شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

روایت و داستان در شعر اخوان


روایت و داستان در شعر اخوان

روایت گری و داستان سرایی یکی از ویژگی های اصلی شعر اخوان است که بسیاری از منتقدان – چه موافق و چه مخالف – به آن پرداخته اند و او را شاعری داستان سرا, قصه گو, نقال یا راوی خوانده اند
اخوان خود نیز در چند مصاحبه به این نکته اشاره کرده و به پاره ای از ایرادات و سئوالات منتقدین پاسخ گفته است

م.امید در گفت و گو با علی اکبر عبدالهی که در ۲۰ آبان ۱۳۵۵ در هفته نامه هنر وابسته به روزنامه اطلاعات چاپ شده در پاسخ به منتقدینی که شعر او را قصه و روایت و در نتیجه دور از شعر محض و ناب می دانند گفته است: «در بعضی آثار مثل بعضی کارهای نیما شعر گفته ام، مثل بعضی کارهای الیوت شعر گفته ام که در آن ها هم روایت هست، مثل پاره ای از کارهای سعدی شعر گفته ام، و مثل خودم شعر گفته ام. من خود روایت را نوعی شعر می دانم. من روایت را به حد شعر اوج داده ام، اما شعر را به حد روایت تنزل نداده ام... اصولا من راوی هستم و دراین کار هم هیچ ایرادی نمی بینم. اصولا قصه یکی از پراهمیت ترین قسمت های زندگی است. اصلا خود زندگی است. من قصه را به حد شعر اوج داده ام، باعث نزول قصه نشده ام. قصه اصولا یکی از زیباترین آفرینش های هنر انسانی است. زیرا در آن انسان هست، حرکت و زندگی انسان هست و کار و کلمات انسان...».

داستان سرایی در ادبیات فارسی سابقه ای دیرینه دارد. داستان های حماسی شاهنامه و داستان های منظوم نظامی از عالی ترین نمونه هایی هستند که در ادبیات کلاسیک ما وجود دارد. در ادبیات دوره مشروطه هم گرایش به نقل قصه و داستان به صورت منظوم رواج داشته است. اما به جرات می توان گفت که بعد از فردوسی و عطار و نظامی، نخستین شاعری که در زبان فارسی به صورت جدی و یا نگاهی مدرن به این نوع ادبی پرداخت نیما بود.

نیما در سال ۱۳۰۱ در مقدمه افسانه نوشته است: «به اعتقاد من از این حیث که این ساختمان می تواند به نمایش ها اختصاص داشته باشد بهترین ساختمان هاست برای رسا ساختن نمایش ها. برای همین اختصاص، همان طور که سایر اقسام شعر هر کدام اسمی دارند. من هم می توانم ساختمان افسانه خود را نمایش اسم گذاشته و جز این هم بدانم که شایسته اسم دیگری نبود. زیرا که به طور اساسی این ساختمانی است که با آن به خوبی می توان تئاتر ساخت. می توان اشخاص یک داستان را آزادانه به صحبت درآورد.»

در کارنامه شعری نیما غیر از افسانه، منظومه ها و داستان های منظوم دیگری مانند «قصه رنگ پریده، خون سرد»، «خانواده سرباز»، «قلعه سقریم»، «مانلی» و ... وجود دارد که نشان دهنده اهمیتی است که او برای این نوع شعر قایل بوده است.

بعد از نیما بیشترین توجه به این نوع شعر توسط اخوان صورت گرفته است. گرچه راه و روش اخوان در نقل داستان در شعر و داستان پردازی منظوم با نیما فرق می کند، اما به یقین می توان گفت که اخوان در این حوزه از جمله معدود ادامه دهندگان راه نیماست و در نخستین تجربه های خود به تجارب نیما نظر داشته است. در بسیاری از شعرهای اخوان یک داستان یا روایت ضمنی وجود دارد. اما او با تسلطی که بر زبان فارسی و قابلیت های اوزان عروضی و ظرفیت های موسیقایی زبان داشت، آن روایت یا داستان ضمنی را به پس زمینه شعر منتقل می کرد و می کوشید که شعر را از در غلتیدن به نظم و سقوط آن تا حد کلام منظوم نجات دهد.

حتی منظومه شکار که داستانی ترین شعر اخوان است و مجموعا در محدوده داستان منظوم متوقف می ماند، با این همه در محور افقی و در بیان توصیفی خود به لحظات ناب شاعرانه نزدیک شده است.

اما اوج تسلط اخوان در این نوع شعر، یعنی شعر روایی متکی بر یک داستان یا قصه در پنج شعر «کتیبه، قصه شهر سنگستان، مرد و مرکب، آنگاه پس از تندر، و ناگه غروب کدامین ستاره» در مجموعه از این اوستا دیده می‌شود.

در این شعرها – به جز کتیبه که بحث جداگانه ای دارد – شیوه روایت، اگر نقشی مهمتر از خود داستان یا روایت نداشته باشد، دست کم در همان حد مهم است. اخوان در این شعرها به طرزی هوشمندانه،‌ با استفاده از عنصر طنز، بهره گیری از شگردهای کهنه شده قصه گویی به شکل امروزی و مدرن، تداخل روایت ها در یکدیگر، فاصله گذاری و ... به آنها جذابیت و جلوه ای خاص بخشیده است...

مهم ترین امتیاز شعرهای روایی اخوان در ریزه کاری هایی است که ظاهرا نقش مهمی در پیشبرد خط روایت ایفا نمی کنند، اما در واقع وجود همان ریزه کاری ها است که خواندن چند باره آنها را برای ما لذت بخش می کند.

اخوان در زندگی خصوصی خود نیز مردی شوخ طبع و بذله گو بود. دوستان نزدیکش از مهارت او در نقل خاطرات یا ماجراهای معمولی روزمره، به صورتی بسیار جذاب و دلنشین، خاطره ها نقل کرده و می کنند. این ویژگی در شعرهای روایی اخوان نیز مشهود است.

راز جذابیت روایت های شفاهی و شعری اخوان در استفاده صحیح او از عنصر طنز، شاخ و برگ دادن به موضوع اصلی، به تعویق انداختن روایت اصلی با روایت های فرعی، تعویض منظر روایت و استفاده از انواع شیرین کاری های زبانی و ... نهفته است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.