پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پول فراوانم آرزوست


پول فراوانم آرزوست

نگاهی به اسب حیوان نجیبی است

ساخته جدید عبدالرضا کاهانی از منظر کارگردانی گامی رو به جلو برای وی به شمار می آید. توانایی موثر در ایجاد مقارنه حسی میان آدم های اثر، طراحی میزانسن های هدفمند برای تشریح دقیق موقعیت محیط و همچنین بهره گیری اصولی از تکنیک دوربین روی دست جهت انعکاس مناسب فضای روایی فیلم در صحنه های گفتگوی خیابانی و رفت و آمدهای مداوم شخصیت ها در این زاویه محیطی از دوربین، تماشاگر را با اثری روبرو کرده که در پرتو فلسفه و نگاه هدفمند خود، بخشی از زائده های رفتاری جامعه امروز ایران را به تصویر کشیده است. در زیر نگاهی به ویژگی های این فیلم انداخته و شاخصه های کارگردانی کاهانی را که بی اغراق یکی از بهترین های این حوزه فنی در سال ۱۳۹۰ به شمار می آید برمی شمارم.

● شخصیت پردازی

شخصیت های فیلم کاهانی در یک زنجیره ارتباطی با هم، توانسته اند دغدغه ها و نوع نگاهشان به زندگی را بازتاب دهند. فضای ارتباطی آنها اگرچه انفکاک و جدایی هدف را در یک نگاه رویی نشان می دهد اما تمرکز بر رفتارها و دیالوگ های آنها این نکته را آشکار می سازد که چندان هم از یکدیگر دور نیستند و غم نان در واکنش هایشان کاملا هویداست. مامور قلابی با بازی تماشایی عطاران به دنبال پاس کردن بدهی هایش در یک قالب دروغین فرو رفته و با مانور توخالی قدرت، دیگران را تلکه می کند. مسعود با بازی حساب شده حبیب رضایی، تصویری از یک انسان مفلوک و از همه جا رانده را منعکس می کند که غم نان و دغدغه بدهی هایی که دارد او را به الکل گرایش داده است، شاید از این طریق تا حدودی از آن دنیای تیره و تارش فاصله بگیرد. حکیمه یک زن فرو غلتیده در انحطاط و اعتیاد است و دنیا در نظرش جلوه ای ندارد. پیمان با نقش آفرینی غافلگیر کننده کارن همایونفر در انواع مشکلات و بدهی ها غوطه ور است و البته کارگاه موسیقی اش را به عنوان یک مامن برای نسترن درآورده است.

رامین با یکسری اختلالات هورمونی و گرایشات دوگانه جنسی به عنوان نقطه امید مسعود، گیر و گرفت هایی چون عدم درک شدن از سوی جامعه پیرامونی و جدی گرفته نشدن احساساتش را دارد و حتی شخصیت پارسا پیروزفر نیز از این دایره انسانی بیرون نیست و در پی طلبی که از پیمان دارد به دنبال مسعود روانه می شود. آدم های فیلم همگی بدهکارند و این دغدغه بدهی مالی، آنها را به واکنش های مختلفی وامی دارد و همین فعل و انفعالات رفتاری و گفتاری است که موقعیت های دراماتیک فیلم را سر و شکلی منطقی می بخشد. شخصیت پردازی بهروز شکیبا (مامور قلابی) در این فیلم، به دلیل آنکه برخی از ویژگی هایش برای مخاطب آشکار نیست و دلایل به زندان افتادن وی نامکشوف باقی می ماند شاید به عنوان یک لنگی دراماتیک در درون فیلمنامه به نظر آید که البته نوع کارگردانی کاهانی و بازی عطاران تا حدودی بر این نقص مشهود سایه می اندازد.

البته شاید برای چنین اثری که بحث شکل گیری یک زنجیره ارتباطات انسانی را حول مقوله ای چون بدهکاری و تلاش برای حل آن شکل داده است، نزدیک شدن به گذشته هر کدام از آنها چندان ضروری نباشد اما منطق روایی حکم می کند که ما هریک از این شخصیت ها را با تمام ویژگی های مثبت و منفی و در پرتو یک نگاه تحلیلی گذشته گرا و حال محور درک کنیم که به نظر می رسد تا حدودی در این حوزه به فیلمنامه می توان ایراداتی را وارد دانست. به عنوان مثال در یک سکانس کلیدی از فیلم که کارن همایونفر و پارسا پیروزفر حضور دارند، صحبتی ناقص در خصوص بخشی از گذشته نسترن صورت می گیرد که البته دنباله ای ندارد و جالب آنکه دیالوگی در این صحنه ادا می شود که شاید با آن بتوان ترسیم درست و دقیقی از جهان بینی اثر داشت. پیمان می گوید: «دوست داری به جای داستانگویی برایت داستان سازی کنم!» و این کلمه داستان سازی شاید تشریحی باشد بر همراهی آدم ها با مامور قلابی و مسعود و به نوعی جریان های ایجاد شده در فیلم که سیر دامنه دار گسترده شدن بدهکاران را به دنبال دارد به عنوان سبک روایی فیلم در ایجاد داستان و سپس روایت موقعیت در نظر آورد.

● چهره پردازی

به نظر می رسد در حوزه گریم با یک تناقض آشکار روبرو هستیم، زیرا برخی تصور دارند که هرچه رنگ و لعاب چهره آرایی و تغییر فرم میمیک مشهودتر باشد با گریم حساب شده تری روبرو هستیم حال آنکه ظرافت یک گریم خوب را باید در طبیعی بودن آن جست، مساله ای که با تمرکز بر چهره بازیگران فیلم اسب ... به خوبی مشهود است. نگاه دقیقی بر چهره تک تک بازیگران نشان دهنده توجه مناسب طراح گریم بر همان اصل طبیعی جلوه کردن است که ماحصل کار را به ویژه بر روی چهره مهران احمدی، باران کوثری، کارن همایونفر و حبیب رضایی قابل قبول کرده است. این طبیعی بودن گریم حتی بر روی چهره عطاران و پارسا پیروزفر نیز قابل لمس است و چهره آرا در این فیلم با پرهیز از هر گونه تصنع آرایشی یا قالب بندی نامتعارف برای چهره بازیگران، آنها را در اجرای بهتر نقش یاری کرده است.

● بازیگران

رضا عطاران، مهران احمدی، پارسا پیروزفر، کارن همایونفر، حبیب رضایی و باران کوثری شش بازیگری هستند که در سکانس های خیابانی فیلم و از طریق همراهی با هم بیشترین تاثیر را در پیشبرد درام داشته اند. رضا عطاران پس از موفقیت جالبش در نقش معلم شیمی در اثر تحسین شده ورود آقایان ممنوع، این بار در نقش آفرینی متفاوت و با یک جدیت هوشمندانه، نقش بهروز شکیبا را با دو ویژگی بارز همچون قدرت نمایی در برابر افرادی که به نوعی طعمه اش هستند و نیز همراهی در وهله اول طمع ورزانه با مسعود و دوستانش و سپس تغییر رویه به یک دوستی و همدلی، زیبا این توازن را بر نقش حاکم می کند.

چشمان چپی که تا حدودی یادآور نقش این بازیگر در مجموعه بزنگاه در حالات خماری نادر است و همچنین نوع نگاه که به هریک از آدم ها دارد و بیانی که در مواجهه با هر یک به کار می برد تنها بخشی از وجوه بارز این نقش آفرینی به جا و تماشایی است. بهره گیری درست از زبان بدن و حرکت دست ها برای نمایش قدرت به ویژه در سکانس های رویارویی اش با محمد باغبانی در ابتدای فیلم، سپس رویارویی با بابک حمیدیان و ماهایا پطروسیان در آپارتمان و ادای طمانینه واژه ها در مقابل افراد مختلف، دیگر ابعاد نقش آفرینی را شکل داده که تفاوتی آشکار با نقش های کمدی این بازیگر دارد. بلاهت و طنازی حاکم بر شخصیت های این بازیگر در آثار کمیک، جای خود را به یک جدیت کنترل شده و در عین حال جذاب در نقش مامور قلابی بخشیده است که هر لفظ به کار رفته یا واکنش طبیعی و رفلکس های بدنی وی در برابر آنچه می بیند و می شنود را به لحظه ای برای خنده بدل ساخته است. برای مثال مواجهه کلامی عطاران در چند سکانس دارای ارزش هایی والا در فن بیان است که توجه به آن می تواند از دلایل توجه منتقدان سینمایی به این بازی پرده بردارد.

در سکانس دیدار با بابک حمیدیان و ماهایا پطروسیان، نوع دیالوگ گویی عطاران با رعایت ویژگی هایی چون تحکم، جدیت و سخن گویی از موضع قدرت همراه است. در مواجهه با اشکان خطیبی به غیر از فن بیان از حرکت دست ها نیز بهره می برد تا در چنین موقعیتی بهتر نقش آفرینی کند. همچنین ادای متقاطع و متسلسل واژه ها در بخشی از سکانس آموزشگاه موسیقی که دیالوگ گویی میان حکیمه و مامور قلابی را شکل می دهد نیز بخشی از بازی قوی عطاران در فن بیان است. به واقع عطاران در طول این فیلم با چنین تمهیداتی توانست تا یک آشنایی زدایی از نقش آفرینی هایش داشته باشد و با درخشش خود نقشی دل پذیر را رقم زند.

مهران احمدی نیز با تمهید بیان ظریف و همگام سازی زبان بدن و افه های حرکتی با افه های گویشی توانست تا تاثیرات مثبتی بر درام فیلم بگذارد. مواجهه های کلامی اش با مسعود در فصل معرفی این شخصیت به بیننده تا حدود بسیار زیادی بر شناخت مخاطب و ارتباط گیری با این نقش موثر است. فرکانس های آوایی این بازیگر که همراه با نوعی گرایشات زنانگی است در آن محیط مردانه به چشم می آید و طبیعی بودن این نقش آفرینی بدون کوچکترین تلاش برای گل درشت سازی یا اغراق در اجرای نقش از جمله ویژگی های این بازی به شمار می آید. پارسا پیروزفر با یک بازی طبیعی و به دور از هرگونه اکت خارج از قاعده و تنها درپرتو درک درست از نقش، از صدای بم و زیر برای ادای دیالوگ بهره می برد که از ویژگی های بازی وی محسوب می شود. اما غافلگیری بزرگ این فیلم را می توان نقش آفرینی کارن همایونفر دانست که در نقش پیمان می درخشد و نوع ارتباط گیری اش با نسترن و بازی با نگاه یا بیان در سکانس های داخل ماشین یا گفتگوهای خیابانی وجوه بارز نقش آفرینی وی را تشکیل می دهند. در این فیلم با یک باران کوثری جذاب هم روبرو هستیم که بیان و نگاهش انعکاسی دقیق از التهابات درونی وی است. اتکایی که به پیمان دارد و در پشتش علاقه ای نیز خوابیده، می تواند در آن سکانس هایی درک شود که داخل ماشین و کنار هم نشسته اند و آهنگ شراره را با یک حرکت ریتمیک و بازی با نور می خوانند. باران کوثری نشان داد که در الگوی بازی کمیک نیز دارای حرف هایی است و می توان نقش های کمیک را نیز به او سپرد زیرا افه های گویشی یا زبان بدن این بازیگر در پرتو حس هایی چون ترس، اشتیاق و عشق به درستی در قالب نقش نسترن نشسته است و صحنه های خیابنی این فیلم و گفتگوهای نسترن با آدم های دیگر گواه این توانایی است.

● کارگردانی

شاید بتوان بدون اغراق برای عبدالرضا کاهانی یک سبک و فلسفه اختصاصی در زمینه کارگردانی در نظر آورد. میزانسن های هدفمند این کارگردان در صحنه های خیابانی از جمله تغییرات زاویه حرکتی آدم ها و دیالوگ گویی در این شیوه، یا چرخش متوالی دوربین در داخل ماشین و توجه به چهره و حالات رفتاری آدم ها در این موقعیت واجد ارزش های دراماتیک والایی است. برای مثال سکانس چهارنفره احمدی، کوثری، پیروزفر و همایونفر در ماشین عروس به دلیل نوع میزانسن کاهانی و چرخش زاویه نگاه دوربین به سمت این چهار نفر و نمایش وضعیت هریک در حالات رانندگی، گوش دادن به موسیقی، استرس و فکر به درآمدن این صحنه بسیار کمک کرده است.

دوربین، صورت احمدی در حال ویراژ دادن را نشان می دهد، سپس به حرکت موبایل در دستان نسترن توجه می کند، بلافاصله پیمان را در حال سیگار کشیدن نشان می دهد و پیروزفر نیز در حال کندن موهایش است. این شیوه میزانسن بازتاب دهنده درونیات هر یک از آنهاست و فضای حاکم بر این لوکیشن سیار و موقعیت ارتباطی آدم هایش را به خوبی به مخاطب منتقل می کند. اسب حیوان نجیبی است با ته مایه های کمیک خود بازتاب دهنده معضلات مالی بخشی از افراد این جامعه است و آرزوی رفاه و شادابی را به عنوان یک رویا در نظر آدم های خود جلوه می بخشد، پولی که گاه به جای رفع حاجات یک بلای دنیوی است و نمی تواند ملاکی برای خوشبختی باشد و این شاید یکی از اشتراکات مفهومی هیچ و اسب حیوان نجیبی است باشد.

نیما بهدادی مهر