چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
پایان «ستاره »ها
![پایان «ستاره »ها](/web/imgs/16/143/gg85a1.jpeg)
در یك تقسیمبندی نسبی اگر سینمای ایران را در این بیست و هفت سال بعد از انقلاب به سه دوره زمانی تقسیم كنیم یعنی؛
۱. سینمای اكشن (جنگ و دفاع مقدس) دهه شصت و سه سال از اوایل دهه هفتاد.
۲. سینمای ملودرام (خانوادگی، عشقی) دهه هفتاد.
۳. سینمای قصهپرداز بكر اجتماعی سیاسی (روشنفكری) از سالهای ۷۷، ۷۸ به بعد تا امروز.
به دوره پایانی كه امروز در حال رشد است كه میرسیم، روند را امیدوار كننده خواهیم یافت. باید قبول كرد كه سینمای ایران در این دوره به صورت كلی پوستاندازی كرده و جهانی شدنش را تثبیت كرده است و ما به عنوان مخاطب به عدهیی از سینماگران مدیون هستیم. البته این تقسیمبندی نشانه آن نیست كه مثلا ما تا قبل از سال ۷۷ سینمای بكر نداشتهایم، بلكه ژانرها همواره در دل هم زندگی كردهاند و ادامه حیات داشته اند و دارند. ولی پدیده بكرگرایی در سینمای ما عواقبی را همراه خود داشته است كه برای قشری از عوامل سینما زیانبار بوده، به قول معروف هر پدیدهیی كه به وجود میآید گونههای متاخرتر را در دل خود نابود میكند و آن نابود شده این است كه سینمای ما دیگر ستارهساز نیست. به عبارتی ساده، چهرهیی به مخاطبش معرفی نمیكند كه زمان زیادی تابواش شكسته نشود.
در اینجا شما را ارجاع میدهیم به ذهن سینمایی خودتان. آیا بازیگری را میشناسید كه در این سالهای اخیر محبوب و ماندگار باقی مانده باشد، البته آن نسل از بازیگران كه در دورههای قبل جایگاه خود را داشتند و تماشاگران با اسم آنها فیلمها را از هم تمییز میدادند، هنوز هستند. ولی آنها امروز و در این سینما دیگر مسبب دست زدن و سوت كشیدن تماشاگران حین دیدن فیلم نمیشوند، چون امروز تنها ابزار پیش برنده، یك اتفاق نو در سینما است و برای تماشاگر امروز آن اتفاق و موقعیت مهم است و ابزار چندان اهمیت ندارد.
آن روزها اگر دیدن یك چهره در سینمای ملودرام اهمیت داشت، دلیلش این بود كه تماشاگری كه میتوانست قصه كلیشهیی فیلم را حدس بزند، برای آن به سینما میرفت كه ببیند چهره مورد علاقهاش كه او را به دل موقعیت پرتاب میكند، رفتار و اطوارش در مقابل پیشآمدها چیست. چگونه دشمنان را كه باید حتما نابود كند، از پیش رو بر میدارد و چگونه به عشقش كه باید به او برسد، میرسد؟
ولی در این سالها سینمای بكر گو این لذت را از تماشاگر عمده سینما گرفته و روشنگری را به او داده است كه با این حالت بسیاری از سینما تارانده شده و عدهیی هم كه باقی ماندهاند از سینمای ملودرام كه هنوز هم نفسی میكشد قهر كردهاند، شاید دلیلش این باشد كه برخورد با این سینما از عمومیتی كه داشت افتاد و خیلی قشربندی شده و خاص با آن برخورد كردند.
و اما بازیگران در این برهه به چه جایگاهی دست یافتند؟
آنها دو دسته شدند:
كسانی كه از قبل حضور داشته و ستاره بودند.
آنهایی كه در دوره سوم سینما وارد شدند و میخواستند ستاره شوند.
باید گفت آنهایی كه در دورههای قبل جایگاهشان محكم بود، در سینما ادامه حیات دادند. البته تداوم حضورشان به توانایی آنها هم بستگی داشت. چون كسانی كه فقط به صرف ظاهر خوب وارد دنیای سینما شد بودند، در این دوره به كلی محو شدند.
كسانی كه این سالها وارد سینما شدهاند و میخواستند ستاره شوند، جوان بودند و جویای نام. آنها تنها در این نوع سینما توانستند در یكی دو فیلم نقش اصلی یا محوری را ایفا كنند و به صورت ناگهانی روند كاریشان متوقف شد و حتی خیلیها فیلم اولشان پایان دوره بازیگریشان هم شد. دلیل این امر فقط این بود كه دوره بازیگر محوری در سینمای ایران پایان یافته است. این واقعیت را باید قبول كرد. این مهم شاید به جهانی شدن سینمای ایران بستگی داشت و كلانتر از آن نوید دیگری را با خود همراه دارد و آن این است كه اسطورهسازی از ضمیر ناخودآگاه ما ایرانیان رخت بربسته است.
در همین رابطه با یكی از بازیگران جوان كه در فیلم «رسم عاشقكشی» خسرو معصومی نقش مكمل زن را به عهده داشت مصاحبهیی انجام دادهایم تا از زبان او به برخی از مواردی كه در بالا ذكر شد بپردازیم. باید اشاره كرد كه ایشان در جشنواره فجر سال ۸۲ نامزد دریافت سیمرغ بلورین شده و در چندین جشنواره خارجی اقبال داشته، ولی از آن زمان تا به حال، روند كاریاش متوقف شده و در فیلم دیگری حضور نداشته است. در پی گفتوگو با او را میخوانید:
وقتی سال گذشته برای اولین بار بازی شما را در فیلم رسم عاشقكشی دیدم با خودم گفتم كه این دختر میتواند یك پدیده باشد. چون من فیلم را خیلی دیرتر از تاریخ ساختنش دیده بودم، انتظار داشتم بلافاصله شاهد بازیات در فیلمهای دیگر باشم. لطفا ضمن اینكه خودت را برای خوانندههای اعتماد معرفی میكنی، در این زمینه هم صحبت كن.
من حوریه میرمحمدی هستم. دانشجوی تئاتر دانشگاه هنر، متولد گرگان. در مورد صحبت اولتان باید بگویم كه این دو سه سالی كه كار نكردهام دلیلش نداشتن یك پیشنهاد خوب بوده است.
تعریفت از پیشنهاد خوب چیست؟
خب، به هر حال دلم نمیخواهد پسرفت كنم. خودتان كه بهتر میدانید، فضای سینمای ما به گونهیی است كه آدم ممكن است در یك نقش خاص باقی بماند. مثلا من اگر یك نقش چندم بازی كنم تا آخر عمر نقش چندم بازی كردن روی پیشانیام حك میشود.
این خطر همه بازیگران را تهدید میكند؟
بله، البته كسانی كه تازه وارد هستند بیشتر در خطرند. این به توانایی و ناتوانی هم اصلا ربطی ندارد. من خیلیها را میشناسم كه با وجود قابلیتهای فراوانی كه دارند و فیلمهای زیادی كه بازی كردهاند، هنوز موفق نشدهاند نقش محوری یك فیلم باشند. من عقیده دارم در چنین حالتی هر چقدر هم روی نقشت كار كنی توفیقی برایت ندارد.
خب، پس منتظر هستید كه به شما پیشنهاد خوب بشود، این انتظار تا كی باید ادامه پیدا كند؟
چقدر طول كشیدنش برایم مهم نیست. مهم این است كه نمیخواهم از آنچه هستم عقبنشینی كنم.
حتی اگر سالها بیكار بمانید؟
حتی اگر این اتفاق بیفتد. سخت است، ولی مطمئن هستم كه ماه برای همیشه پشت ابر نمیماند.
انشاءالله كه همینطور است. شما فكر میكنید افرادی از نسلهایی كه قبل از شما وارد سینما شده و چهره شدهاند هم چنین مشكلاتی داشتهاند؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست