یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

مرا پرسش کردن بیاموز


مرا پرسش کردن بیاموز

پرسش های مطرح در برنامه تفکر و پژوهش پایه ششم ابتدایی پرسش های معلم است و نه دانش آموز

۱. اجرای برنامه تفکر و پژوهش نیاز به مربیانی دارد که خود با مهارت‏هایی که قصد تعلیم آن به دانش‏آموزان را دارند، آشنا باشند. در برنامه فکرپروری برای کودکان و نوجوانان (فبک) گفته می‏شود مربی تعلیم‌دهنده و یاد دهنده نیست و فقط تسهیل‏گر است و این موجب ایجاد یک مغالطه شده است.

درست است مربی، تعلیم‏دهنده‏ دانشی نیست، اما این برنامه قرار است مهارت‌هایی را به دانش‏آموزان طی گفت‌وگوی فلسفی آموزش دهد. مهارت‌هایی مانند تفکر انتقادی، تفکر خلاقانه و تفکر مسئولانه. درباره این مهارت‌ها، دو اصل مهم در برنامه‏ فکرپروری برای کودکان وجود دارد. یکی این‌که این مهارت‌ها قابل ارتقا هستند و این‌گونه نیست که بگوییم اگر کسی آنها را به نحو ژنتیکی از پدر و مادر دریافت کرد، واجد آنها خواهد بود و الا قابل دسترس نیست و دوم آن‌که این مهارت‌ها را نمی‏توان به‌طور مستقیم و با مثلا یک کتاب آموزشی به صورت معلم‏محور تعلیم داد. همچون شنا که نمی‌توان آن را با یک کتاب آموزشی به کسی یاد داد بلکه باید آن را در آب یادگرفت، این مهارت‌ها را نیز باید در یک حلقه‏ کندوکاو و با کمک تسهیل‏گری که خود مسلط به این مهارت‌ها باشد، تمرین کرد.

همان‏گونه که مربی شنایی که خود شنا بلد نباشد نمی‏تواند آن را به کسی یاد دهد، مربی برنامه تفکر و پژوهش که خود مسلط به مهارت‌های مورد نظر این برنامه نباشد، نمی‌تواند آنها را در دانش‌آموزان خود ارتقا بخشد. حال باید دید آیا این مهارت‌ها به مربیان این برنامه منتقل شده است که ایشان بتوانند آن را به دانش‏آموزان خود منتقل کنند؟

متأسفانه باید بگوییم به هیچ وجه. اولا همان‌گونه که معلوم شد خود مربیان هم نمی‏توانند با آموزش یک کتاب به این مهارت‌ها دست یابند. ایشان نیز باید آنها را خود در ضمن حلقه‏های کندوکاو تمرین کرده باشند.

اما آنچه از کلاس‌هایی که برای آموزش معلمان پایه‏ ششم برای تدریس درس تفکر و پژوهش ترتیب داده شده است، کتاب راهنمای معلم و لوح فشرده آموزش معلم به دست می‌آید این است که این برنامه در آموزش مهارت‌ها به مربیان و معلمان پایه ششم موفق نبوده است.

اولا بنا به صحبت‌هایی که خود معلمان از نحوه آموزش خود فرمودند کلاس‌های آموزشی مربیان به صورت کلاس‌هایی برگزار شده است که آموزشگری فقط سعی کرده نحوه کلاس‌داری، تقسیم وقت کلاس و ارزیابی دانش‌آموزان را به معلمان به صورت یکطرفه و معلم‏محور آموزش دهد و خود مربیان چنین نحوه از کلاس‌داری را تمرین نکرده‏اند.

کتاب معلم هم که شتابزدگی در آن کاملا مشهود است، بیشتر یک کتاب جمع‏آوری مطالب از سه چهار کتاب در دسترس نویسنده یا نویسندگان بوده و حتی سعی نشده است بین این مطالب ارتباطی برقرار شود و حتی لااقل آموزش مربیگری برنامه فکرپروری برای کودکان را به صورت نظری هم به شیوه‏ای درست و کامل آموزش نداده است.

فقط برخی مبانی نظری این برنامه به صورت بسیار ناقص طرح شده که خواننده پس از مطالعه آنها نیز ربط این مسائل را با برنامه تفکر و پژوهش درک نمی‏کند. مفاهیمی همچون عقلانیت، حلقه کندوکاو، گفت‌وگوی فلسفی و تفاوت آن با گفت‌وگوی جدلی، سازگاری و... از مهم‌ترین مفاهیم نظری این برنامه است که هیچ اشاره‏ای به آنها نشده است و بدون توضیح رها شده‏اند.

در لوح فشرده‏ای که اجرای این برنامه را توسط دو مربی به عنوان الگو در کلاس نشان می‌دهد، برخی اصول اجرای این برنامه پیاده می‏شود، اما مربی‏ای که این لوح فشرده را تماشا می‏کند چون از این اصول به صورت مشخص آگاه نمی‏شود و در خود اجراها یا میزگردهای بعد از هر کلاس هم که در لوح فشرده وجود دارد، به آنها اشاره نمی‏شود، نمی‏توان انتظار داشت مربی‏ای که این اجرا را دیده از آن اصول آگاه شود و بتواند آنها را در کلاس خود پیاده کند.

به عنوان مثال یکی از اصول اصلی اجرای برنامه این است که در همان جلسه اول یا دوم، با کمک خود دانش‏آموزان قواعدی برای کلاس وضع شود. مثل این قاعده که هر کس با اجازه صحبت کند، وسط حرف دیگران نپرد، به نظر دیگران احترام بگذارد و نظر کسی را هر چند هم عجیب باشد، مسخره نکند و... اما در هیچ کجا به این‌که چنین قواعدی برای اجرای خوب چنین کلاسی لازم است، اشاره نمی‏شود.

۲. کتاب کار دانش‏آموز جزء دیگر این برنامه است. در این کتاب تمرین‏هایی در نظر گرفته شده است تا متناسب با برنامه اجرا شده در کلاس، دانش‏آموز در کلاس یا بعد از کلاس به انجام آنها بپردازد.

نکته: در برنامه فبک ایده‌های کودکان روی تخته سیاه با نام خود ایشان نوشته می‌شود تا احساس اعتماد به نفس و حس مالکیت فکری در ایشان تقویت شود، اما در برنامه تفکر و پژوهش چنین چیزی به چشم نمی‌خورد این تغییرات نه بومی‌سازی برنامه فبک بلکه مثله کردن آن است

این تمرین‏ها اغلب بسیار ضعیف و ابتدایی است که حتی برخی با اهداف برنامه تفکر و پژوهش که در کتاب راهنمای مربی به آنها اشاره شده است، همخوانی ندارد. کسانی که با کتب نزدیک به آنچه اهداف برنامه تفکر و پژوهش را دنبال می‏کنند آشنایی دارند، واقفند در این کتب چه تمرین‏ها و فعالیت‏های جالبی وجود دارد که متاسفانه سایه‏ای از آنها هم در این کتاب کار دیده نمی‏شود.

۳. وقتی به کتاب راهنمای معلم رجوع می‌کنیم می‏بینیم برای هر داستان یا قطعه فیلمی که قرار است در کلاس نمایش داده شود، چند پرسش برای آن‌که مربی آنها را در کلاس مطرح کند، آورده شده است. این پرسش‌ها یکی از اصلی‏ترین اجزای برنامه فبک است. اما در مورد این پرسش‌ها چند نکته وجود دارد.

اول آن‌که تعداد این پرسش‌ها بسیار محدود است. با وجود داستان‌ها و قطعه فیلم‌های خوبی که برای اجرا در درس تفکر و پژوهش انتخاب شده است، انتظار می‏رود این سوالات که کمک بسیار بزرگی برای مربی جهت پیشبرد بحث‌های کلاسی است، عمیق‏تر و فلسفی‏تر و به تعداد بیشتر باشد.

ثانیاً یکی از اهداف برنامه فکرپروری برای کودکان این است پرسش‏هایی در کلاس طرح شوند که واقعاً در ذهن کودک و نه ذهن معلم یا نویسندگان کتاب به صورت پرسش درآمده باشد، چرا که ذهن به‌دنبال یافتن جواب پرسشی خواهد رفت که واقعاً برای آن ذهن پرسش باشد. بنابراین پیشنهاد شده است این پرسش‏ها با تفکر بر خود داستانِ خوانده شده یا فیلمِ نمایش داده شده، توسط خود دانش‏آموزان پرسیده شود و بعد پرسشی که بیشتر ذهن کودکان را به خود مشغول کرده است، انتخاب و در بحث کلاسی طرح شود.

بنابراین در کتب راهنمای مربی که برای داستان‏های این برنامه در جهان نوشته شده است، برای هر داستان چند ایده‏ اصلی که با احتمال زیادتری مورد نظر کودکان قرار خواهد گرفت، طرح و برای آنها پرسش‏هایی که می‌تواند به مربی کمک کند تا بحث کلاس را پیش برد، آورده شده است.

۴. نویسندگان محترم کتاب راهنمای معلم در چند موضع به بومی بودن این برنامه اشاره می‏کنند و این‌که این برنامه کاملا همخوان و سازگار با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی است. اما باید توجه داشت بومی کردن این برنامه به چه معناست؟ آیا بومی کردن این برنامه به معنای این است که اصول اساسی اجرای این برنامه که هر یک مبنای نظری دقیقی دارند را به دلخواه حذف کنیم و بگوییم روایت ما ایرانی است؟

در اجرای برنامه فبک، از داستان کمک گرفته می‏شود تا کودک بتواند خود را به جای شخصیت‏های آن قرار دهد و با موقعیت‏های عینی که آن شخصیت با آن درگیر می‏شود، مواجه گردد تا برای او نیز سوالات عمیق و فلسفی ایجاد شود. بنابراین اگر داستان‏های ملل دیگر به کودک ما این فرصت را نمی‏دهد که با شخصیت‏های آن همذات‏پنداری کند، باید داستان‏ها و منابعی تهیه کنیم که کودک بتواند با آنها همراه شود و معنای بومی‏ کردن برنامه فلسفه برای کودکان جز این نیست.

اما متاسفانه در اجرای این برنامه شاهدیم تغییراتی صورت گرفته است که بدون هیچ پشتوانه نظری و ‌گاه برخلاف اهداف برنامه فبک است. مثلاً در برنامه فبک همان‏گونه که گفته شد پرسش‏ها، پرسش‏های دانش‏آموزان است نه مربی، اما در برنامه تفکر و پژوهش همچنان پرسش‏های معلم است که محور گفت‌وگوی کلاسی است یا در برنامه فبک، پرسش‏های کودکان یا ایده‏های آنها روی تخته سیاه با نام خود ایشان نوشته می‏شود تا احساس اعتماد به نفس و حس مالکیت فکری در ایشان تقویت شود، اما در برنامه تفکر و پژوهش چنین چیزی به چشم نمی‏خورد.

این تغییرات نه بومی‏سازی برنامه‏ فبک، بلکه مُثله کردن آن است. چه ضرورتی دارد از همه تجاربی که طی حداقل چهار دهه اجرای روایت‏های مختلف فلسفه برای کودکان در دنیا کسب شده است، چشم بپوشیم و خود از صفر (البته نه چندان هم صفر، بیشتر با ادعای شروع از صفر) شروع کنیم با این استدلال که می‏خواهیم این برنامه را بومی‏سازی کنیم!

● نکته آخر

دل‏نگرانی عمده این است روزنه‏ای که برای بهبود اوضاع آموزش و پرورش در ایران و خروج آن از حافظه‏محوری و گرایش بیشتر به تامل‏محوری با توجهِ افکار به برنامه فکرپروری برای کودکان در حال گشوده شدن بود، با اجرای ناقص و شتابزده این برنامه بسته شود و این درس نیز به همان سرنوشتی دچار شود که معلمان یا در ساعت درس تفکر و پژوهش، کلاس‏های تقویتی ریاضی و علوم برگزار کنند یا دانش‌آموزان را برای ورزش به حیاط ببرند یا در بهترین حالت دور هم داستانی بخوانند و فیلمی ببینند.

روح‏الله کریمی

پژوهشگر