پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
آوارگی: یک بررسی تطبیقی
آوارگی: یک بررسی تطبیقی؛ مقایسه مفهوم homelessness در فلسفه هایدگر و بودیسم
این متن، بخش کوچکی از فصل «تاملاتی بر دو سخنرانی مارتین هایدگر» در کتاب هایدگر و تفکر آسیایی است. نویسنده ی این فصل کیجی نیشیتانی از فیلسوفان ژاپنی عضو مکتب کیوتو است.
هایدگر در سخنرانی خود با عنوان « نطقی در باب Heimatabend»[1] که در سال 1961 در مسکریچ[2] (محل تولدش) انجام شد، سخن خود را با مسالهی Heimat («خانه» به معنای موطن) آغاز می کند. او طرح می کند که ما در عصر تکنولوژی مدرن و به واسطه ی تلوزیون و رادیو، ضرورتا به وضعیت بیخانمانی[3] تنزل یافتهایم؛ برای مثال ما مدام به خارج از مرزها برده می شویم، گرچه خودمان را همیشه در خانه تصور میکنیم. ما در حقیقت در میان das unheimische ( چیزی شبیه به نا-«خانه») زندگی میکنیم. هایدگر سپس از das unheimliche (امر غریب) سخن می گوید که در حوزهی نا-خانه حکمفرماست و با انسان سرگردان در نا-خانه در می آمیزد و او را به وضعیت heimatlosigkeit (بی خانمانی) میکشاند. با این اوصاف، وضعیت انسان در آینده چگونه خواهد شد؟ هایدگر میگوید «شاید انسان در حال سکنی گزیدن در وضعیت بی خانمانی است. شاید پیوند با خانه در حال ناپدید شدن از اگزیستانس[4] انسان مدرن است». اما او سپس ادامه می دهد: «شاید بااینحال، در میان این نا-خانگی (Unheimische) مبرم، رابطهای جدید با خانه (heimische) در حال شکلگیری باشد». منظور او از این سخن چیست؟ در گریز دائمی ما به چیزهای جدید، جدیدتر و جدیدترین، خستگی[5] عمیقی پنهان است و در حضور آن، زمان برای ما به سختی می گذرد؛ این خستگی مانند مه در ژرفنای وجود ما جریان دارد و به پس و پیش حرکت می کند. در این خستگی نوعی احساس غربت پنهان است. خستگی درواقع نقابی بر حس غربت است؛ حسی که اشتیاق برای خانه را نشان می دهد، رانهای به سمت خانه. درست در میان بی خانمانی، رانهای به سمت خانه عمل میکند. این واقعیت که انسان همیشه در وضعیت نا-خانه[6] در حال گریز است حضور رانهای سوق دهنده به خانه را نشان میدهد؛ خانهای که در آن دیگر هیچ حس غربتی وجود ندارد. شاید خستگی عمیق، رانهای پنهان و ناخودآگاه به سمت خانه است؛ رانه ای که ما آن را از خود دور می کنیم و با این حال از طفره و گریز از آن عاجزیم. «خانه» خود را بیشاز همه، در افسردگی ناشی از حس غربتِ پنهان بر ما عرضه میکند. بدین ترتیب هایدگر میافزاید: «بنابراین در تمام چیزهای شبیه به نا-خانه، خانهی مورد جستجوی ما، گرچه مستور، به سراغ ما میآید.» چون خانه مکرراً در چنین فرمی است که بر ما پدیدار میشود، پس باید برای بدستآوردنش از آن دست بکشیم. اما چگونه با چنین روشی می خواهیم آنجا که از آن آمده ایم را حفظ کنیم ؟ شدنی است؟ دقیقاً در میان بیخانمانیای که در آینده کمین کرده و در زمان حال تدریجا بر ما آشکار میشود است که میتوان راهی بهسوی محل خاستگاه خود یافت. آن محل (یعنی خانه) چیزی نیست جز آنچه «ما را در قلب اگزیستانسمان استوار نگه میدارد (was uns im Kernunseres Daseins trägt).» اگر برای دستیابی بدان رو بهسوی آینده داشته باشیم، بیشتر از آن دور شدهایم. بنابراین ما تنها میتوانیم خانه را در میان بی خانمانی [کنونی] خود حفظ کنیم.
بودیسم نیز از ابتدا با مفهوم آوارگی سر و کار داشت. بعلاوه بودا و پیروانش بشکل داوطلبانه زندگی بیخانمانها را برای خود برگزیده بودند. به منظور رهایی کامل از جهان، رنجهای آن، ناپایداری چیزها و دروجود آمدن و از میان رفتن جان، بودا و رهروانش اذهان خود را بگونهای تربیت کردند تا بندهای اتصال خود با جهان را بگسلند. این یک دگرگونی عظیم بود، شبیه به آنچه پیشتر ذکرش رفت: دگرگونی عظیمی که در معنایی ساده و صریح رو کردن به «فرزند انسان»[7] محسوب میشد. بودا میگوید: «بشنوید ای کسانی که گوش شنیدن دارید: ایمان خود را واگذارید!» درحالیکه آموزگاران اوپانیشادها در حلقه خود تنها کسانی را راه میدادند که متعلق به گروههای محدودی بودند که از پیش ایمان مشخصی داشتند، بودا چنین محدودیتی را نقض کرد. او نظرگاهی جهانشمول[8] بنیان نهاد و مردمانی با هر ویژگی را مخاطب ساخت. او وجود انسان را اساس آموزهی خویش قرار داد و بر داشتن هرشکل از «خانه» مقدم ساخت. سپس برگذشتن از وابستگیهای دنیوی را موعظه کرد و راه رهایی را در سکون و آرامش بزرگ، نیروانا، دید. با رسیدن به نیروانا شخص به بیداری رسیده و بودا میشد: دانندهی همه چیز، پیروز بر همه چیز، و آنکس که خود را میشناسد.
این بیداری که جز حصول آرامش و سکون در بطن ناپایداری جهان نیست، خود میتواند بهمعنای یافتن «خانه» ای در میان بیخانگی و آوارگیهای سالک باشد، درست شبیه آنچه هایدگر نیز بدان اشاره کرده است. البته این معنا نمیتواند دال بر گریختن از این جهان و پناه بردن به «جهانی دیگر» باشد. بودا بدون شک تعالی جستن از این جهان را با گریختن از خانهای در حال حریق مقایسه میکرد؛ اما معنی درست این تمثیل همانا رسیدن به بیداری، فردی بیدار (بودا) شدن، یا رسیدن به نفسی هشیار و بیدار است. نیروانا دلالت دارد بر زندگی بیدار در این جهان: یعنی «زیستن» بهمعنای واقعی کلمه. جدا از این «زندگی» [اینجهانی]، هر «جهان دیگر»ی صرفاً خیالی وهمی است که ازقضا افراد وابسته و متصل به دنیا آنرا در ذهن میپرورند و نمی تواند «خانه» ما باشد.
بدیهی است این راه که به بیداری منتهی میگردد، ثمره پسینی سیر و سلوک افراد در سنت ماهایانا (یکی از شاخه های بودیسم) است. کافی است به فراز مشهوری از سخنان «رینزای» توجه کنیم: «آنکس که در راه نباشد، هنوز خانه و کاشانه را ترک نکرده است» و «آنکس که خانه را ترک نکرده، هنوز در راه نیست.» وقتی در بودیسم از سرزمین پاک[9] سخن میگوییم، در حقیقت از «خانه» سخن گفتهایم. دراین مورد نیز مفهوم «خانه» اساساً در رابطه با بیداری بودا آمیدا تعریف میشود، گرچه مفاهیمی از این دست، خصوصاً در نظر نوکیشان بودایی، تصویری از «جهانی دیگر» را تداعی میکند.
رسالت بودائیان اینروزها به دو بخش تقسیم شده است: نخست اینکه یک بودایی میبایست در بحبوحهی بیخانمانی فراگیر عصر تکنولوژیکی حاضر، در میان وضعیت بیگانگی بشر از خویشتن، راه بازگشت به Heimat (خانه و موطن) خود را بجوید؛ یا بهتعبیر هایدگر راهی بسوی مقصدی که بشر را «در قلب اگزیستانسش استوار نگه دارد». رسالت دوم بودایی آن است که بکوشد تا در عصر کنونی (با همان وضعیت غربت که ذکرش رفت)، راه اصیل بیداریاش را دریافته و بودیسم را در چنین عصری احیا کند. این تلاش بطور همزمان تلاشی است برای دور ریختن تعصبات و عقاید پیشساخته، چراکه وضعیت کنش های غریب که در بالا ذکر آن رفت، بودیسم و حتی سایر ادیان را در آتش مرگبار خود نیست و نابود میکند. این دو رسالت بودیستی نهایتا در یک وظیفه خلاصه و متحد میگردند: راه بودیستی بیداری نفس، که به معنای بازگشت به «خانه» و سکون و آرامش در آن است.
مسیحیت نیز امروزه دارای رسالت مشابهی تلقی میشود؛ رسالتی مبنی بر نشان دادن راه «خانه» به بشر سرگردان. بشر با سرگردان و آواره شدنش بوضوح نشان داده که چطور در حق خود جفا کرده و به خویشتن بدهکار است و رهایی اش از این بدهی اکنون به رسالت مشترک همه ادیان بزرگ تبدیل شده است. این وظیفه، دِینی است که مذاهب با توسل بدان وجود خود را برای بشر امروز توجیه میکنند.
[1] Ansprache zum Heimatabend
[2] Messkirch
[3] homelessness
[4] مترجمان متون فلسفه هایدگر معمولا برای جلوگیری از ابهام و خلط مفاهیم این فیلسوف ، معادل آلمانی (یا بعضا انگلیسی) آنها را به زبان مقصد ترجمه میکنند؛ نظیر واژههایی چون اگزیستانس، دازاین و امثال آن. برای نمونه به کتاب هستی و زمان با ترجمهی سیاوش جمادی یا عبدالکریم رشیدیان مراجعه کنید.
[5] Langeweile
[6] unheimische
[7] فرزند انسان در مقابل فرزند خدا به وجه مادی و زمینی عیسی مسیح اشاره دارد.
[8] universal
[9] سرزمین پاک (pure land)، قلمرو آسمانی یا اقامتگاه پاک بوداست که بیشتر سنت چینی بودایی (بودیسم ماهایانا) از آن سخن گفته است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست