یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آتش زیر خاکستر انقلاب های عربی


آتش زیر خاکستر انقلاب های عربی

شش ماه قبل از انقلاب فوریه ۲۰۱۱ مصر, صاحب این قلم نوشت به نظر می رسد آرام ترین کشورهای عرب به زودی تغییرات گسترده ای را تجربه خواهند کرد حتی بعد از دهه ها سکوت خفقان آور حکومت حسنی مبارک, بازهم وقوع تغییرات در این کشور بدیهی به نظر می رسید

شش ماه قبل از انقلاب فوریه ۲۰۱۱ مصر، صاحب این قلم نوشت: به نظر می‌رسد آرام‌ترین کشورهای عرب به زودی تغییرات گسترده‌ای را تجربه خواهند کرد. حتی بعد از دهه‌ها سکوت خفقان آور حکومت حسنی مبارک، بازهم وقوع تغییرات در این کشور بدیهی به نظر می‌رسید.

این پیش‌بینی‌ها در زمان حاضر و باوجود تغییرات گسترده به نظر جدی‌تر هم می‌آید؛ اما شاید بتوان درس‌هایی از تاریخ اروپا گرفت. در سال ۱۸۴۸ شهروندان سیسیلی برای خلاص شدن از دست حاکم مستبد و ستمگر خود به پا خاستند. این اولین مورد از سلسله قیام‌های دیگری بود که در مجموع به حدود ۵۰ مورد می‌رسید. جمهوری سیسیلی فقط ۱۶ ماه برپا بود و قیام‌های دیگر هم در طول دو سال خاموش شدند. فقط در دانمارک انقلابیون موفقیت اندکی به دست آوردند. شاه تقاضای مردم برای ایجاد سلطنت مشروطه را پذیرفت.

هنوز هم از زیرخاکسترهای انقلاب آتش بلند می‌شود. همراه با نسل سال‌های ۱۸۴۸ تمام اروپا اساسا دگرگون شده است. مرزهای نژادی و قومی به جای مرزهای سلطنتی ملت‌های جدیدی مثل آلمان و ایتالیا را تعریف می‌کند. برده‌داری و سیستم ارباب و رعیتی منسوخ شده است. نقش وراثت در برابر لیبرال دموکراسی عقب‌نشینی کرده است.

عرب‌ها قبلا هم مزه تغییر را چشیده بودند؛ در ماه مارس ۱۹۴۹ گروهی از افسران ارتش کودتایی علیه رییس‌جمهور منتخب سوریه، شکری کواتلی (Shukri Kouatly)، قهرمان مبارزه برای گرفتن استقلال از فرانسه، ترتیب دادند. سه سال بعد سربازان مصری شاه فرخ را برکنار کردند. شاه فیصل در عراق در سال ۱۹۵۸ با خشونت و خونریزی بیشتری عزل شد. امام محمد البدر در یمن در سال ۱۹۶۲ و شاه ادریس در لیبی در سال ۱۹۶۹ سرنگون شدند.

تا دهه ۱۹۷۰ این موج نسبتا فرو نشسته بود. نقشه سیاسی دنیای عرب تبدیل به تکه‌ای وصله دوزی شده از پادشاهی‌ها، امیرنشین‌ها، دیکتاتوری‌های غیر‌نظامی و جمهوری‌های ارتشی شده بود؛ برخی به صورت فجیعی فقیر و برخی فوق‌العاده ثروتمند، برخی به شدت سکولار و برخی مثل عربستان سعودی، محافظه کار.

شباهت‌های اعراب

با این وجود، همه ۱۹ کشور عرب مشترکات زیادی با هم دارند. اکثرا دارای پارلمان هستند اما تقریبا تمامشان صوری هستند. قدرت در دست خانواده‌های حاکم یا احزابی است که طایفه‌های خاصی بر آنها غلبه و تسلط دارند. مقامات، به پشتوانه استفاده از درآمدهای نفتی، به دلخواه عزل و نصب می‌کنند. وزارتخانه‌های تبلیغات، تحصیلات و فرهنگ که هواخواه مقامات هستند احترام و اطاعت مردم را تضمین می‌کنند. پلیس خشن و دادگاه‌های مطیع ترس و فرمانبری مردم از مقامات را تضمین می‌کنند. چندین سازمان امنیت که جاسوسی یکدیگر را می‌کنند از عدم وقوع کودتا اطمینان می‌دهند. اینها قواعد دنیای عرب هستند. دولت‌ها توسط خانواده‌های پدر سالار که برای طرفداران با وفای خود امتیازاتی در نظر می‌گیرند شکل می‌گیرد. برخی از حاکمان مهربان بوده و در نتیجه از محبوبیت برخوردار بودند و برخی پست و پول پرست و خشن بودند.

این خانواده گسترده هیچ وقت خوشحال و خوشبخت نبوده است. کشمکش صد ساله در مورد موضوع فلسطین تبدیل به یک زخم چرکین شده است. از لحاظ میزان تلفات جانی، جنگ اعراب و اسرائیل از آسیبی که عرب‌ها باید متحمل می‌شدند خیلی فاصله دارد. طبق برخی گزارش‌ها، جنگ داخلی سودان، الجزایر، لبنان و عراق به مراتب تلفات بیشتری داشته است. سوریه به طور قطع کشته‌های بیشتری خواهد داد. مصر در جنگ با یمن در اوایل دهه ۱۹۶۰ در حمایت از جمهوری‌خواهان در برابر سلطنت‌طلبان تلفات بیشتری از جنگ ۶ روزه در برابر اسرائیل در سال ۱۹۶۷ داد.

اما جالب اینجا است که فلسطین همیشه قربانی کشمکش‌های داخلی دنیای عرب بوده است. اردن در دهه ۱۹۷۰، لبنان در دهه ۱۹۸۰، کویت و عربستان سعودی در دهه ۱۹۹۰ و عراق بعد ازحمله آمریکا در ۲۰۰۳ خیلی از فلسطینیان را از خاک خود بیرون راندند.

اهمیت عدم وفاداری حاکمان عرب به تعهدشان درباره‌ موضوع فلسطین نباید بیش از حد بزرگ شود. سه چهارم کشورهای عربی هیچ مرز مشترکی با کشور اسرائیل ندارند.

تا اواسط دهه ۱۹۸۰ اقتصاد بیشتر کشورهای عربی به همان خوبی دیگر کشورها بود. استانداردهای زندگی با سرعت زیادی رو به بهبود بود. امید به زندگی و میزان تحصیلات با سرعت افزایش می‌یافت.

چانه‌زنی‌ بر سر نفت

با این حال این موفقیت‌ها بر پایه‌های متزلزلی استوار بودند. ثروت

غیر مترقبه حاصل از درآمدهای نفتی در دهه ۱۹۷۰ صادرکنندگان نفت عربی را ترغیب کرد تا پروژه‌های زیرساختی عظیم و رفاه گسترده را برای مردم فراهم کنند. هنگامی که قیمت نفت رکود طولانی مدتی را تجربه کرد، رشداقتصاد آنها متوقف شد. جوانان در کشورهایی مثل عربستان سعودی و الجزایر از دیدن اینکه در نهایت فقیرتر از والدین خود خواهند بود و قادر به تشکیل زندگی به صورت مستقل نیستند، شوکه شدند. شورش جوانان در سال ۱۹۸۸ در الجزایر، که سرآغاز یک جنگ داخلی در سال ۱۹۹۲ بود، هشداری برای پیشگیری از مشکلات مشابه در جاهای دیگر بود. همچنین است موج فعالان اسلامی جوان در عربستان سعودی در دهه ۱۹۹۰، کشمکش‌هایی که باعث شد تا برخی افکار رادیکالی، میلیونر سعودی تبعید شده، اسامه بن لادن، را با آغوش باز بپذیرند.

در آغاز قرن بیست و یک تعداد کارگران عربی که توسط دولت استخدام شدند تقریبا نزدیک به دو برابر میانگین جهانی بود و همچنین این آمار از دیگر کشورهای نفت خیز خیلی بیشتر بود.

تا سال ۲۰۱۰ نزدیک به دو سوم عرب‌ها شهر‌نشین بودند. در میان افراد زیر ۳۰ سال، سه چهارم با سواد بوده و به صورت روزافزونی از طریق ماهواره و اینترنت با جهان اطراف خود در ارتباط بودند. هر چند حدود ۴۰ درصد جمعیت عرب هنوز هم روزانه با کمتر از ۷۵/۲ دلار زندگی کرده و بیش از نیمی از درآمد خود را صرف هزینه غذا می‌کردند.

مردم ناآرام دنیای عرب فقط به چند جرقه کوچک نیاز دارند تا منفجر شوند و این امر خیلی دور نیست. هنگامی که در اواخر سال ۲۰۱۰ آشوب‌های تونس آغاز شد، ماهواره، اینترنت و تلفن همراه دوربین دار برای وسعت دادن این آشوب در دست همه بود، مانند سال ۱۸۴۸ که تلگراف‌ها، قطارها و روزنامه‌ها با ضمائم تصویری خود تاثیرات قیام‌های سراسر اروپا را چند برابر کردند.

انقلاب‌های عرب تا کنون پنج دولت را سرنگون کرده‌اند (دو تا در مصر)، دو دولت دیگر را از پایه متزلزل کرده و بقیه را به سختی مورد بازخواست قرار دادند. حتی آرام‌ترین آنها، کویت شکوفا و پر رونق و عمان، شاهد تظاهرات گسترده‌ای در حمایت از اصلاحات بودند. هرچند اکنون، به نظر می‌‌رسد که این موج فروکش کرده است. برخی دولت‌ها توانستند که با استفاده از ابزارها و ترفندهای صلح‌طلبانه با این نارضایتی‌ها و ناخشنودی‌ها کنار بیایند.

زمامداران الجزایر، سودان، عراق و اردن دست به گریبان ترفندهای امتحان شده‌ای مثل همکاری، نزدیکی و صمیمیت شدند؛ روش‌هایی که به نظر می‌رسد همیشه نتیجه می‌دهد. در سه مورد اول، تجربیات اخیر جنگ‌های مهیب داخلی، تمایل مردم برای ناآرامی را فروکش داد. مردم اردن بیش از همه شاهد تراژدی‌های متعدد در کشورهای همسایه‌شان بوده‌اند. این کشور شاهد سرازیر شدن سیل پناهندگان از کشورهای عراق و سوریه بوده است.

زمامداران حاشیه جنوبی خلیج فارس اما داستان متفاوتی دارند. جمعیت اندک و ثروت فراوان و رو به افزایش‌شان به این معنا است که به گفته حلال خاشان، متفکر سیاسی دانشگاه آمریکایی بیروت، آنها می‌توانند «تعطیلات یک سیاستمدار را خریداری کنند».

عربستان سعودی اعلام کرد که در مارس ۲۰۱۱، ۱۲۰ میلیون دلار افزایش هزینه در امور اجتماعی داشته است. سرمایه‌گذاری بیشتر برای یارانه مسکن، بورسیه، حقوق بازنشستگی و کمک مالی موقتی بیکاری از اقدامات موقتی بوده، اما با این وجود این اقدامات مورد اقبال عمومی قرار نگرفت؛ زیرا همچنان در این کشور یک‌چهارم خانوارها زیر خط فقر قرار دارند.

هیچ یک از شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس حرکت جدی در راستای اصلاحات سیاسی یا دموکراسی انجام ندادند. و به جای آن، فشارها بر مخالفان را افزایش داده، منتقدان را به زندان افکندند، رسانه‌ها را محدودتر کرده و قوانین سخت تری در مورد اجتماعات مردمی وضع کردند. وزارت اطلاعات این کشورها به سختی کار می‌کنند تا تغییرات اخیر مصر و تونس را فاجعه آمیز و تغییرات سوریه را مقدس جلوه دهند.

هر‌چند اگر تاریخ راهنمای خوبی باشد، حرکت‌هایی مانند بهار عربی نمی‌تواند نتیجه عکس داشته باشند. پاول سالم، مدیر مرکز کارنگی بیروت، معتقد است که این منطقه هم‌اکنون مرحله تغییر را پشت سر گذاشته است. وی می‌گوید: «در نظر همه، دگرگونی‌های گسترده درباره آگاهی سیاسی همراه با فداکاری و قهرمانی است. اکنون هیچ کس شک ندارد چیزی که مردم عرب می‌خواهند یک دولت رسمی، منتخب و مطابق قانون اساسی است.» در دو سال اخیر ۱۲۴ میلیون تونسی، مصری، یمنی و لیبیایی به این خواسته رسیده‌اند. اگر عراق را هم با ۸/۳۳ میلیون جمعیت که در سال ۲۰۰۵ انتخابات سالمی را پشت سر گذاشت، به این رقم اضافه کنید، نزدیک به نیمی از عرب‌ها پذیرفته‌اند که تنها دموکراسی می‌تواند قانونمداری و مشروعیت را به ارمغان آورد.

مترجم: ملالی حبیبی