جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

مركز عالم كجاست


در این مقاله, ما به دنبال مركز كیهان می گردیم در زمینه مركز عالم ماده كیهان , نظریات گوناگونی مطرح شده اند كه از لحاظ تاریخی, دو سیستم «زمین مركزی» و «خورشید مركزی» نظریات مهم تاریخی به شمار می روند هر دو سیستم از لحاظ علمی تجربی باطل شده اند

در این مقاله، ما به دنبال مركز كیهان می گردیم. در زمینه مركز عالم ماده (كیهان)، نظریات گوناگونی مطرح شده اند كه از لحاظ تاریخی، دو سیستم «زمین مركزی» و «خورشید مركزی» نظریات مهم تاریخی به شمار می روند. هر دو سیستم از لحاظ علمی تجربی باطل شده اند.

اما مسئله مهم این است كه سیستم «زمین مركزی» قریب به سه هزار سال در عالم مطرح بوده است . عوامل و مؤیّدات آن چه بوده اند؟ و انسان باستانی با كدامین پشتوانه فكری، علمی و اعتقادی از آن حمایت می كرد؟ با دو جنبه می توان زمین مركزی را بررسی كرد: یكی تأییدات تجربی در زمان خود كه همه ظواهر پیرامون انسان گرد زمین می گشتند، كه انسان بر روی آن زندگی می كرد. دیگر اینكه از لحاظ اعتقادی، انسان چون روی این زمین است و جایگاه والایی دارد، پس افلاك باید گرد زمین بگردند كه انسان بر روی آن است. وقتی این سیستم وارد حوزه علمی اسلام شد، با همین پشتوانه ای كه مورد تأكید و تأیید آموزه های دینی قرار می گیرد، دوام پیدا كرد، تا اینكه برخی از دانشمندان اسلامی حضور «انسان كامل» در روی زمین و گردیدن افلاك به دور امام را مطرح كردند. سپس روایاتی در این زمینه، كه عالم گرد انسان كامل می گردد مطرح نمودند. این تحلیل به آنجا رسید كه سیستم «زمین مركزی» (با پشتوانه اعتقاد قدیمیان) به «انسان مركزی» تبدیل شد و در دوره اسلامی، با همین پشتوانه به پیش رفت و سیستم «امام مركزی» جای اعتقاد به «انسان مركزی» را گرفت. ولی زمین مركزی از لحاظ علمی كمترین پشتوانه ای ندارد و فقط تحلیل پیش فرض های كلامی، فلسفی و عرفانی این نظریه به شمار می رود. اما همین تحلیل، تحلیلی تكوینی از ماجراست كه روند تكامل و پیش روی جهان به سوی كمال در گردش به دور امام را بیان می كند. اما سؤال همچنان به حال خود باقی است كه «مركز عالم كجاست؟»

۱. نظریه های پنداری

از هر طرف كه رفتم، جز وحشتم نیفزود *** زنهار از این بیابان، وین راه بی نهایت! (حافظ)

یونانیان باستان و بسیاری از دانشمندان سرزمین های اسرارآمیز باستانی همچون مصر، بابل و هند عقاید و آراء گوناگونی درباره طبیعت، آسمان، زمین و سایر موجودات جهان داشتند. با دقت در این نظریات و گفته ها، می توان اندیشه ها و نظریه های آن نظریه پردازان را در دو قسم بررسی كرد:

قسم اول، از این طرح ها و نظریه ها گفته هایی را شامل می شود كه در نظر مردم و حتی دانشمندان آن زمان، عجیب و غریب، خنده دار و مسخره می نمود و جز اندكی از افراد در گوشه و كنار، زیر بار آن و یا لوازم آن نمی رفت. این قسم از باورها و نظریات نزد دانشمندان و محققان قرون جدید جایگاهی بس متعالی و قابل تقدیر دارد، و بسا همین یافته های بشر در روزهای باستانی بود كه الهام بخش بسیاری از یافته ها و دستاوردهای علمی قرون بعدی و پیشرفت تمدن بشری بود و شاید همچنان نیز امر به همین منوال باشد. این اثرگذاری و الهام بخشی به قدری محسوس و روشن است كه انصاف پیشگان تاریخ، آن را نقل كرده اند. همچنین تأمّل در نظریات دوره باستانی شگفتی برخی از دانشمندان را برانگیخته است.۱

برخی از این قسم نظریات عبارتند از:

نظریه فیثاغورث (اولین دانشمندی كه قایل به كرویّت زمین شد۲) و پارمنیدس۳ درباره كرویّت زمین.

نظریه آریستارخوس ساموسی درباره حركت انتقالی زمین به دور خورشید و مركز نبودن آن برای عالم، كه در علم نجوم یونان پدید آمد، به طوری كه ارشمیدس به صراحت، فرضیه ای را كه بر اساس آن ثوابت و خورشید بی حركتند، و زمین در محیط دایره ای است كه خورشید در وسط آن قرار گرفته و به دور خورشید می گردد، به آریستارخوس نسبت می دهد و آن را بزرگ ترین پیشرفت علم می شمارد.۴

نظریه مسكوت مانده فیلولائوس درباره عدم مركزیت زمین در آسمان بیكران كه گفت: «زمین مركز كاینات نیست، و تنها یكی از چندین سیّاره ای است كه به دور آتش مركزی در گردش اند.»۵

همچنین نظریه هراكلیتوس كه گفت: «اگر به جای اینكه تصور كنیم تمام دنیا به دور زمین می گردد، بپنداریم كه زمین دور محور خود می چرخد، بر بسیاری از مسائل چیره شده ایم.»۶

نظریه اتمی ذیقراطیس درباره ذرات بنیادی عالم.

شمارش های عددی هند، ایران و بابل، نظریه نظام های موضعی اعداد، نظریه مجموعه ها و سری های بی نهایت، و بسیاری از نظریات آنان در زمینه ریاضیات. تقسیم بندی ستارگان در صورت های فلكی مشخص، تقسیم سال ها، ماه ها و تقویم های دقیق ایرانی و یونانی، و مطالب بسیاری در زمینه نجوم، كه در آثار بابلیان، مصری ها، ایرانیان و یونانی ها به جای مانده است. و همچنین فهرستی طویل از چنین نظریات قابل توجه در این قسم، به قدری مرموز، پرمحتوا و قابل تأملّند كه در قرن بیست و یكم نیز توجه عده زیادی از متفكران و دانشمندان را به خود جلب كرده است.۷ البته این قسم از یافته های باستانی نه شگفت آور، بلكه امری طبیعی و نویدبخش امید و عشق برای ساكنان امروزی زمین، به منظور دست یابی به حقایقی از سرچشمه زلال فطرت پاك انسانی است; چرا كه فطرت نوع انسان در بستر مكانی همچون زمین و در طول زمانی همچون دوره بنی آدم۸ بسط می یابد و نسیم های الهی نیز امواجی از این بستر بسط یافته را می خروشاند تا شاید قطره ای از شربت شیرین آن دریای عمیق معارف به كام تشنگان حقیقت در سرای باشكوه كیهان، خوش نشیند.

۲. خرافات علمی

قسم دوم از یافته های باستانیان بر عكس قسم اول، مقبول مذاق اهل زمان خود بود از جمله این نظریات، چند نمونه ای است كه در پی می آید:

نظریه هایی درباره عناصر تشكیل دهنده هستی (نظریه های گوناگونی همچون عناصر اربعه، عناصر دوگانه، تك عنصر آب و تك عنصر هوا); نظریه خدایان باستان زمین; بسیاری از نام آوران و بزرگان عهد باستان به ارباب آسمان نظیر زحل، مشتری، زهره و خورشید باورهای عمیقی داشتند و حتی فراتر از این اعتقاد قلبی، به اثبات نظریه های مضحك علمی نیز روی آورده اند،۹و عقایدی همچون اعتقاد به خداوندان اصلی، اعتقاد به خداوندان فرعی، باور به خداوندان افلاك نه گانه، باور داشت به خداوندزادگان و معشوقه های خداوندان، اعتقاد به خداوندان زشت سیرت! و صدها گونه از این نوع عقاید درباره خداوندان دوره باستان.

ویل دورانت در توصیف خدایان یونان باستان چنین می نویسد: «می توان انبوه خدایان یونانی را به هفت گروه تقسیم كرد: خدایان آسمان، خدایان زمین حاصل خیز، خدایان حیوانات، خدایان زیرزمین، خدایان گذشتگان یا قهرمانان و خدایان اولمپی...». «... بیشتر خدایان یونان آسمان، در زمین سكونت داشتند. زمین، خود نیز در آغاز، خدایی بود به نام "گه یا گایا". این خدا، كه مادری شكیبا و بخشنده به شمار می رفت، بر اثر هماغوشی با اورانوس (آسمان) حامله شد. در زمین، یعنی در خاك و آب و هوایی كه اطراف زمین را فرا گرفته بودند، خدایان فراوانی، كه از لحاظ اهمیت به پایه گایا نمی رسیدند، مستقر بودند...»۱۰ نظریاتی درباره زمین، مثل نظر آناكسیماندروس كه می گفت: «زمین به شكل یك استوانه كوتاه است و انسان بر یك قاعده اش جای دارد»،۱۱ نظریه مستطیل بودن زمین،۱۲ و همچنین نظریه آناكسیمتر كه زمین را بشقابی شكل می پنداشت.۱۳ نظریه هراكلیتوس درباره اهلّه ماه كه می گفت: «همه اجرام آسمانی فنجانی پر از آتش اند و اهلّه ماه بستگی به این دارد كه دهانه فنجانش چگونه در برابر ما قرار گیرد.»۱۴

نظریه فیثاغورثیان درباره عدد، كه برای عدد نسبت ها و جایگاه های عالی مطلق و الهی قایل بودند، تا جایی كه برخی از اصحاب عدد به اعدادی مثل ده به خاطر مقدّس دانستن آن، قسم می خوردند. فیثاغورث ذات ابدی و بنیادی هر چیز را تناسبات و روابط عددی موجود میان اجزای آن چیز می دانست. چه بسا سلامتی وجود، یك رابطه صحیح ریاضی، یا یك تناسب میان اجزا و عناصر بدن باشد. شاید حتی روح هم عدد باشد!۱۵ ادعاهای اصحاب عدد درباره تناسخ بر پایه تكرار عدد در هستی: «فیثاغورث می گوید كه نفس انسان پس از مرگ او، در برزخ پاك می شود و به زمین باز می گردد و در جسمی جدید حلول می كند و این جریانِ نامتناهی تناسخ قطع نمی شود، مگر با یك زندگی پرهیزگارانه. فیثاغورث برای سرگرم كردن پیروان با تقویت اعتقاد ایشان می گفت كه روح او یك بار به صورت یك زن بدكار و بار دیگر به صورت ائوفوربوس قهرمان بدین جهان آمد; مدّعی بود كه جنگ های «تروا» و محاصره آن را به یاد می آورد و در معبد آرگوس، زرهِ روزگاران قدیم خود را باز شناخته است. روزی از شنیدن زوزه سگی كتك خورده، فوراً به نجات او برخاست و گفت: در ناله و فریاد این سگ، صدای دوست مرده خود را تشخیص داده است.»۱۶


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.