شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

درس فوتبال به مربیانی که نه «علمی» هستند, نه «تجربه» دارند


درس فوتبال به مربیانی که نه «علمی» هستند, نه «تجربه» دارند

در پایان مسابقات هفته سوم لیگ برتر نتایج مختلفی رقم خورد که به روال همیشه برای بعضی ها خوشایند و برای بعضی های دیگر ناخوشایند بود در این میان ابومسلم همچون هفته اول و دوم شکست را متحمل شد تا روزهای بدش همچنان ادامه داشته باشد

در پایان مسابقات هفته سوم لیگ برتر نتایج مختلفی رقم خورد که به روال همیشه برای بعضی ها خوشایند و برای بعضی های دیگر ناخوشایند بود. در این میان ابومسلم همچون هفته اول و دوم شکست را متحمل شد تا روزهای بدش همچنان ادامه داشته باشد.

سایپا نیز بعد از اینکه در هفته دوم و در خانه مغلوب مقاومت سپاسی شد، توانست به اولین پیروزی اش مقابل پاس همدان دست یابد. در حال حاضر سایپا با این پیروزی توانست تا رده سیزدهم جدول بالا بیاید اما ابومسلم به همراه پگاه بدون امتیاز در قعر جدول حضور دارند.

در این بین سایپا اگرچه توانست با کسب پیروزی در هفته سوم خود را از بحران خارج کند اما نباید این مسأله موجب پوشیده ماندن نقاط ضعف این تیم گردد.علی دایی و خداداد عزیزی سرمربیان جوان سایپا و ابومسلم شروع ناامیدکننده ای در لیگ برتر هفتم داشته اند (سایپا در ۲ هفته اول و ابوملسم در هر ۳ هفته) که این مسأله در کنار مؤلفه های کاری مربوط به این ۲ مربی جوان و البته صاحب جایگاه قابلیت تحلیلی بسیاری دارد.

● نقاط مشترک

علی دایی و خداداد عزیزی چند نقطه مشترک با هم دارند که همین نقاطمشترک موجب می شود بتوان از زوایه واحدی کار هر ۲ نفر را مورد بررسی قرار داد. ۲ مهاجم موفق در تیم ملی و حتی سطوح باشگاهی که هر ۲ بازی کردن دراروپا را هم تجربه کرده اند و روزهای خوبی را در خط حمله تیم ملی گذرانده اند حالا در کسوت مربیگری هم ویژگی های کاری مشترکی دارند. دایی و عزیزی سال گذشته در حالی به سمت سرمربیگری سایپا و ابومسلم منصوب شدند که از ابتدای فصل برای کار دیگری به این ۲ تیم پیوستند.

دایی به عنوان بازیکن به سایپایی پیوست که «ورنر لورانت» آلمانی هدایت آن را برعهده داشت و عزیزی نیز با زمینه سازی ناصر شفق مدیر عامل به ابومسلم پیوست تا به عنوان مدیر سازمان فوتبال این باشگاه به نوعی بر کار اکبر میثاقیان سرمربی سیاه جامگان نظارت داشته باشد. در این میان لورانت دست سایپایی ها را در پوست گردو گذاشت و سر از ترکیه درآورد و میثاقیان هم با پیش بینی اتفاقاتی که ممکن بود چند هفته بعد رخ بدهد بعد از شکست دادن پرسپولیس در هفته اول کنار کشید.

به این ترتیب دایی و عزیزی تیم هایی را تحویل گرفتند که توسط مربیان دیگری تدارک دیده شده بودند. ( البته عزیزی جایگزین قیاسی شد که چند هفته ای عهده دار وظایف میثاقیان بود) تغییر و تحولات اینچنینی در حالی رخ داد که نه دایی و نه عزیزی هنوز مدرک مربیگری لازم برای حضور قانونی روی نیمکت تیمشان را اخذ نکرده بودند که همین مسأله هم دشواری هایی را برایشان به وجود آورد هرچند با برخورداری از اغماض های مسئولان توانستند تا پایان فصل هادی تیمشان باشند.

در پایان لیگ برتر ششم دایی توانست سایپا را قهرمان کند و عزیزی نیز ابومسلم را به جایگاه قابل دفاعی رساند به همین دلیل هر دوی آنها در سمت هایشان ابقا شدند تا فصلی نو را با اندیشه ها و کاشته های خودشان شروع کنند. امسال نه لورانت و شیوه های نوین و تأثیرگذارش در کار بود و نه میثاقیان واحساسات تقویت کننده اش. گوی و میدان در اختیار دایی و عزیزی بود تا از همان ابتدای کار عیار خود را نشان دهند. هر ۲ مربی در فصل نقل و انتقالات ضعیف عمل کردند ( حالا به هر دلیلی) و نتوانستند بازیکنان خوب زیادی را به خدمت بگیرند.

● معضلات مشترک

در مورد اینکه مشکل تیم ابومسلم چیست که تا به اینجای کار فقط باخته است و یا سایپا چرا این قدر پرانتقاد شروع کرد بحث های زیادی می شود کرد اما با درنظر گرفتن موضوع مقاله پیش رو برخی از نقایص مرتبط با سرمربیان این۲ تیم مورد بررسی قرار می گیرد.

همان طور که در بخش پیشین اشاره شد، دایی و عزیزی هر ۲ در فصل نقل و انتقالات ضعیف عمل کردند، خصوصاً دایی که باید از پتانسیل مالی سایپا برای بستن تیمی که قرار است علاوه بر لیگ برتر و جام حذفی در سطح آسیا هم مسابقه بدهد استفاده می کرد و نکرد.میدان دادن به جوانان شاید در تیم هایی مثل مقاوت سپاسی که افراد خبره ای مثل غلامحسین پیروانی را در اختیار دارند جواب بدهد اما قطعاً در سایپانتیجه ای نخواهد داشت چرا که در درجه اول این گونه تیم ها نیازمند برخورداری از نیروهایی هستند که ذاتاً معلم های خوبی هستند و در درجه دوم جوانگرایی منطبق با سیاست های اصلی و کلی باشگاه هایشان است.

مقاومت سپاسی از هردوی این مؤلفه ها برخوردار است اما سایپا از هیچ کدامشان سود نمی برد. یعنی نه دایی نشان داده که معلم خوبی است (فراموش نکنیم بین خوب انجام دادن کاری که موفقیت نام دارد با خوب یاد دادن کاری که هدایت نام دارد تفاوت بسیاری هست) و نه هدف اصلی سایپا بازیکن سازی است.

سایپا در طول سال های گذشته نشان داده که همچون تیم هایی مثل سپاهان به دنبال قهرمانی است و همیشه هم سعی کرده پتانسیل رسیدن به این هدف را ایجاد کند چه با سرمایه گذاری مالی و چه باتقویت تیم های پایه. پس با این حساب می بینیم که هیچ یک از این ۲ مربی نتوانستند بازیکنان تأثیرگذار زیادی که با سطح تیمشان هم همخوانی داشته باشند جذب کنند.برای آماده سازی یک تیم در دوره قبل از فصل که مهمترین دوره آماده سازی هر تیمی هم محسوب می شود در فوتبال دنیا ترکیبی از علم و تجربه بهترین بازده را دارد.

در کشورهای اروپایی موارد علمی و تجربی معمولاً از سطح بالایی برخوردار است و اگر هم تجربه پایین باشد قطعاً سطح علمی مربیان از سطح استاندارد معمول پایین تر نیست. در کشور ما تجربه اهمیت و جایگاه بیشتری دارد و باید پذیرفت که هیچ یک از مربیان شاغل فعلی سطح علمی متناسب با استانداردهای موجود را ندارند که اگر هم داشته باشند به دلیل فقر امکانات نمی توانند سودی از آن ببرند.

بر همین اساس مربیان با تجربه تر که به واسطه قانون «سعی و خطا» در طول سالیان مختلف توانسته اند به شیوه مناسبی دست پیدا کنند قبل از شروع فصل، بهترین برنامه آماده سازی را به مرحله اجرا در می آورند. در این بین دایی و عزیزی نه دوره های علمی لازم را گذرانده اند و نه آنقدر در مربیگری تجربه دارند که بتوانند بر اساس آن تیمشان را برای مسابقات آماده نمایند. نتیجه این می شود که از همین ابتدای فصل به مشکل بر بخورند.

● راه حل مشترک

فوتبال به عنوان ورزشی که هر روز ابعاد تازه تری به خود می گیرد و پیچیده تر می شود این نیاز را نزد اهالی خود از مدیران و مربیان گرفته تا کارشناسان و منتقدان ایجاد می کند که مدام در حال یادگیری باشند و با تکیه بر دانسته های روبه افزایش خود بتوانند نقاط ضعف موجود را شناسایی و آنها را رفع نمایند. دایی و عزیزی هنوز در ابتدای راه مربیگری هستند و هر دوی آنها در دورانی که بازی می کردند نشان داده اند که می توانند موفق تر باشند.

در این بین کسی مثل دایی که سوای استعدادش به یادگیری و مطالعه در این زمینه هم اهمیت داد طبعاً موفق تر شد. حالا هر دوی آنها در کشاکش معضلاتی هستند که تیمشان را از رسیدن به پیروزی دور کرده است. هر دوی آنها چشم به آینده دارند تا تیمشان نتایج بد گذشته را جبران کند. برایرسیدن به قله موفقیت چاره ای جز این نیست که راه شناس باشی. اگر سال گذشته لورانت و میثاقیان راه درست را پیدا کردند تا نفرات بعد از آنها فقط تلاش کنند و مایه بگذارند حالا دایی و عزیزی نیازمند این هستند که راه درست را برای خودشان و تیمشان پیدا کنند و شناخت مسیر درست حرکت نیازمند این است که قبلاً آن را یاد گرفته باشی.

این ۲ مربی جوان می توانند عاملی برای جهش فوتبال ایران در سطح کیفی باشند به شرط آنکه به پتانسیل محدودشان بسنده نکنند و خود را از لحاظ علمی با سطوح استاندارد بین المللی منطبق نمایند.

جمشید محبی



همچنین مشاهده کنید