سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مبعلی ده سال پیش می خواستم در آ اس رم بازی کنم


مبعلی ده سال پیش می خواستم در آ اس رم بازی کنم

ایمان مبعلی در آرزوی چند بازی پشت سرهم برای تیم ملی است تا به رؤیاهایش که سفر به اروپا و مرد سال آسیا شدن است, برسد یک روز بزرگترین آرزوی او داشتن یک توپ فوتبال و یک جفت کفش کتانی بود و امروز در آرزوی بازی در تیم ملی است

ایمان مبعلی در آرزوی چند بازی پشت سرهم برای تیم ملی است تا به رؤیاهایش که سفر به اروپا و مرد سال آسیا شدن است، برسد. یک روز بزرگترین آرزوی او داشتن یک توپ فوتبال و یک جفت کفش کتانی بود و امروز در آرزوی بازی در تیم ملی است. ایمان به تواناییهای خودش ایمان دارد و مطمئن است تیم ملی از فرصت دادن به او ضرر نخواهد کرد و اگر فقط ۲ بازی پشت سر هم برای تیم ملی انجام دهد، کاری می کند که دیگر هیچ کس نتواند او را کنار بگذارد.او که زمانی برای بازی کردن با برادران بزرگش با آنها دعوا می کرد، آرزوی پوشیدن پیراهن والنسیا و آ.اس.رم را در سر می پروراند. مبعلی از دوران کودکی اش حرفهای جالبی زد، اما بسیاری از حرفهایش را برای آینده گذاشت. او از برنامه های ورزشی تلویزیون هم دلگیر و ناراحت بود و فقط به عنوان درددل گفت که یک فصل تیم آنها صدرنشین لیگ امارات بود و قهرمان شد، اما توجهی به بازیهای او نشد.

▪ به گذشته برگردیم، یادت هست وقتی ۱۴ سال سن داشتی، در مسابقات مهارتهای فردی در تهران شرکت کردی و قهرمان شدی؟

ـ (انگار اصلاً انتظار این سؤال را نداشت و برای لحظاتی غرق خاطرات گذشته اش شد) بله، آن زمان در ایذه بازی می کردم که از اهواز با من تماس گرفتند و گفتند برای این مسابقات باید به تهران برویم. من هم آمدم و اول شدم. قبل از آن هم وقتی که ۱۲ سالم بود، در رامسر این مسابقات برگزار شد که اول شدم.

▪ از این هنری که داشتی، جایی هم استفاده می کردی؟

ـ بچه که بودم، وقتی در ایذه بازیهای مهم بود، بین دو نیمه روپایی می زدم. تیم ملی هم در اهواز یک بازی انجام داد که علی دایی هم بازی می کرد. در آن بازی هم بین دو نیمه روپایی زدم. دوران خیلی شیرینی بود. خیلی یاد آن روزها می افتم.

▪ چطور شد وارد فوتبال باشگاهی شدی؟

ـ دوم راهنمایی بودم. مربی پرسپولیس ایذه گفت، بیا با تیم تمرین کن. من هم رفتم و چند ماه بعد برای تیم بزرگسالان پرسپولیس ایذه بازی کردم. رئیس تربیت بدنی موافقت نمی کرد من بازی کنم، چون خیلی کوچک بودم اما مربی تیم تعهد داد که بازی کنم. پیراهن آستین کوتاه برایم آستین بلند بود. واقعاً خیلی بچه بودم.

▪ آن روزها فکر می کردی این قدر بزرگ شوی؟

ـ الان که زیاد بزرگ نیستم. هدفم این است که خیلی بزرگ شوم. نه در فوتبال، بلکه در زندگی بزرگ شوم. بچه که بودم، یادم نمی آید بدون توپ بوده باشم. همیشه با توپ بودم. یک بار یکی از بستگان یک توپ کوچک به من داد. آن موقع هنوز مدرسه نمیرفتم. از یک شهری قرار بود به ایذه برویم. در کل این مسیر ۵۰ کیلومتری توپ دستم بود و با خودم می گفتم سریع به کوچه و خیابان برسم و بازی کنم. برادرم بسکتبال بازی می کرد وقتی توپ بسکتبال او آب می خورد، ۳ کیلو می شد. توپ او نصف قد من بود، اما روزی نبود که با آن روپایی نزنم. آن قدر توپ او برایم سنگین بود که شبها از درد پا نمی خوابیدم. بیشتر مواقع هم پابرهنه بودم، اما خیلی خوشحالم؛ چون یکی از دلایلی که باعث شده قدرت شوتهایم زیاد شود، بازی با توپ بسکتبال بود.

▪ به نظر می رسد خاطراتی یادت آمده و در آن روزها غرق شده ای؟

ـ این حرفها را تا حالا نزده ام. بخشی از حرفهایم را امروز می زنم و بقیه اش را بعدها خواهم گفت. بیشتر وقتها باران که می آمد، زنگ ورزش نمی توانستیم بازی کنیم؛ چون داخل حیاط مدرسه آب جمع می شد. توی کوچه همه می گفتند بازیکن خوبی است ولی قدش کوتاه است و نمی تواند پیشرفت کند، اما خیلی بااستعداد است. من ناراحت می شدم و همیشه در همه جا قدم را اندازه می گرفتم. شبها بارفیکس می رفتم تا قدم بلند شود. واقعاً دنیای عجیبی داشتم که با خیلی ها فرق داشت. آن موقع بزرگترین حسرت زندگی ام یک توپ فوتبال و یک جفت کفش بود!

▪ چه زمانی به این آرزو رسیدی؟

ـ دوم راهنمایی بودم که پولهایم را جمع کردم و ۱۳ هزار تومان شد. یک جفت کفش قرمز خریدم که حتی موقع خواب هم کنارم بود. این کفشها را تا اردوی تیم ملی جوانان داشتم. سرتمرین فولاد، کفشهای قرمزم پاره شد. وینکو بگوویچ پرسید شماره پایت چند است. فکر کردم می خواهد برایم کفشی بخرد، اما نخرید ولی به مسؤولان باشگاه گفته بود که کفشهای من پاره است. وقتی در فولاد جا افتادم، امکانات در اختیارم گذاشتند.

س از خانواده ات بگو؟

ـ ما ۸ فرزند بودیم که خدا را شکر هیچ وقت دستمان جلو کسی دراز نشد. پدر و مادرم زحمت می کشیدند و دستمان به دهنمان می رسید. در اردوهای تیم ملی که بودم، همیشه خانواده ام به من پول توجیبی می دادند. برادرم آن زمان کار می کرد و به من کمک می کرد و یک جورهایی مربی من هم بود. برادرم خیلی برایم زحمت کشید و در خانه مان خیلی با من تمرین می کرد.

▪ و چه زمانی وارد فوتبال به صورت حرفه ای شدی؟

ـ جوانان استقلال اهواز تست گذاشته بود. در آن تمرین کفشها و جورابهای قرمز داشتم و آنها روی این مسأله خیلی حساسیت داشتند.در همان اولین تمرین، تیم جوانان با بزرگسالان استقلال اهواز بازی دوستانه داشت. مربی مرا به عنوان بازیکن تستی گذاشت که بعضی ها اعتراض کردند، ولی در همان بازی به رسول فله که در تیم ملی بازی می کرد، یک گل چیپ زدم و فیکس جوانان استقلال اهواز شدم و با این تیم قهرمان ایران شدیم. در سال ۷۶ بعد از اردوی تیم ملی جوانان به فولاد رفتم و کار حرفه ای من شروع شد.

▪ در سالیان اخیر گفته می شد با بی اعتنایی در تیم ملی مواجه شده ای، آیا تصور حذف تو از تیم ملی ربطی به برانکو داشت؟

ـ همیشه و در هر تیمی حرف اول و آخر را مربی می زند. هیچ موقع هیچ بازیکنی نباید از مربی انتقاد کند؛ البته گاهی اوقات حق دارد واقعیت را بگوید. من ۷، ۸ سال در تیم ملی بودم، اما هیچ وقت شانس بازی کردن را پیدا نکردم و هیچ وقت یک مربی دو بازی پشت سر هم به من اعتماد نکرد. نه برانکو، نه قلعه نویی و نه دایی، بلاژوویچ هم به من بازی نداد.

▪ تو شایسته این اعتماد بودی؟

ـ صد درصد بودم. به خودم ایمان داشتم، با فولاد قهرمان شدم و مؤثرترین و بهترین بازیکن فولاد بودم.

▪ شاید مشکل تو و دایی یک سوء تفاهم بوده، اما مربیان قبلی هم به تو بازی نمی دادند.

ـ داستان من و دایی یک خطای فنی بود و گذشت و هیچ مشکلی هم با هم نداشتیم. من زمان برانکو در تیم ملی بودم و فقط در مرحله آخر که به جام جهانی متصل می شد، مرا دعوت نکرد و به جام جهانی نرفتم. اگر به جام جهانی می رفتم، حتماً فرصت بازی کردن را پیدا می کردم و الان شرایطم فرق می کرد.

در کل، الان از شرایطی که دارم راضی هستم. اعتقاد دارم اگر یک چیزی به سختی به دست بیاید، ارزشش خیلی بیشتر است. موفقیتهایی که تاکنون به دست آوردم، به سختی حاصل شده است. روزی می رسد که این شانس به من می رسد که در تیم ملی بازی کنم، آن موقع بالاترین سطح خودم را نشان می دهم چون در تیم ملی بازی کردن خیلی راحت است، به شرطی که مربی به بازیکن اطمینان داشته باشد.

▪ اگر به جام جهانی می رفتی، الان کجا بودی؟

ـ مطمئناً در اروپا بودم. یکی از شرایط لژیونر شدن در اروپا، حضور در تیم ملی است.

▪ اگر محمد مایلی کهن سرمربی تیم ملی بود، الان چند بازی ملی داشتی؟

ـ حداقل شانس در اختیارم می گذاشت و بقیه اش بستگی به خودم داشت. ممکن بود ضعیف باشم و در تیم ملی مایلی کهن هم جایی نداشته باشم، چون مایلی کهن با کسی تعارف ندارد.

▪ خدا وکیلی اگر سرمربی تیم ملی بودی، به ایمان مبعلی چقدر بازی می دادی؟

ـ جزو نفرات اصلی می گذاشتمش. شانس در اختیارش می گذاشتم.

در فولاد خوزستان، تأثیرگذارترین بازیکن بودم و بیشترین نقش را در قهرمانی تیم داشتم. الان ۳ سال است که در امارات بازی می کنم.

امسال بیشترین زمان بازی را داشتم. من در تمام بازیهای لیگ و حذفی الشباب ۹۰ دقیقه کامل بودم و اصلاً یک دقیقه هم غیبت نداشتم که یک رکورد است امسال بهترین بازیکن خارجی لیگ امارات شدم و با الشباب قهرمان شدم. در این فصل ۱۰ گل زدم و ۱۴ پاس گل دادم. با توجه به این کارها می گویم که مبعلی باید در تیم ملی باشد. هیچ وقت یک مربی یک بازی مهم در تیم ملی به من نداد. خیلی کم پیش آمده، اما اگر یک مربی در تیم ملی ۲ بازی پشت سر هم به من شانس بازی کامل بدهد، مطمئنم کاری می کنم که مربی راضی باشد و آن قدر خوب باشم که کنار گذاشتنم سخت باشد. قول می دهم مربی از اعتماد به من پشیمان نمی شود.

▪ فکرنمی کنی اگر ۲سال قبل انتخابت پرسپولیس بود، بیتوجهی به تو در تیم ملی خیلی کم می شد؟

ـ مطمئناً شرایطم این طوری که الان هست نبود.

▪ پس چرا به پرسپولیس نرفتی؟

ـ با پرسپولیس مذاکره کردیم، اما با انصاری فرد به توافق نرسیدیم. حاضر شدم نصف پول امارات را بگیرم، اما به توافق نرسیدیم. تنها بحث من نیست ، هر کسی در پرسپولیس و استقلال باشد شرایطش فرق می کند، چون همه او را می بینند و راحت تر به تیم ملی می آید.

▪ در الشباب هافبک دفاعی بودی. دراین پست مشکلی نداشتی؟

ـ این پست را خیلی دوست دارم، چون از عقب تر می توانم بازی سازی کنم. همان کاری که گوتی در رئال مادرید و پیرلو در میلان می کنند. اگر خوب نبودم مربی پست مرا عوض می کرد، اما در تمام بازیها در این پست بودم . من بازیکن درگیرشونده ای نیستم، اما اگر از عقب توپ بگیرم، راحت تر کار می کنم و بازی سازی می کنم.

▪ دلیل اصلی بی توجهی به تو در تیم ملی را چه می دانی؟

ـ نمی دانم. شاید خیلی ها فکر می کنند من آدم عجیبی هستم یا مغرورم یا اینکه اگر بازی نکنم، خیلی ناراحت می شوم و نمی توانم روی نیمکت بنشینم اما اصلاً این طور نیست. من همیشه یک جور هستم و نمی توانم دورو باشم و جلو کسی بخندم و پشت سرش حرف بزنم. خدا را شکر در تیم ملی با هیچ کدام از بچه ها به مشکل نخوردم، اما فوتبال خیلی پیچ و خم دارد و مسائلی پشت پرده فوتبال هست که از آنها اطلاع ندارم.

▪ تکل روی پای دایی چقدر در زندگی فوتبالی تو و دوری ات از تیم ملی تأثیر داشت؟

ـ تأثیری نداشت. علی دایی یک مقدار ناراحت شد و روزنامه ها هم یک هفته تا ۱۰ روز به آن پرداختند. روزنامه ها هنوز هم از آن قضیه می پرسند. قبل از آن هم برانکو به من بازی نمی داد و خیلی کم به من بازی می رسید. بعد از آن اتفاق هم مرا دعوت نکرد، اما فکر نکنم به خاطر آن تکل بود. از کسی نمی ترسم که حرفی را بزنم یا نزنم، چون زندگی فقط فوتبال نیست.

▪ زندگی برای تو چیست؟

ـ اینکه شب راحت بخوابم. اینکه وقتی در آینه به خودم نگاه می کنم، از خودم راضی باشم و خودم را دوست داشته باشم. خانواده ام به من افتخار کنند و به درد دوستانم بخورم. این چیزها خیلی ارزش دارد تا اینکه فوتبال بازی کنم که معروف باشم.

بزرگترین هدفم این است که مردم دوستم داشته باشند نه اینکه فقط بگویند ایمان بازیکن خوبی است. برای من انسانیت خیلی مهم تر از فوتبال است، چون فوتبال چند سال دیگر تمام می شود.

▪ بزرگترین ظلم را کدام مربی در حق تو کرد؟

ـ هیچ کدام، از هیچ مربی چه برانکو، چه دایی، چه مایلی کهن و قلعه نویی ناراحت نیستم. از همه مربیانم ممنون هستم، چون خودم دوست دارم مربی شوم و اصلاً قبول نمی کنم بخواهم بد کسی را بگویم. شاید قبلاً تحت تأثیر قرار می گرفتم، و یک حرفی می زدم، اما الان دیگر تحت هیچ شرایطی هیچ حرفی نمی زنم.

▪ الگوی فنی؟

ـ الگوی خاصی نداشتم. هیچ وقت عاشق یک بازیکن خاص نبودم.

▪ الگوی اخلاقی؟

ـ از هر کسی کارهای خوبش را یاد گرفته ام.

▪ کدام تیم بوده که از بچگی دوست داشتی در آن بازی کنی؟

ـ از ۱۰ سال پیش وقتی باتیستوتا و توتی در آ.اس.رم بازی می کردند، دوست داشتم در این تیم بازی کنم.

▪ فکر می کنی چه زمانی به اروپا بروی؟

ـ ۲سال دیگر، اگر تا ۲ سال دیگر به یک تیم اروپایی نرفتم دیگر شرایط خیلی سخت می شود، اما بازی در تیم ملی یکی از شرایط اصلی حضور در اروپاست. دوست دارم در اسپانیا و ایتالیا بازی کنم. والنسیا در اسپانیا و رم را در ایتالیا دوست دارم.

▪ بزرگترین حسرت زندگی؟

ـ خیلی دوست داشتم در جام جهانی بازی کنم، اما حسرت نبود.

نورا مهدوی



همچنین مشاهده کنید