شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

من می روم


من می روم

گوشهایم را گرفته ام تا صدایی نشوم.
چشمهایم را بسته ام تا جایی را نبینم.
من نمی خواهم دیگر در شهر خاطراتم،
شهری که در آن به دنیا آمدم، بزرگ شدم،
عشق ورزیدم، بمانم.
برایم همه چیز …

گوشهایم را گرفته ام تا صدایی نشوم.

چشمهایم را بسته ام تا جایی را نبینم.

من نمی خواهم دیگر در شهر خاطراتم،

شهری که در آن به دنیا آمدم، بزرگ شدم،

عشق ورزیدم، بمانم.

برایم همه چیز پایان یافته، دلم می خواهد

از همه چیز و همه کس فرار کنم

کسی نفهمید که سرخی چشمانم از چیست

من می روم آری من می روم

جایی که فقط یه نفر به کار من کار داره که خیلی مهربونه

می دونم مثل خیلی ها نسبت به من بی توجه نیست.

می روم به جزیره دورافتاده ای به سرزمین خوبی ها.

سارا موسی زاده/ ۱۵ساله/ نیایش۲