سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
یک اشتباه ساده ولی دوست داشتنی
این تصادفی نیست که مرگ تصادفی یک آنارشیست پرطرفدار است. مرگ تصادفی یک آنارشیست نوشته داریوفو نویسنده معاصر ایتالیایی که در اعتراض به شرایط خاص جامعه ایتالیا نوشته شده است و نقدی تند و صریح به دستگاه اداری و دولتی این کشور دارد.
تصادفی نیست که اجراهای این نمایشنامه در سالهای گذشته در تئاتر شهر همواره با استقبال زیاد همراه بوده است و تالارهای نمایشی که اجرایی از این اثر را در بر داشتهاند، مملو از جمعیت بوده است.
اجرای نمایش مرگ تصادفی یک آنارشیست در سیودومین جشنواره تئاتر فجر نیز از این قاعده مستثنی نبود. این نمایش در سی و دومین جشنواره تئاتر فجر توسط مصطفی عبدالهی کارگردانی شده بود و با بازی میکائیل شهرستانی به روی صحنه رفت.
مرگ تصادفی یک آنارشیست، نمایشنامه از جنس نمایشنامههای طنز سیاه است. این نمایشنامه که تحت تاثیر فضای کمدی «دلاآرته» نوشته شده است، براساس داستان واقعی یک کارگر آنارشیست ایتالیایی نوشته شده است که پس از دستگیری به اتهام بمبگذاری، خودش را از پنجره اداره پلیس به بیرون پرت میکند (یا پرتش میکنند!) و کشته میشود. «داریو فو» با نگاهی هجوآمیز نسبت به دستگاه قضایی و اداره پلیس ایتالیا این داستان را بازگو کرده است و نشان میدهد که استبداد و فساد توام اداره پلیس و دستگاه قضایی ایتالیا تا چه اندازه موجب تباهی و نابودی جامعه این کشور شده است.
این مساله، یعنی توجه به وجه هجوآمیز و کمدی آشکار نمایشنامه مرگ تصادفی یک آنارشیست امری است که باید در هر اجرایی از آن درنظر گرفته شود تا اجرا به شکلی موفق و مقبول ارایه شود. این هجو و طنز عمیق و تلخ در تک تک سطرهای این نمایشنامه جاری است به شکلی که حتی خواندن هر سطر این نمایشنامه خواننده را به خنده ای تلخ و گزنده وادار میکند اما از سوی دیگر چشم او را بر عمق فاجعه ای که در جریان است، باز میکند. داریوفو در این نمایشنامه عناصر فنی دلقک بازی رواییش را در فرشین? تئاتری فشردهای میبافد که در آن سیاست و شعر از هم جدا نشدنی هستند. ضرباهنگ کمیک او از جدل میان آزادی و خفقان که جوهر داستان اوست، پدید میآیند. هر یک از اوجهای خنده آور کار او در هم نوازی با آهنگ رهایی بخش علیه بیدادگری پدید آمدهاند.
فضای نمایشی او گرم و در جریان است با اوجهای متعددی که به دلیل موقعیت به هجو کشیده شده شخصیتهای نمایشیاش، مانند یک سیرک دیوانه جلوه میکند، اما در انتهای این سیرک دیوانه، تنها خنده نیست که بر لب بیننده نمایش نقش میبندد، بلکه تازه جرقهای ذهنی در وجودش شکل میگیرد که به تمام آنچه دیده است بار دیگر بیندیشد و آن را مرور کند و این بار دیگر به جای خنده، تلخی و گزند شرایطی را که به نمایش درآمده درک کند.
اگر این دوگانگی نمایشهای داریوفو، به خصوص نمایش مرگ تصادفی یک آنارشیست درک نشود و این دوگانگی در اجرا ارایه نشود، نمایش به دلیل متن دوگانه خود، بدل به اثری نچسب میشود که فاقد هر نوع گیرایی و تاثیرگذاری است، در حالی که مضمون انتقادی ئشت تمام هزل و هجو موجود در نمایش به حدی قوی و غنی است که همواره گروههای نمایشی را در هنگام اجرا چنان به خود جذب میکند و چنان فریبشان میدهد که هر آینه این امکان وجود دارد که اجرا به سمت یک بیان واقعگرایانه سیاسی سوق یابد و کلیه درونمایه طنز آن به دست فراموشی سپرده شود. هر چند که تکتک دیالوگهای موجود در متن واجد این طنز هستند و به این ترتیب فضای نمایش چنان دور از ذهن میشود که اثر بدل به نقض خود شده و فاقد اعتبار میشود.
در اجرای مصطفی عبدالهی از مرگ تصادفی یک آنارشیست، بازی میکائیل شهرستانی یک نقطه قوت است زیرا او تمام توان بازیگری خود را برای ایجاد حسی از طنز و هجو در اثر به کار برده است اما با این وجود بقیه بازیگران، بیش از آن که توان خود در خدمت جان بخشیدن به طنز و هجو موجود در نمایش مصرف کنند، شیفته مضمونی شدهاند که در بطن آن جاری است و در همان دامی افتادهاند که بسیاری از اجراهای این نمایش پیش از این دچار آن بودهاند، به این ترتیب مرگ تصادفی یک آنارشیست در سیودومین جشنواره تئاتر فجر، اثر چندان دلچسبی از آب در نیامده است زیرا، فضای حاکم بر آن، به هیچ وجه آن هدفی را که متن برای آن نوشته شده است، بازآفرینی نمیکند.
این نمایش به هیچ عنوان وجه طنز و دیوانگی موجود در متن را زنده نمیکند و فاقد دلقک بازی شدیدی است که خنده تلخ تماشاگر را در سراسر اثر موجب میشود.
هر چند که نقاط قوتی نیز در این اجرا دیده میشد. برای نمونه استفاده بجا از توانمندی میکائیل شهرستانی در صداسازی که نتیجه سالها کار حرفهای در عرصه نمایشهای رادیویی است از جمله این نقاط قوت بود. در واقع بخش بزرگی از جذابیت بازی میکائیل شهرستانی در این نمایش نتیجه همین توانمندی است به شکلی که بیننده نمایش را به خوبی با خود همراه و همساز میکند. مساله فقدان جریان قوی طنز در اجرای این نمایش وقتی آشکارتر میشود که طراحی صحنه و لباس به شدت تیره و واقعگرایانه آن موجب تشدید آن میشود و بیننده را از امکان هر نوع برخورداری از حس طنز بری میکند و در نهایت هنگامیکه تنها بازیگر زن موجود در این نمایش در نقش خبرنگار یک روزنامه با لباس قرمز رنگی به صحنه میآید، چنان تلاش میکند تا نقش یک روزنامه نگار حقیقت جو را با جدیت و بدون کمترین مایه ای از طنز بازی کند که کل برداشت نمایش از متن داریوفو را بدل به هزل آن متن میکند و از کارکرد طبیعی خود دور کرده، اثر را بیدفاع و غیرقابل پذیرش میکند. البته با وجود تمام این کاستیها، اجرای مرگ تصادفی یک آنارشیست، در سیودومین جشنواره تئاتر فجر، با استقبال تماشاگران اجرا میشود، این تصادفی نیست که این نمایش مقبول است، مرگ تصادفی یک آنارشیست، نوشته داریوفو، برنده جایزه ادبی نوبل، نمایشنامهای است که هر اجرایی از آن توجه جامعه را به خود جلب میکند.
نویسنده : پریس تنظیفی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست