دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
پژواک
روزی پسر کوچکی با قیافه ای خشمگین و ناراحت به خانه آمد و پس از رفتن به آشپزخانه کارد بزرگی را برداشت و قصد خروج از خانه را داشت. مادرش که سخت نگران شده بود راه را بر او بست و گفت: کجا می روی؟ این چاقو برای چیست؟ پسر با عصبانیت گفت پسر بدی پشت خانه ما هست که مرتب مرا تهدید می کند. من بهش می گم ازت بدم می آد٬ اونهم میگه ازت بدم می آد. می گم برو گمشو٬ اونهم همینو میگه. بهش گفتم می کشمت٬ اونهم من را تهدید کرد. حالا می خوام برم پیداش کنم و بکشمش. مادرش که حالا قیافه آرامتری داشت. لبخندی زد و گفت. تو بهش گفتی که دوستش داری. پسر با حیرت گفت نه! مادر گفت: خب حالا اول بهش بگو دوست دارم٬ بعد اگه نتیجه نداد باهاش دعوا کن و سپس چاقو را از دست پسرش گرفت. چند دقیقه بعد پسر آرام در جایی نشته بود و بازی می کرد. مادرش پرسید چی شد؟ پسر گفت: هیچی٬ گفت اونهم منو دوست داره٬ حالا دیگه با هم رفیق شدیم.
http://payamattari.blogfa.com/۸۷۰۱.aspx
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب حج آمریکا مجلس شورای اسلامی دولت شورای نگهبان انتخابات دولت سیزدهم حجاب رسانه جنگ
هواشناسی تهران شهرداری تهران فضای مجازی قتل آموزش و پرورش سلامت سیلاب شهرداری سازمان هواشناسی باران آتش سوزی
قیمت دلار ایران خودرو قیمت طلا خودرو بانک مرکزی قیمت خودرو دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان مسکن تورم قیمت
تئاتر محمدعلی علومی برنارد هیل تلویزیون سریال سینما دفاع مقدس نمایشگاه کتاب سینمای ایران صدا و سیما مسعود اسکویی موسیقی
مغز دانش بنیان فضا
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین طوفان الاقصی طالبان نوار غزه نتانیاهو
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی عبدالله ویسی رئال مادرید لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام بازی بارسلونا
هوش مصنوعی باتری اپل مایکروسافت آیفون گوگل سامسونگ پهپاد عکاسی ناسا
رژیم غذایی مواد غذایی چای زیبایی بیمه کاهش وزن توت فرنگی سیگار