سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مگر می شود با « حافظ » نبود


هر ملتی به دو نوع ادبیات نیازمند است, یكی ادبیاتی كه او را با گذشته پیوندمی زند و دیگری ادبیاتی كه تصویرگر زندگی معاصر اوست

.۱ ). نمی دانم چرا هنوز به این باور نرسیده اند كه شعر نیمایی ) بن بستی ندارد, و بن بست برای جماعتی است كه با عروض نیمایی مشكل دارند, و شعر « رفرم یافته » ی نیما خود دلیل ماندگاری اوست و گروهی از شاعران دهه سی, چهل هر چه تلاش كردند, نتوانستند آنی شوند كه « نیما » شد و خیلی زود دفتر شعرشان را بسته دیدند زیرا با « تجربه های شتاب زده » خواستند تحولی ایجاد كنند, یا « مدرن » ها را بیافرینند كه در نهایت نه كشفی در خورجین بود و نه شهودی كه پایدارشان كند و به قول امروزی ها گرفتار « موج » بازی ها می شدند كه جز تفنن و شوق جوانی چیزی نبود, مگر می شود با « حافظ » نبود, « مولوی » را نخواند, « سعدی » را جستجو نكرد و پا به پای « باباطاهر » ترانه خوان شور و شعور نشد و داعیه ای بر سر كه ما از « حافظ » جلوتریم در صورتی كه از درست خواندن غزلی از حافظ عاجز ولاغیر!

( ۲ ) نمی دانم, مدعیان شعر امروز بدون پشتوانه ی ادبی تا كدامین دوره می توانند با فرا مدرن متعادل, فرا مدرن رادیكال , پست مدرن و آوا نگارد نفس بكشند, ولی همین را می دانم كه باید در شعر به حس و دركی رسید تا با جوهر شناخت منافات نداشته باشد, و می طلبد در شعر به دنبال فلسفه و اندیشه ی متقن باشیم و این بیت « كلیم كاشانی » چه چیزی كم دارد كه بگوییمخالی از نوعی كشف و شهود است.

نباشد نیك باطن در پی آرایش ظاهر

به نقاش احتیاجی نیست دیوار گلستان را

یا بیتی از « وحید قزوینی: »

زیاران كینه هرگز در دل یاران نمی ماند

به روی آب جای قطره ی باران نمی ماند

و در شعر معاصر نیز پابه پای « گاهی دلم برای خودم تنگ می شود » از « محمدعلی بهمنی » سرشار از لحظه هایی است كه در قالب غزل رویكردی مدرن و پیوندی فلسفی و شهودی دارد كه با احترام به « حافظ » لحظه ای تنهایش نمی گذارد.

( ۳ )

شاعران امروز به خصوص آنانی كه رویكرد متافیزیكی , رویكرد مكانیكی و خلاق و پیشرو را نشانه ی كشفی تازه , خلاقیتی امروزی و.. . می دانند, و بحرانی كه ناشی از عدم اتفاق نظرشان است اشعار شاعران پیرو سبك هندی را بیشتر به دیده تعمق بگذارند كه خلاقیت پشت خلاقیت انسان را به حیرت می برد كه آیا در عصری كه از تكنولوژی خبری نبود چگونه شاعرانی چنین خالق تحولی تازه در زبان, نگاه و فرم بودند و این ابیات دلیلی روشن:

o مباش منكر اسرار سینه چاكی ما

به كارگاه سحر آفتاب می بافند

« بیدل دهلوی »

o عاشقان یك دوقدم رفتن و برگشتن را

در ره كوی تو خمیازه پا می گویند

« سلیم تهرانی »

o از جنبش مهداست گرانخوابی اطفال

از گردش افلاك به خواب است دل ما

« صائب تبریزی »

o كی توانم شعله ی عشق تو را در دل نهفت

شمع روشن در میان شیشه پیدا می شود

« ظهیر فاریابی »

( ۴ )

این نكته را همیشه پیش روداشته باشیم كه: « هر ملتی به دو نوع ادبیات نیازمند است, یكی ادبیاتی كه او را با گذشته پیوند می زند و دیگری ادبیاتی كه تصویرگر زندگی معاصر اوست » پس زمانی راه ی نوگرایی معقول خواهد بود كه با ادبیات گذشته پیوند تنگاتنگ داشته باشد و شعری ماندگار خواهد بود كه در چنین حال و هوایی تنفس كند

لنگرود فروردین ۱۳۸۱

* « هر ملتی به دو نوع ادبیات نیازمند است, یكی ادبیاتی كه او را

با گذشته پیوند می زند و دیگری ادبیاتی كه تصویرگر زندگی

معاصر اوست »

* باید در شعر به حس و دركی رسید تا با جوهر شناخت منافات

نداشته باشد, و می طلبد در شعر به دنبال فلسفه و اندیشه ی متقن

باشیم.

فرامرز محمدی پور



همچنین مشاهده کنید