شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

کلماتی بی محتوا درباره خاورمیانه


کلماتی بی محتوا درباره خاورمیانه

از کجا می توان روزنامه های با کیفیت را تشخیص داد از آنجایی که این روزنامه ها در مرحله اول سعی در درک واقعه, مکان, زمان, عوامل و چگونگی وقوع آن را دارند, سپس بدون آنکه نظرات شخصی خود را در تعریف واقعه دخالت دهند, برای درک علت آن به طرف های درگیر گوش فرا می دهند

از کجا می‌توان روزنامه‌های با کیفیت را تشخیص داد؟ از آنجایی که این روزنامه‌ها در مرحله اول سعی در درک واقعه، مکان، زمان، عوامل و چگونگی وقوع آن را دارند، سپس بدون آنکه نظرات شخصی خود را در تعریف واقعه دخالت دهند، برای درک علت آن به طرف‌های درگیر گوش فرا می‌دهند. سی. ان. ان، فاکس نیوز و یا الجزیره چه چیزی غیر از بی طرفی را در برنامه‌های تبلیغاتی شان به بینندگان قول می‌دهند؟ «We report, you decide»، گزارش از ما، تصمیم با شما! لیکن بعد از پنج سال کار کردن به عنوان فرستاده ویژه در خاورمیانه، به این نتیجه منفی رسیده ام که روزنامه‌های غربی قادر نیستند که نه وقایع دنیای عرب و نه خاورمیانه را با دقت (و مهم تر از آن) با بی طرفی گزارش کنند. آنها حتی با رعایت کامل قوانین روزنامه نگاری، تصویری عمیقا تحریف شده از منطقه ترسیم می‌کنند.

مشکل اصلی، از کلمات استفاده شده ناشی می‌شود. واژه‌هایی که روزنامه نگاران استفاده می‌کنند، یا هیچ مفهومی برای مردم اروپا و یا آمریکا ندارند و یا کاملا به طور متفاوتی درک می‌شوند و یا اینکه این واژه‌ها بی محتوا شده اند.

بهترین نمونه این واژه‌های خالی از مفهوم، واژه «اشغالگری» و «دیکتاتوری» می‌باشد. آگاه نبودن از ماهیت یک دیکتاتوری، فقط در انحصار عوام و یا روشنفکران نیست. هنگامی که هنوز به عنوان فرستاده ویژه کار می‌کردم، گاهی با فشارهای رئیسم مواجه بودم که مدام می‌پرسید: چرا گرفتن ویزا از عراق صدام حسین آن قدر طول می‌کشد؟ و یا اینکه، چرا هنوز نتوانسته ام به لیبی بروم: «چطور هنوز ویزای لیبی را نداری؟ باید باز هم اصرار کنی!» نمونه دیگر، روزنامه نگار معروفی است که از من شماره تلفن مسئولین سرویس‌های مخفی اردن را می‌خواست..... و یا حسابدار روزنامه که رسید تمام پول‌هایی را که به آدم‌های مختلف در سفرم در عراق در زمان رژیم سابق داده بودم، طلب می‌کرد...

در حالی که سردبیر روزنامه، روزنامه نگار کذایی و یا حسابدار، همگی اخبار عراق را از نزدیک دنبال می‌کردند. آنها روزنامه‌ها را می‌خواندند و وقایع را در تلویزیون می‌دیدند، اما هیچ گاه، نه روزنامه‌ها و نه تلویزیون، هیچ کدام درباره حقیقت دیکتاتوری‌ای که در عراق وجود داشت، حرفی نمی‌زدند.

کتابی که در تابستان گذشته به چاپ رسانده ام، درباره ترس، بی اعتمادی، شستشوی مغزها، ارتشاء و نابودی عمدی اساس و حیثیت تک تک انسان‌هاست. مسئول انتشارات، شخصا در چاپ این کتاب از خود مایه گذاشته و آن را بارها و بارها قبل از چاپ خوانده است. او که در نمایشگاه کتاب فرانکفورت شرکت کرده بود، با شور و شعف تمام بازگشت و گفت که در آنجا با یک مصری که کتاب من برایش جالب بود ملاقات نموده و از قرار به زودی جای پایم در دنیای عرب باز خواهد شد. ناشرم بسیار خوشحال بود تا اینکه به او توضیح داده شد که برای چاپ این کتاب در کشورهای عربی، تناقضی وجود دارد. چگونه یک رژیم دیکتاتوری حاضر خواهد شد کتابی را به چاپ برساند که موضوع آن افشای ماهیت چنین رژیم‌های دیکتاتوری‌ای باشد؟ با وجود اینکه صد صفحه کتاب درباره فرهنگ ترس و استفاده حکومت پلیسی از آن بود، بازهم برای ناشر، مفهوم کلمه «دیکتاتوری» امری انتزاعی باقی مانده بود.

شاید به همین ترتیب، واژه «اشغالگری» برای افکار عمومی غربی‌ها از محتوا خالی شده باشد. شاید به خاطر بی معنی شدن واژه‌هاست که به تشکیلات خودگردان فلسطین چنین فشار فزاینده‌ای می‌آورند تا ثابت کند که «برای خاتمه دادن به خشونت، اقدامات کافی را انجام می‌دهد»؛ در حالی که تقریبا هیچ گاه از سخن گویان دولت اسرائیل خواسته نمی‌شود تا ثابت کنند که «برای خاتمه دادن به اشغالگری، اقدامات لازم را انجام می‌دهند». بی شک هر شهروند غربی می‌داند که خطر تروریسم چیست، حتی اگر آن را تجربه نکرده باشد، مسئولین سیاسی مدام درباره آن سخن می‌گویند، اما چه کسی به افکار عمومی غرب، وحشتی را که پشت واژه «اشغالگری» پنهان شده است، توضیح می‌دهد؟ در هر سال، تعداد کشته شدگان فلسطینی به دست اشغالگران اسرائیلی، حداقل سه برابر بیشتر از تعداد شهروندان اسرائیلی‌ای است که در عملیات تروریستی کشته می‌شوند. اما فرستادگان ویژه و تفسیرکنندگان غربی‌ای که «عملیات انتحاری خونین» را مطرح می‌کنند، هیچ گاه از«اشغالگری خونین» دم نمی‌زنند. اگر عمق فاجعه‌ای که فلسطینی‌ها هر روز به خاطر اشغال اسرائیل با آن مواجه اند، به طور وسیعی نامرئی باقی مانده است، لیکن «خبر» رژیم‌های دیکتاتوری به روزنامه‌ها و تلویزیون غرب راه پیدا می‌کند، اما در اینجا نیز با مشکل دیگری روبه رو هستیم. هنگامی که روزنامه نگاران وقایع [رژیم‌های دیکتاتوری. م] را شرح می‌دهند واژه‌هایی را به کار می‌برند که در مجامع دموکراتیک مصطلح است. برای مثال، آنها از واژه‌هایی مانند «پارلمان» یا «قاضی» استفاده می‌کنند. مثلاٌ به جای آنکه بگویند: «دیکتاتوری آقای مبارک» می‌گویند، «رئیس جمهوری آقای مبارک» و یا می‌گویند، حزب ملی دموکراتیک؛ در حالی که این تشکیلات نه «دموکراتیک» است و نه یک «حزب». آنها از یک استاد دانشگاه دنیای عرب نقل قول می‌آورند، اما فراموش می‌کنند بگویند که این استاد تحت نظارت و مراقبت سرویس‌های مخفی است و هنگامی که در چنین حکومت پلیسی ای، عده‌ای جوان خشمگین، پرچم دانمارک را جلوی دوربین تلویزیون می‌سوزانند، روزنامه نگاران به آن لقب «تظاهرات» می‌دهند و نه یک عملیات سازمان داده شده برای فرستادن پیغامی مشخص. مسئله حیرت آور این است که فرستادگان ویژه در خاورمیانه، بی شک مفهوم اشغالگری و یا دیکتاتوری را خوب می‌شناسند. آنها در کشورهای عربی و در سرزمین‌های اشغالی کار و زندگی می‌کنند؛ در آنجا دوستان، خانواده و همکارانی دارند که به هیچ مرجع قانونی نمی‌توانند متوسل شوند.

این دوستان، فامیل و همکاران از هیچ حق شهروندی‌ای برخوردار نبوده و به افرادی تقریبا بی دفاع تبدیل شده اند و روزنامه نگاران همه اینها را می‌دانند، اما چگونه افکار عمومی غرب به عملکرد چنین سیستم‌هایی پی خواهد برد؟ به خصوص وقتی که واژه‌ها این ابهام را به وجود می‌آورند که گویا حکومت‌های دموکراتیک و دولت‌های پلیسی عملکرد مشابهی دارند؛ هردو پارلمان و یک رئیس جمهور دارند و در آنجا «انتخابات» برگزار می‌شود؟

برخی واژه‌ها هیچ مفهومی برای اشخاص عادی ندارند. برخی دیگر، آن مفهومی را که به آنها داده می‌شود، می‌گیرند. واژه‌ها به طور ریشه‌ای از مفهوم تهی شده اند. کافی است که چند دقیقه کانال‌های مختلف ماهواره‌ای را نگاه کنیم تا به این حقیقت پی ببریم. آیا باید گفت: «اسرائیل»، «هویت صهیونیستی» و یا «فلسطین اشغالی»؟ و یا «انتفاضه»، «هولوکوست جدید»؟ آیا هنگامی که اسرائیل به یکی از تعهداتش که خود در موافقت نامه‌ای به امضا رسانده است عمل می‌کند، باید آن را «کوتاه آمدن» تلقی کرد؟ آیا می‌توان سخن از «مذاکرات» بین اسرائیل و فلسطین به میان آورد؟ اگر اسم این مذاکرات است، فلسطینی‌ها چه چیزی برای «مذاکره» برایشان باقی مانده است که بتوانند از آن صرف نظر کنند؛ چرا که اساس مذاکره، صرف نظر کردن متقابل و تقریباٌ برابر از برخی چیزهاست.

واژه بی طرف وجود ندارد. در این صورت، چه واژه‌هایی باید به کار برد؟ نمی‌توان اخبار را به شکل زیر بازگو کرد: «امروز در جودیا و سمیرا یا در خاک فلسطین یا در سرزمین‌های اشغالی یا در سرزمین‌های اعتراضی یا در سرزمین‌های آزاد شده، سه فلسطینی بی گناه یا سه تروریست مسلمان، به طرز پیش گیرانه‌ای از بین رفتند یا با خشونت به قتل رسیدند یا توسط دشمن صهیونیستی یا توسط نیروهای اشغالگر اسرائیلی یا توسط نیروی دفاعی اسرائیل کشته شدند». یا اینکه در عراق: «امروز، اتحاد صهیونیستی یا نیروهای اشغالگر آمریکایی یا نیروی متحدین، به پایگاه‌های مقاومت مسلمانان یا به تروریست‌ها یا به واحد‌های تروریستی، حمله کردند.»

فرهنگ غربی فرهنگی است خوش بین که می‌گوید، اگر مشکلی به نظرتان رسید، لطفا همزمان با آن راه حلی را هم ارائه دهید، لیکن چگونه می‌شود از این باتلاق واژه‌ها بیرون آمد؟ شاید با اعلام آشکار بی طرف نبودن و اعتراف به صافی‌های ناگزیر روزنامه نگاری و با پایان بخشیدن به شعارهای تبلیغاتی فریبنده. شعار این است که گزارش از ما، تصمیم با شما. اما واقعیت این است که ما تصمیم می‌گیریم که شما چه چیزی را و چگونه مشاهده کنید.

با این همه، رسانه‌های غرب می‌توانند درباره برخی واژه‌ها تلاش بیشتری از خود نشان دهند. چرا هنگامی که یک یهودی ادعا می‌کند که این زمین را خدا به او داده است، به او لقب «ناسیونالیست افراطی» می‌دهند، اما وقتی که یک مسلمان همین ادعا را دارد، به او لقب «بنیادگرا» داده می‌شود. چرا هنگامی که یک دیکتاتور عرب، سیاستی غیر از سیاست غربی‌ها اتخاذ می‌کند، به او می‌گویند «ضدغربی»، اما هیچ گاه برعکس این امر اتفاق نمی‌افتد. تصور کنید که به یک دولتمدار آمریکایی لقب «عمیقا ضدعرب» بدهند! یک مسئول سیاسی اسرائیلی که اعتقاد دارد، تنها راه حل برای محافظت از مردمش، اعمال زور و خشونت است «عقاب» نام می‌گیرد، اما آیا تا کنون شنیده اید که به یک رهبر فلسطینی لقب «عقاب» بدهند؟ خیر! او یا «افراطی» است و یا «تروریست». مسئولین اسرائیلی که به مذاکره اعتقاد دارند، «کبوتر» نامیده می‌شوند؛ اما فلسطینی‌ای که همین راه را انتخاب می‌کند «میانه رو» است؛ یعنی اگرچه خشونت در قلب تک تک فلسطینی‌ها خانه کرده است، اما این یک نفر توانسته به شکر خدا ماهیت اصلی خود را «متعادل» سازد! و در حالی که حماس از اسرائیل «متنفر» است، هیچ گاه نشنیده ایم که یک حزب و یا یک رهبر اسرائیلی از فلسطینی‌ها «متنفر» باشد؛ حتی هنگامی که این رهبران از قدرت خود برای بیرون راندن فلسطینی‌ها از سرزمینشان سوء استفاده می‌کنند. یا اینکه در اینجا هم واژه‌ها عوض می‌شوند. چه باید گفت، «پاکسازی قومی»، «اسباب کشی ناخواسته» و یا «کوچ دادن اجباری»؟

یوریس لویندیژک

مترجم:محسن داوری

منبع:www.ir.mondediplo.com

Joris LUYEDIJK ، روزنامه نگار هلندی

منبع :ماهنامه سیاحت غرب،شماره ۴۶



همچنین مشاهده کنید