چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

سرکوب وحشیانه مردم در جمعه خونین


سرکوب وحشیانه مردم در جمعه خونین

تابستان ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزات انقلابی مردم ایران علیه رژیم پهلوی به شمار می رود در این برهه وقایع بسیار مهمی از جمله فاجعه آتش سوزی سینما رکس آبادان, استعفای جمشید آموزگار و تشکیل دولت از سوی جعفر شریف امامی به وقوع پیوست

تابستان ۱۳۵۷ نقطه عطفی در مبارزات انقلابی مردم ایران علیه رژیم پهلوی به شمار می رود. در این برهه وقایع بسیار مهمی از جمله فاجعه آتش سوزی سینما رکس آبادان، استعفای جمشید آموزگار و تشکیل دولت از سوی جعفر شریف امامی به وقوع پیوست. اما بی شک مهم‌ترین واقعه ای که در این زمان اتفاق افتاد و به عنوان عاملی اثرگذار از یک سو پایه های سست حکومت پهلوی را به لرزه درآورد و از سوی دیگر باعث افروخته تر شدن لهیب انقلاب شد واقعه کشتار فجیع مردم تهران در میدان ژاله (شهدا) بود. در این مقال به اختصار به ذکر زمینه ها و چگونگی واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ پرداخته خواهد شد.

واقعیت این است که زمینه های برگزاری تظاهرات وسیع روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ از مدتی قبل مهیا شده بود. که در این میان برگزاری راهپیمایی عظیم روز عید فطر که پس از اقامه نماز به امامت شهید مفتح انجام شد، از اهمیت ویژه ای برخودار است. شهید محلاتی از برگزار کنندگان تظاهرات های شهریور ۱۳۵۷ در این خصوص می‌گوید: "بعد از راهپیمایی‌ عید فطر به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدیم‌ که‌ این‌ کار باید با نظم‌ و ترتیبی‌ ادامه‌ یابد، جلسه‌ای‌ گرفتیم‌ و از صبح‌ تا غروب‌ دور هم‌ بودیم‌ و تصمیم‌ گرفتیم‌ که‌ روز پنج‌شنبه‌ (۱۶ شهریور) راهپیمایی‌ کنیم‌." و نیز آیت‌الله بهشتی‌ نیز در جامعه‌ روحانیت ‌استدلال‌ کرد که‌ "بعد از راهپیمایی‌ عید فطر حالا که‌ مردم‌ آمدند نباید در این‌ حرکت ‌مردمی‌ فترت‌ ایجاد شود."‌‏

بدین ترتیب تظاهراتی وسیع در روز ۱۶ شهریور ماه ۱۳۵۷ در تهران برگزار شد که باعث گردید رژیم به احساس خطری جدی اعلام حکومت نظامی کند. اما برگزاری راهپیمایی ۱۶ شهریور پیش درآمدی بود برای انجام تظاهراتی وسیع در روز جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ به گونه ای که مردم شرکت کننده در تظاهرات روز شانزدهم یکدیگر را برای راهپیمایی فردا که محل آن میدان ژاله تعیین شده بود دعوت می کردند. به هر تقدیر روز موعود فرا رسید و مردم از هر سوی به سمت میدان ژاله سرازیر شدند تا کار رژیم را یکسره نمایند. رژیمی که مردم در تظاهراتهای اخیر آن را از مشروعیت ساقط کرده بودند.

در مورد سیر حوادث روز ۱۷ شهریور ماه ۱۳۵۷ روایت های مختلفی وجود دارد. در اینجا روایت حادثه از زبان یکی از خبرنگاران روزنامه فیگارو که خود در محل واقعه حضور داشت نقل می شود: "ساعت هشت صبح میدان ژاله، ‌ارتش و نیروهای امنیتی کاملا‏‎ ‎در میدان مستقر گشته‌اند و تمام راه‌هایی را که به میدان متصل می‌شود بسته‌اند. ماسک‌های ضد گاز،‌ کلاه کاسک‌ها، ‌سرنیزه‌ها و تفنگ‌های نشانه رفته در پرتو نور خورشید می‌درخشید. راهپیمایان و تظاهرکنندگان کجا هستند؟ بله اینجا هستند. در‏‎ ‎میدان و کوچه‌ها طوری موضع گرفته‌اند که به سختی دیده می‌شوند و در حالتی جدی و‎ ‎فریب دهنده اما کاملا هوشیار و آگاه از ریسکی که در پیش دارند، ‌آن هم بدون کوچکترین‏‎ ‎سلاحی و تنها با دست خالی همراه با فریادها و پلاکاردهایی که در دست دارند. در ساعت ۸:۱۵ از قسمت فرماندهی نظامی صدایی که با بلندگو تقویت شده است چنین می گوید:‌ حکومت‎ ‎نظامی است. به شما دستور داده می‌شود که متفرق شوید، ما را مجبور به تیراندازی‎ ‎نکنید. جمعیت یکصدا پاسخ می‌دهد: ما شاه نمی‌خواهیم جمهوری اسلامی می خواهیم، ‌مرگ‏‎ ‎بر شاه جانی ۸:۳۰ هیجان و اضطراب بیشتر شده و جمعیت فشرده‌تر می‌گردد. فریادهای‎ ‎شادی جمعیت حاکی از ورود آیت‌الله نوری است. وی با جرأت و شهامت به طرف نیروهای‎ ‎امنیتی می‌رود و پس از مختصری گفتگو با یکی از افسران باز می‌گردد و با اشاره سر‎ ‎از جمعیت می‌خواهد تا به آهستگی روی زمین بنشینند و جمعیت نیز بدون کوچکترین واکنشی‎ ‎به دعوت وی لبیک می گویند. ۹:۱۵ از قسمت دیگر میدان به یکباره صدای رگبار مسلسل‌ها‏‎ ‎شنیده می‌شود. من بلافاصله خود را به روی زمین انداخته و به سختی به طرف پیاده رو‎ ‎می‌رسم؛ جایی که سربازان ردیف اول بدون وقفه شروع به تیراندازی به طرف ما‎ ‎نموده‌اند. تیراندازی مدت ۳۰ ثانیه به طول انجامید. تیراندازی به مردم بی‌دفاع و‎ ‎بی‌سلاح چه کار آسانی بود،‌ چرا که جنگ نبود،‌ بله یک کشتار دسته جمعی بود. خیابانی‎ ‎که تا دقایقی قبل از انبوه جمعیت سیاه می‌زد،‌ اکنون پر از اجساد ،‌ کفش‌های خونین، پلاکاردهای پاره و زخمی‌هایی که کشان کشان خود را به طرف زخمی دیگر می‌رساندند.‏‎ ‎در آن طرف پیاده‌رو و خیابان فریادها شدیدتر می گردید. فریادی با درد و الم ناشی از‎ ‎کشتار بی‌رحمانه توأم با ذکر خدا و بیان این جمله که خدایا،‌ خدایا تو آگاهی و‎ ‎می‌بینی که چه کردند."‏

در مورد آمار شهدا و مجروحین ۱۷ شهریور روایتهای متفاوت و متناقضی وجود دارد. در حالی که فرماندار نظامی‌ در اطلاعیه‌ شماره‌ ۴ خود اعلام‌ کرد در واقعه‌ ۱۷ شهریور ۵۸ نفر کشته‌ و ۲۰۵ نفر مجروح‌ شده‌اند. دو روز بعد دادگستری‌ اعلام‌ نمود تعداد کشته‌شدگان‌ به‌ ۹۵ نفر رسیده است. اما‌ آگاهان‌ آمار ولناکتری ارائه می کنند؛ پارسونز سفیر انگلیس‌ تعداد شهدا را "‌صدها نفر"‌ می داند و سولیوان‌ همتای آمریکایی وی از بیش از ۲۰۰ کشته سخن می گوید. در این میان جان. دی . استمپل، از مسئولین عالی رتبه سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران در زمان وقوع حادثه، در کتاب خود می نویسد: "بلادرنگ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روانه شدند. منابع پزشکی کشته شدگان را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد کردند. در ابتدا دولت مدعی شد که مقتولین ۵۸ نفر بوده‌اند اما در عرض یک هفته این رقم به ۱۲۲ نفر افزایش یافت که به این رقم بین ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ زخمی نیز افزوده گردید. در نیم روز ۸ سپتامبر (۱۷/۶/۵۷) رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر بود،‌ اما طی ۲۴ ساعت تا حدود ۱۰۰۰ نفر بالا رفت ... پزشکانی که مدت ۳۶ ساعت کار کرده بودند عقیده داشتند که رقم ۳۰۰ تا ۴۰۰ کشته و ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ مجروح که در بیمارستانها و مراکز درمانی درمان سرپایی شده‌اند برآوردی منطقی است."‏ به هر تقدیر بار دیگر فاجعه انسانی هولناکی از سوی رژیم رقم خورد و روز های سقوطش نزدیکتر گردید. اما در این میان مواضع دوستان و حامیان دیکتاتور دست‌نشانده در مقابل فاجعه ای به این درجه هراس‌آور و غیر انسانی جالب توجه بود؛ انورسادات، دیکتاتور مصر، که در آن هنگام سرگرم امضای پیمان کمپ دیوید بود‌ با شاه‌ تماس‌ گرفت‌ و "مراتب‌ همدردی‌ و پشتیبانی ‌خود را از شاه‌ به‌ وی‌ اطلاع‌ داد"‌ سپس‌ کارتر، رئیس جمهور آمریکا و ارباب شاه با وی‌ تلفنی‌ صحبت‌ کرد و "پشتیبانی‌ آمریکا را از وی‌ در اقداماتی‌ که‌ برای‌ برقراری‌ نظم‌ به‌ عمل‌ می‌آورد تأیید کرد."‌

موضع مدعی حقوق بشر، دموکراسی و ایجاد فضای باز سیاسی به شدت مورد اعتراض امام‌‌خمینی‌ قرار گرفت. ایشان در مصاحبه‌ با رادیو تلویزیون‌ فرانسه‌ فرمودند: "‌آقای‌ کارتر که‌ برای‌ یک‌ زندانی‌ در شوروی‌ آن‌ قدر هیاهو درآورد، پس‌ از کشتارهای‌ پیاپی‌ شاه‌، پشتیبانی‌ خود را از او دریغ‌ نکرد. این‌ به‌ خاطر این‌ است‌ که‌ آمریکا به‌ دنبال‌ منافع‌ خودش‌ فقط‌ هست.‌"‏

یکی از مهم ترین نتایج واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ به لرزه درآوردن پایه های حکومت رژیم پهلوی بود بویژه یکی از به ظاهر مستحکم ترین ستون‌های

آن یعنی ارتش؛ در واقع حوادث ۱۷شهریور و ادامه حکومت نظامی، انسجام ارتش را متزلزل و اراده ارتشیان را برای سرکوب مردم با‏‎ ‎تردید مواجه ساخت. استقرار طولانی مدت ارتش در میدان‌‌ها و مراکز مهم شهر که می بایست‎ ‎همانند نیروهای انتظامی با انقلابیون مقابله کند، از کارآمدی ارتش و توان آن‎ ‎کاست. چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر‎ ‎تهدیدات خارجی به وجود آمده بود. اما اکنون می بایست تحت فرمان فرمانداری‌های‎ ‎نظامی شورای امنیت استان عمل کند که خواه ناخواه با هیئت دولت و سایر مراکز قدرت در‎ ‎نحوه و اجرای فرامین حکومت نظامی اختلاف نظر می یافت. این واقعیت با توجه به ساختار‎ ‎ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با نیروهای مسلح از نقطه نظر گرایش‌‌های سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان‎ ‎سخت تضعیف می کرد.

سرکوب وحشیانه مردم بی دفاع و بی سلاح در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ که یاد آور سرکوب دد منشانه قیام مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود، شکاف میان مردم و حکومت پهلوی را شدت بیشتری بخشید و نفس های رژیم به شماره افتاد و عمر آن بیش از چند ماه نپایید.‏

علی محققی