چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

این راه من بود


این راه من بود

در آستانه لیگ برتر فصل پیش, مورینیوی زیرك و هشیار, وقتی كه دریافت جام جهانی شاید موجب شود تا بازیكنانش با تمركزی متلاشی شده, رقابت ها را دنبال كنند به آنها خصوصی و بسیار جدی هشدار داد كه اگر بیش از حد به جام جهانی و جاذبه های آن بیندیشند و از نظر جسمی و البته روحی خود را با چلسی هم سو نكنند, آنگاه كنار گذاشته شدنشان از مجموعه, آسان ترین كار ممكن برای گذر از چنین بحرانی است

● ژوزه مورینیو از دوفصل حضورش در چلسی می گوید

«ماه آوریل بود و لیگ برتر در نقطه جوشش. در برابر وستهام یونایتد، ۱۰ نفره شدیم. از آن آزاردهنده تر با یك گل نیز از آنها عقب افتاده بودیم. یادم نمی رود كه با خود اینگونه نجوا می كردم: «دیگر تمام شد. كارمان ساخته است.» اما خب با ۴ گل و با یك نمایش بی نظیر و دل انگیز از آن گودال نجات یافتیم. هفته بعد به بولتون رفتیم. در ریبوك، پیروز شدن كاری است به غایت سخت. پیروزی با دو گل ما را به پرواز درآورد. برای قهرمانی و شكوه ابدی، تساوی، شدنی ترین خواسته مان بود. آن هم در برابر منچستر یونایتد... در خانه بازی داشتیم. اما با نتیجه ای درخشان و فراموش نشدنی، یعنی سه بر صفر آنها را درهم شكستیم. بله در خانه جشن قهرمانی برپا كردن حسی است بی همتا... از آن خاطرات تكرارنشدنی.»

در آستانه لیگ برتر فصل پیش، مورینیوی زیرك و هشیار، وقتی كه دریافت جام جهانی شاید موجب شود تا بازیكنانش با تمركزی متلاشی شده، رقابت ها را دنبال كنند به آنها خصوصی و بسیار جدی هشدار داد كه اگر بیش از حد به جام جهانی و جاذبه های آن بیندیشند و از نظر جسمی و البته روحی خود را با چلسی هم سو نكنند، آنگاه كنار گذاشته شدنشان از مجموعه، آسان ترین كار ممكن برای گذر از چنین بحرانی است. او نیك پنداشته بود، كه شاید نیاز رسانه ها، مربیان و خواسته مردم سبب شود تا بازیكنانش با آن توان همیشگی خود را وقف باشگاه نكنند. «خیلی طاقت فرسا است. بسیار سخت و مهم.»

این را مورینیو می گوید: «از یك زاویه عمومی، وابسته است به نقش مربیان و البته نمایش انفرادی بازیكنان باشگاه. مربیان تیم های ملی دیدگاه ها و واكنش های متفاوتی دارند. ممكن است یكی از همین مربیان ملی به بازیكنی بگوید: «هی پسر! فراموش نكن كه برای من اهمیت ندارد كه تو در باشگاه چه عملكردی از خود نشان می دهی... چه بدرخشی و چه افتضاح باشی، انتخاب من در جام جهانی خواهی بود. پس خیالت راحت.» همین نگرش به بازیكنان یك آزادی روحی می بخشد. سبكبال و بدون ذره ای دلهره، فصل را پی گیرند. البته می توانم دقیقاً نمونه ای كاملاً متضاد با چنین رویكردی را از مربیان به خاطر آورم.

یكی ممكن است عقیده دیگر داشته باشد. مثلاً بگوید: «هی... دقت كن و حواست را جمع كن. باید بازی كنی... اگر می خواهی جایی در سیاهه بازیكنان كشورت داشته باشی باید بدرخشی... اگر دیدی تا ماه دسامبر، به تو مجالی برای خودنمایی داده نمی شود، خب راحت ترین كار این است كه باشگاهت را عوض كنی... از آن محیط فرار كنی و به خود و فضای فعالیتت سیمایی دیگر ببخشی. نمی دانم چه خواهی كرد. فقط آنچه برایم مهم است بازی كردنت است. می توانی برای ابد تیمت را ترك كنی و یا به تیم دیگری قرض داده شوی... اگر بازی نكنی، بهتر است رویای جام جهانی را از كله ات خارج كنی.»

آنچه مورینیو در تمام مدت فصل گذشته از آن بیم و واهمه داشت، حس خودشیفتگی و تكبر بود كه می ترسید در مجموعه اش تبلور یابد. «البته، آن تنها منوط به جام جهانی نبود. مسائل دیگری هم مرا آزار می داد. اینكه چرا ما در لیگ قهرمانان آن طور كه انتظار داشتم، به فروغ و موفقیتی دست نیافتیم. داستان لیگ قهرمانان به كلی با قصه لیگ برتر متفاوت است. از یك جنس دیگر. مثلاً در لیگ برتر، اگر هم در ادامه با آن توان آشنا، وارد میدان نمی شدیم چندان آزاردهنده نبود. چرا؟ چون آن را قبلاً فتح كرده بودیم. اما لیگ قهرمانان اروپا و راه موفقیت در آن، داستان دیگری دارد. باید تا آخرین ثانیه مسابقه سختكوش وهشیار باشید. بدون كمترین لغزش. باید با خویی جنگجویانه، تسلیم نشدنی و خستگی ناپذیر تمرین كرد.»

سناریوی چلسی، در نیم فصل دوم فصل پیش و پس از آن شكست تاسف بار و مایوس كننده از بارسلونا، كم كم در حال رنگ عوض كردن به یك ژانر دراماتیك بود. پس از آن، مجموعه مورینیو امتیازات حساس و جبران نشدنی را در برابر استون ویلا، میدلزبورو، چارلتون و فولام از دست داد. در برابر چارلتون، آنها در استنفوردبریج متوقف شدند و آن اتفاق برای نخستین بار در آن فصل رخ داد. یعنی پیروز نشدن و ناكام شدن در برابر حریفی در خانه... استنفوردبریج! در بیست و دوم ژانویه، شكاف عمیق و كنایه آمیز آنها با نزدیك ترین رقیبشان در لیگ برتر یعنی منچستر یونایتد بدجوری به چشم ها چشمك می زد. اوه... خدای من. ۲۲ امتیاز.

و بنا بر یك سنت، باید در آن برهه، در انتظار یك واكنش عجیب و طعنه آمیز دیگر از مورینیو می ماندیم.» بازیكنان من فوتبالیست هایی هستند برای اولین دقایق مسابقه و نیز ماجراجویانی برای واپسین آن. و این یكی از آن انگاره هایی است كه به آن عمیقاً معتقدم و البته باید به آن پایبند باشم. كه اگر جز این باشد و بازیكنانم از این جنس فوتبالیست نباشند آنگاه چطور می شود چنین اختلاف حیرت انگیزی را با منچستر یونایتد ایجاد كرد و چنین پیشرفت و فروغی را در لیگ برتر از خود ارائه داد؟ و این برای من چندان یك رخداد شگفت انگیز و غیرقابل باور نبود.

آنچه كه بسیار حیرت انگیز بود، فراز و حضیض هایمان در ماه های فوریه و مارس بود. به اصول پایبند نبودیم. نمی توانستم و هیچ گاه نمی خواهم در صورت بروز چنین ضعف هایی، خود را جزیی از این ناكامی نخوانم و بازیكنانم را نقش های نخست چنین نمایش ناامیدكننده ای بخوانم. نه... چنین رویكردی هیچ گاه منصفانه نیست. من نیز به عنوان عضوی از این گروه، در برابر مشكلات مسئول هستم. نمی خواهم خود را به گونه ای نشان دهم كه بگویم: «من یك حرفه ای كامل و بدون خطا هستم و شما بازیكنان، بی لیاقت و احمق! شمایی كه چنین نتایج افتضاحی را به بار آورده اید.» اگر خطایی از مجموعه مان سر بزند و اگر نتیجه ای مایوس كننده كسب شود، تمامی ما، معماران اصلی این بحران هستیم. اما این، پایان داستان ما در فصل پیش نبود.»

در كتاب «چلسی راه و طریقت چلسی ما» مورینیو، با نگاهی واقع گرایانه به رویداد های فصل پیش می نگرد: «وقتی كه از لیگ قهرمانان كنار رفتیم، چندان اوضاع طبیعی نداشتیم. یعنی اینكه در لیگ برتر چون می دانستیم قهرمان ۹۹ درصدی هستیم، با آن انگیزه و هوس همیشگی بازی ها را دنبال نكردیم. خب این طبیعی است. فكرش را بكنید وقتی در آن برهه، هدف غایی تان موفقیت در لیگ قهرمانان باشد و سپس در حصول به چنین خواسته ای سرخورده شوید و كنار روید، آنگاه بسیار سخت است كه در لیگ برتر با آن شوق و شور همیشگی بازی ها را ادامه دهید. اما خب چنین حسی، كه با بی خیالی آمیخته شده بود، چندان دوام نداشت. تا وقتی كه دریافتیم كه من یونایتد فاصله ۲۲ امتیازی اش را بدل به یك اختلاف ۷ امتیازی كرده است آنجا بود كه از رویا و خواب موقت برخاستیم. اگر به چنین بحرانی با ضعف و شكنندگی پاسخ می دادیم، كارمان تمام بود. متلاشی نشدیم. با اینكه، آنها كه قوی نیستند، همواره زیر چنین فشار خردكننده ای از پا درمی آیند. ولی واكنش ما به چنین شرایطی، شكوهمند بود.»

وقتی تسلط و حكمرانی چلسی در لیگ برتر، هفته به هفته رنگ و بوی ضعف و تزلزل به خود می دید، آنگاه این رسانه ها و مطبوعات جزیره بودند كه ذكاوت و تیزهوشی اسب سوار پیر، یعنی سر الكس فرگوسن كسی كه یك دهه پیش، آنگونه كوین كیگان و تیم متبوعش یعنی نیوكاسل را گرفت و پشت سر نهاد، را در یادها زنده ساختند. اینكه شاید این بار نیز پیرمرد اسكاتلندی بتواند آبی ها را به چنان سرنوشتی دچار سازد. در این برهه بود كه مورینیو وقتی با سئوال خبرنگاران در خصوص ركود چلسی و احتمال رسیدن من یونایتد به آنها مواجه شد، با یك داستان بومی از سرزمین مادری اش جنگ روانی را به نفع خود به پایان رساند. او ضرب المثلی را بازگو كرد كه در نوع خود جالب و هوشمندانه به نظر می رسید.

ترجمه :سهیل نوری پناه


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید