شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
جامعه بی آرمان, ادبیات ندارد
گروه ادبیات: مرکز فرهنگی و بینالمللی شهرکتاب، از سال۱۳۹۰ برنامهای ۱۰ساله را برای گفتوگوهای ادبی با کشورهای مختلف، آغاز کرده است. یکی از این برنامهها همایش سعدی و پوشکین بود که سال گذشته در ایران و مسکو برگزار شد. از جمله برنامههایی که قرار است در همین راستا برگزار شود، برنامههایی با انستیتو سولژنیتسین در مسکو است. انستیتو سولژنیتسین با کمک شهرداری مسکو تاسیس شده و کار اصلی آن، تحقیق در مورد نویسندگان مهاجر روسیه است و برای همین، تمام اسناد نویسندگان مهاجر روس در این انستیتو جمعآوری میشود.
شهر کتاب، قرار برگزاری سهبرنامه را با انستیتو سولژنیتسین گذاشته که اولین آنها چندی پیش با عنوان همایش بونین، برگزار شد. این همایش، همزمان با شصتمینسال درگذشت ایوان بونین، شاعر و نویسنده برجسته روس و برنده نوبل ادبیات در سال ۱۹۳۳، در مرکز فرهنگی شهرکتاب برگزار و در آن، آرا و آثار ایوان بونین با حضور بونینشناسان ایران و روسیه بررسی شد. در روزهایی که اعضای انستیتو سولژنیتسین برای برگزاری این همایش به ایران سفر کرده بودند، گروه ادبیات روزنامه «شرق»، نشستی را با دکتر تاتیانا مارچنکو (بونینشناس و رییس بخش پژوهش انستیتو سولژنیتسین)، یلنا کریووا (مدیر بخش بینالملل انستیتو سولژنیتسین) و وادیم کریسکو (متخصص در تاریخ زبان روسی و رییس اداره زبانهای باستانی روسیه در فرهنگستان علوم) برگزار کرد. ویژگیهای ادبیات مهاجرت روسیه، چگونگی ارتباط این ادبیات با ادبیات غرب، ادبیات کلاسیک روسیه و همچنین ادبیات دوره شوروی و وضعیت امروز ادبیات روسیه در قیاس با گذشته و وضعیت تیراژ شعر و داستان در این کشور، از جمله مباحثی بود که در این نشست مطرح شد. چنانکه خواهید خواند، آنچه حاضران در این نشست، همگی در مورد آن متفقالقول هستند، این است که ادبیات امروز روسیه به هیچوجه قابلقیاس با ادبیات کلاسیک این کشور نیست. آنها معتقدند در این ادبیات از مضامین اجتماعی که در ادبیات گذشته روسیه وجود داشت، رد و اثری نمانده و بهترین نویسندگان متاخر روسیه را هم نمیتوان با نویسندگان بزرگ کلاسیک این کشور مقایسه کرد.
چنانکه تاتیانا مارچنکو، درباره آنچه امروزه در روسیه تحت عنوان ادبیات تولید میشود، میگوید: «من حتی دلم نمیخواهد آنچه را امروزه در روسیه بهعنوان ادبیات تولید میشود، «ادبیات معاصر روسیه بنامم.» اسم این آثار را فقط میتوان گذاشت ادبیات معاصر به زبان روسی تا هیچوجه اشتراکی با آن ادبیات قدیم ما پیدا نکند.» مارچنکو در مقایسه ادبیات معاصر روسیه با ادبیات کلاسیک این کشور میگوید: « قبلا بیشترین چیزی که نویسندگان روس به آن اهمیت میدادند روح انسان و زندگی اجتماعیاش بود؛ چیزی که امروزه در ادبیات روسیه خیلی کم به چشم میآید.» در این نشست دکتر آبتین گلکار، بهعنوان مترجم و علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب نیز حضور داشتند.
گویا موسسه سولژنیتسین، یکی از کارهای اصلیاش پرداختن به آن دسته از نویسندگان مهاجر روسیه است که کمتر شناخته شدهاند. یکی از بحثهایی که هنگام پرداختن به ادبیات مهاجرت میتوان به آن پرداخت، بحث زبان است. اینکه نویسنده، پس از مهاجرت زبان خود را تغییر میدهد و به زبان کشور جدید مینویسد، یا زبان مادریاش را حفظ میکند. پس بهعنوان اولین پرسش، میتوان این را مطرح کرد که نویسندگان مهاجری که مورد نظر موسسه سولژنیتسین هستند و این موسسه روی آنها تحقیق میکند، در کدام دسته قرار میگیرند؟
تاتیانا مارچنکو: بیشتر نویسندگانی که ما روی آنها کار میکنیم، به زبان روسی مینوشتند؛ چون اینها نویسندگان نسل اول مهاجرت بودهاند و برای همین زبان مادریشان را حفظ کردهاند...
با توجه به اینکه این نویسندگان، تجربه زندگی در کشوری دیگر را از سر میگذراندند، رابطهشان با ادبیات غرب و ادبیات داخل شوروی چه نوع رابطهای بوده است؟
مارچنکو: ادبیات مهاجرت روسیه و ادبیات داخل شوروی را میتوان مکمل هم دانست. آن زمان ادبیات شوروی برای خودش جریان مستقلی بود و موضوعاتی که نویسندگان مهاجر به آنها میپرداختند در خود شوروی امکان طرحشدن نداشتند چرا که این موضوعات، موضوعاتی بودند مثل مذهب ارتدوکس یا خاطرات خوش مربوط به دوران قبل از انقلاب اکتبر. برای همین، ادبیات مهاجرت، چنین کمبودهایی را جبران میکرد. از طرف دیگر، نویسندگان مهاجر، هم امکان خواندن آثار نویسندگان غربی را داشتند و هم آثار نویسندگان شوروی را. به همین دلیل از هر دو جریان تاثیر پذیرفته بودند. در حالی که نویسندگان داخل شوروی به ادبیات غرب دسترسی نداشتند. زبان نویسندگان مهاجر نیز زبانی غنی و کامل بود. به حدی که نویسندگان شوروی، بونین را که نویسندهای مهاجر بود، نویسندهای میدانستند که نثرش در نثر روسی، یک معیار است. یعنی با اینکه آثار بونین در آن زمان در شوروی بین عموم خوانندگان چندان شناختهشده نبود، اما نویسندگان شوروی به آثار او دسترسی داشتند و نثرش را نمونه اعلای نثر روسی میدانستند. الان هم که آثار این نویسندگان در روسیه چاپ شده، استقبال از این آثار، از طرف عموم خوانندگان حتی نسبت به بهترین نویسندگان دوره شوروی، بیشتر است.
در مورد تاثیر این نویسندگان از ادبیات غرب، این تاثیر بیشتر از چه جنبهای و از کدام جریانهای ادبی غرب بوده است؟
مارچنکو: البته خود این نویسندگان معتقد بودند که چندان از ادبیات غرب متاثر نبودهاند. اما این تاثیر قطعا وجود داشته، مثلا مارسل پروست یکی از نویسندگانی است که بدون شک نسل اول نویسندگان مهاجر روس را تحت تاثیر قرار داده است و همه این نویسندگان در واقع «در جستوجوی روسیه از دست رفته» را مینوشتند. اما نسلهای بعدی، بیشتر تحت تاثیر اگزیستانسیالیسم بودند چون در مهاجرت، آن عناصر اگزیستانسیالیستی برایشان خیلی بارزتر و ملموستر بود.
این نویسندگان، در خود غرب چقدر موردتوجه بودند؟
مارچنکو: در این مورد برحسب اینکه به طور مشخص از کدام نویسنده حرف میزنیم، پاسخها میتواند متنوع و متفاوت باشد، مثلا بونین با اینکه جایزه نوبل هم گرفته بود، خیلی موردتوجه غربیها نبود و در خود روسیه بیشتر به او توجه داشتند. برعکس، نویسنده دیگری به اسم الکسی رمیزوف، بهویژه بین فرانسویها خیلی محبوب بود، به حدی که خودش همیشه شکایت داشت که در فرانسه من را بیشتر دوست دارند تا در روسیه.
این نویسندگان چقدر از نویسندگان کلاسیک روسیه متاثر بودند؟
مارچنکو: این بحث بسیار گستردهای است. تمام کارهایی که من دارم در مورد بونین انجام میدهم در مورد تاثیر ادبیات کلاسیک بر آثار اوست. رابطه بونین، با ادبیات کلاسیک روسیه، رابطهای است که از آن میتوان با عنوان «بوطیقای گفتوگویی» نام برد، چرا که بونین در آثارش، با ادبیات کلاسیک روسیه وارد نوعی گفتوگو میشود. بونین در عین اینکه در رمانهایش، بر خلاف آثار کلاسیک روسی، به جای تیپساختن، شخصیتهای منحصربهفرد خلق میکند، اما از طرفی خیلی از شخصیتهای معروف ادبیات روسیه را در آثارش بازآفرینی میکند و وجوهی از این شخصیتها را که برای خوانندگان آثار کلاسیک ناشناخته بودهاند، نشان میدهد. یکی دیگر از ویژگیهای آثار بونین که او را با نویسندگان کلاسیک روسیه مرتبط میکند، این است که او در آثارش خوشبختی را به صورت یک لحظه از زندگی افراد نشان میدهد، نه به صورت یک پروسه طولانی. همین موضوع را در شعر خیلی از شاعران کلاسیک روس میبینیم. در داستانی از بونین به نام «گهواره» که در سال ۱۹۴۵ نوشته شده و نگارش آن قبل از پایان جنگجهانی دوم تمام شده است، دو نفر در یک روز قشنگ تابستانی، روی دو تا گهواره دراز کشیدهاند و درباره عشق بحث میکنند و دیدگاه هر دوتایشان درباره عشق، برگرفته از دیدگاه نویسندگان کلاسیک روس در اینباره است. در همین داستان اشارههایی مستقیم به پوشکین و آندرییف و اشارهای غیرمستقیم به داستانی از چخوف وجود دارد.
در ادبیات مهاجرت روسیه، داستان برجستهتر بوده است یا شعر؟
مارچنکو: شعر هم بوده، اما غلبه با نثر بوده است و بین نویسندگان مهاجر، شاعر بزرگ خیلی کم بوده و شاید از شاعران بزرگ مهاجرت، تنها بتوان از مارینا تسوتایوا و گئورگی ایوانف نام برد. البته خیلی از داستاننویسان مهاجر، شعر هم مینوشتند، چون بهترین راه برای اینکه این مهاجران، احساسات میهنپرستانه خود را ابراز کنند، نوشتن شعر بود و شعرهای میهنپرستانه زیادی از نویسندگان مهاجر بهجا مانده است. ضمنا نابوکوف هم گرچه داستانهایش را به انگلیسی مینوشت، اما شعرهای روسی خیلی خوبی دارد. اما مثلا بونین با اینکه شاعر هم بود، از وقتی مهاجرت کرد دیگر شعر ننوشت.
ادبیات روسیه هنوز با نویسندگان بزرگ کلاسیک، مطرح است و گرچه ممکن است بین آثار جدیدتر هم آثاری خواندنی وجود داشته است، اما به نظر میرسد که دیگر از آن اوجهایی که نمونههایش را در نویسندگان کلاسیک میبینیم، خبری نیست. به نظرتان چرا ادبیات روسیه، دیگر هیچ نویسنده بزرگی ندارد؟
مارچنکو: سوال بسیار دشواری است. آرزوی ما این است که ادبیاتمان پیشرفت کند و هر روز نویسندگانی بهتر از نویسندگان قبل به وجود بیایند. اما متاسفانه این اتفاق نیفتاده است. البته این را هم نباید از یاد برد که به قول یسنین وقتی رودرروی کسی میایستی، نمیتوانی او را خوب بشناسی. ممکن است بعد از گذشت زمان، در آثار نویسندگان فعلی هم ویژگیهای خوبی پیدا کنیم که الان متوجه آنها نیستیم، مثلا در زمان خود پوشکین هم خیلیها او را بهعنوان یک شاعر بزرگ قبول نداشتند و بعد از مرگش بود که ارزش واقعی او را شناختند. اما یک مساله خیلی مهم دیگر که در ادبیات امروز روسیه وجود دارد، این است که امروزه نقد ادبی روسی تقریبا از نفس افتاده و دیگر در ادبیات روسیه چیزی به نام نقد وجود ندارد. در حالی که وقتی در دهههای ۷۰ و ۸۰ در شوروی، کتابی منتشر میشد، مثل انفجار یک بمب بود و جریانی پیرامون آن کتاب راه میافتاد و منتقدان فورا شروع میکردند به بحث و گفتوگو راجعبه آن. البته الان هم کتابهایی هستند که مورد توجه قرار میگیرند و جوایز معتبر و گران به آنها تعلق میگیرد، اما جایزه هیچوقت شاخص ادبیات خوب نیست. شاخص کتاب خوب برای من این است که از هرجا که خواندن آن را شروع کنم، دیگر نتوانم زمین بگذارم. الان کتابها تبدیل شدهاند به گفتوگوی دو خانم که نشستهاند و با هم حرف میزنند و هیچ نکته جالبی هم در آنها نیست. گاهی هم که موضوع جالب است پرداخت هنری ندارد.
وادیم کریسکو: به نظر من یکی از مشکلات ادبیات امروز روسیه این است که نویسندگان بیش از حد با سیاست قاطی میشوند و آثارشان از ادبیات فاصله میگیرد. الان مد شده که برای کسب شهرت و گرفتن جوایز ادبی، آثاری سیاسی بنویسند و در آنها از تاریخ روسیه بد بگویند. فرقی هم نمیکند چه دورهای از تاریخ روسیه. فقط مهم است که تاریخ روسیه را منفی و سیاه روایت کنند. وقتی نویسنده از قبل چنین وظیفهای برای خودش معین میکند اثرش میشود ادبیات سفارشی و دیگر ارزش هنری ندارد.
مارچنکو: یک موضوع جالب دیگر هم این است که نویسندگان مهاجر میگفتند ما مثل نویسندگان شوروی به دولت وابسته نیستیم و آزادی داریم. اما آنها هم در خیلی موارد به ناشرانشان وابسته بودند و به اینکه چه کسی پول انتشار آثارشان را میدهد. این مساله الان هم وجود دارد. یعنی نویسندهها در قیاس با دوران شوروی، واقعا آزادی دارند و میتوانند هرچه دل شان خواست بنویسند، اما مساله این است که چه کسی این آثار را منتشر میکند و چه کسانی این آثار منتشرشده را میخوانند. یعنی یا برای زود به شهرت و پول رسیدن، باید آثاری بنویسند که ناشر بپسندد و روی پرده سینما برود و... یا آثار خوبی نوشته شود و برود توی کشوی میز و ناشری برایش پیدا نشود.
الان تیراژ رمان در روسیه چقدر است؟
مارچنکو: قبلا رمانهای پرخواننده، تیراژهای میلیونی داشتند اما الان در بهترین حالت، تیراژشان به چندهزارتا میرسد. البته اینترنت و پدیده کتابهای الکترونیک هم روی تیراژ تاثیر میگذارد. یعنی ما برآورد دقیقی از تیراژ کتابهایی که به صورت الکترونیک چاپ میشوند، نداریم. تیراژ شعر که خیلی کمتر است و از چنددهتا یا در بهترین حالت چندصدتا فراتر نمیرود. اما این تیراژ کم روی تعداد شاعران تاثیری نگذاشته و همانقدر که قبلا شاعر زیاد داشتیم الان هم زیاد داریم.
کریسکو: در زمان شوروی کتابخانهداشتن، پرستیژ داشت و هرکس سرش به تنش میارزید، کتابخانهای درست میکرد. آن زمان همیشه کمبود کتاب داشتیم و تقاضا از عرضه بیشتر بود اما الان وارثان آن کتابخانهها یا آنها را به قیمت ارزان میفروشند یا دور میاندازند.
با این توضیحات، به نظر میرسد که در ادبیات امروز روسیه هیچ نویسنده برجستهای وجود ندارد.
مارچنکو: امروزه در روسیه غلبه با آثاری است که در اروپا محبوبیت زیادی دارند اما من خودم نمیتوانم نفرتم را از خواندن چنین آثاری پنهان کنم.
کریسکو: آخرین نویسندهای که من در ادبیات روسیه به رسمیت میشناسم نویسندهای است به نام والنتین راسپوتین که آخرین آثارش را در دهه ۷۰ نوشته و برای من ادبیات روسیه با او تمام شده است. تازه او را هم نمیتوان نویسندهای بزرگ به شمار آورد، اما نویسنده برجستهای است.
مارچنکو: شوشکین هم نویسنده خوبی است و نوشتههایش نشان میدهد چه بر سر ملت روسیه آمده است. اینکه میگویم ملت روسیه، اشارهام به طبقهای خاص مثل طبقه روشنفکر یا کارگر نیست. منظورم کل ملت روسیه بهعنوان یک مجموعه است. از دیگر نویسندگان امروز روسیه که من کارشان را میپسندم، یکی هم ودولاسکین است. اما جز آثار این نویسندگان که تعدادشان کم است، من حتی دلم نمیخواهد آنچه را امروزه در روسیه بهعنوان ادبیات تولید میشود، «ادبیات معاصر روسیه بنامم». اسم این آثار را فقط میتوان گذاشت ادبیات معاصر به زبان روسی تا هیچوجه اشتراکی با آن ادبیات قدیم ما پیدا نکند. قبلا بیشترین چیزی که نویسندگان روس به آن اهمیت میدادند روح انسان و زندگی اجتماعیاش بود؛ چیزی که امروزه در ادبیات روسیه خیلی کم به چشم میآید.
یلنا کریووا: حتی کتاب ودولاسکین را هم که ما بهعنوان یک کار خوب از آن نام میبریم، نمیتوانیم کتابی بدانیم که وقتی آن را باز میکنیم دیگر نتوانیم کنارش بگذاریم. من خودم در همان ۲۰، ۳۰ صفحه اول کتاب او ماندهام و دست و دلم نمیرود که ادامهاش دهم.
مارچنکو: در واقع نویسندگان معاصر ما قبل از اینکه بتوانند جای پای خود را محکم کنند، از یادها محو میشوند و بعد از مدتی نامی از آنها نمیماند.
از آنچه میگویید اینطور به نظر میآید که ادبیات معاصر روسیه، نسبت چندانی با اجتماع و زندگی اجتماعی ندارد و بیشتر زندگی خصوصی روزمره است...
مارچنکو: زندگی در اجتماع، اگر هم در این آثار باشد، ساختگی است و کسی که این کتابها را میخواند این احساس را پیدا نمیکند که زندگی واقعی را در ادبیات میبیند، مثلا همین ودولاسکین که گفتم نویسنده نسبتا خوبی است، قهرمانش را میبرد در قرن پانزدهم و ماجرا در آن قرن اتفاق میافتد. چون در آن دوران تاریخ و فردیت وجود داشته است، در حالی که الان ما هیچکدام از اینها را نداریم. درست گفتهاند که ادبیات در جامعهای که هیچ آرمانی در آن نیست و هیچ ایدهآلی در آن وجود ندارد، قابل تصور نیست. کسی که الان دنبال آرمانی میگردد تا جهت زندگیاش را با آن تراز کند و راهنمایی در زندگی پیدا کند، همواره به ادبیات قدیم برمیگردد. نه لزوما ادبیات قدیم روسیه، بلکه ادبیات قدیم در تمام دنیا. اما به هرحال جریان ادبی در حال پیشرفت است و شاید آنچه امروز میبینیم تنها سنگبنایی باشد برای آیندهای بهتر.
ادبیات ایران چقدر در روسیه شناخته شده است و ترجمه میشود؟
کریسکو: من در مسکو درس نخواندهام و در شهری که در آن درس خواندهام، درس خاصی داشتیم به نام ادبیات ملتهای شوروی. در این درس، یک قسمت خیلی مهمی بود به نام ادبیات فارسی تاجیکی و چون تاجیکستان یکی از جمهوریهای شوروی بود، به لطف آن بسیاری از شاعران ایران هم وارد برنامه درسی ما شده بودند. به همین دلیل بسیاری از دانشآموزان جمهوریهای شوروی با آثار کلاسیک ایرانی مثل شاهنامه فردوسی و آثار نظامی و... آشنایی داشتند، مثلا ترجمه کامل شاهنامه به زبان روسی در مجموعهای به نام یادگارهای ادبی چاپ شده بود. آثار بسیاری از شاعران کلاسیک ایران، به صورت مستقل منتشر شده بود و ما با آنها آشنا بودیم. اما با نویسندگان جدید ایران، تقریبا هیچ آشناییای نداریم.
عکس: امیر جدیدی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی حجاب مجلس دولت دولت سیزدهم رئیسی رئیس جمهور گشت ارشاد سیدابراهیم رئیسی جمهوری اسلامی ایران پاکستان
تهران شهرداری تهران قتل هواشناسی سیل پلیس کنکور وزارت بهداشت سلامت زنان سازمان سنجش پایتخت
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ارز ایران خودرو تورم
سینمای ایران سریال سینما تلویزیون سریال پایتخت کیومرث پوراحمد موسیقی رهبر انقلاب قرآن کریم فیلم ترانه علیدوستی کتاب
کنکور ۱۴۰۳ اینترنت عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک تیم ملی فوتسال ایران بازی فوتسال تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا لیورپول
هوش مصنوعی گوگل نخبگان سامسونگ مدیران خودرو اپل فناوری آیفون ناسا بنیاد ملی نخبگان ربات دانش بنیان
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا افسردگی آلزایمر