در عکاسی به وفور رخ میدهد.
عکاس به برداشتن تصویر از طبیعت دست میزند. پس آیا عکاسی چهره یا طبیعت خلق اثر هنری محسوب نمیشود؟ در اینجا ارزشگذاری چگونه است؟
سوال دیگری که مطرح میشود در مورد زیبایی و نازیبایی یک اثر هنری است. گاهی برخی از آثار جذاب هنری به سوژههای زشت و ناخوشایند دست زدهاند و شاهکار خلق کردهاند. در اینجا کدام ارزشگذاری این اثر را یک شاهکار معرفی کرده است؟
نخستین مسالهای که در خلق اثر هنری بسیار مهم است میتواند سوژه انتخابی هنرمند باشد. اینکه هنرمند عکاس چه موضوعی را جذابتر میبیند و چشم خود را به کدامسو میچرخاند. این انتخاب سوژه نخستین فعالیت هنری هنرمند محسوب میشود. احساس نیازی که یک عکاس به مساله خاصی دارد و ضرورتی که میبیند تعیینکننده قدم اول خلق اثر او است. شکلها و فرمها در چشم انسانهای مختلف تداعیگر معنای خاصی میشوند. کمتر پیش میآید که دو انسان احساس دقیقاً مشترکی نسبت به یک تصویر داشته باشند، عکاس براساس بینشی که دارد و تصوری که از جهان پیرامون خود دارد سوژه خود را انتخاب میکند.
در عکاسی منظره یک عکاس خوب بیش از آنکه به دنبال تصویر زیبا باشد در پی یافتن زاویه دوربین بهتر و مناسبتر برمیآید. پس قدم بعدی هنرمند چگونه بیان کردن سوژه مدنظر است. چگونه دیدن خطوط و نورپردازی، شکل و فرمهای انتخابی هنرمند، نکاتی هستند که در چگونه خلق شدن اثر کمک میکنند. مواد مورد استفاده، نگاتیو، لنز و در حالت کلی دوربین همه فاکتورهایی هستند که باید مدنظر هنرمند باشند. پس اثر نهایی محصول سه مرحله است.
۱) چگونه دیدن صحنه و انتخاب سوژه
۲) احساس و دریافت هنرمند اثر از سوژه
۳) نحوه استفاده هنرمند از مواد در دسترس.
عکاسی که تنها به مدد امکانات برتر و تکنولوژی بهتر به عکس گرفتن میپردازد و از تصاویر معمولی عکسهای زیباتری میگیرد به لحاظ ارزشگذاری هنری و فلسفی در مرتبه بالایی قرار ندارد. لذا برای خلق یک اثر تمام فاکتورها حائز اهمیت هستند.
برای ارزشگذاری یک عکس ابتدا باید بدانیم که عکس در کدام دسته از عکسها میگنجد. اگر عکس منظره یا پرتره گرفته شده باشد جای چندانی برای خلاقیت وجود ندارد. این عکس باید کادری موزون داشته و فرمها و رنگها با هماهنگی در کنار هم قرار گرفته باشند. لذا در اینجا ارزشگذاری براساس تکنیکهای اولیه عکاسی انجام میشود.
عکسها دو گونه اصلی دارند. یک دسته عکسهایی که برای ثبت اتفاقی برداشته میشوند و یک دسته عکسهایی که به هدف طراحی گرفته میشوند. بازن معتقد است که عکس زمان را حفظ میکند و آن را از زوال به دور میدارد.
این تعریف بازن به همان گونه تحسین عکاسی اشاره دارد، عکسهایی که زمان را منجمد میسازند و مخاطب با دیدن آن به مکاشفه در زمان خاصی میپردازد. عکسهای خبری و جنگی در این دسته میگنجند.
عکسهای طبیعت، پرتره، در دسته دوم طبقهبندی میشوند. ارزشگذاری هنری در این دسته متفاوت است و عکسهای این گروه تاثیرگذاری متفاوتی دارند.
یکی از عواملی که در ارزشگذاری عکس نقش مهمی دارد نحوه خوانش مخاطب از عکس است. اینکه یک عکس با چه نگاهی دیده میشود تاثیر بسیاری در این ارزشگذاری میگذارد. نمونههای مطرحی از این خوانش به این شرحاند.
۱) نگاه انتزاعی
۲) نگاه دقیق
۳) نگاه سریع
۴) نگاه کند
۵) نگاه تشدید کننده
۶) نگاه نافذ
۷) نگاه همزمان
۸) نگاه به هم ریخته.
عناصری نیز در یک عکس حائز اهمیت هستند و نگاه مخاطب را به سمت خاصی هدایت میکنند از این جمله میدان تصویر، محدوده، خط، نما، ریخت، زمینه، رنگ، بافت تصویر، جایگاه، بعد و جهت هستند. این عناصر با جایگیری در یک عکس زاینده نشانههای خاصی خواهند بود که ممکن است برای هر مخاطب تعریف خاصی به همراه داشته باشند.
هنرمند عکاس میتواند با بهرهگیری از ویژگیهای مختلف تصویری خلق اثر هنری داشته باشد. یکی از این ویژگیها وجود تقابلهای قطبی در تصویر است. به عنوان مثال وقتی در عکسی دیوار و آسمان حضور داشته باشند یکی از این تقابلها اتفاق میافتد.
دیوار نماد اسارت و بندگی است در حالی که آسمان نماد رهایی و آزادی است. ارجاعات ضمنی و ارجاعات صریح از دیگر ویژگیهای جذاب در قاب عکس محسوب میشوند. وقتی در عکسی، دیواری فرو ریخته دیده شود این دیوار فروریخته میتواند به هر مضمون ضمنی ارجاع داشته باشد. به پایان رسیدن اسارت و بردگی، از بین رفتن مشکلات، تلاش برای هموار شدن مسیر همه تعبیراتی هستند که از این تصویر حاصل میشوند.
این بازی فکری که عکس میتواند در انسان به وجود آورد یکی از قدرتهای عکس محسوب میشود. یکی دیگر از اتفاقاتی که ممکن است در یک عکس رخ دهد و به آن ارزش بخشد وجود روایت در عکس است. شاید عکس در گونه دوم عکسها بگنجد اما وجود تصاویر و اتفاقات روایی بیانکننده حادثهای باشند. و حتی شاید این حادثه، حادثهای واقعی نباشد بلکه تنها از ذهن مخاطب برآید، اما همین روایت عکس را متفاوت میسازد.
هنرمندی که دوربین به دوش دارد با بهرهگیری از تمام این ویژگیها و با استناد بر سوژه خود به مواد خود تکیه میکند و در آخر به خلق میرسد. در این مرحله مسوولیت هنرمند به پایان رسیده و تحلیلگر و منتقد وارد عمل میشود، تا به ارزشگذاری این اثر بپردازد.
مهدیه مفیدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست