دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
سنگ مرمرین قبری که گم شد
میگویند وی در همان محله پیر بُرج و کوچه روبهروی شاهزاده فاضل که اکنون معروف به کوچه آروک (اهرک) است، زندگی میکرده است. یکی از ساکنان آنجا میگفت: سنگ بزرگ و قیمتی مزار وحشی را سر همان کوچه به زیر خاک کردهاند تا محفوظ بماند.
خان زاده بختیاری در سال ۱۳۲۸ شمسی که حکمران یزد بود بنای یاد بودی در صحن تلگراف خانه آن شهر بنا کردکه آن از امروزه اثری از آن نیست در حال حاضر بنای یادبودی درپارکی بهنام وحشی بافقی در خیابان مهدی یزد بنا شده که مجسمهای در این پارک که شباهت زیادی به مجسمه وحشی بافقی در
قبر وحشی بافقی در محله پیر برج یزد برابر شاهزاده فاضل بوده و تازگیهاً در خیابان واقع شده است و قبر او در یزد به سنگ مرمر شناخته میشده و اکنون اثری از او نیست و غزلی از خود او بر روی آن منقوش شده بود.
کردیم نامزد به تو بود و نبود خویش
گشتیم هیچ کاره به ملک وجود خویش
میگویند وی در همان محله پیر بُرج و کوچه روبهروی شاهزاده فاضل که اکنون معروف به کوچه آروک (اهرک) است، زندگی میکرده است. یکی از ساکنان آنجا میگفت: سنگ بزرگ و قیمتی مزار وحشی را سر همان کوچه به زیر خاک کردهاند تا محفوظ بماند.
خان زاده بختیاری در سال ۱۳۲۸ شمسی که حکمران یزد بود بنای یاد بودی در صحن تلگراف خانه آن شهر بنا کردکه آن از امروزه اثری از آن نیست در حال حاضر بنای یادبودی درپارکی بهنام وحشی بافقی در خیابان مهدی یزد بنا شده که مجسمهای در این پارک که شباهت زیادی به مجسمه وحشی بافقی در پارک ملت تهران دارد نصب شده است.
درباره چگونگی پرواز روح این عارف دلسوخته و این عاشق دلباخته، سخنان گوناگون و گاه ضد و نقیضی به میان آمده است، برخی بر این باورند که: «به دست معشوق بیمروت خود کشته شد» صبا وفاتش را به دلیل «مرض حمی محرقه» آیت سوزان میداند.[۴]
سعید نفیسی آن را «افسانه» دانسته و دکتر زرینکوب میگوید: «احساس زندهای که در شعر او باقی مانده، موجب نقل این شایعه شده باشد که شاعر به دست معشوق خود کشته شده باشد.»
هرچند سال مرگ وحشی در تذکره حسینی و روز روشن ۹۶۱ و در سُلمالسموات و در فهرست مشترک نسخههای خطی فارسی پاکستان (احمد منزوی) ۹۹۹ یا ۱۰۰۰ ه.ق، در جامع مفیدی ۹۹۷ و در عرفاتالعاشقین و قاموسالاعلام ۹۹۲ است اما اکثریت بر این باورند که مرغ روح این سوخته عاشق در سن ۵۲ و به سال ۹۹۱ ق از کالبد تن رها و پیکرش در محله پیر برج یزد در مُغاک خاک نهاده شده است.
تولد وحشی گویا در اواسط نیمه اول قرن دهم در بافق که بر سر راه یزد و کرمان واقع است، اتفاق افتاد و چون بافق را گاهی از توابع کرمان و گاه از توابع یزد به حساب میآورند، وحشی را گاهی یزدی و گاهی کرمانی گفتهاند.
دوره اول زندگی وحشی در زادگاهش سپری شد. وحشی در این مدت به جز برادرش در خدمت شرف الدین علی بافقی نیز به کسب دانش و ادب مشغول بود.
وحشی بعد از فراگیری مقدمات علوم ادبی، از بافق به یزد و از آنچه به کاشان رفت و مدتی را در آن شهر به مکتب داری مشغول بود. بعد از مدتی، به یزد برگشت و در همانجا ساکن شد و به شعر و مدح پادشاهان آن شهر مشغول بود تا اینکه در سال ۹۹۱ هجری در گذشت.
خانواده وحشی از نظر ثروت، جزو خانوادههای متوسط بافق بود. برادر بزرگترش، مرادی بافقی هم یکی از شاعران آن عهد بود که تاثیر زیادی در تربیت و آشنایی وحشی با محفلهای ادبی داشت اما پیش از آنکه وحشی در شعر به شهرت برسد در گذشت.
وحشی در اشعار خود چند بار نام برادرش را آورده است.
وحشی شاعری بلند همت، حساس، وارسته و گوشه گیر بود با وجود اینکه شاعران هم عصر او برای برخورداری از نعمتهای دربار گورکانی هند، امیران و بزرگان این دولت، به هند مهاجرت میگردند؛ وحشی نه تنها از ایران بیرون نرفت بلکه حتی از بافق تنها مدتی به کاشان رفت و پس از آن تمام عمرش را در یزد اقامت کرد.
او شاعری را تنها برای بیان اندیشهها و احساسات خود به کار میگرفت و نه برای کسب مال و زراندوزی.
دوره کمالش در شاعری را در یزد گذراند و برای به دست آوردن روزی خود، تنها رجال و بزرگان یزد و کرمان را مدح کرد. در دیوانش یک قصیده در مدح شاه تهماسب و ماده تاریخی درباره وفاتش دیده میشود اما حامی واقعی او میرمران، حاکم یزد بود.
آقای عباس حبیبی شاعر معاصر که جهت بازدید از خانه وحشی بافقی به بافق سفر کرده بود مشاهدات خود را چنین سروده است.امید است مورد توجه مسئولین ذیربط و میراث فرهنگی قرار گیرد.
برسرتربت د لسوختگان آمدهام
به طلب کـاری آن روح روان آمدهام
صوفی مجلس رندانم و از دشت کـو یر
همره قـا فله عشـق دوان آمدهام
شاهد عهد شبابم به فراغت نگذاشت
وقت پیرانه سـری شکوه کنان آمدهام
وحشیای سوخته شهـر محبت برخیز
که به شهـر تو من سوختـه جان آمده ام
وحشیاصلـح و صفا نیست در ابتاء بشـــر
به شکایت ز دورنگی زمـان آمدهام
کوچـه باغ شب شعر تو خرابات منست
من غـزلخوان بسوی دیر مغان آمدهام
بافق را کوچه بکوچه همه جا خواهم گشت
چـــونکه در حلقه شــــوریده سـران آمده ام
آمدم شـرح پریشــانی تو گـوش کنم
قصه بیسـر و سـامانی تو گـــوش کنم
بگو ای جرعه کش مست که میخـانه کجاست
آن خرابات کجـا آن میو میخانه کجاست؟
آن گذرگاه حریفان که تو در نیمـه شب
میکشیدی زجــگر نعره مستانه کجاست؟
آنکه بر گـریه مستانه تو میخندید
در بر غمـزه مستانه جـانانه کجاست؟
آنکه عشــق تو شـد ش گرمی بازار که بود؟
آنکه کـرده چو تویی واله و دیوانه کجاست؟
آن ستم کار کـه با کفـر ســر زلف پریش
بربود از کف شیخی چو تو صد دانه کجاست؟
خانهای را که شب شعـر تو را جان بخشید
میشنید زمـزمه راز تو آن خانه کجاست؟
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب رافائل گروسی حج انتخابات مجلس شورای اسلامی دولت شورای نگهبان حجاب دولت سیزدهم حسین امیرعبداللهیان رسانه
تهران شهرداری تهران هواشناسی وزارت بهداشت قتل قوه قضاییه فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی شهرداری باران
ایران خودرو قیمت دلار قیمت طلا بانک مرکزی خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار قیمت مسکن حقوق بازنشستگان بورس
تئاتر محمدعلی علومی نمایشگاه کتاب تلویزیون سریال مهناز افشار دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما سینما صداوسیما مهاجرت
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه روسیه اوکراین طوفان الاقصی رفح طالبان
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران نساجی رئال مادرید بازی بارسلونا سپاهان جواد نکونام باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون گوگل باتری مایکروسافت اندروید اینستاگرام ناسا ماهواره
رژیم غذایی بیمه زیبایی ویتامین چای کاهش وزن آلرژی دندانپزشکی