شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
روایت جنگ از زبان فرمانده جنگ
▪ امسال در هفته دفاع مقدس، با توجه به ضیق وقت شما ترجیح میدهیم که به جای رویه مرسوم در مصاحبههای مطبوعاتی با موضوع دفاع مقدس، سوالات مشخص و تخصصی را مطرح کنیم و از نظرات حضرت عالی استفاده نماییم. از نظر شما که مشکلی ندارد؟
ـ بسم الله الرحمن الرحیم. اتفاقا به نظر بنده هم به این شکل بهتر است و جلوی حاشیه روی هم گرفته میشود. من در خدمت شما هستم.
▪ سوال اول این که آیا روی کار آمدن صدام بعد از انقلاب اسلامی با هدف جنگ با ایران و یک جریان برنامه ریزی شده بوده است؟
ـ یک سری نکات در مورد بسترهای جنگ تحمیلی وجود دارد که من نمیتوانم از آنها صرف نظر کنم و باید قبل از پاسخ دادن به سوال شما، اجمالا آنها را بیان کنم. ببینید، من به جد معتقدم جنگ ایران و عراق در حقیقت دو جنگ است که یکی تحت الشعاع آن دیگری قرار گرفته است.
آنچه در کتب تاریخی آمده، این است که جنگ اصلی از شهریور ۱۳۵۹ شروع شده که دولت عراق از زمین، آسمان و دریا به ایران حمله میکند و بخشهای زیادی از ۵ استان ایران را اشغال میکند که بیش از ۲/۵ میلیون نفر آواره میشوند؛ اما ذکر این نکته لازم است که قبل از این جنگ، جنگ دیگری نیز وجود دارد که نام آن را میتوان «جنگ ما قبل جنگ» نامید که در حدود دو سال و نیم (از بهمن۱۳۵۷ تا شهریور۱۳۵۹ ) بین ایران و عراق وجود داشت یک جنگ سیاسی بود که اگر آن جنگ دوم به وجود نمیآمد خود همین جنگ اول، یک جنگ جدی و از جمله بزرگترین حوادث بین ایران و عراق طی ۱۰۰ سال اخیر محسوب میشد.
«جنگ ما قبل جنگ» با تبعید حضرت امام (ره) از عراق به فرانسه (پاریس) شروع شد. حضرت امام بعد از حوادث سال ۱۳۴۲ ابتدا به ترکیه و سپس به عراق تبعید شدند که در آنجا نیز نوعی کنترل امنیتی و سیاسی توسط حکومت بغداد در اطراف امام وجود داشت. دولت عراق برای اینکه به رژیم شاه در مسایل مرزی فشار بیاورد تا حدی به انقلابیون اجازه میداد که به نجف و کربلا رفت و آمد کنند و با امام تماس داشته باشند و حتی شبکه رادیویی را نیز در اختیار انقلابیونی که طرفدار امام بودند قرار داده بود.
ظاهر کار نشان میداد دولت آقای حسن البکر با انقلابیون است لکن پس از اوجگیری مبارزات انقلابیون در سال۵۶ این محدودیت نسبت به امام شدت گرفت و رفت و آمدها دیگر به سختی انجام میشد تا اینکه دولت عراق امام را مجدداً تبعید کرد و قرار بر این شد که امام به کویت بروند. امام تا مرز کویت رفتند ولی به یکباره امام را بازگرداندند و سپس به پاریس تبعید کردند.
حضرت امام دلشان میخواست که به یک کشور اسلامی بروند و نگران بودند از اینکه به کشورهای غربی بروند. این اولین بد رفتاری دولت عراق با ایران قبل از پیروزی انقلاب بود که نشان میدهد دولت عراق کاملاً در اختیار آمریکا قرار گرفته بود.
در همین ایام صدام قبل از ریاست جمهوری و در دولت آقای حسن البکر، در شورای عالی انقلاب عراق صحبتی میکند مبنی بر اینکه من نگران حوادث سال۱۹۸۰ هستم چون احتمال میدهیم که روحانیون ایران موفق شوند و بتوانند یک حکومت مستقل تشکیل بدهند و ممکن است در سالهای آینده دولت ایران به عراق حمله کند.
قبل از پیروزی انقلاب، صدام شروع به زمینه چینی و ایجاد نگرانی در دولتمردان عراق درباره اوضاع ایران کرده بود.
هنوز یک ماه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که درگیریهای داخلی در گوشه و کنار ایران از جمله کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان به وجود آمد و اغتشاشات داخلی اوج گرفت. اسنادی که از این جریانات به دست آمد نشان از آن داشت که در این شورشها، سازمان اطلاعات و امنیت عراق دست دارد، مثلاً دولت عراق به کردها و دمکراتها در کردستان ایران و همچنین به طرفداران خلق عرب در خوزستان تسلیحات فراوان میداد. عراقیها در خرمشهر مدرسهای برای فرزندان کارمندان کنسولگری عراق داشتند که این مدرسه به یک آموزشگاه نظامی تبدیل شده بود و بعدها که کمیته انقلاب اسلامی خرمشهر آنجا را گرفت مشخص شد که ۱۲ افسر عراقی رسماً در آنجا آموزش نظامی میدهند و نیرو تربیت میکنند.
با بررسی انفجارهای مکرر لولههای نفت خوزستان به سازمان امنیت عراق رسیدیم و مشخص شد که در پشت این حوادث دولت عراق دست دارد.۶ ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران یعنی در تیرماه ۱۳۵۸، حسن البکر به طرز مشکوکی کنار رفت و صدام به عنوان رئیس جمهور در تاریخ ۱۳۵۸/۴/۲۵روی کار آمد و دارای قدرت مطلق شد چرا که در عراق رئیس جمهور همه کاره است و به عنوان رئیس دولت، نخست وزیر، فرمانده کل نیروهای مسلح و رئیس شورای انقلاب عراق حق تصمیمگیریهای ویژه و اختیارات مطلق دارد.
بعد از اینکه صدام عملاً اختیار کشور عراق را به دست گرفت دست به اقداماتی زد که میتوان به عنوان مثال به دستگیری تمام اعضای حزب کمونیست عراق اشاره کرد.
بعد از مدتی صدام ادعا کرد که کودتایی با تحریک ایران و سوریه قرار بوده در عراق شکل بگیرد که من توانستهام این کودتا را کشف و خنثی کنم که به دنبال این ادعا تعداد زیادی از طرفداران ایران و سوریه که در ارتش عراق بودند دستگیر و اعدام شدند و این یعنی یک تصفیه نیروی انسانی در ارتش و نیروهای نظامی.
مدتی بعد از بسته شدن مدرسه عراقیها در خرمشهر، ارتش عراق کنسولگری ایران در بصره را محاصره نموده و پس از ضرب و شتم دیپلماتهای ایرانی آنجا را تعطیل کرد که از این زمان به بعد جنگ سفارتخانهها بین دو کشور به وجود میآید که در طول چند ماه ایران، چند دفتر کنسولگری عراق از جمله در کرمانشاه را در تاریخ۱۳۵۸/۹/۱۰ تعطیل کرده و دولت عراق نیز سفارتخانه ایران در بغداد را تسخیر و سفیر ایران را اخراج کرد. این عوامل باعث شده بود که روابط سیاسی بین ایران و عراق بیش از پیش تیره شود.
دستگیری و اخراج بیش از صد هزار عراقی که مدعی بودند آنها دارای اصالت ایرانی هستند ولو اینکه در خود عراق متولد شده باشند و همچنین دستگیری و به شهادت رساندن آیت الله صدر و خواهر ایشان بنت الهدی و نهایتاً تبعید آیت الله حکیم به همراه خانوادهشان به ایران از جمله اقدامات و حوادثی است که تا قبل از سال ۵۹ رخ داد. تا این زمان هنوز جنگ نظامی شروع نشده بود و این مقطع همان مقطع "جنگ ما قبل جنگ " است که از جمله حوادث بزرگ در تاریخ کشور ما میباشد که متأسفانه در رابطه با دوران جنگ تحمیلی کمتر به آن توجه میشود.
▪ نکات بسیار خوبی بود که معتقدم واقعا کمتر به آنها پرداخته شده بود. حالا برویم سر سوال اولی که مطرح کردم. هرچند فکر میکنم بخش عمدهای از جوابش در فرمایشات شما وجود داشت.
ـ ببینید؛ شکی نیست که یکی از انگیزههای اصلی جنگ ما، ولایت و امامت بود، چون در ایران پرچم امامت به اهتزاز درآمد و حکومت تشیع همان حکومت ائمه اطهار(ع) بود که در شکل ولایت فقیه تبلور و ظهور یافت و باید گفت که این جنگ را برای از بین بردن این پرچم طراحی کرده بودند.
صدام حسین یک فرد خاص، با ویژگیهایی مشخص در حزب بعث بود. هر چند اسماً او نفر دوم حزب بود و حسن البکر نفر اول اما در واقع صدام حسین همه کاره بود چون وی بنیانگذار سازمان امنیت عراق بود. عراق چند سازمان اطلاعاتی داشت که اکثر آنها را صدام، طراحی و بنیان گذاری کرده بود و عملاً پشت صحنه قدرت، به دست صدام بود و با وجود اینکه نفر دوم بود ولیکن بسیاری از نظرات و ایدههای او در تصمیمگیری سیاسی عراق اعمال میگردید.
بنابراین یک فرد دوم با فاصله زیاد از حسن البکر و پایین تر از او نبود. حتی برخی معتقدند صدام نفر اول عراق است و کسی که در الجزیره قرارداد ۱۹۷۵ را با شاه ایران امضاء کرد صدام بود نه حسن البکر. بنابراین باید دید که این تغییر و تحول قبل از جنگ به چه خاطر بوده؟ آیا برای جنگ بوده یا چیزی بالاتر از آن؟
در واقع میتوان گفت که ریاست جمهوری صدام برای مسئلهای بالاتر از جنگ با ایران بوده است. تحلیل صدام حسین بعد از وقوع انقلاب اسلامی و از بین رفتن رژیم شاه اینگونه بود که به وجود آمدن یک قدرت سیاسی قوی در ایران سالها طول میکشد چرا که ایران به ضعف افتاده است و تا بخواهد خود را در منطقه پیدا کند، ارتش خود را درست کند، نیروهای امنیتی خود را بوجود آورد، سازماندهی خود را اصلاح کند و روابط قبلی خود را با کویت، عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس برقرار کند زمان زیادی طول میکشد که این زمان فرصت خوبی است تا صدام براساس طرحی که برای آینده خود داشت، رهبر کل منطقه خاورمیانه شود.
در واقع صدام حسین برای به دست گرفتن رهبری کل خاورمیانه و ایفای نقش " ناصر" در بین اعراب، حسن البکر را کنار زد و اختیارات حزب بعث عراق را به دست گرفت.
لازمه اینکه صدام حسین رهبر منطقه گردد این بود که جنگی به راه بیندازد و یا به ایران حمله کند یا به کویت. اگر حمله به کویت را انتخاب میکرد روبروی اعراب قرار میگرفت و نمیتوانست رهبری اعراب را به عهده گیرد اما حمله به ایران برای وی مناسب بود و محاسنی در بر داشت:
الف) اعراب را که از صدور انقلاب اسلامی میترسیدند پشت سر خود میآورد.
ب) صدام میتوانست از توانائیهای آمریکا و شوروی به ضدیت با انقلاب شهره شده بودند نیز بهره گیرد.
ج) وی با این حمله میتوانست مسائل مرزی و تاریخی خود را با ایران نیز حل و فصل کند.
لذا جنگ با ایران را انتخاب کرد.
▪ آیا شما میتوانید در مورد حضور ارتش در کودتای شبکه نقاب (نوژه) توضیحاتی بدهید و آیا این کودتا با هماهنگی ارتش عراق بوجود آمده بود؟
ـ البته همین اول عرض کنم که کودتا، حرکتی از طرف ارتش نبود بلکه حرکتی بود از طرف ارتشیهای وفادار به نظام شاه بود. این گروه با حمایت سران ارتش که به پاریس، آمریکا و ترکیه فرار کرده بودند و از طریق برخی از افراد که سرپل شده بودند، توانستند شبکهای را در داخل ارتش درست کنند.برای این کودتا برخی از یگانهای ارتش مانند تیپ ۲ زرهی دزفول و به ویژه تیپ ۲۳ نوهد که کلاه سبزهای ایران قبل از انقلاب بودند و در مناطقی همچون ظفار و کردستان عراق عملیات کرده بودند و عملیات چریک و ضد چریکی بلد بودند، سازماندهی شده بودند.
اما در مورد این کودتا : بعد از این کودتای ناموفق در ایران، مشخص شد سران این کودتا در بغداد جلسه داشتهاند که آیا ابتدا عراق به ایران حمله کند و بعد از حمله به ایران کودتا شکل بگیرد، یا ابتدا کودتا انجام شود و سپس حمله عراق، که در نهایت تصمیم میگیرند اول کودتا کنند. از خلال بازجوییهای کودتاچیان، این اطلاعات به دست آمد که دولت صدام در این کودتا دست داشته و آن را حمایت میکرده است.
جریان کشف کودتا به این صورت بود که من در آن موقع به عنوان مسئول اطلاعات سپاه حدود دو هفته قبل از کودتا خدمت مقام معظم رهبری که در آن زمان سخنگوی شورای عالی دفاع و عضو شورای انقلاب بودند رسیدم و گفتم که ما کودتایی را شناسایی کردهایم ولی تاریخ آن را نمیدانیم.
شب قبل از کودتا یکی از خلبانانی که قرار بوده بیت امام در جماران را بمباران کند، به خاطر اصرار زیاد مادرش که اتفاقی از جریان خبردار میشود خدمت آقای خامنهای میرسد و جریان را شرح میدهد و اعتراف میکند. ایشان نیز سریعاً من را ساعت ۱۲ شب مطلع کردند و به این واسطه از زمان و مکان این کودتا مطلع شدیم اما مشکل در این بود که ما فقط ۶ ساعت برای خنثی کردن کودتا وقت داشتیم. لذا همان شب نیروهای اطلاعات و سپاه را بسیج کرده به سمت پایگاه هوایی شهید نوژه همدان حرکت کردیم و زودتر از آنها به این پایگاه هوایی که هواپیماهای جنگنده فانتوم در آن بود، رسیدیم.
قرار بود کودتاچیان به چندین محل مهم از جمله بیت امام، مجلس و دفتر ریاست جمهوری حمله کنند. در میان کودتاچیان حدود ۴۰۰ نفر از کلاه سبزها و تکاورهایی بودند که قبل از انقلاب از ایران فرار کرده و پس از پیروزی انقلاب از طریق مرزهای عراق به داخل ایران آمده بودند.
پس از انجام بازجویی از این افراد مشخص شد که آنها در تمامی استانهای ایران دارای نیرو بوده و گسترش وسیعی در ایران داشتند؛ حتی در بین عشایر نیز نیرو دارند و جلسات خود را در بغداد و در سازمان امنیت عراق تشکیل میدادند؛ در این جلسات کاملاً بحث شده بود که بعد از کودتا چه اقداماتی در داخل کشور انجام شود.
برای این کودتا برخی از یگانهای ارتش مانند تیپ ۲ زرهی دزفول و به ویژه تیپ ۲۳ نوهد که کلاه سبزهای ایران قبل از انقلاب بودند و در مناطقی همچون ظفار و کردستان عراق عملیات کرده بودند و عملیات چریک و ضد چریکی بلد بودند، سازماندهی شده بودند.
▪ خاطرتان هست که اخبار مربوط به کودتا چگونه به امام میرسید ؟
ـ در اوایل انقلاب پس از تشکیل دولت موقت، امام به قم رفتند و سپس به تهران آمدند. در آن زمان امام در بیمارستان قلب بودند و هیچ کس اجازه ملاقات با ایشان را نداشت و من تنها کسی بودم که این اجازه را داشتم چرا که مسئول اطلاعات سپاه بودم و تمام اطلاعات کودتا را در همان زمان به امام میرساندم.
▪ جملهای یا اظهار نظر خاصی از امام در این مورد به یاد ندارید؟
ـ دقیقاً در خاطرم نیست که امام چه جملهای را در رابطه با کودتا فرمودند.
▪ آیا تسخیر لانه جاسوسی و عدم آزادی گروگانها عاملی برای تحریک آمریکا جهت کمک به عراق نبوده است؟
ـ من اطلاعاتی دارم مبنی بر این که تسخیر لانه جاسوسی قرار بود روز ۱۶ آذر اتفاق بیافتد اما به دلیل اینکه حزب توده برنامهای طراحی کرده بود که قبل از ۱۶ آذر حمله کند و لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کند لذا این اقدام توسط دانشجویان پیرو خط امام در آبان ماه انجام گرفت.
اگر حزب توده این کار را انجام میداد یا نظام با درگیری وارد میشد و آنها را بیرون میکرد که در این صورت ما به جبهه آمریکا میرفتیم یا نظام از این اقدام حمایت میکرد که در اینجا حامی حزب توده میشدیم لذا دانشجویان پیرو خط امام وقتی این خبر را شنیدند به این نتیجه رسیدند که نباید ابتکار عمل از دست آنها خارج شود و بهتر است زودتر این کار را انجام دهند. بنابراین ۱۳ آبان حمله کردند و لانه جاسوسی را گرفتند.
اگر حزب توده موفق میشد، تمام اسناد و مدارک موجود در لانه جاسوسی به شوروی میرفت و به دست KGB میافتاد و مشکل جدی بوجود میآمد، هم از نظر امنیتی و هم سیاسی اگر دانشجویان پیرو خط امام زودتر عمل نمیکردند یک مشکل سیاسی - امنیتی جدی برای ایران رخ میداد.
اما اینکه آیا این تسخیر در شروع جنگ موثر بوده است یا نه میتوان گفت که قطعاً یکی از انگیزههای آمریکا در جنگ تحمیلی علیه ایران، حل مسأله تسخیر لانه جاسوسی و آزادی گروگانها بوده چراکه موجب فروریختن هیبت آنها و لکه دار شدن حیثیت آنها در صحنه بین المللی شده بود.
اما عکس این مطلب که اگر ایران، لانه جاسوسی را نمیگرفت، جنگی رخ نمیداد درست نیست چرا که قبل از جنگ و قبل از تسخیر لانه جاسوسی حوادث مختلفی در ایران به وجود آمد که با تحریک آمریکائیها صورت گرفته بود از جمله حوادث کردستان، سیستان و بلوچستان، خلق عرب، خوزستان، گنبد و مواردی دیگر.
قبل از ۱۳ آبان ۵۸ حوادث وسیعی در ایران شکل گرفته که در همه جا ردپای حمایتهای دولت آمریکا از این جریانات مشاهده میشود بنابراین نمیتوان گفت اگر لانه جاسوسی تسخیر نمیشد، جنگ هم رخ نمیداد ولی قطعاً یکی از انگیزهها در وقوع جنگ، تسخیر لانه جاسوسی بوده است و اثبات این امر، جنگ را نفی نمیکند.
▪ بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا شروع به تهدید ایران میکند و حضرت امام(ره) برای مقابله با این تهدید در ۵ آذر ۵۸ دو مطلب را بیان میکنند: اول آمادگی ارتش برای مقابله با هرگونه تهدید و دوم دستور تشکیل بسیج ۲۰ میلیونی و در خلال صحبتهای خود اشاره میکنند که این مسأله برای مقابله با تهدید نظامی آمریکاست. چرا این دو مسئله تحقق نیافت و منجر به بازدارندگی از وقوع جنگ با عراق نشد؟
ـ تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی شروع شد، اما آقای بنی صدر یکی از افراد خود را به نام آقای "مجد" برای این امر انتخاب کردند و بسیج را زیر نظر دولت تشکیل دادند هرچند ما هم در سپاه، بسیج، تشکیل دادیم اما بسیج رسمی زیر نظر دولت بود و به دلیل امکاناتی که به آنها میدادند محور قرار گرفت و به همین دلیل بسیاری از مارکسیستها و تودهایها نیز عضو بسیج آقای بنی صدر شدند.
این مسئله کمی از وقت ما را گرفت و نیروها را به انحراف کشاند و نهایتاً هنگامی که مجلس شورای اسلامی تصویب کرد که بسیج در اختیار سپاه باشد ما توانستیم امر بسیج را جلو ببریم.
در مورد اینکه حضرت امام به ارتش دستور دادند باید گفت که ارتش آن زمان سازمان درست و تصور درستی از جنگ نداشت و تهدیدات را به خوبی نمیشناخت و فرماندهان ارتش نیز آنچنان معتقد به امام و انقلاب نبودند اگرچه در ارتش جمهوری اسلامی خدمت میکردند.
▪ با اجازه شما یک گریزی به وقایع کردستان میزنم. ضد انقلاب در کردستان دارم. احزاب یا گروهکهای کُومله و دمکرات کردستان بارزترین تشکلهای ضد انقلاب و تجزیه طلب در کردستان بودند.این گروهها برای نسل جوان ناشناختهاند.لطفا توضیح بدهید اینها به دنبال چه اهدافی هستند و به کجا وابسته بودند؟
ـ حادثه کردستان یک هفته بعد از پیروزی انقلاب در مهاباد شروع شد. حزب دمکرات کردستان از فرصت فقدان دولت مرکزی استفاده کرد و با حمله به پادگان ارتش توپهای ۱۰۵میلیمتری را به کوههای اطراف بردند و مراکز دولتی را مورد هدف قرارمی دادند.
مخالفین انقلاب از سراسر ایران به کردستان میرفتند و عضو این احزاب میشدند و به واسطه اسلحه و مهماتی که از پادگانها غارت کرده بودند، به حزب بعث عراق میپیوستند؛ شورش کردستان اینگونه شروع شد و تا سال ۷۴-۷۳ هم ادامه داشت به طوریکه تا سال ۱۳۷۱ ما در کردستان ۱۲۰۰ نفر شهید داشتیم، لذا شهید احمد کاظمی به همراه چند تیپ سپاه به آنجا رفت و آنجا را آرام کرد به طوریکه وقتی انتخابات مجلس برگزار شد، حتی روستاییهای کرد نیز در آن شرکت کردند که باشکوه ترین انتخابات تا آن زمان بود. چند سال طول کشید تا خدابیامرز کاظمی توانست امنیت را به کردستان برگرداند.
بنابراین حادثه کردستان، حادثه مهمی است که قبل از جنگ شروع شد و تا بعد از جنگ هم ادامه داشت و در طی این ۱۵ سال در آنجا حدود ۴۰-۳۰ هزار نفر شهید و زخمی دادیم و اگر جنگی بین ایران و عراق رخ نمیداد، بزرگترین حادثه ایران همین بود، هم از نظر طول زمانی و هم از لحاظ گستردگی حمایتهایی که آمریکا و حزب بعث از این جریان میکردند و ارتباط آمریکا و عراق نیز به همین سبب قوی تر شد. البته ترکیه هم کمکهایی به شورشیان حزب دمکرات میکرد.
▪ یک توضیحی هم درباره این «هیئت حسن نیت» معروف که از طرف دولت موقت اعزام شده بود بدهید.بازماندگان اینها که غالبیا در نهضت آزادی هستند مدعیند که پیشاپیش موافقت شورای انقلاب راکسب کرده بود اما گفته میشود که امام بعداً اظهار ناراحتی کردند و گفتند اینها بدون نظر و مشورت من رفتهاند؟
ـ در مورد «هیأت حسن نیت» باید گفت که چون شورای امنیت ملی در اختیار نخست وزیر موقت بود و سیستم فکری آنها نیز این بود که حزب دمکرات یک گروه انقلابی و خودی هستند که اکنون چون ناراحت و عصبانی شدهاند چند شهر را گرفتهاند، لذا گروهی را برای مذاکره با آنها فرستادند.اگرچه زمانی این حزب علیه شاه میجنگید اما اولین شورش علیه انقلاب را هم رقم زدند.البته حزب دموکرات حتی در زمان شاه نیز قیام مسلحانه نکرده بود مگر در جنگ جهانی دوم که شوروی کشور را اشغال و یک حکومت به اصطلاح دمکراتیک در آذربایجان درست کرده بود که در آن زمان نیز حزب دمکرات با آنها همراهی کرد. اما زمانی که شوروی عقب رفت حزب دمکرات هیچ گاه علیه شاه دست به سلاح نبرد. اما اینها بلافاصله علیه انقلاب اسلحه به دست گرفت. لذا اینها نمیتوانستند خودی باشند و مذاکره با چنین گروهی معلوم بود که از موضع ضعف خواهد بود و آنها به جای همراهی و دادن پاسخ مثبت، قضیه را حمل بر ضعف دولت مرکزی میکردند و اوضاع بدتر میشد که همینگونه نیز شد. نتیجه مذاکره «هیأت حسن نیت» این شد که گروهکهای شورشی دل و جرأت بیشتری پیدا کردند و ما با تلفات سنگینتری توانستیم سنندج و سایر شهرها را آزاد کنیم.
آنها در این رابطه با تصمیم دولت عمل کردند و حتی با امام مشورت نکرده بودند، چون احساس میکردند شورای امنیت ملی در اختیار آنهاست و در این سطح میتوانند تصمیم بگیرند در حالی که این بحث را باید با نظر امام هماهنگ میکردند.داریوش فروهر رئیس این هیأت بود و چند نفر دیگر از دولت بازرگان هم کنارش بودند.
▪ برویم سراغ جنگ هشت ساله.به نظر شما علت اصلی شکست عملیات کلاسیک ارتش در زمان بنی صدر چه بود؟ ناکارآمدی ارتش و اصل انجام عملیات بصورت کلاسیک یا لو رفتن اطلاعات؟ شما فکر میکنید بنی صدر واقعا به دنبال پیروزی بود یا خودش موجبات شکست را فراهم کرده بود؟
ـ اتفاقا بنی صدر دربدر به دنبال یک پیروزی بود. این شخص اگر یک پیروزی به دست میآورد چنان بر کشور مسلط میشد که شاید هیچ کس نمیتوانست او را از جایش تکان بدهد. لذا ایشان خیلی تلاش کرد که بتواند حتی تپهای کوچک را آزاد کند تا بواسطه آن تبلیغاتی انجام دهد اما نتوانست.بنی صدر بعضاً در خط مقدم جبهه نیز وارد میشد و بسیار به دنبال پیروزی بود. بنابراین مشکل اصلی، بیشتر در ساختار فرماندهی و مدیریت و تاکتیکها و روشهای جنگ در دوره او بود. تاکتیکهای و توانائیهای نظامی به کار گرفته شده در زمان بنی صدر قابلیت و ظرفیت کافی را برای تغییر موازنه قوا به نفع ایران را نداشت. بنابراین مشکل، بیشتر به ساختارهای نظامی کلاسیک و تفکرات کلاسیک حاکم بر جنگ در دوران بنی صدر باز میگردد.
▪ آیا عملیاتهای پارتیزانی و چریکی که شهید چمران تحت عنوان جنگهای نامنظم همراه گروههای دیگر در اوایل جنگ صورت داد، موفق بودند؟کمی درباره نتایج این قبیل جنگها و میزان تاثیر آنها بر روند آزادسازی توضیح بدهید؟
ـ این عملیاتها بیشتر نقش تثبیت کنندگی جبههها را داشت چون عمدتاً پارتیزانی و به صورت شبانه انجام میشد، نهایتاً چند تانک، میزدند یا چند اسیر میگرفتند. شاید اسرائی که در جنگهای نامنظم گرفته شده کمتر از ۵۰۰ نفر یا کل تانکهایی که زده شده کمتر از ۱۰۰ دستگاه بوده است و شاید ارتش عراق تنها از ۱۰۰ کیلومتر مربع عقب نشینی کرده باشد اما فایده بزرگ این عملیاتها بازداشتن ارتش عراق و زمین گیر کردن آن بود. بنابراین به عنوان کمکی برای تثبیت خطوط دفاعی نقش مؤثری داشتند و کمیت برای آنها ملاک نبود.
دستهای از این عملیاتها را شهید چمران و یک بخش راهم بچههای سپاه انجام میدادند و بعد از عملیات "فرماندهی کل قوا" که در حقیقت یک عملیات چریکی بود که به سبک جدید انجام شده بود، این نوع عملیات گسترش یافت.
البته تا قبل از این، سپاه عملیات شبانه هم انجام میداد مثلاً در اسفند ۱۳۵۹، سپاه در قصرشیرین به روستایی به نام "کلینه" حمله کرده بود و توانسته بود تعدادی اسیر بگیرد و این شاید بزرگترین عملیات پارتیزانی و چریکی بود که در قصر شیرین و سرپلذهاب اتفاق افتادکه سردار همدانی فرماندهی آن محور را بر عهده داشتند.
▪ من همیشه این سوال در ذهنم بوده که چرا سپاه عملیاتهای آزادسازی خود را از استان خوزستان آغاز کرد؟ چرا ابتدا به سمت جبهه شمالی و میانی نرفتید؟آنجا هم شهرهای مهمی از دست رفته بود.
ـ دلیل اصلی اش اهداف ارتش عراق بود.مهمترین هدفی که عراق از نظر سیاسی و اقتصادی دنبال میکرد منطقه خوزستان بود. درست است که برای ما تمام وطن از نظر زمین و خاک ارزش معنوی یکسانی دارد اما تمام نقاط مرزی ایران برای دشمن ارزش سیاسی ـ اقتصادی یکسانی ندارند. خوزستان به دلیل ارزش سیاسی ـ اقتصادی خاص خود متفاوت از دیگر مناطق مرزی بود.
اولین علت اهمیت خوزستان وجود منابع اصلی درآمد کشور (نفت) در آن بود در حالی که در سایر مناطق مرزی چنین درآمدی نصیب کل کشور نمیشد.
دومین علت این بود که عراق برای تسلط بر شمال خلیج فارس به خوزستان چشم طمع دوخته بود. تسلط بر شمال خلیج فارس، عراق را به یک قدرت بزرگ منطقهای تبدیل میکرد یعنی میتوانست به راحتی کویت و کشورهای دیگر را هم بگیرد، در حالی که در منطقه کرمانشاه یا ایلام چنین موقعیت ژئوپولتیک برای ارتش عراق وجود نداشت. اگر کسی خوزستان را بگیرد مثل این است که خلیج فارس را هم گرفته اما تصرف ایلام یا کرمانشاه اگرچه به تهران نزدیکتر است، اما در کل منطقه خاورمیانه تأثیری نخواهد داشت.
تصرف استان خوزستان هم تأثیر داخلی داشت، هم منطقهای و هم بین المللی. هر یک کیلومتر خاکی که در آن سرزمین آزاد میگردید موجب میشد ارتش عراق از اهداف خود عقبتر برود و میزان تأثیرگذاری او در کل جنگ کمتر شود. یعنی هر یک کیلومتر پیشروی در استان خوزستان سبب نزدیکی بیشتر به پایان جنگ میشد به طوری که اگر ما خوزستان را پس میگرفتیم و بصره را نیز تصرف میکردیم، ارتش عراق از تمام مناطق اشغالی عقب نشینی میکرد اما اگر مناطق غرب را میگرفتیم، ارتش عراق حتی یک کیلومتر هم از استان خوزستان عقب نمینشست.
بنابراین به علت تأثیر عملیات در استان خوزستان بر پایان جنگ و افزایش میزان پیروزی و موفقیتهای ایران این استان محور اصلی عملیات قرار گرفت.
البته بنا گذاشته بودیم هر مقدار که در خوزستان با مشکل مواجه شدیم، جنگ را به غرب بکشانیم تا فرصتی پیدا کنیم و بتوانیم دوباره در جنوب عملیات کنیم اما بطور کل محور استراتژی عملیاتی ما خوزستان بود و از غرب به عنوان پشتیبانی از محور جنوب استفاده میکردیم.
▪ یکی از علل اصلی شکست عملیات رمضان استفاده از تک جبهه بود، پس چرا در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر ۱ نیز از همین تاکتیک استفاده شد؟ آیا بعد از هر عملیات نقاط قوت و ضعف مورد توجه قرار نمیگرفت؟ آیا قائل به شکست در این عملیاتها هستید؟
ـ این واقعیتی است که ما در عملیات رمضان و والفجر مقدماتی شکست خوردیم.البته در بعد ظاهری، چراکه در بُعد معنوی شکست را قبول ندارم و بنابراین نام برای این عملیاتها از عبارت «عدم الفتح» استفاده میکنم، به این معنی که از نظر معنوی شکست را نپذیرفتیم اما از نظر فنی و نظامی یک شکست محسوب میشد.
عملیات والفجر مقدماتی تک غیر جبههای، محاصرهای و احاطهای بود که تبدیل به تک جبههای شد و دلیل آن نیز متوجه شدن دشمن و تغییر جهات و آرایش خود بود. از این تجربه در بدر و خیبر و فاو استفاده کردیم. لذا اگر عملیات والفجر مقدماتی یک ماه قبل تر انجام میشد حتماً موفق میشدیم چراکه در آن منطقه بعد از رمل یک دشت قابل مانور برای نیروهای نظامی فراهم بود و وقتی یگانهای دشمن که در آن دشت آرایش گرفته بودند روبروی خود را نگاه میکردند که این همه رمل وجود دارد و نیروی پیاده به سختی عبور میکند لذا هیچگاه در اینجا آرایش جبههای نمیگرفتند بلکه پاسگاههای دیدهبانی و مراقبتی قرار داده بودند و ما این نقطه ضعف ارتش عراق را پیدا کرده بودیم. بنابراین شبانه با کارهای مهندسی شروع به آماده سازی جادهها برای عبور نیروها از این منطقه کردیم اما دشمن متوجه شد و آرام آرام آرایش خود را تغییر داد. یعنی اگر جناح او قبلاً به سمت این رملها بود اکنون روبروی این رملها قرار گرفت و ما نمیتوانستیم دور بزنیم و وقتی وارد میشدیم به پیشانی دشمن میزدیم.زمانی ما فهمیدیم جبهه و آرایش دشمن تغییر کرده که عملیات آغاز شده بود لذا به جز شب اول و دوم دیگر عمل نکردیم و نیروها را به عقب برگرداندیم.
▪ از دلیل تشکیل «قرارگاه رمضان» بگویید. آیا قرارگاه رمضان در جبهه شمالی نمیتوانست بن بست جنگ در سالهای ۶۳- ۶۲ را برطرف سازد؟
ـ چرا میتوانست و به همین علت هم ما محور شمال عراق را فعال کردیم. بطور کلی ما در عراق سه هدف اصلی داشتیم که ارزش برنامه ریزی داشت: بصره، بغداد و کرکوک.فاصله ما تا کرکوک خیلی زیاد بود و حتی در برخی مناطق بیشتر از فاصله ما تا بغداد اما امکان خوبی که ما داشتیم مسئله جمعیتی بود یعنی جمعیت ساکن دراطراف کرکوک را اکراد معترض به دولت عراق تشکیل میدادند و ما میتوانستیم با استفاده از اختلافها و اعتراضهایی که نسبت به حزب بعث و دولت عراق داشتند، پتانسیل جدیدی در جنگ علیه دولت صدام بوجود آوریم.
بر همین اساس قرارگاه رمضان را به فرماندهی برادر ذوالقدر تشکیل دادیم و ایشان هم وقت کافی گذاشتند و همراه با آقای طالبانی به سلیمانیه رفتند و در ارتفاعات شمال سلیمانیه و تا نزدیک کرکوک نیروها را جلو کشاندند و در واقع با سازماندهی اکراد معترض عراق به دنبال فرصتی بودیم تا خط دفاعی عراق رادر هم بشکنیم.
در عملیات والفجر ۱۰ یکی از انگیزههای اصلی ما این بود که از سمت سد دربندیخان به سلیمانیه نزدیک شویم و با گرفتن سلیمانیه، کل جبهه شمال عراق را به خودمان متصل کنیم درنتیجه عملاً کرکوک هم از طریق سازماندهی که در بین اکراد معترض کرده بودیم به دست ایران میافتاد.بنابراین قرارگاه رمضان مورد توجه ما بود تا به عنوان یک محور پر قدرت علیه ارتش عراق سازماندهی شود اما عواملی موجب شد که به اهداف خودمان از جمله تصرف سلیمانیه دست پیدا نکنیم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست