جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
چگونگی کنترل تورم از دید نوبلیست اقتصاد
بزرگترین مشکل اقتصادی امروز جهان مساله تورم است. هم اکنون این مشکل در کشورهای در حال توسعه خاورمیانه بیشتر از دیگر کشورها وجود دارد و ایران نیز از این حالت مستثنی نیست. در شرایط کنونی رشد قیمتها در ایران سبب شده تا فشار زیادی به زندگی مردم وارد شود و از طرف دیگر طرح نقدی کردن یارانه ها مطرح شد که به زعم بسیاری از تحلیل گران اقتصادی می تواند زمینه رشد قیمتها شود. اما برای حل مشکل تورم چه باید کرد؟
یکی از راههای بسیار رایج برای حل مشکل تورم در جهان بهره گیری از تجربیات کشورهای دیگر و نظر اقتصاددانانی است که در این زمنیه فعالیت می کنند. در زیر سخنرانی میلتون فریدمن اقتصاددان مطرح جهان و برنده جایزه نوبلش اقتصاد را می بیند که برای حل مشکل تورم راهکارهایی ارائه داده است. این سخنرانی در چندین بخش منتشر می شود.
● سخنرانی فریدمن:
تورم بالا و رو به افزایش میتواند سیاستگذاران را به سمت اتخاذ " راه حل های " شتابزده، همچون کنترل دستمزدها و قیمتها وسوسه کند. اما همان طور که میلتون فریدمن در سخنرانیاش در شعبه دیترویت انجمن دانشآموختگان دانشگاه شیکاگو در فوریه ۱۹۶۶ بحث میکند، چنان کنترلهایی اثری بر عامل بنیادی منشأ تورم - یعنی بسط بیش از اندازهی حجم پول- ندارند، و در نتیجه مشکل را وخیمتر میکنند.
از آنجا که فیالواقع حتی این کنترلها اغلب به کسری تولیدات منجر میشوند، وقتی این کنترلها برداشته شوند، فشارهای تورمیای که به شکل مصنوعی سرکوب شده بودند، ممکن است انفجارگونه آزاد شوند.
تنها پنج سال پس از ایراد این سخنرانی توسط فریدمن، پرزیدنت نیکسون برنامهای را برای کنترل دستمزدها و قیمتها به اجرا درآورد. قرار بود این برنامه تنها ۹۰ روز به طول انجامد، ولی بعد معلوم شد این سیستم ماندنیتر از این حرفهاست، صورت اصلاحشده این برنامه نزدیک به سه سال پا برجا بود و پیامدها قابل پیشبینی بودند.
در ابتدا این لایحه قانونی با اشتیاق مورد استقبال قرار گرفت، ولی به سرعت مشکلات آن نمایان شد. در اواسط دهه۱۹۷۰ میلادی، نرخ تورم دو رقمی شد. فریدمن در خاطرات خود می نویسد تصمیم نیکسون به اعمال این کنترلها بیش از هر اقدام دیگر او کشور را دستخوش آسیب نمود.
اجازه دهید به عنوان سخنرانی امشبام باز گردم، " چگونه میشود تورم را متوقف نکرد. " همان طور که شما میدانید، واژه " تورم " معانی بسیار مختلفی دارد و مردم مفاهیم مختلفی را به آن نسبت میدهند. آن معنایی که اکثر ما از این واژه در ذهن داریم، و همچنین معنی آن نزد من، افزایش عمومی قیمتها ست. کم و بیش در یک سال اخیر، زمینهای برای افزایش گستردهی قیمتها وجود داشته است. به نظر میآید که این زمینه همه نشانههای تشدید و وخامت را دارد، بنابراین با مساله واقعی تورم روبه رو هستیم.
اگر تورم به معنی افزایش قیمتها است - یعنی افزایش قیمت گوشت، دستمزد و هر چیز دیگر- آنگاه بدیهی به نظر میآید که راه متوقف کردن تورم جلوگیری از افزایش قیمتها ست. اگر شما میخواهید تا جلوی تورم را بگیرید، بیایید قانونی را به تصویب برسانید که بگوید هیچ قیمتی نباید افزایش یابد. این کار جلوی تورم را خواهد گرفت.
موضوع اصلی سخن امشب من این است که این روش وسوسهکننده جلوگیری از تورم روشی برای متوقف نکردن آن است. حقیقتا این روش تورم را علاج نخواهد کرد، اما حتی اگر چنان میکرد، درمانی بود که بدتر از خود بیماری است. این رویکرد مثل این است که اگر این اتاق خیلی گرم شود، بگوییم که راه حل این مشکل شکستن دماسنج است.
این تمثیلی گویا است اما چندان نتیجه بخش نیست. اگر شما دماسنج را بشکنید، این کار نه اتاق را گرمتر میکند، نه موجب زیان دیگری میشود. تنها به سادگی نشانه افزایش دما را از نظر غایب میسازد. قیمتها تا حدودی فشارها را اندازه میگیرند، اما همچنین بر سیر وقایع نیز اثر میگذارند. شاید یک تمثیل بهتر این باشد: هر وقت این اتاق خیلی گرم شد، همه دهانههای اجاق را ببندید و بگذارید همچنان مشتعل باشد تا منفجر شود. این تمثیلی گویاتر برای پایین نگاه داشتن قیمتها و دستمزدها برای متوقف ساختن تورم است.
پرسش این است که چرا این راه غلطی برای جلوگیری از تورم است؟ این روش چه زیانی به بار میآورد؟ برای پاسخ به این پرسشها، میخواهم درباره دو نکته با شما سخن بگویم. سخن اول بحث در باب منشا اصلی تورم است. تورم همیشه و همه جا یک پدیده پولی است. این نکته اولی است که میخواهم درباره آن صحبت کنم.
نکته دومی که قصد دارم دربارهاش سخن بگویم، این است که هر چند ما به طور معمول بین تورم و ضد تورم ( تورم منفی )، بین قیمتهای صعودی و نزولی تمایز قائل میشویم، تمایز دیگری وجود دارد که به عقیده من اهمیت آن بیشتر است.
این تمایز بین تورم نامقید ( open inflation ) و تورم سرکوبشده ( suppressed inflation ) است، تورمی که در آن قیمتها میتوانند افزایش یابند یا اجازه افزایش دارند، و تورمی که در آن قیمتها پایین نگه داشته میشوند.
هر چند تورم بد است، ولی بهتر است که بدون تقید باشد تا اینکه سرکوبشده. تورم سرکوبشده وضعیتی است که درمانش بدتر از خود بیماری است، همچون ریختن ذغال درون یک کوره، در حالی که همه راههای خروج بخار مسدود شده است، و سرانجاماش انفجار دیگ بخار خواهد بود.
اجازه دهید به نکته اول باز گردم. رویکرد معمول به تورم چنین میپندارد که تورم، یعنی افزایش قیمتها، نتیجه افزایش هزینههاست. تقریبا بدون استثنا، هر بازرگان یا هر فرد عامی اینگونه میپندارد که علت افزایش قیمتها بالا رفتن هزینهها است. برای نامیدن این وضعیت میتوان به مارپبچ هزینه- فشار (cost-push spiral) یا مارپیچ دستمزد- قیمت (wage-price spiral) یا اصطلاحات خیالی دیگر اشاره کرد.
صورت سادهتر این تحلیل این است که هر فردی مجبور است قیمتها را افزایش دهد زیرا هزینههایش بالا رفته است. کاملا طبیعی است هر فردی به تنهایی مساله را این چنین ببیند. ولی واقعیت این است که این امر هیچ گاه منشا اصلی تورم نیست. این امر جلوه بیرونی تورم است، منشا آن نیست.
فیالواقع، این امر اصل بسیار کلیتری را به نمایش میگذارد. به عقیده من، آنچه علم اقتصاد را جذابیت میدهد این است که تقریبا برای هر قضیه مهمی در علم اقتصاد، آنچه که برای فرد صادق است دقیقا خلاف آن چیزی است که برای همه افراد صدق میکند. مردم حقیقتی را از تجربه فردی خود تعمیم میدهند، و نتیجهای میگیرند دقیقا بر خلاف آن چیزی است که برای یک اجتماع به عنوان یک کل صدق می کند.
اجازه دهید این را به شکلی بسیار ساده، که به مساله تورم نیز مرتبط است، برایتان نشان دهم. هر کدام از ما، منفردا فکر میکنیم که قادریم تصمیم بگیریم چه تعداد از این تکه کاغذهای سبز ( اسکناس ) را در جیب خود نگهداری کنیم - البته قطعا متناسب با کل ثروتمان. اگر هر کدام از ما بخواهد ۲۰ دلار بیشتر در جیباش نگه دارد، میتواند چکی را به ارزش ۲۰ دلار نقد کند، یا سند قرضهای را به ارزش ۲۰ دلار بفروشد، یا ۲۰ دلار از درآمدش را مصرف یا سرمایهگذاری نکند و به صورت نقد در جیباش نگه دارد.
بنابراین هر فردی با خود میپندارد که میتواند در مورد میزان پول نگهداریشده در جیباش تصمیم بگیرد، و همه حق دارند چنین بپندارند.
با این حال برای اجتماع، به مثابه یک کل، مقدار پولی که میتوان در جیبها نگهداری کرد، ثابت است. تعداد بسیار زیادی از این تکه کاغذهای سبز وجود دارند که قبلا منتشر شده اند. تنها راه برای این که شما پول بیشتری در جیب خود نگه دارید این است که کس دیگری را متقاعد کنید که پول کمتری را در جیب خود نگهداری کند.
این به بازی صندلیهای آهنگین میماند ( بازیای که هر تعداد بازیگر میتواند داشته باشد، و تعدادی صندلی به شماره یکی کمتر از تعداد بازیگران. آهنگی پخش میشود، و به یک باره قطع میشود. در این زمان، هر کس باید روی یک صندلی بنشیند. ایستاده بازنده است. بازی با حذف بازنده و یک صندلی تکرار میشود.)، که در این بازی تکه کاغذها به دور صندلیها میگردند.
هر چند هر فردی منفردا میتواند تصمیم بگیرد که چه مقدار داشته باشد، کلیت اجتماع در تعیین تعداد کل تکه کاغذها اختیاری ندارد. این تعداد را هیات مدیره فدرال رزرو یا وزارت خزانهداری امریکا یا یک نهاد مرکزی دیگر تعیین میکند. تعداد تکه کاغذها هر چقدر که باشد، از فردی به فرد دیگر دست به دست میچرخد.
● ابتدا ر یشه تورم را پیدا کنید
میلتون فیرمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد، در این سخنرانی به بررسی دلایل تورم و راهکارهای آن در امریکا پرداخته است.
فکر میکنم این مثال خیلی روشن و سرراست زیرا حقیقتی که به نظر فرد میآید خلاف وضعیت موجود در اجتماع است. همین وضع در مورد تورم هم وجود دارد. در یک کتاب اقتصادی که توسط آرمن آلچیان ( Armen Alchian ) و ویلیام آلن ( William Allen ) تالیف شده است داستانی کوتاه و جالب وجود دارد.
این داستان نشان میدهد چگونه هر فردی به تنهایی میپندارد عامل رشد تورم افزایش در هزینهها است اما برای همه افراد، کل جامعه، عامل افزایش تورم، افزایش تقاضا است، یعنی یک پدیده کاملا پولی. داستان چنین میگوید، فرض کنیم به یک باره کدبانوهای امریکایی تصمیم بگیرند گوشت بیشتری بر روی میز غذای خانه خود سرو کنند، صبح دوشنبه فرا میرسد و کدبانوها به قصابی میروند تا گوشت بیشتری بخرند.
هیچ قصابی قیمت خود را افزایش نمیدهد. قصاب گوشتهای خود را میفروشد و و به سادگی سفارش بیشتری به کلیفروش میدهد. کلیفروشها همه گوشتهای خود را به فروش میرسانند و سفارش خرید گوشت بیشتری را به کشتارگاه میدهند. کشتارگاه در مییابد موجودیاش در حال کاهش است و به دلالان حراجی احشام دستور خرید بیشتر میدهد.
قطعا احشام بیشتری برای فروش وجود ندارد، به این ترتیب آنچه اتفاق میافتد این است که دلالان قیمتهای بیشتری را در حراجی پیشنهاد میدهند. آنها به کشتارگاه گزارش میدهند، " متاسف ایم، ما مجبور بودیم برای خرید احشام قیمت بیشتری پیشنهاد کنیم. " کشتارگاهها میگویند،" هزینههای ما بالا رفته اند، بنابراین ما باید قیمت فروش خود را به عمدهفروشان افزایش دهیم."
عمدهفروشان میگویند،" هزینههای ما افزایش یافته اند، پس ما مجبوریم قیمتهای خود را بالا ببریم "، از این رو قیمت فروش گوشت را به خردهفروشان افزایش میدهند. روز بعدی که کدبانوها برای خرید به قصابی میروند، قصابها می گویند،" خیلی عذر میخواهیم که این کار را میکنیم؛ ولی تقصیر ما نیست، هزینههای ما بالا رفته است و ما مجبوریم گوشت را به قیمت بالاتری به شما بفروشیم. "
هر کسی در این زنجیره، به غیر از بازار حراجی که فعالیت در آن برای هیچ کس هزینهای به آن معنی ندارد، صادقانه قیمتهای خود را به خاطر افزایش هزینههایش افزایش داد. در این شرایط افزایش در قیمتها به روشنی ناشی از افزایش در تقاضا است.
در یک اقتصاد بزرگ وضع به این منوال است. هر تولیدکنندهای میگوید،" من مجبورم قیمتهای خود را افزایش دهم، چون دستمزدهای بالاتری پرداخت میکنم "، اما دلیل بالا رفتن دستمزدها این است که یک جای دیگر تقاضا برای نیروی کار افزایش یافته و با پیشنهاد پرداخت بیشتر، کارگران را به سمت خود می کشاند. منشا نهایی افزایش قیمتها افزایشی در تقاضا برای پول بود.
اینک این پرسش را مطرح میکنیم که افزایش در تقاضا برای پول از کجا میآید؟ افزایش قابل ملاحظه برای پول همواره منشا اساسی مشابهی داشته است. کسی پول بیشتری تولید کرده است. منبع دقیق پول اضافی در زمانهای مختلف متفاوت بوده و هست. در دوره پس از شکست ویلیام جنینگز برایان (William Jennings Bryan) در مبارزه برای نقره رایگان، قیمتها در ایالات متحده از سال ۱۸۹۶ تا ۱۹۱۳ رو به ترقی نهاد.
افزایش قیمت ناشی از افزایش حجم پول بود چرا که برخی افراد زیرک دریافتند چگونه میتوان طی فرایند سیانید (cyanide ) از سنگ معدن با ارزش معدنی پایین طلا استخراج کرد. افزایش قابل ملاحظه در تولید طلا موجب افزایش حجم پول شد و تورم نتیجه آن بود.
اگر بخواهم در تحلیل از ایده اصلی خود یاری بگیرم، در این مورد چنین خواهم گفت، تورم بازتاب افزایش در حجم پول بود اما دلیل خاص افزایش حجم پول در دورههای زمانی متفاوت است.
در آن زمان تورم ناشی از افزایش حجم طلا بود. در جنگهای جهانی اول و دوم در ایالات متحده حجم پول به سرعت افزایش یافت، چرا که دولت پول بیشتری را برای تامین مالی جنگ منتشر کرد. تورم بزرگ در اروپا در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی ناشی از کشف گنجینههای سکه در دنیای جدید بود. دلایل متعددی برای افزایش حجم پول وجود داشته است، اما تا آنجا که من میدانم، تورم همواره و بلا استثنا پیامد افزایش سریعتر حجم پول از حجم تولید بوده است.
در دوران جدید، حجم پول تحت کنترل سازمانهای دولتی است. در ایالات متحده، حجم پول توسط هیات مدیره فدرال وزارت خزانهداری، یعنی نهادهای پولی ایالات متحده، تعیین میشود. این به معنای این است که مسئولیت تورم ناشی از افزایش حجم پول همراه متوجه دولت است.
اما قطعا همان طور که شما میدانید، هیچ انسانی دوست ندارد مسئولیت چیز نامطلوب و ناخوشایندی را بر عهده بگیرد، و به همین ترتیب هیچ مقام رسمی دولتی دوست ندارد در مقابل گروهی بایستد و بگوید، " اشتباه از من است، من مسئول تورم هستم."
آنچه که همیشه اتفاق میافتد این است که مقامات رسمی دولت میایستند و میگویند، وجود تورم تقصیر کارفرمایان بیرحم و رؤسای خودخواه اتحادیههای کارگری است.
اگر این آدمها از تقاضای بیشتر و بیشتر برای قیمتهای هر چه بالاتر و دستمزدهای هر چه بیشتر دست بر دارند، تورمی وجود نخواهد داشت. و شگفتآور است که کارفرمایان و رهبران کارگری هم به علت درک نادرست از نکته اقتصادی بنیادینی، که کوشیدم در اینجا به آن اشاره کردم، این اتهام را میپذیرند.
کارفرمایان تمایل دارند علت ارتقای نرخ تورم را افزایش دستمزدها توسط رهبران خودخواه کارگری بدانند، و رهبران کارگری نیز تصور می کنند علت تورم این است که کارفرمایان خودخواه قیمتها را افزایش داده اند و به این دلیل ما مجبور ایم برای حفظ درآمد واقعی کارگران دستمزدها را افزایش دهیم.
بنابراین در اینجا با وضعیتی مواجه ایم که دولت کس دیگری را مقصر معرفی میکند و تورم را به دور تسلسل یا مارپیچ دستمزد - هزینه نسبت میدهد و کارفرمایان و رهبران کارگری نیز تقصیر را به گردن می گیرند و میگویند، بله، ما گناهکار ایم. در حالی که در واقع تورم پیامد تنها و تنها یک علت است:" افزایش در حجم پول."
این نکته اول بحث من است. نکته دیگری که میخواهم در باب آن سخن بگویم زیانی است که در تلاش برای جلوگیری از تورم با پایین نگاه داشتن دستمزدها و قیمتها به وجود میآید. رئیس جمهور و اعضای شورای مشاوران اقتصادی، و دیگر مقامات سرشناس در باب آثار زیانبار تورم و ضرورت فوری مسئولیتپذیری اجتماعی کارفرمایان و رهبران اتحادیههای کارگری در پایین نگاه داشتن قیمتها و دستمزدها سخن میگویند.
میتوانید این پرسش را مطرح کنید: دلیل افزایش نرخ تورم هر چیزی که باشد آیا با ممانعت از رشد دستمزدها متناسب با تورم می توان مانع از تشدید آن رشد یا خیر؟
اول اینکه بزرگترین منشا زیان این است که مردم و دولت در شناخت ماهیت این مشکل به خطا میروند. اگر کارفرمایان و رهبران کارگری تقصیر را به گردن بگیرند، دولت با افزایش بیشتر حجم پول به ریختن ذغال به درون کوره ادامه خواهد داد، و مدعی خواهد شد که هر گونه تورم و پیامد آن تقصیر دولت نیست. به این ترتیب، وقفهای در پذیرش درمان موثر تورم، یعنی کاهش نرخ رشد حجم پول، به وجود میآید.
این تنها دلیل کوچکی برای زیانبار بودن این رویکرد است. دلیل دوم این است که این کار نخواهد توانست تورم را متوقف کند و مثل این است که یک بادکنک بزرگ را در دست بگیرید و تصور کنید که با فشار دادن یک طرف آن میتوان باد آن را کم کرد. کار شما در اینجا همهاش این است که هوا را در بادکنک از یک طرف به طرف دیگر رانده اید.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب دولت رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم سریلانکا توماج صالحی پاکستان کارگران مجلس شورای اسلامی سید ابراهیم رئیسی
کنکور تهران سیل آتش سوزی قم هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی پلیس شهرداری تهران سلامت اصفهان
قیمت خودرو خودرو قیمت طلا دلار تورم قیمت دلار بازار خودرو بانک مرکزی ارز ایران خودرو مسکن سایپا
خانواده موسیقی رهبر انقلاب تلویزیون فیلم ترانه علیدوستی سینمای ایران مهران مدیری بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
فلسطین رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه حماس اوکراین طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا طالبان
پرسپولیس فوتبال استقلال آلومینیوم اراک جام حذفی بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس ژاوی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس فوتسال
هوش مصنوعی بنیاد ملی نخبگان ربات تیک تاک ناسا فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه