پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

آرزوی دراز


آرزوی دراز

ضدّ درازی آرزو کوتاهی آرزوست و آن شعار مؤمنان و روش اهل یقین است, و از این رو در امر به آن و نهی از ضدّ آن اخبار و روایات وارد شده است رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلم فرمود ”چون صبح کنی فکر شب را مکن, و چون شب کردی در فکر فردا مباش, و از دنیای خود برای آخرت و از زندگی برای مرگ و از تندرستی برای هنگام بیماری ذخیره بردار, زیرا چه می دانی که فردا برایت چه پیش خواهد آمد و نامت در میان چه کسانی خواهد بود “

معنی آرزوی دراز و بازگشت آن - علاج آن - ضدّ آن کوتاهی آرزوست - اختلاف مرد در درازی آرزو - یاد مرگ آرزو را کوتاه می‌کند - شگفتا از کسی که مرگ را از یاد می‌برد - مرگ بزرگ‌ترین بلاها و حوادث است - مراتب مردم در یاد کردن مرگ.

آرزوی دراز این است که کسی به ماندن و بقاء خود تا مدّتی دراز اعتقاد و اعتماد داشته باشد، و به همهٔ متعلّقات و ملحقات بقاء، از مال و خانه و خانواده و غیر اینها، رغبت و تمایل نماید؛ و این صفت از رذائل دو قوهٔ عاقله و شهوت است، زیرا اعتقاد مذکور ناشی از جهل است که متعلّق به قوهٔ عاقله است، و حبّ و میل وی به متعلّقات و توابع بقاء از شاخه‌های حب دنیاست. و بازگشت جهل او یا به اعتماد بر جوانی است که با وجود جوانی مرگ را بعید می‌شمارد، و بیچارهٔ مسکین فکر نمی‌کند که اگر پیران شهر خود را بشمارد صد یک اهل شهر نیستند، و این کمی و قلّت پیران به علّت آن است که مرگ در جوانان بیشتر است، و تا یک پیر بمیرد هزار کودک و جوان مرده‌اند؛ و یا تکیه بر تندرستی و نیرومندی خویش می‌کند و مرگ ناگهانی را دور می‌داند، و نمی‌اندیشد که این امر بعید نیست، و اگر هم مرگ مفاجات بعید باشد بیماری مفاجات بعید نیست و هر مرضی ناگاه عارض می‌شود، و چون بیمار شد مرگ را نمی‌توان بعید شمرد.

و اگر این غافل تفکر می‌نمود، و می‌دانست که مرگ وقت ویژه‌ای ندارد و جوانی و پیری نمی‌شناسد و زمستان و پائیز و تابستان و بهار برایش تفاوت نمی‌کند و روز و شب و حضر و سفر نزد او یکسان است، همواره به آن آگاهی و توجه داشت و از آن غافل نمی‌ماند و خود را برای آن آماده می‌ساخت؛ لیکن جهل به این امور و دوستی دنیا وی را به غفلت و آرزوی دراز برانگیخته است، و با اینکه گمان مرگ را همیشه پیش‌روی خود دارد ولی به‌وقوع آن در مورد خویش نمی‌اندیشد و با اینکه هر روز چندین جنازه را تشییع می‌کند تشییع جنازهٔ خود را به ‌خاطر نمی‌گذراند، زیرا این امر برای او به سبب تکرار مشاهدهٔ مرگ دیگران عادی شده ولی با مرگ خویشتن سروکار و الفتی ندارد از آن‌رو که واقع نشده و اگر واقع شود یک‌بار و آخرین بار است.

و امّا دوستی لوازم و متعلّقات بقاء: از مال و خانه و مرکب و املاک، که با آنها انس و الفت گرفت و مدتی دراز از آنها لذت بُرد، جدائی و مفارقت از آنها بر او گران می‌آید و دلش زیر بار فکر مرگ که سبب مفارقت از آنهاست نمی‌رود، زیرا هر که از چیزی خوشش نیاید آن‌را از خود می‌راند. و مادام که انسان شیفه و دلباختهٔ آرزوهای باطل و دنیا و شهوات و لذات و دلستگی‌های آن بود نفسش همواره آرزوی چیزهائی می‌کند که موافق مراد اوست، و مرادش بقاء در دنیاست، و همیشه در اندیشهٔ لوازم و متعلّقات بقاء یعنی اسباب دنیوی است.

پس دلش پیوسته به این فکر است و از یاد مرگ غفلت می‌ورزد و آن‌را نزدیک تصوّر نمی‌کند، و اگر احیاناً یاد مرگ و نیاز به آمادگی برای آن به خاطرش خطور کند در جوانی نفسش به او وعده می‌دهد که آماده شدن برای مرگ و آخرت را به تأخیر انداز تا بزرگ شوی در آن وقت توبه می‌کنی، و چون بزرگ شد و به پیری رسید آن را واپس می‌افکند تا فلان مزرعه را آباد کند یا از فلان سفر برگردد یا آن دختر را جهازگیری نماید و مسکنی برای این فرزند تهیّه کند، و پیوسته امروز و فردا می‌کند تا مرگ گلوی او را در وقتی که گمان نمی‌برد می‌گیرد.

و در این حال بلا و گرفتاری او بزرگ می‌شود و حسرت و افسوسش دراز می‌گردد. و روایت است که بیشتر اهل دوزخ فریادشان از ”سوف“ (تأخیر انداختن و واپس افکندن کار) است و می‌گویند: ای دریغ و افسوس از ”سوف“! و این خیره‌سر بیچاره نمی‌داند که کسی او را وعده می‌دهد که کار را از امروز به فردا افکند فردا هم با اوست و دست نیروی او دراز است و هر روز قوّتش بیشتر می‌شود، زیرا کسی که در دنیا فرو رفته تصور فراغت از آن هرگز برایش حاصل نمی‌شود، که حاجتش از آن برآورده شده است، و تنها کسی از آن فارغ می‌شود که یکباره دست از آن بدارد و آن را دور افکند.

● علاج آرزوی دراز

چون دانستی که منشأ آرزوی دراز جهل و نادانی و حبّ دنیاست، پس باید جهل را با فکر روشن و عاری از شوائب کوردلی و به‌وسیلهٔ شنیدن مواعظ از نفوس پاک و مقدّس برطرف کرد. و هر که در احوال خود و روزگار خویش بیندیشد در می‌‌یابد که مرگ به او از هر چیز نزدیک‌تر است (زیرا: در دفتر حیابت بشر کس نخواهده است جز داستان مرگ حدیث مسلّمی - همائی)، و روزی ناگزیر جنازهٔ او را بردوش خواهند کشید و در گورش دفن خواهند کرد. و شاید خشتی که با آن لحدش را خواهند پوشانید از قالب درآمده و شاید کفن او از دست گازر برآمده باشد و او نداند.

و امّا حبّ دنیا را باید از دل خود بیرون کند به‌اینکه در حقارت و بی‌ارزشی دنیا و عزیزی و گرانبهائی آخرت بیندیشد، و در اخباری که در نکوهش و عقاب حبّ دنیا و رغبت به آن و در ستایش و ثواب ترک دنیا و بی‌میلی به آن وارد شده تأمّل نماید۷ و بیان کافی این مطلب گذشت.

و همچنین سزاوار است که آنچه‌را که در مدح ضدّ آرزوی دراز رسیده - یعنی کوتاهی آرزو که خواهد آمد - و آنچه را که در ذّم درازی آرزو وارد شده به یاد آورد، مانند این قول پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) : ”بیش از هر چیز بر شما از دو خصلت بیم دارم: پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز. امّا پیروی از هوای نفس آدمی را از راه حق باز می‌دارد، و امّا آرزوی دراز همان دوستی دنیاست - سپس فرمود - خداوند دنیا را به کسی که دوست دارد و دشمن دارد می‌دهد و چون بنده‌‌ای را دوست دارد به او ایمان عطا می‌کند، بدانید که دین (یا آخرت) را فرزندانی است و دنیا را فرزندانی. پس شما از فرزندان دین (یا آخرت) باشید و از فرزندان دنیا نباشید، بدانید که دنیا پشت کرده و می‌رود، و آخرت رو آورده و می‌آید، بدانید که امروز در روز عمل هستید نه در روز حساب، و بزودی در روز حساب خواهید بود که دیگر موقع عمل نیست.“ و نیر این سخن او (صلّی الله علیه وآله وسلم): ”پشتیبان این امّت به یقین و زهد نجات یابند، و باز پسینیان این امّت به بخل و آرزو هلاک شوند.“ و گفتار امیر مؤمنان (صلّی الله علیه وآله وسلم): هیچ بنده‌ای امید و آرزو را دراز نکند مگر اینکه عمل را بد کنند.“

● کوتاهی آرزو

ضدّ درازی آرزو کوتاهی آرزوست و آن شعار مؤمنان و روش اهل یقین است، و از این‌رو در امر به آن و نهی از ضدّ آن اخبار و روایات وارد شده است. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود: ”چون صبح کنی فکر شب را مکن، و چون شب کردی در فکر فردا مباش، و از دنیای خود برای آخرت و از زندگی برای مرگ و از تندرستی برای هنگام بیماری ذخیره بردار، زیرا چه می‌دانی که فردا برایت چه پیش خواهد آمد و نامت در میان چه کسانی خواهد بود.“ و بعد از آن‌که شنید که اُسامه کنیزی به وعدهء یک ماه خریده فرمود: ”اسامه دراز امید است، به‌خدائی که جانم در دست اوست! هرگز چشم برهم نزنم که نپندارم پیش از آن‌که برگیرم مرگ فرا رسد، و چشم ازهم بر نگیرم که نپندارم که پیش از آن‌که بهم نهم مرگ درآید، و هیچگاه لقمه‌ای به دهان نبرم که امید فرود بردن آن‌را پیش از مرگ داشته باشم“، سپس فرمود: ”ای فرزندان آدم! اگر عقل دارید خود را از مردگان شمارید، به خدائی که جانم در دست اوست! آنچه شما را وعده داده‌اند خواهد آمد و از آن گریز و گریزی ندارید.“

روایت است که شامگاهی به‌میان مردم آمد و فرمود: ”ای مردم! چرا از خدا شرم نمی‌کنید؟ گفتند: ای رسول خدا چه روی داده؟ فرمود: آنچه را که نخواهید خورد گرد می‌آورید، و به آنچه نخواهید رسید امید و آرزو دارید، و جائی را که سکونت نخواهید کرد می‌سازید.“

و فرمود: ”آیا همهٔ شما دوست دارید که به بهشت درآئید؟ گفتند: آری یا رسول‌الله! فرمود: آرزو را کوتاه کنید، و مرگ را در پیش چشم خویش دارید، و از خدا شرم دارید چنانکه شایسته است.“

و در دعای خود می‌گفت: ”خدایا من از دنیاییکه خیر آخرت را باز دارد، و از حیاتی که خیر مرگ را منع کند، و از آرزویی که مانع خیر عمل شود به تو پناه می‌برم.“ و با توانائی به دستیابی به آب پیش از گذشت ساعتی، تیمّم می‌کرد و می‌فرمود شاید به آن نرسم.

و عیسی (علیه‌السلام) فرمود: ”در اندیشه و اندوه روزی فردا مباشید، که اگر فردا زندگانی مانده باشد روزی نیز مانده باشد، و اگر زندگانی نمانده باشد غم روزیِ دیگران چه می‌برید.“


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.