پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
پل پیروزی متفقین
شهریور ۱۳۲۰ شادی و اندوه را به هم درآمیخت و در تاریخ سرزمین ایران، رویدادهای تاریخی بزرگی را به یادگار گذاشت. مردم ایران در حالی كه از سقوط حكومت مستبد و قلدرانهٔ رضاخانی در شادی و شعف بودند، از حضور بیگانگان در سرزمین همیشه آزاد و مستقل ایران دلناراحت بودند و آن را برنمیتافتند. ارتش پر دبدبه و كبكبهٔ رضاخانی كه در داخل ایران سایه ترس و اطاعت را همه جا گسترانده بود و سینهٔ مردمان سرافراز و خردمند ایران را به تنگ آورده بود در یك مقاومت كمرنگ و كوتاه متلاشی شد و برای اولینبار ایران را تحت اشغال بیگانگان سپرد. اما دول متفق كمترین حقی از مْلك و ملت ایران ادا نكردند و پس از آن كه از آن به عنوان یك پل ارتباطی و پایگاه تداركاتی خوب بهره جستند، در كمال بیاعتنائی و بیآنكه خسارات وارده به ایران را جبران كنند از كنار آن گذشتند. اشغال ایران دو هفته بعد از امضای منشور آتلانتیك كه چرچیل و روزولت در آن حق آزادی و استقلال و تعیین سرنوشت را برای كلیه ملل جهان شناخته بودند، صورت گرفت؛ در حالی كه ایران بارها و بارها بیطرفی خود را در جنگ اعلام كرده بود. باری اكنون كه بیش از شصت سال از آن رویداد میگذرد، خوب است كه اهل مطالعه و مداقه را به مروری گذرا بر جریان اشغال ایران و سقوط رضاشاه و چگونگی عملكرد متفقین قبل و بعد از آن دعوت كنیم؛ بنابراین مقاله حاضر را پیش روی شما عزیزان گرامی نهادهایم.
با شروع جنگ جهانی دوم، در حالیكه ایران بیطرفی كامل خویش را در این مخاصمه بزرگ اعلام كرده بود، دول قدرتمند به بهانههای مختلف، بدون در نظر گرفتن اینكه ایران از كانون مخاصمه به دور است، تنها برای بهرهگیری مادی و معنوی از امكانات و مواهب خدادادی این كشور و جهت لطمه زدن به طرف مقابل جنگ، خودسرانه وارد ایران شده و آن را مورد اشغال نظامی قرار دادند. متحدین به سركردگی هیتلر در ابتدای جنگ به پیشرفتهای قابل ملاحظه نظامی دست یافتند و همراه شوروی سابق، كشورهای مختلف اروپایی را اشغال كرده و متفقین را در آستانه شكست قرار دادند اما با پیوستن شوروی سابق به متفقین، موقعیت متحدین تضعیف شده و سرانجام بازنده جنگ شدند. در این راستا، گرد هم آیی سران سه كشور قدرتمند حاضر در جنگ(آمریكا، شوروی و انگلستان) یعنی روزولت، استالین، چرچیل و مذاكرات آنها در كنفرانس محرمانهای كه در تهران تشكیل شد، نقش اساسی در شكست متحدین به سركردگی هیتلر و پیروزی متفقین در جنگ داشت. در این بین هرچند آمریكا به علت دور بودن از كانون درگیری، تلفات انسانی و خسارات مادی زیادی متحمل نشد اما منافع این دولت در اروپا تهدید شده و متحدین به طور غیرمستقیم با آمریكا درگیر جنگ بودند. در این راستا به حوادث این دوره و موقعیت استراتژیك ایران در رابطه با نیرو رسانی به جبهههای جنگ و نیز وظیفه و نقش رضاخان و در نهایت سقوط وی و پیروزی متفقین میپردازیم.
●چگونگی شروع جنگ جهانی دوم
آغازگر اصلی جنگ جهانی دوم آدولف هیتلر، یك جوان نظامی اتریشی الاصل بود كه با اولتیماتومی كه به كشورهای همجوار داد، جنگ را آغاز كرد. اما در ایران، در حالیكه تمام شرایط و اوضاع نشان میداد كه رضاشاه رژیم خود را كاملا مستقر كرده و از هیچ سو خطری تهدیدش نمیكند، در آن سوی دنیا حادثهای رخ داد كه تاثیرات آن به زودی به ایران نیز رسید. جنگ جهانی دوم در حالی با حمله ارتش هیتلر به لهستان آغاز شد كه رژیم ایران برای مبارزه با عوارض آن از همیشه ضعیفتر بود. رجالی كه در سالهای سخت جنگ جهانی اول مملكت را حفظ كرده بودند، دیگر زنده نبودند. مستوفی الممالك و مشیرالدوله درگذشته بودند، تیمورتاش و نصرتالدوله و داور كه همچون فروغی، قوامالسلطنه، مخبرالسلطنه، موتمن الملك كه ممكن بود بتوانند كاری انجام دهند در گوشهای به كارهای كشاورزی و یا فعالیتهای ادبی میپرداختند. تقیزاده و حكیمالملك نیز در اروپا به سر میبردند و ماسونها نیز از دور رضاخان به دست خودش پراكنده شده بودند. قزاق سوادكوهی میخواست با اعلام بیطرفی، كشور ورژیم را از گزند حوادث جنگ جهانی مصون نگاه دارد. جنگ دوم جهانی زمانی آغاز شد كه رژیم ایران بیش از هر زمان دیگری در تاریخ ایران به اروپا مرتبط و وابسته بود. صنایع نوپای ایران در آن زمان بیشتر با مدیریت و حضور فعال خارجیها و به ویژه آلمانها ساخته میشد. برای تعمیر، اداره و تهیه لوازم اولیه این كارخانجات نیاز به اروپایی آرام بود چراكه تجارت خارجی هر دم فزونی میگرفت.
●نفوذ آلمان در ایران و سقوط رضاخان
نفوذ اقتصادی آلمان در ایران و گرایش و تمایل رضاخان به سوی این كشور، باعث شد تا انگلستان كه پایگاه مهم خود یعنی ایران را در شرف افتادن در دامن آلمان میدید، زمینه را برای سقوط رضاخان به محض ورود متفقین به ایران آماده ساخته و ضمن تبعید رضاخان، با دستیاری آمریكا، پسرش محمدرضا را به سلطنت ایران منصوب كند. در زمان رضاخان ارز لازم برای خریدهای خارجی از طریق سهم ایران از درآمد نفت جنوب تامین میشد. این پول سرانجام به جیب آلمانها میرفت كه در صدر فهرست صادركنندگان كالا به ایران قرار داشتند. اینك كه آلمان به سوی جنگ با انگلستان میرفت، ادامه این روند بدین معنی بود كه خرج ماشین جنگی آلمان را انگلستان بپردازد تا با ساختههای آن، هیتلر لندن را بمباران كند. رژیم رضاخان میرفت تا قربانی اشتباه محاسبه اولیه انگلستان و آمریكا شود كه با روی كارآمدن نازیها در آلمان شادمانی كرده بودند. حضور هر دم افزون آلمانها در ایران عملا بندهای اقتصادی رژیم رضاشاه را از انگلستان بریده و به برلین پیوند زده بود. چنین به نظر می رسد كه رضاخان با بركناری فروغی و كودتا علیه ماسونها عملا بندهای سیاسی خود را با انگلستان به آنجا مختصر كرده بود كه به سادگی قابل بریدن باشد. سفیر انگلستان بعد از مراجعت از ایران در آخرین گزارش خود چنین نوشت:«در تهران هیچ دیپلماتی به اندازه سفیر آلمان مورد توجه نیست، تبلیغات و اقتصاد در دست آلمانهاست. در بخش صنایع نیز، متخصصان آلمانی در كارخانههای متعلق به رضاخان خدمات دلنشینی به او ارائه میدهند» این گزارش در لندن چندان با اهمیت تلقی نشد چراكه در این زمان انگلستان بیشتر نگران نفوذ آلمانها در مستعمره سابق خود، بین النهرین(عراق) بود. به خصوص در آن هنگام رضاخان هنوز حركتی نكرده بود كه نشان دهد دل به پیروزی آلمانها بسته است حال آنكه متخصصان وكارشناسان آلمانی در ایران از مدتها پیش یارگیری كرده بودند.
در این اواخر نقل و انتقالاتی در بین آلمانیهای مقیم تهران رخ داد كه به نظر میآمد برای سرعت بخشیدن به كارهای فنی باشد، در حالیكه پس از هر كدام از این جابجاییها، افرادی از اعضای حزب ناسیونال- سوسیال(نازی) به ایران میآمدند. از سوی دیگر باید گفت در ابتدا آلمانها به جهت آنكه هیچگاه در ایران مطامع سیاسی نداشتند، در بین مردم خوشنام بودند. بسیاری از آزادیخواهان و ملی گرایان با تمام اعتقادات خود بر این استدلال پافشاری كردند كه راه رستگاری ایران در همكاری با آلمان است و بسیاری از مردم به علت تنفر از انگلستان و ترس از شوروی با آنان موافق بودند. در سازمان تازه تاسیس«پرورش افكار» نیز همین تمایلات ملی تجلی یافته بود. در آنجا صدیق اعظم، بدیع الزمان فروزانفر و دكتر متین دفتری و بسیاری دیگر از رجال و ادیبان، جلسات سخنرانی برپا داشته و بر تملقگویی از رضاخان و تبلیغ ناسیونالیسم و تاریخ ایران باستان میپرداختند.
پشت این فعالیتها پرشورترین طرفدار آلمان، حبیب الله نوبخت قرار داشت كه به سادگی از طرفدارای آلمان به ریاست ستون پنجم این كشور در ایران رسید، او با تاسیس حزب كبود كه یك شبكه مخفی بود به یارگیری از بین صاحبان مقام و افرادی كه در پستهای حساس قرار داشتند، پرداخت و به راحتی توانست از بین نظامیان گروهی را به خود جذب كند. این شبكه، همچون تشكیلات فراماسونری اداره میشد و با یهودیان و ماسونها دشمنی نداشت. نوبخت در یك فعالیت علنی، كانون ایران باستان را نیز بنیان نهاد كه آرم آن نقش فروهر(مشخصترین نشانه زرتشتیان) به همراه صلیب شكسته هیتلر بود. در این كانون مجلهای منتشر میشد و جلسات سخنرانی برپا میگشت كه در آن سخنرانان از برتری نژاد آریا و هم نژادی مردم ایران و آلمان سخن میگفتند. باید پذیرفت اكثریت مردم ایران كه به زور رژیم رضاشاه، از فعالیتهای سیاسی محروم مانده بودند، اعتنایی به جنگ در اروپا نداشتند اما خواه، ناخواه این جنگ در زندگی آنها دارای تاثیراتی بود.
در نخستین سال جنگ، اختلال در رسیدن قطعات كارخانهها، مواد اولیه كارخانهها و بالا رفتن قیمت اجناس وارداتی، نرخها را بالا برد و تورم را دامن زد. به زودی گیرندههای رادیویی گروندیك و فیلیپس و زنیط و ماركهای آلمانی پرفروش شدند، مردم میكوشیدند از طریق این رادیوها، اخبار سانسور شده مطبوعات فارسی را دور بریزند و از حوادث جهان باخبر شوند، به خصوص كه هم رادیو برلین و هم بی بی سی برنامههایی به زبان فارسی پخش میكردند. به این ترتیب و به تدریج اخبار جنگ، با پیروزیهای اولیه آلمان در ایران، شنوندگان علاقهمندی پیدا كرد. یكی از آنها رضاشاه بود كه در كاخ نوساز سعدآباد، چند رادیوی قوی داشت. وی تصمیم گرفته بود تا از طریق یك رادیوی شخصی، سخنرانیهای كانون پرورش افكار را به گوش همه مردم برساند. فروغی و رجال همفكر او كه در كُنج خانههایشان اخبار جنگ را دنبال میكردند، وقتی شنیدند كه با افتتاح مجلس دوازدهم شاه به جم مورد اعتمادش تكلیف استعفا كرده و قصد دارد متین دفتری، وكیل و حقوقدان نزدیك به سفارت آلمان را به نخستوزیری برگزیند، دانستند كه دیكتاتور به دام افتاده است. به راستی نیز تبلیغات آلمانها و پیروزیهای اولیه هیتلر كار خود را كرده بود.
كمی بیشتر از دو سال بعد از روزی كه وزیران خارجه ایران، تركیه، افغانستان و عراق در چادر مجللی برابر قصر شهوند(سعدآباد) پیمانی را امضا كردند كه طرح اصلی آن را انگلستان داده بود، رژیمهای ایران و عراق، جهت مخالف انگلستان را برگزیدند. لندن كه در ابتدا رژیم هیتلر را ضد كمونیستترین رژیم جهان میدید مانعی برای نفوذ وی در«شكارگاههای اختصاصی» خود ایجاد نكرده بود، ناگهان به اشتباه خود پی برد.
●مقدمات حمله متفقین به ایران
در بیست و دوم ژوئن ۱۹۴۱.م برابر با اول تیر۱۳۲۰.ش حادثهای اتفاق افتاد كه دنیا را با شگفتی روبرو ساخت و اهمیت ایران را از لحاظ استراتژیكی چند برابر افزایش داد در سحرگاه آن روز ارتش نیرومند آلمان، خاك شوروی را مورد حمله قرار داد و ظرف چند روز شكستهای فاحشی به ارتش سرخ كه غافلگیر شده و انتظار چنین حمله ناگهانی را نداشت، وارد كرد و متعاقبا قسمت بزرگی از خاك آن كشور را متصرف گردید. این بار هدف آلمانها خرد كردن نیروی دفاعی شوروی، تصرف مسكو، لنینگراد، كیف و رسیدن به چاههای نفت قفقاز بود. آلمانها قصد داشتند پس از آنكه ارتش آفریقایی آلمان كه به دروازه های مصر رسیده بود، دفاع انگلیسیها را درهم شكست، با ارتش اعزامی به روسیه در ایران تلاقی نموده و تواما به هندوستان حمله كنند و با تصرف ذخایر نفت خاورمیانه و منابع حیاتی هند، امپراتوری انگلستان را به زانو درآوردند. نخست وزیر انگلستان چرچیل در برابر این واقعه، فورا دست اتحاد به سمت شورویها دراز كرد و با وجود آن همه دشمنی، رقابت و اختلافات سیاسی كه بین این دو كشور وجود داشت، برای مقابله با خطر مشترك، ناچار شد با روسها در صف واحدی قرار بگیرد. در این هنگام روسها در مقابل حملات برق آسای ارتش آلمان، احتیاج مبرمی به اسلحه، مهمات و دارو داشتند. انگلیس نیز میخواستند تا به هر قیمتی شده خطوط ارتباطی بین خلیج فارس و سرحد شوروی را حفظ كنند، تا به این وسیله اولا مهمات و وسایل جنگی مورد نیاز شورویها را به جبهه روسیه برسانند؛ ثانیا، اگر شورویها احتمالا در جنگ با آلمان شكست خوردند، بتوانند از چاههای نفت خاورمیانه و راه ارتباطی هند دفاع كنند. در بیست و هفتم ژوئن یعنی پنج روز پس از حمله آلمانها به شوروی سراستانفور دكربیس سفیر انگلستان در مسكو با عجله از لندن به محل ماموریتش مراجعت كرده و مذاكره درباره اتحاد با شوروی را با مولوتف- كمیسر امور خارجه شوروی- آغاز كرد. این مذاكرات منجر به موافقتنامه دوازدهم ژوئیه ۱۹۴۱.م شد كه به موجب آن دو دولت متعهد شدند اولا؛ هیچگونه مذاكرات جداگانهای برای متاركه جنگ با آلمان بدون جلب رضایت طرف دیگر ننمایند؛ ثانیا، هرگونه كمك نظامی لازم را در جنگ با دشمن مشترك به یكدیگر برسانند.
سیدعلی بهبهانی
منابع
مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار
انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، جمعی از نویسندگان
عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران(از ابتدا دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست