جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

صلح سرد در روابط ایران و روسیه


صلح سرد در روابط ایران و روسیه

به نظر می رسد که روابط ایران و روسیه از دوران جنگ های معروف دورۀ قاجاریه تا هم اکنون همواره از الگویی سنتی پیروی کرده که مبتنی بر توسعۀ نفوذ در غرب و جنوب از سوی روس ها و استفادۀ از روس ها برای مهار غرب از سوی ایرانیان بوده است

به‌نظر می‌رسد که روابط ایران و روسیه از دوران جنگ‌های معروف دورۀ قاجاریه تا هم‌اکنون همواره از الگویی سنتی پیروی کرده که مبتنی بر توسعۀ نفوذ در غرب و جنوب از سوی روس‌ها و استفادۀ از روس‌ها برای مهار غرب از سوی ایرانیان بوده است. هرچند در بعضی از برهه‌های تاریخی مثلاً ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۹ یا اوایل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و همچنین پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، روابط تا سطح صلح سرد بهبود یافت، در این مقاطع نیز روابط ایران و روسیه عمیق و استراتژیک نگردید و گویی در بیشتر دوره‌ها ایران و روسیه به بالا بردن سطح روابط با یکدیگر تمایلی نداشته‌اند.

در نوشتار پیش‌رو چند دوره از روابط ایران و روسیه با توجه به تحولات داخلی و محیطی این دو کشور مرور شده که امید است مورد توجه محققان و علاقمندان عزیز قرار گیرد.

● مقدمه:

روابط دوجانبۀ دو کشور ایران و روسیه قدمت بسیاری دارد، اما واقعیت‌های رفتاری آنان نشان می‌دهد که همواره نشانه‌هایی از تنش، بی‌اعتمادی و ابهام در روابط آنان وجود داشته است. این امر از روحیة ملّی روسیه و همچنین شرایط ژئوپلیتیکی که دو کشور را به یکدیگر پیوند داده است ناشی می‌شود.

در چنین وضعیتی، روابط ایران و روسیه تحت تأثیر وقایع مهم تاریخی قرار گرفته است. جنگ‌های ایران و روس، که در سال‌های ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸.م روی داد، زمینه برای افزایش بی‌اعتمادی تاریخی به‌وجود آورد.

روابط ایران و روسیه در چند مرحلة تاریخی شکل گرفته و تداوم یافته است. در شرایط موجود بعضی از الگوهای رفتاری در روابط متقابل دو کشور مشاهده می‌شود که براساس سنّت‌های تاریخی، همکاری‌های گذشته و همچنین شرایط ژئوپلیتیکی ایران و روسیه تحلیل می‌شود. شواهد موجود و فرآیندهای تاریخی تأکید بر این موضوع دارد که نگرش ژئوپلیتیکی روسیه بر گسترش حوزة نفوذ آن کشور به مرزهای جنوبی و غربی‌اش قرار داشته و این کشور الگوی رفتاری فوق را در مقاطع زمانی مختلف پیگیری نموده‌اند.

● روابط ایران و شوروی پیش از صلح سرد

موج اول رقابت‌های ایران و روسیه مربوط به اوایل قرن نوزدهم است. در این دوران، روسیه توانست در جنگ‌های ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸.م با ایران به پیروزی برسد. بعد از آن زمینه برای تأثیرگذاری منطقه‌ای روسیه بر این کشور فراهم شد. این امر طی سال‌های ۱۹۰۷ ــ ۱۹۱۷.م ادامه یافت. روس‌ها بر این اعتقاد بودند که همراه انگلیس می‌توانند موازنۀ قدرت و کنترل منطقه‌ای خود را بر ایران اعمال نمایند. بنابراین در موج دوم، روابط ایران و روسیه، براساس اجرای «بازی بزرگ» (Grand Game) بود و این بازی تا زمان انقلاب اکتبر ادامه داشت.

سیاست کلی ایران در برابر اتحاد شوروی را در سال‌های ۱۹۱۷ ــ ۱۹۶۲.م بدین‌سان می‌توان خلاصه کرد: همکاری بازرگانی و فنّی و مقاومت سیاسی. درحالی‌که در کلیة زمینه‌های بازرگانی و ترانزیتی و همکاری‌های اقتصادی و فنّی بین دو کشور روابط حسنه‌ای برقرار بود، در مسائل سیاسی، تضاد بین دو کشور همچنان وجود داشت و ایران اولاً مقاومت در برابر فشار شوروی را برای قطع وابستگی ایران به جهان غرب ضروری می‌دانست؛ ثانیاً مقاومت در برابر فشار به قطع رابطه با شرکت‌های نفتی غرب منجر می‌شد؛ همان‌گونه که بعد از موضوع نفت شمال، زمینه برای ملّی‌سازی نفت جنوب فراهم نشد؛ ثانیاً مقاومت در برابر گسترش نفوذ و قدرت شوروی در خلیج فارس موقعیت ایران را ارتقا می‌داد.[۱]

زمانی که انقلاب اکتبر در اتحاد شوروی به پیروزی رسید، شرایط برای تغییر الگوی رفتاری آن کشور با ایران به‌وجود آمد، اما واقعیت‌های محیطی بیانگر آن است که این مسئله، از سال‌های دهۀ ۱۹۳۰ به بعد تغییر یافت. روسیه الگوی رفتاری خود را در مواجهه با ایران در چهارچوب اتحاد شوروی منعکس ساخت. بزرگ‌ترین تلاش شوروی برای جداسازی ایران از غرب وقتی بود که کار فروش اسلحه به ایران را آغاز کرد. نخستین گزارش دربارة اقدام شوروی به فروش اسلحه به ایران در ۲۳ مرداد ۱۳۴۵ منتشر شد، ولی معاملة قطعی تا ۳۰ بهمن آن سال، که هویدا خبر آن را در مجلس اعلام کرد، انجام نگرفت. این فاصلۀ زمانی نسبتاً طولانی به علت نگرانی محافل واشنگتن از این معامله بود که می‌کوشیدند ایران را از آن منصرف سازند.[۲]

روابط ایران و اتحاد شوروی در سال‌های دهۀ ۱۹۶۰.م بسیار افزایش یافت که این امر، انعکاس تغییرات تدریجی در سیاست خارجی متقابل دو کشور محسوب می‌شد. در سال ۱۹۶۲.م، مقامات ایرانی توانستند روابط خود را با اتحاد شوروی به گونه‌ای ترمیم نمایند که تضادهای آن کشور علیه خود را کاهش دهند. به این ترتیب، فضای جنگ سرد، در روابط ایران و اتحاد شوروی با تغییرات مشهودی روبه‌رو شد.

● نشانه‌های صلح سرد در روابط ایران و شوروی

طی سال‌های ۱۹۶۲ ــ ۱۹۷۹.م، روابط ایران و اتحاد شوروی به گونۀ در خور توجهی افزایش یافت؛ درواقع در این زمان نشانه‌های جنگ سرد کاهش یافته و به موازات آن، زمینه برای ظهور جلوه‌هایی از «صلح سرد» (Cold Peace) فراهم شد.

در عرصۀ بین‌المللی الگوی روابط شوروی و امریکا از زمان بحران موشکی کوبا تغییر یافت. در این دوران انعکاس چنین روابطی به همکاری‌های بیشتر اتحاد شوروی با متحدین امریکا، از جمله ایران، منجر شد. پس از دورة آزمایشی کم‌وبیش موفقیت‌آمیز از سوی ایران، و نگرانی‌های ادواری از سوی شوروی، سرانجام نوعی همزیستی مسالمت‌آمیز میان دو کشور برقرار شد که بیش از پانزده سال طول کشید و با رضایت دو طرف همراه بود. علت این تغییر اساسی در روابط ایران و شوروی بیشتر تحولات بین‌المللی و تبدیل دوران جنگ سرد به دوران تنش‌زدایی بود.

در این زمان، ایران نیز تمایل بسیاری به گسترش همکاری‌های بین‌المللی با بلوک سوسیالیستی پیدا نموده و گرایش آن به موازنه‌گرایی، همکاری و مشارکت در روابط بین‌الملل بود. تعهد ایران نسبت به واگذار نکردن پایگاه موشکی به کشورهای ثالث پاسخی بود به آرزویی دیرینه و فشارهایی که شوروی از مدت‌ها پیش به ایران وارد می‌کرد. در ازای این تعهد، که گامی به سوی عدم تعهد به‌شمار می‌رفت، مسکو از «انقلاب سفید» حمایت کرد. این مسئله سبب شد حزب توده به علت پشتیبانی شوروی از شاه اعتبارش را در میان روشنفکران از دست دهد.

بسیاری از نظریه‌پردازان اتحاد شوروی از جمله پیتر ایوانف از رژیم شاه حمایت می‌کردند و از این طریق، اهداف خود را در گسترش همکاری صنعتی، اقتصادی، نظامی و امنیتی با کشورهای منطقه، از جمله نظام سیاسی شاه، پنهان نمی‌کردند. هدف این بود که مناسبات ایران و شوروی، حتی در آیندة دور به همکاری اقتصادی و فنّی محدود شود و نفوذ سیاسی شوروی در ایران مسدود گردد. این مطلب به‌خوبی نشان می‌داد که چرا در دورانی که شوروی مبادلات فرهنگی خود را با کشورهای جهان سوم گسترش می‌داد و دانشگاه پاتریس لومومبا را تأسیس می‌کرد تا کادرهای آینده را برای جهان سوم تربیت کند، سطح مبادلات با تهران به طور استثنایی پایین بود و هیچ دانشجوی ایرانی اجازه نداشت برای تحصیل به شوروی برود.

این امر نشان می‌داد که به موازات همکاری‌های اقتصادی، جلوه‌هایی از رقابت سیاسی و محدودیت‌های استراتژیک در برابر اتحاد شوروی و روابط گستردۀ آن کشور با ایران وجود داشت.[۳] ایران و شوروی از یک‌سو به همکاری و مشارکت کم‌شدت با یکدیگر علاقه‌مند بودند و از سوی دیگر، هیچ‌گونه تمایلی به ارتقای سطح همکاری‌های نظامی و سیاسی خود نداشتند. به‌طور کلی، نشانه‌های صلح سرد در روابط دو کشور کاملاً مشهود بود. در پانزده سال آخر رژیم پهلوی روابط ایران و شوروی بسیار حسنه بود و در بسیاری از زمینه‌ها، جز مسائل سیاسی، بین دو کشور همکاری وجود داشت. آخرین خرید جنگ‌‌افزار از شوروی، به مبلغ ۵۵۰ میلیون دلار، کامیون‌های تانک‌بر، موشک ای‌پی‌اس و سام ۷ را شامل می‌شد که هنگام مسافرت ارتشبد توفانیان به مسکو در مهر ۱۳۵۵ قرارداد آن امضا شد. بخش عمدة وسایل نقلیۀ ارتش ایران، ساخت شوروی بود که به صورت پایاپای در ازای تحویل گاز ایران خریده شده بود. بنابراین، شوروی‌ها نفعی در تغییر اوضاع ایران نداشتند.[۴]

تمام تجهیزات خریده شده، ماهیت غیراستراتژیک داشت. به عبارت دیگر، روسیه تمایل چندانی به بازسازی همکاری با ایران نشان نمی‌داد؛ به همان گونه‌ای که ایران نیز گسترش روابط نظامی و استراتژیک خود با اتحاد شوروی را مطلوب نمی‌دانست. در این دوران، اتحاد جماهیر شوروی به طور مؤثر از گروه‌های مارکسیستی ایران حمایت نمی‌کردند. آنان ترجیح می‌دادند روابط خود را با گروه‌های مارکسیستی، از جمله حزب توده، تابعی از روابط و همکاری‌های اقتصادی و منطقه‌ای خود با ایران نمایند.

استراتژی اتحاد شوروی در مواضع حزب توده نسبت به ایران نیز منعکس گردید. کادر رهبری این حزب در دهة ۱۹۷۰.م، مبانی تحلیل خود از رژیم شاه را در قالب «راه رشد غیر سرمایه‌داری» تنظیم نمودند. این امر نشان می‌دهد که اتحاد شوروی امیدوار بود سطح همکاری‌های خود با ایران را به گونه‌ای ارتقا دهد که زمینه برای تحول کیفی ساختار سیاسی ایران ایجاد شود. آنان به این جمع‌بندی رسیدند که دگرگونی سیاسی در ایران می‌تواند نتایج استراتژیکی برای اتحاد شوروی ایجاد نماید. پیش‌شرط چنین تحولی را می‌توان در توسعۀ صنعتی و اقتصادی ایران دانست که در همکاری با اتحاد شوروی معنا می‌یافت.

همکاری‌های ایران و شوروی، تأثیر خود را در روابط منطقه‌ای خاورمیانه و خلیج‌فارس بر جا گذاشته بود. در این دوران، جهت‌گیری سیاست خارجی ایران در چهارچوب دکترین نیکسون، محافظه‌کارانه بود. ایران از فعالیت‌های نیروهای انقلابی عرب در منطقة خلیج فارس به‌شدت نگران بود و بنابراین، به هیچ وجه قصد نداشت اتحادش را با امریکا سست سازد، بلکه می‌کوشید معاملة اسلحه با شوروی را به اهرمی تبدیل سازد برای به دست آوردن جنگ‌افزارهای بیشتر و جدیدتر از امریکا. در وهلة بعد شوروی نسبت به فروش موشک‌های زمین به هوا به ایران بی‌میلی نشان می‌داد و می‌گفت ممکن است فروش چنین سلاح‌هایی به رژیم پادشاهی ایران موضع شوروی را در میان رژیم‌های «انقلابی عرب» متزلزل سازد؛ به‌ویژه که ایران می‌خواست این موشک‌ها را برای دفاع در برابر سلاح‌‌هایی به کار برد که شوروی به جمهوری عربی متحده تحویل داده بود.

ایران محور اصلی امنیت منطقه‌ای محسوب می‌شد. از سوی دیگر، جهت‌گیری سیاسی و امنیتی ایران به گونه‌ای سازمان‌دهی شده بود که موقعیت آن کشور را در گسترش همکاری با شوروی ارتقا می‌داد. همکاری‌های دفاعی ایران و شوروی، تأثیر چندانی بر موقعیت استراتژیک ایران بر جا نمی‌گذاشت. به عبارت دیگر، شرایطی حاکم بود که سطح همکاری‌ها را محدود نگه می‌داشت. اگر منظور شوروی از معاملة اسلحه با ایران، سست کردن اتحاد این کشور با غرب بود، باید گفت که به نتیجة متضادی دست یافت؛ زیرا در همان زمان امریکا فروش مقدار بیشتری جنگ‌افزار جدید را به ایران وعده داد.[۵]

● صلح سرد در روابط ایران انقلابی و شوروی

زمانی که انقلاب ایران به پیروزی رسید، جهت‌گیری سیاست خارجی ایران بر اساس الگوی نه شرقی ــ نه غربی تنظیم شده بود. این امر را می‌توان انعکاس همکاری‌های جدید ایران با محیط بین‌المللی دانست. امیدهای اولیۀ مسکو به جمهوری اسلامی سبب شد که اتحاد جماهیر شوروی با قوت بیشتر به سمت یکی از ابزارها و اهرم‌های تاریخی نفوذ خود در خاورمیانه، یعنی به خدمت گرفتن ابزار فروش اسلحه به عنوان یک مدخل سیاسی مهم روی آورد؛ ابزاری که در زمان رژیم پهلوی نیز به کار رفت.

به‌طور کلی، ابزارهای سیاسی مسکو در این دوره به منظور تحقق اهداف ذیل طراحی شده بود:

۱) پیشگیری از هرگونه نزدیکی مجدد ایران و ایالات متحده؛

۲) برقرار کردن مناسبات حسنه با نظام سیاسی جدید ایران و تأمین دیدگاه مثبت این رژیم نسبت به مسکو؛

۳) تشویق تحولاتی در داخل ایران که سرانجام این کشور را به لحاظ ایدئولوژیکی در جهتی موافق با کمونیسم سوق دهد.[۶]

تحقق چنین امیدی در کوتاه‌مدت ممکن نبود؛ زیرا شوروی می‌کوشید روابط خود را با ایران در زمینۀ سیاست ضدامریکایی آن تقویت نماید، درحالی‌که نسبت به ماهیت حکومت جدید ایران نگران بود. شوروی، به‌رغم آنکه با عراق پیمان دوستی منعقد کرده بود، در اوایل جنگ ایران و عراق، از ارسال اسلحه به عراق خودداری کرد تا حق انتخاب را برای خود محفوظ نگاه دارد، و به گفتة نخست‌وزیر ایران پیشنهاد کرد به ایران اسلحه بفرستد که پذیرفته نشد. به احتمال زیاد، سلاح‌های روسی از طریق کرة شمالی، لیبی و اروپای شرقی به ایران می‌رسید.

در دوران جنگ، اتحاد جماهیر شوروی سطح روابط خود را با عراق افزایش داد. این امر به منزلۀ ارتقای سطح روابط و همکاری‌های آن کشور با عراق و بی‌تفاوتی نسبت به اهداف و انتظارات استراتژیک ایران محسوب می‌شد. هنگامی که بسیاری از کشورهای غربی به رهبری امریکا، ایران را در تحریم تسلیحاتی قرار دادند، آشکارا به نفع اتحاد شوروی بود که اجازه دهد بعضی از سلاح‌های بلوک شرق به‌طور غیرمستقیم وارد ایران شود و به این ترتیب، راهی برای نفوذ در ایران در آینده باز بماند.[۷]

الگوی رفتار شوروی در دهۀ ۱۹۸۰ با ایران ماهیت همکاری‌جویانۀ محدودی داشت. در این مقطع تاریخی، بسیاری از دیپلمات‌های شوروی از ایران اخراج شده بودند. سطح روابط به گونۀ در خور توجهی افول یافته بود. ایران درصدد بود جلوه‌هایی از همکاری و هماهنگی سیاسی با شوروی را ایجاد نماید که تعهد چندانی برایش ایجاد نکند. شوروی نیز به میزانی از ایران حمایت می‌کرد که گرایش چندانی به جهان غرب پیدا نکند. این امر زمینه‌های صلح سرد در روابط دو کشور را تقویت می‌کرد. این امر را می‌توان انعکاس سیاست خارجی گورباچف در ارتباط با کشورهای منطقه و سیاست بین‌الملل دانست.

در این دوران امریکایی‌ها نیز می‌کوشیدند روابط خود را با ایران متعادل نمایند. به همین دلیل از افول و کاهش قدرت ایران در دوران جنگ کاملاً بیمناک به نظر می‌رسیدند.

ایران باید همواره بیش از هر عامل دیگری به وضع حکومت در شوروی توجه داشته باشد، به این دلیل ساده که تأثیر شدیدی بر چگونگی حکومت در این کشور بر جای می‌گذارد. از میان کشورهای منطقه، فقط روسیه این توانایی را دارد که ایران را به‌طور کامل زیر سیطرة خود بگیرد. اما منزلت روسیه، در جایگاه یک قدرت بزرگ، گویای آن است که در سطح مسائل روزمره، دریافت این کشور از منافعش کمتر تاکتیکی خواهد بود، و از توازن کلی‌تر منافع این کشور در صحنة جهانی متأثر خواهد شد. اما حکومت‌های منطقه‌ای کوچک‌تر، برعکس، می‌توانند مواضع بسیار متغیری اتخاذ کنند و منافع حکومت ایران را دچار بحران سازند. حادثۀ «ایران گیت» در روابط ایران و امریکا در سال ۱۹۸۶.م را می‌توان انعکاس نیازهای تسلیحاتی ایران در دوران جنگ دانست. در این دوران، اتحاد شوروی در فضای غافلگیری قرار گرفت. گرچه وقوع تغییرات انقلابی در سیاست‌های داخلی و خارجی اتحاد شوروی در دوران گورباچف، از امکان برقراری رابطه‌ای دوستانه‌تر میان ایران و روسیه در آینده خبر می‌داد، برای آنکه ایرانیان دیگر نگران مقاصد ارضی و سیاسی روسیه نباشند، سیاست روسیه باید بر میراث عمیق و دیرپای تاریخی خود فائق آید.[۸]

به‌طور کلی، ایران و شوروی هیچ یک نسبت به یکدیگر اعتماد نداشتند. آنان بر این اعتقاد بودند که هرگونه همکاری متقابل می‌تواند سطح روابط دو کشور را بهبود بخشد، بدون آنکه ماهیت استراتژیک داشته باشد. در سال‌های پس از جنگ ایران و عراق، ایران تلاش‌های عمده‌ای را مصروف تحکیم موقعیت نظامی خود کرد ــ هم به منظور بازدارندگی عراق و هم برای اعمال قدرت در خلیج فارس و فراسوی آن. تقریباً قطعی بود که به محض ابراز علاقۀ ایران، روسیه آماده است که نیازهای این کشور را برطرف کند. البته مسکو باید مراقب می‌بود که در شرایط نگرانی فزایندۀ کشورهای عرب خلیج فارس از بابت مقاصد ایران، به عنوان تأمین‌کنندة عمدة تسلیحات ایران شناخته نشود.

● همکاری‌های ایران و شوروی بعد از پایان جنگ تحمیلی

زمانی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران پایان یافت، زمینه‌های عینی‌تری برای بازسازی روابط دوجانبۀ ایران با سایر کشورها، از جمله شوروی، به‌وجود آمد: نخست آنکه با توجه به اهمیت سیاسی و اقتصادی ایران، مسکو مایل نبود انحصار فروش تسلیحات به این کشور را به قدرت دیگری ــ به‌ویژه ایالات متحده امریکا ــ واگذار کند. این امر را می‌توان در زمرة اهداف و سیاست‌های کلان شوروی تلّقی نمود. مقامات آن کشور صرفاً به میزانی در توسعة روابط با عراق علاقه‌مند بودند که اعتبار منطقه‌ای شوروی را حفظ کند؛ دوم آنکه فروش تسلیحات و تقاضای آموزش که ملازم با آن است مدخلی طبیعی برای ورود روسیه به عرصة مهم آرزوهای ایرانیان تلقی می‌شد. دقیقاً به این دلیل که ایران مایل بود از اتکای سیاسی و نظامی بیش از حد به روسیه و ایالات متحده بپرهیزد، یقیناً در پی تنوع بخشیدن به ذخیرة سلاح‌های خود نیز بود. در این مقطع زمانی، کشور روسیه به‌طور تدریجی به ارزهای بین‌المللی نیاز بیشتری پیدا می‌کرد. کاهش قیمت انرژی در دهة ۱۹۸۰ و افزایش رقابت‌های خطای امریکا و شوروی، به کسر بودجة آن کشور و کاهش درآمدهای ارزی‌اش منجر گردیده بود. باید توجه کرد که مناسبات بلندمدت روسیه با ایران تا اندازه‌ای بازتاب میزان درکی است که مسکو از بابت همنوایی منافع خودش و ایران در منطقه دارد. به‌طور کلی می‌توان تاکید کرد که طی دیدار آقای رفسنجانی از مسکو، در سال ۱۹۸۹، ظاهراً از دیدگاه‌های مشترک دو کشور در زمینة بسیاری از امور منطقه‌ای و جهانی حکایت می‌کرد (دست کم در سطح مسائل). آقای رفسنجانی در ضیافت شامی در کاخ کرملین اظهار کرد:

«اتحاد جماهیر شوروی و ایران در زمینة اغلب مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای و نیز مناسبات دو جانبه، دیدگاه‌های مشترک دارند... اگر بی‌پرده صحبت کنیم، با توجه به مشکلات داخلی کشورهای سوسیالیستی، ما گمان نمی‌کردیم که چنین پیشرفتی در روابط دوجانبه امکان‌پذیر باشد».[۹]

در سال ۱۹۸۹، موافقت‌نامة پانزده میلیارد دلاری ایران و شوروی امضا شد. موضوع موافقت‌نامه، توسعة همکاری‌های تجاری و گسترش سرمایه‌گذاری‌ها بود. در این موافقت‌نامه بین دو تا چهار میلیارد دلار نیز به همکاری‌های نظامی و انتقال جنگ‌افزار اختصاص یافته بود. وجود چنین مقادیری، از این موضوع حکایت می‌کرد که الگوی رفتاری اتحاد جماهیر شوروی در مواجهه با ایران غیرایدئولوژیک بود و صرفاً براساس جاذبه‌های اقتصادی شکل گرفته بود. این امر مهم‌ترین موضوع در روابط ایران و شوروی بود؛ زیرا معاملة تسلیحاتی گسترده نشان داد که ایران برای توسعة ساختارهای نظامی خود، موفق نگردیده است همکاری کشورهای غربی را جلب کند و همین مسئله موافقت‌نامة پرسودی را برای دو کشور ایران و اتحاد شوروی فراهم آورد.[۱۰]

همکاری‌های ایران و شوروی بخشی از روابط بین‌المللی محسوب می‌شد. شوروی براساس نیازهای استراتژیک خود، اشکال متنوّعی از روابط را با ایران سازمان‌دهی می‌کرد. در این دوران هرگونه همکاری بین‌المللی با ایران می‌توانست آثار و پیامدهای خاص خود را ایجاد کند. در اواخر دهة ۱۹۸۰.م و در شرایطی که ایران نیازمند بازسازی ساختار دفاعی خود بود، شوروی در مقایسه با سایر کشورها در این زمینه بیشتر مشارکت کرد.

یکی از نکات چشمگیر در روابط جدید ایران و شوروی از لحاظ خرید و فروش تسلیحات باید خرید دو زیردریایی از نوع کیلو ــ کلاس روسیه نام برد. این زیردریایی‌ها به لحاظ حجم و گنجایش نظامی خود بزرگ‌ترین کشتی‌های منطقه محسوب می‌گردیدند و دارای ۲۵۰۰ تن ظرفیت برای بارگیری بودند. این زیردریایی‌ها را ایران براساس بخشی از قرارداد تسلیحاتی ۱۹۸۹.م اش با شوروی خرید. البته صرفاً دو عدد از این زیردریایی‌ها تا اواسط دهة ۱۹۹۰.م آمادۀ تحویل گردید. با ورود این زیردریایی‌ها به منطقه، نوعی گسترش کیفی در مسابقة تسلیحاتی منطقه فراهم آمد. این امر به ورود سلاح‌های جدید به خلیج فارس منجر گردید.

اگرچه این زیردریایی‌ها به دوران جنگ جهانی دوم مربوط بود و موتورهای دیزلی نیز داشتند؛ واقعیت‌های استراتژیک ایران نشان می‌دهد که این ابزار، قدرت منطقه‌ای ایران را افزایش می‌داد. استقرار و به‌کارگیری زیردریایی‌های روسی توسط ایران را باید رویدادی مهم در تاریخ دریانوردی ایران دانست. در دوران پهلوی نیز، شاه برنامة خرید چند فروند زیردریایی را از کشورهای اروپایی برنامه‌ریزی کرده بود. به‌طور کلی باید توجه کرد که استقرار این زیردریایی‌ها بخشی از امیال ژئوپلیتیکی ایرانیان بود و نفوذ ایران را در مرزهای جنوبی خلیج فارس، افریقای شرقی و محدودة اقیانوس هند افزایش می‌داد.

تقویت قدرت دریایی ایران با عکس‌العمل امریکا و سایر کشورهای منطقه‌ای در خلیج فارس روبه‌رو شد. این امر انعکاس بازسازی و ترمیم قابلیت‌های ایران در منطقه بود. بهره‌گیری از ناوهایی که بتواند به آب‌های آزادی دسترسی پیدا کند، نه تنها برای منافع و اولویت‌های راهبردی ایران مهم تلقی می‌گردید، بلکه بخشی از رقابت‌های منطقه‌ای ایران نیز محسوب می‌شد؛ زیرا در زمان خرید این زیردریایی‌ها، که در سال ۱۹۸۹.م انجام پذیرفت، کشور عراق برای تبدیل شدن به بزرگ‌ترین قدرت دریایی خلیج فارس دوازده ناو ایتالیایی خرید. از سوی دیگر، نیروی دریایی کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در نیمة دوم دهة ۱۹۸۰.م حضوری چشمگیر و مداومی در خلیج فارس پیدا کرده بودند. به‌طور کلی، این زیردریایی‌ها را باید بخشی از تمایل و گرایش ژئوپلیتیکی ایران، در دوران پس از جنگ سرد دانست؛ دورانی که ایران درصدد بود تا نفوذ منطقه‌ای خود را گسترش دهد.[۱۱]

شوروی بر این امر واقف بود که افزایش نسبی توان دفاعی ایران نه تنها موازنة منطقه‌ای را تغییر نمی‌دهد، بلکه هیچ‌گونه مخاطره‌ای نیز برای آن کشور ایجاد نمی‌کند. باید تأکید کرد که دستیابی به این زیردریایی‌ها، نیروی ایران را مجهزترین و قوی‌ترین نیروی نظامی در خلیج‌فارس ساخت؛ زیرا هم‌زمان با تحویل اولین زیردریایی به جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی اعلام کرد که مرحلة دوم قرارداد السواری (Sawari) با فرانسه را به ارزش چهار میلیارد دلار منعقد نموده است. به موجب این قرارداد، عربستان سعودی سه فروند جنگندة فوق مدرن مدل «لافایت» (Lafayette) را ــ که دارای موشک‌های ضدکشتی و ضدهواپیماست ــ خرید. علاوه بر آن ناوهای اژدرافکن و هلی‌کوپترهایی که دارای موشک‌های زیردریایی بود از فرانسه تحویل گرفت. این اقدامات برای تداوم موازنة منطقه‌ای بود.[۱۲]

عکس‌العمل کشورهای منطقۀ خلیج فارس به خریدهای تسلیحاتی ایران را می‌توان زمینه‌ساز رقابت‌های تسلیحاتی جدید در منطقه دانست. در این سیر، سطح همکاری‌ با شوروی ارتقا یافت. اقدامات شوروی در این زمان، به‌ویژه مورد استقبال خوب از آقای هاشمی رفسنجانی (بهار ۱۹۸۹.م) و تلاش سخت برای بهبود روابط با ایران دور از انتظار نبود؛ هرچند ادراک مشخصی در مورد مقاصد و اهداف گورباچف وجود نداشت. این اقدام با تلاش‌های شوروی برای پایان دادن به جنگ در خلیج فارس از طریق گسترش روابط با عراق و ایران و وارد آوردن فشار به منظور اجرای قطعنامۀ ۵۹۸ سازمان ملل سازگار بود. درهمان‌حال، این سیاست آشکارا بر نگرانی‌های ژئواستراتژیک عده‌ای از سیاستمداران مسکو از نفوذ منطقه‌ای امریکا منطبق بود.[۱۳]

نگرانی‌های استراتژیک ایران از اقدامات سیاسی روسیه را می‌توان با الگوی اقتصادی آن کشور در مواجهه با ایران مرتبط دانست. مقامات روسیه، هدف خود را ارتقای سطح همکاری‌های سیاسی برای نیل به منافع اقتصادی از طریق فروش تجهیزات نظامی قرار داده بودند. در این دوران دو کشور به منافع متقابل نایل شدند.

در این همکاری نظامی و تسلیحاتی، مقامات اتحاد شوروی توانستند سطح جدیدی از همکاری‌های منطقه‌ای را با ایران سازمان‌دهی کنند. ایران نیز توانست نیازهای تسلیحاتی خود را بازسازی و ترمیم نماید. در مورد سلاح‌های مورد معامله، گزارش‌های نظامی روسیه و سازمان‌های اطلاعاتی غرب، کاملاً تطابق دارد. اگر این مسئله صحت داشته باشد، روابط نظامی نوین و نوظهوری برقرار شد که بعد از جنگ سرد نیز تداوم یافت. این امر دو قطب عمدة ژئوپلیتیکی را در غرب آسیا به یکدیگر پیوند می‌داد. قبلاً شوروی، چنین سطحی از روابط را برای مدتی محدود و در چهارچوب ضرورت‌های ژئوپلیتیکی با هندوستان برقرار کرده بود. در دوران بعد از جنگ سرد، این‌گونه روابط و همکاری‌ها با ایران شکل گرفت.[۱۴]

قبل از این مقطع زمانی، کشور عراق تنها خریدار ابزارهای تسلیحاتی شوروی محسوب می‌گردید، درحالی‌که توجه به ساخت داخلی روسیه از این جهت مهم و ارزشمند است که بر شکل‌بندی‌های روابط سیاسی بین کشورها تأثیر بر جا می‌گذارد. چنانچه قراردادهای تجاری و نوع همکاری‌های بنیادین‌تری میان ایران و روسیه انجام پذیرد، طبعاً با تمایلات و انتظارات راهبردی دو کشور هماهنگی خواهد داشت. این امر در طولانی‌مدّت می‌تواند نوع موازنة قدرت در آسیای غربی و منطقة خلیج فارس را دچار تغییر و دگرگونی نماید.

شاید بتوان فروش تسلیحاتی اتحاد شوروی به ایران را اصلی‌ترین همکاری دفاعی دو کشور دانست. سطح روابط سیاسی و ایدئولوژیک ایران و شوروی حتی در دوران گورباچف نیز ترمیم نگردید. به این ترتیب، شوروی یکی از عمده‌ترین شرکای نظامی و تأمین‌کنندگان تسلیحاتی ایران در دوران جدید محسوب می‌شد. این امر از زمانی اهمیت پیدا کرد که گزارش‌هایی مبتنی بر تمایل فدراسیون روسیه برای همکاری فوری و همه‌جانبه با ایران منتشر گردید. این همکاری‌ها در حوزة فعال‌سازی استراتژی هوایی و به کارگیری تمامی هواپیماها، از جمله هواپیماهای عراقی ساخت روسیه بود که از اواخر سال ۱۹۹۰.م در ایران نگاه‌داری می‌شد.[۱۵]

نکتۀ دیگر آن است که در اواخر دهة ۱۹۸۰.م، همکاری‌های نظامی عراق و شوروی تا حد بسیاری کاهش یافت و مقامات شوروی نسبت به بر هم خوردن توازن منطقه‌ای، نگرانی بسیاری داشتند. باید توجه کرد که به چه بهایی این کشورها همکاری‌های نظامی خود را گسترش دادند؟ اتحاد شوروی نمی‌توانست متحد قدیمی خود، یعنی عراق، را نادیده انگارد؛ زیرا عراق خریدار تسلیحاتی و متحد دیرین اتحاد شوروی در خاورمیانه و خلیج فارس بود. ایران نیز در شرایطی نبود که چین را در روابط نظامی و جنگ‌افزاری نادیده انگارد؛ زیرا چین متحد کلیدی ایران در سال‌های جنگ بود.

زمانی که کشور عراق در آگوست ۱۹۹۰.م به اشغال نظامی کویت اقدام کرد، رهبران جماهیر شوروی به این جمع‌بندی رسیدند که باید زمینه‌های محدودسازی قدرت عراق را برای حفظ توازن منطقه‌ای به‌وجود آورند. درهرحال بحران کویت و سهم مسکو در انزوای عراق به گونه‌ای مؤثر به اتحاد میان بغداد و مسکو پایان داد. این امر فشار روانی بر شوروی برای فروش تسلیحات به ایران را برطرف نمود، از سوی دیگر، ایران می‌توانست توازنی از قراردادها و همکاری‌های نظامی را میان چین و اتحاد شوروی برقرار نماید. بخشی از این مسئله به دلیل گسترش روابط پکن و مسکو بود؛ زیرا دو کشور یادشده پس از سال ۱۹۸۹.م روابط دیرین خود را بازسازی نمودند و در نتیجه، ایران بدون هرگونه فشار یا ملاحظۀ سیاسی به خرید فنّاوری نظامی و تسلیحاتی از چین ادامه داد.[۱۶]

در اوایل دهة ۱۹۹۰.م، خریدهای تسلیحاتی ایران از روسیه، آثار خود را منعکس نمود. به‌طور کلی، در این شرایط، کشورهای امریکا و اروپا نیز با فروش تجهیز نظامی به ایران از سوی اتحاد شوروی مخالفت چندانی نکردند. نیروی هوایی ایران از سال ۱۹۹۰.م، هواپیماهای نظامی و جنگنده‌های ساخت اتحاد شوروی را تحویل گرفت. عمده‌ترین این ارقام، هواپیماهای نظامی چندمنظوره (Multiple – Role) و میگ ۲۹ را شامل می‌شد. علاوه بر موارد فوق نیروی هوایی ایران تا سال ۱۹۹۲.م، نوع دیگری از هواپیماهای نظامی را تحویل نگرفت.[۱۷]

ایران و شوروی در سال‌های پایانی دهة ۱۹۸۰.م و در اوایل دهة ۱۹۹۰.م، نیاز شدیدی به یکدیگر احساس می‌کردند. به‌‌رغم تعیین رویکردی، آنان هیچ‌گاه درصدد برنیامدند همکاری‌های خود را با یکدیگر در سطح گسترده‌‌ای افزایش دهند. بین سال‌های ۱۹۸۲ــ ۱۹۹۸، یعنی دورانی که ایران به انبارهای جنگی پیشرفته برای عملیات نظامی نیازمند بود، مسکو صرفاً در حدود یک‌صدم از نیازهای تسلیحاتی ایران را برآورده می‌ساخت. ایران طی همین دوران ۳۳ درصد از نیاز تسلیحاتی خود را از کشورهای عضو پیمان ورشو، ۲۵ درصد از نیازهای خود را از طریق چین و ۴۱ درصد الباقی را از سایر کشورهای اروپایی، آسیایی و جهان سوم تأمین می‌کرد.[۱۸]

در اوایل دهة ۱۹۹۰.م، شوروی با بحران فروپاشی روبه‌رو گردید. در سال ۱۹۸۹.م نیز زمینه برای جدایی اروپای شرقی از بلوک سوسیالیستی به‌وجود آمد. این امر را می‌توان در زمرة نشانه‌های ضعف سیاسی آن کشور در مواجهه با محیط منطقه‌ای و بین‌المللی دانست. از سوی دیگر می‌توان این موضوع را در نظر گرفت که همکاری ایران و شوروی در شرایط افول آن کشور، عکس‌العمل سایر کشورها را در پی داشت. اقدام شوروی در فروش تسلیحات به ایران، مسلماً سبب افزایش نگرانی واشنگتن می‌گردید. یک روزنامه‌نگار روسی به نام الکساندر بوبن، که از هواداران عمدة تفکر نوین بود، این بحث را عنوان ساخت که «فروش تسلیحات در کوتاه‌مدت ممکن است راهی برای به دست آوردن ارز معتبر و نفوذ در ایران باشد، ولی در بلند‌مدت سبب بروز ناآرامی و بی‌ثباتی خواهد گردید».

با توجه به سیر یادشده می‌توان به این جمع‌بندی رسید که اتحاد شوروی در دهة ۱۹۸۰.م، از یک‌سو درصدد موازنة ایران بود و از طرف دیگر به همکاری با آن تمایل داشت. در چنین سیری، مسکو، علاوه بر اهداف اساسی‌اش در جلوگیری از تجدید و بهبود روابط ایران و ایالات متحده و تلاش برای راضی کردن ایران به پایان دادن جنگ با عراق، در برنامۀ کار سیاسی خود در ایران به اهداف دیگری نیز توجه کرد که عبارت بود از:

۱) متوقف کردن کمک به چریک‌های افغانی که علیه رژیم وابسته به شوروی در کابل می‌جنگیدند؛

۲) از سر گرفتن ارسال نفت و گاز طبیعی به اتحاد شوروی و هم‌زمان با آن واردات بیشتر کالا از این کشور؛

۳) افزایش تجارت ترانزیتی از ایران به اروپا از طریق اتحاد شوروی.[۱۹]

موارد یادشده را می‌توان انعکاس فضای سیاسی نوظهور در روابط دو کشور دانست. در چنین وضعیتی، بحران‌ها و تضادهای سیاسی در منطقه‌ افزایش یافت. به‌طور کلی باید به این جمع‌بندی رسید که افول اتحاد شوروی، سطح همکاری‌ها را افزایش داد، اما این‌گونه روابط از ناپایداری مشهودی برخوردار بود. در این دوران، امریکا و اروپای غربی کوشیدند موقعیت سیاسی خود را در منطقه ارتقا دهند و به عامل بازدارنده‌ای در ایجاد خلأ امنیتی در منطقه تبدیل گردند.

● موازنه‌گرایی ایران و روسیه در دوران بعد از فروپاشی شوروی

روابط ایران و روسیه در اوایل دهة ۱۹۹۰.م تحت‌تأثیر فضای سیاسی اواخر دهة ۱۹۸۰.م قرار داشت. در این دوران هیچ‌گونه نشانه‌ای از تعادل و ثبات در روسیه مشاهده نمی‌شد. مقامات آن کشور نتوانستند مانع حملة نظامی امریکا به عراق شوند. بنابراین طی سال‌های ۱۹۹۲ ــ ۱۹۹۹ سطح همکاری‌های دو کشور در شرایط ناپایداری قرار داشت.

از سال ۲۰۰۰، زمینه برای به قدرت رسیدن پوتین در روسیه به‌وجود آمد. وی کوشید روابط ایران و روسیه را براساس نیازهای امنیتی دو کشور سازمان‌دهی کند. پوتین بر این امر واقف بود که اگر در روابط ایران و امریکا، جلوه‌هایی از تعامل و موازنه به‌وجود آورد، در آن شرایط می‌تواند به منافع مؤثرتری در ایران و منطقه دست یابد.

گرایش اصلی پوتین را می‌توان کاهش سطح همکاری‌های نظامی و اقتصادی روسیه با ایران دانست. وی دارای رویکرد امنیتی بود. بنابراین هرگونه فعالیت روسیه در حوزة امنیتی می‌توانست آثار و پیامدهایی در روابط با ایران نیز ایجاد نماید.

سطح روابط ایران و روسیه در سال‌های ۲۰۰۰ به بعد براساس استراتژی جنگ پیشدستانه و همچنین دکترین مبارزه با ترورسیم امریکا سازمان‌دهی شد. مقامات روسیه از سقوط طالبان و همچنین کاهش سطح تأثیرگذاری گروه‌های بنیادگرا در آسیای مرکزی خوشحال بودند و این امر را برای امنیت ملّی روسیه مثبت و مؤثر می‌دانستند. زمانی که سطح همکاری‌های دو کشور امریکا و روسیه افزایش یافت، در آن شرایط، محدودیت‌های بیشتری در مورد ایران ایجاد گردید. به‌طور کلی، روسیه مخالف افزایش قدرت ایدئولوژیکی ایران در خاورمیانه بود.

یکی از دغدغه‌های اصلی همکاری‌های ایران و روسیه را می‌توان موضوع مربوط به نیروگاه بوشهر دانست. مقامات روسیه هیچ‌گونه تلاشی برای تحقق چنین هدفی در ایران نکردند. آنان نگران موقعیت هسته‌ای ایران بودند؛ به همین دلیل با سیاست‌های غرب در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران هماهنگی نشان دادند.

هم‌اکنون، روسیه در زمرۀ کشورهای گروه ۱ + ۵ است. اگرچه آنان در ادامۀ همکاری‌های صنعتی و فروش تجهیزات نظامی به ایران مشارکت دارند، این امر به مفهوم نادیده گرفتن انتظارات امریکا در زمینۀ تأخیر در اتمام نیروگاه هسته‌ای بوشهر نیست. ایران و روسیه در چندین مرحلۀ تاریخی، ارادة خود را برای گسترش چنین همکاری‌هایی به کار گرفتند، اما واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که عوامل بین‌المللی، در روابط ایران و روسیه بسیار مؤثر و تعیین‌کننده هستند.

اگرچه عده‌ای از مقامات ایرانی نسبت به آیندۀ همکاری‌های ایران و روسیه امیدوارند، واقعیت‌های موجود بیانگر آن است که نمی‌توان به اهداف و نتایج مشخصی در این ارتباط نایل شد. شواهد موجود بیانگر آن است که روسیه هیچ‌گونه تمایلی به افزایش قدرت ملّی ایران ندارد. از سوی دیگر، روسیه ترجیح می‌دهد که در ازای کاهش همکاری‌های خود با ایران به امتیازاتی از سوی جهان غرب نیز نایل شود. الگوی روابط ناشی از بازی سه‌جانبۀ روسیه با ایران و جهان غرب نشان می‌دهد که آن کشور تمایل چندانی به حداکثرسازی روابط خود با ایران ندارد.

با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران به نیازهای امنیتی روسیه در درون فدراسیون این کشور توجه می‌کند و از سوی دیگر، نسبت به نیازهای امنیتی آن کشور در آسیای مرکزی و قفقاز واقف است، شواهد نشان می‌دهد که روسیه به اقدام متقابل مبادرت نکرده و سطح روابط آن کشور با ایران در فضای جنگ سرد ــ صلح سرد در نوسان بوده است.

● نتیجه‌:

روسیه یکی از واقعیت‌های ژئوپلیتیکی ایران محسوب می‌شود. مرزهای مشترک جغرافیایی و تاریخ سیاسی گذشته نشان می‌دهد که دو کشور به‌گونه‌ای گریزناپذیر نیازمند همکاری و مشارکت با یکدیگرند. به‌رغم چنین ضرورت‌هایی، شواهد و فرآیندهای شکل‌گرفته بیانگر آن است که روابط دو کشور مبتنی بر همکاری و حسن نیت نبوده است.

مقامات روسیه همواره از قدرت‌یابی ایران بیمناک بوده‌اند. آنان شکل‌گیری ایران قدرتمند نظامی، سیاسی و استراتژیک را نمادی از تهدید علیه خود می‌دانند. بنابراین طبیعی است که با قدرت‌یابی ایران مخالفت نمایند. این مسئله در دوران‌های گذشته وجود داشته و بعد از جنگ سرد نیز تداوم یافته است.

الگوی رفتاری اتحاد شوروی در مواجهه با ایران، موضوع اشغال آذربایجان و نفت شمال را باید تلاش سامان یافته برای محدودسازی ایران دانست. طبعاً رویکرد کشورهای غربی به ایران نیز فضای مناسبی را برای روسیه در زمینۀ مشارکت بیشتر با جهان غرب به منظور محدودسازی ایران فراهم کرده است. این الگو در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تشدید گردید. سیر فوق نشان می‌دهد محدودیت‌ها و فشارهای روسیه عامل شکل‌گیری شرایط جنگ سرد در روابط دو کشور است.

پی‌نوشت‌ها

دکتر ابراهیم متقی

دانشیار دانشگاه تهران

[۱]ــ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران: البرز، ۱۳۷۳، ص ۳۲۶

[۲]ــ همان.

[۳]ــ پیتر ایوانف، تاریخ نوین ایران، تهران: مردم، ۱۳۵۷، ص ۱۳۴

[۴]ــ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، پیشین، ص ۲۶۱

[۵]ــ مارک گازیوروسکی، روابط امنیتی ایران و ایالات متحده، ۷۸ ــ ۱۹۵۳، ترجمۀ ابراهیم متقی، تهران: میزان، ۱۳۸۶، ص ۱۶۳

[۶]ــ ریچارد هرمان، نقش ایران در ادراکات و سیاست‌های اتحاد شوروی ۸۸ ــ ۱۹۴۶، ترجمۀ الهه کولایی، تهران: میزان، ۱۳۸۶، ص ۷۶

[۷]ــ رابرت فریدمن، گورباچف و جنگ ایران ــ عراق، ترجمۀ الهه کولایی، تهران: میزان، ۱۳۸۶، ص ۱۱۹

[۸] - Richard Cottom, The United States and Revolationary Iran, New York: Simon and Schuster, ۱۹۸۷, P. ۶۵

[۹]- Mary Broxup, The End of Islamic Threat to The Soriet Union, New York: ST. Martin’s Press, ۱۹۹۰, P. ۶۶

[۱۰]- Charls Roberts, the sorief union and The Middle East, New York: outom. ۱۹۸۹, P. ۲۶

[۱۱]ــ گراهام فولر، ایران قبله عالم: ژئوپلیتیک ایران، ترجمۀ عباس مخبر، تهران: نشر مرکز، ۱۳۶۳، ص ۲۱۸

[۱۲]- Howard Teicher, Strategy and Politics after cold war, New York: Alfred knopf, ۱۹۹۲, P. ۱۶

[۱۳]- Ibid, P. ۲۵

[۱۴]- Richard cottom, Op.cit, P. ۸۹

[۱۵]- Broxup, Op. Cit, P. ۸۵

[۱۶]ــ گراهام فولر، همان، ص ۱۹۲

[۱۷]ــ انوشیروان احتشامی، سیاست خارجی ایران در دوران سازندگی، ترجمۀ ابراهیم متّقی و زهرۀ پوستین‌چی، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸، ص ۱۸۵

[۱۸]ــ همان، ص ۱۸۶

[۱۹]ــ ریچارد کاتم، واکنش‌های امریکا و اتحاد شوروی به ستیزه‌جویی‌های اسلام سیاسی در ایران، ترجمۀ ابراهیم متّقی، تهران: انتشارات میزان، ۱۳۸۶، صص ۲۳۸